علائم غرور منفی در افراد
فارسی 1368 نمایش |گاهی غرور ممکن است منفی باشد و غرض ما از منفی بودن داشتن عوارض سوء و از نظر اخلاقی امری ناپسند است. ماهیت آن عظمت طلبی و کمال جوئی بیحساب در یک کلمه خود ایده آلی است.
نشانه های آن:
از نشانه های غرور منفی کوشش و تلاش فوق العاده ای است که فرد برای عظمت طلبی و رسیدن به کمال و عزت دارد، نه بدان خاطر که در سایه آن به هدف ارزنده ای دست یابد، بلکه تنها بدان خاطر که دیگران به قدرت و عظمت او صحه گذارده و تسلیمش گردند. زمانی ممکن است او قدرت و عظمت بخواهد تنها بدان خاطر که بتواند دیگران را تحت تسلط خود در آورد، از فردی انتقام بگیرد، و یا از راه آزار طریقه مخرب و زیانباری را در پیش گیرد و قدرت نامحدود و فوق العاده ای برای خود بدست آورد. او ممکن است در این رده خودنمائی کند و تصورش این باشد که از این طریق می تواند برای خود کمالی بدست آورد و یا خویش را به هدفی برساند.
فرق آن با اعتماد به نفس:
غرور با اعتماد به نفس فرق هائی دارد که برخی از آنها به شرح زیر قابل عرضه اند:
- در اعتماد به نفس افراد با استفاده از دانائی و توانائی خود به پیش می روند در حالی که حرکت افراد مغرور صرفا براساس خیال و وهم است.
- در اعتماد به نفس تکیه روی فضایل است و در غرور تکیه روی رذایل.
- در اعتماد به نفس افراد روی آنچه که دارند حساب می کنند در غرور روی آنچه که ندارند و یا آرزو می کنند که داشته باشند.
- اعتماد به نفس عامل حرکت منجر به موفقیت است و غرور عامل حرکت منجر به شکست و یا تصادفا موفقیت.
- در اعتماد به نفس افراد با اطمینان خاطر به پیش می روند، در غرور با احساس تزلزل و شکست.
- در اعتماد به نفس افراد با شایستگی به پیش می روند در غرور افراد با لاف زنی و گزافه گوئی
- و بالاخره در اعتماد به نفس افراد در حین عمل حال طبیعی و عادی دارند، در غرور حالت خودپسندی و تکبر و تفرعن.
علائم غرور منفی در افراد
اینکه فردی دچار غرور منفی هست یا نه علائمی وجود دارند که ذیلا می توان از آنها نام برد:
1- حالات آنها: اینکه افراد مغرور چه حالاتی دارند نکاتی قابل ذکرند که برخی از آنها به شرح زیرند:
- در آن حالت خودبینی و خودپسندی در حد اعجاب از خود و لیاقت خود به چشم می خورد.
- می ترسند که مورد انتقاد قرار گیرند و غرورشان بشکند.
- ترس خود را پنهان و شجاعت تصنعی خود را آشکار می کنند.
- در حال خشم به سر می برند و سعی دارند خشم خود را سرکوب کنند و حتی گاهی خود را تنبیه کنند.
- حالت اضطراب و نگرانی در آنان به چشم می خورد.
- حالت خودفریبی در آنان دیده می شود و سعی دارند اشتباهات خود را به دروغ تجزیه و تحلیل کنند.
- اغلب آزرده خاطرند و می کوشند آن را با چیزی جبران کنند در غیر اینصورت آن را مخفی دارند.
- حالت برتری طلبی و تحکم در آنان وجود دارد و برای دستیابی بدان ممکن است خشم خود را ظاهر کنند.
- از خودبیگانگی در آنان وجود دارد و چنان مقهور غرور خویشند که شخصیت خود را گم کرده و دچار نوعی سرگردانی و بلاتکلیفی هستند.
- بزرگ بینی دارند و بدان خاطر میل به ستایش و ریاست در آنان وجود دارد.
- تلاش شان از نوع تلاش عصبی است، به گونه ای هستند که گوئی دارند خفه می شوند و توانشان از میان رفته است.
- در برخی از آنان قدرت روحی خوبی ملاحظه می شود به گونه ای که می توانند بسیاری از مشکلات خود را نادیده گرفته و برای حفظ پرستیژ، کسب شهرت، جلب تحسین دیگران دم بر نیاورند و توهم موفقیت در این راه برایشان لذتبخش است.
- ولی در کل، غرور افراد را در وضع بیچاره کننده ای قرار می دهد طوریکه دچار حالت بیمارگونه ای می شوند، شخصیت شان لرزان و دائما در حال شکستن است. اگر حرکت و تلاشی دارند تنها برای اثبات وجود است و نشان دادن اینکه زنده اند و گرنه از درون پوسیده و در حال تباه شدن اند.
2- توقعات آنها: افراد مغرور همه گاه افرادی متوقعند و در توقع خود راه افراط را طی می کنند. دوست دارند آنچه را که هوس کرده اند فورا بدست آورند. اینان از همه توقع خدمت دارند بدون اینکه انتظار داشته باشند دیگران از آنها توقعی داشته باشند. خواسته دیگران را برآورده نمی سازند و این امر را برای خود عظمتی به حساب می آورند. برعکس عدم خدمت دیگران را برای خود نوعی توهین به حساب آورده و از آن برآشفته می شوند. البته این نکته هم قابل ذکر است که گاهی توقع خود را مخفی داشته و بصورت غیررسمی می دارند تا جواب رد نشنوند و غرورشان جریحه دار نشود.
3- در جنبه عواطف: افراد مغرور در جنبه عاطفی ضعیفند و بخش اعظم عشق و علاقه آنها به خودشان اختصاص یافته و به خود دلبسته اند. این را حق خود می دانند که دیگران دوست بدارند اما دوست داشتن دیگران، باید گفت امری است که بدان عادت نکرده اند. دل شان برای خودشان زیاد می سوزد. درباره دیگران چنین عاطفه ای نیست، آنان حتی علاقه خود را به دیگران مخفی می دارند. غرورشان اجازه نمی دهد که دوستی خود را به غیر نشان دهند و یا به زبان آورند که تو را دوست دارم. به هنگامی که عاطفه در افراد ضعیف باشد طبیعی است نمی توان از آنها انتظار همدردی و رأفت و محبت را داشت. لذت گذشت، تعاون، خدمت و ایثار را درک نمی کنند. اگر هم لذتی احساس کنند آن را معترف نیستند. باید دانست اینگونه افراد در مراحل بعدی زندگی، حتی اگر ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند غرورشان اجازه نمی دهد که محبت خود را به همسر اعلام کرده و یا فرزند خویش را ببوسند. استدلال آنها این است که اگر به همسر خود محبت را اعلام کنی سوء استفاده می کند و یا اگر فرزند خود را ببوسی لوس می شود!
4- در زندگی شخصی: افراد مغرور زندگی را در اوهام و خیالات می گذرانند. مرز روابط خود را با دیگران محدود نگه می دارند تا در سایه آن برای خود عظمت و جلالی پدید آورند و بر دامان کبریایشان گردی ننشیند. چشمان خود را از حقایق می بندند تا امری که عامل زجر و رنج آنهاست در برابر چشمشان قرار نگیرد و غرورشان را خدشه دار نکند. اینان از هرچه که ناراحت کننده است می گریزند حتی به مرگ و بیماری خود نمی اندیشند تا ناراحت نشوند. اشتباهات خود را به حساب دیگران می گذارند و از خود جز برجستگی چیزی نشان نمی دهند. اغلب در دروغ و دغل و اشتباه کاری به سر می برند. به چیزی دل نمی بندند که مبادا روزی فانی شود و آنها ناراحت شوند. از ایجاد رابطه سالم با دیگران عاجزند زیرا که دور دنیای خود دیواری از اوهام و خیالات کشیده اند. سعی دارند حتی کار دیگران را ملاحظه نکنند مبادا که کارشان برای آنها مهم بنظر آید و سبب احساس رنج و حقارشان شود.
5- مواضع در برابر مشکلات: افراد مغرور تنها در برابر مسائلی مقاومت می کنند که بتوانند بر آن سلطه پیدا کنند. اگر در آن احساس مختصر شکستی کنند در آن کار وارد نمی شوند. همچنین اینان شخصا به دنبال مسائل و امور خود نیستند ترجیح می دهند که دیگران را بدان کار بگمارند. ممکن است ندانسته در کاری وارد شوند و شکست بخورند، در آن صورت سعی دارند گناهش را به گردن دیگران اندازند و یا با توجیهات و تقلیداتی دامن خود را از آن شکست مبرا دارند. البته برخی از آنان این توان را در خود دارند که با نادیده گرفتن شکست، خود را آرامش و سکون بخشند و نگذارند عامل نگرانی دلشان را رنجه دارد. خیالپردازی، وابستگی به وهم و حدس، اتکا به افکار دروغین و خودفریبی که کلا عامل سقوط و انحطاطند برای آنها دست آویزهای خوبی بحساب می آیند. همچنین ممکن است گاهی با قهر و افاده فروشی و اخم و تحقیر نسبت به مساله ای بنگرند در حالیکه مساله در ذهنشان بزرگ است.
6- در جنبه تحصیلی: مشکلات و نابسامانی های ناشی از غرور در امر تحصیل شان زیادتر است زیرا:
- گاهی احساس می کنند درسشان بسیار ساده و آسان، نیازی به توجه و یا مطالعه ندارند و این خود مایه عقب ماندگی است.
- ممکن است درس را در کلاس نفهمد ولی غرورش اجازه نمی دهد که آن را از معلم بپرسد که آن خود عامل افت است.
- در امتحان دچار نگرانی و اضطرابند و آرزو می کنند امتحان به تعویق افتد تا شاید بعدا نمره کافی بیاورند.
- در روزهای امتحان و یا در روز درس های مشکل ممکن است در خانه بمانند و یا دچار دل درد و تهوع شوند و حتی اسهال بگیرند.
- ننگ دارد که با شاگردان زرنگ دوست و همکار شود و از آنها درس بپرسد و یا از معلوماتشان استفاده کند.
- در برابر سوال معلم دائما دلشوره دارد که نکند بلد نباشد و آبرویش برود.
- آرزو می کند که شاگردان زرنگ به هر دلیلی که هست عقب بمانند و حتی در روز امتحان بیمار شوند تا او جلوتر افتذ.
7- رفتار آنها: رفتار افراد مغرور غیرعادی و اغلب عصبی است. بررسی ها درباره آنها نشان می دهد؛
- رفتارشان اغلب وحشت آلود است و ترس از این دارند که غرورشان جریحه دار گردد.
- گاهی در برابر دیگران رفتاری انتقامی دارند آنچنان که به نظر می رسد خود را در آسیب و خطر دیده و می خواهند خود را از آن شرایط نجات دهند.
- گاهی رفتاری انزجار آمیز دارند آنچنان که گوئی می خواهند خود را از تحقیری نجات بخشند.
- گاهی تن به تمارض می دهند تا در سایه آن توجه دیگران را به سوی خود جلب کنند.
- رفتاری دارند ریاست مابانه، با شان و موقعیتی والا و با نشان دادن درجه امتیاز خود و این امر در 93% از کودکان مغرور دیده می شود.
- ممکن است تن به جرم دهند و آن را کوچک و ناچیز بشمارید.
- گاهی ممکن است توسط پدر یا مادر در اطاقی حبس شوند. سعی دارند از حبس بیرون بیایند تا والدین پشیمان شده و از کرده خود عذر بخواهند (این رفتار در کودکان 3-4 ساله بیشتر مشهود است).
8- برخوردهایشان: اینان حاضر نیستند با هرکسی معاشرت کنند زیرا که شخصیت خود را برتر می دانند حتی برخوردشان با دیگران تحقیرآمیز است و ممکن است دیگران را تمسخر کنند و اگر توان داشته باشند از محروم کردن دیگران ابائی ندارند. اینان همه را دشمنان بالقوه خود فرض می کنند. گمان دارند دیگری افرادی بد و کینه توز و متخاصمند و دوست دارند کاری کنند که دیگران را به وحشت اندازند تا از نزدیک شدن به آنها خودداری کنند. زمانی هم امکان دارد رفتارشان صورت تهاجمی داشته باشد. ممکن است اینان از دیگران فاصله بگیرند تا عقب ماندگیشان بروز نکند و یا مقایسه ای پدید نیاید و آبرویشان از بین نرود، کسی به آنها انتقادی نکند و یا مورد بی اعتنائی قرارشان ندهد. از کلاه گذاردن بر سر دیگران نه تنها ابائی ندارد، بلکه ممکن است به آن فخر و مباهات کنند. کمتر ممکن است به دیگران قول و وعده ای بدهند، اگر هم دادند معلوم نیست بدان وفا کنند و مهم اینکه آن را برای خود عظمتی به حساب آورند. به خاطر غروری که دارند از دیگران درخواستی نمی کنند و به اصطلاح به کسی روی نمی اندازند که نکند جواب رد بشنوند. اگر برایشان امکان داشته باشد از استثمار دیگران بدشان نمی آید و از تحمیل نگران نیستند و در کل دوست دارند وجود خود را ثابت کنند، موجودیت خود را محقق سازند، از هر راهی را که ممکن بود.
9- احساس آنها:
- آنها احساس می کنند دست به هرکاری که بزنند باید موفق باشند.
- احساس تفوق و برتری دارند که احساسی کاذب است.
- در اندرون خود احساسی ذلت و پستی و کوچکی دارند.
- احساس دارند که موقعیتشان متزلزل است و باید خود را از این وضع نجات بخشند.
- احساس خود ایده آلی دارند و می دانند که این احساس باطلی است.
- احساس می کنند چیزی دارد آنها را از درون می خورد و می پوساند ولی ناچارند آن را پنهان کنند،
- احساس می کنند حق آنهاست که دیگران در خدمتشان باشند.
10- ادعا و منطق شان: اینان برای خود منطق و ادعای خاصی دارند. دلایلی برای اثبات شخصیت و عظمت خود عرضه می کنند که ممکن است از جهاتی خنده دار باشد. خوابهای خوشی درباره خود دارند و مدعی هستند برتر از آنند که دیگران درباره آنها تصور دارند. مدعی هستند که خداوند موجود استثنائی خلق کرده است، طوریکه خودشان هر وقت اراده کنند می توانند و باید خواسته خود را محقق سازند. دست به هررکاری زنند در آن پیروز شده و یا بابد بشوند و گاهی ادعا دارند که خود شخصا از عهده فلان کار برمی آیند و نیازی به کمک دیگران ندارند. به علت غرور دعوی دارند این حق آنهاست دیگران در خدمتشان باشند و گمان دارند شایستگی شان ایجاب می کند افراد دیگر از آنها اطاعت نمایند و اگر کسی از آنان تبعیت نکند به حقشان توجهی نکرده و یا مورد اهانت قرارشان داده است.
منـابـع
دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 213 تا 220
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها