مفهوم صادقین در سوره توبه
فارسی 1734 نمایش |خداوند متعال در آیه 119 سوره مبارکه توبه می فرماید: «یا ایها الذین ء امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصدقین»، «ای کسانی که ایمان آورده اید از] مخالفت فرمان[ خدا بپرهیزید و با صادقان باشید».
رعایت تقوای الهی
می توان گفت این آیه ی شریفه، برنامه ی زندگی یک مسلمان را که در مسیر تأمین سعادت ابدی خود می کوشد؛ تنظیم می کند. آن برنامه متشکل از دو رکن است: رکن اعتقادی و رکن عملی. رکن اعتقادی، ایمان به مبدأ و معاد و نبوت است. رکن عملی هم تقواست. تقوا یعنی فرمانهای خدا را اطاعت کردن و از نافرمانی های خدا پرهیز داشتن. همان که فرموده است: «ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (حشر/7)، «به آنچه که رسول صلی الله علیه وآله وسلم از جانب خدا امر می کند؛ عمل کنید و از آنچه که نهی می کند، خودداری نمائید». این تقواست و از طریق معیت با صادقان حاصل می شود که آیه می فرماید: «یا ایها الذین ء امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصدقین»، «ای ایمان داران به مبدأ و معاد و نبوت، تقوای خدا پیشه کنید و با صادقان همراه باشید».
همراهی با صادقان، لازمه ی تقوا
آیه ی شریفه اشعار به این دارد که امت اسلامی در تشخیص مسیر تقوی و عمل به شریعت، دچار اختلاف خواهند شد و مذاهب صادق و کاذب پیدا خواهد شد و به همین جهت می فرماید: «کونوا مع الصادقین»، چون راهها مختلف می شود، شما وظیفه دارید از راهی بروید که صادقین می روند. خود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز اخبار به این مطلب فرموده که بعد از من مذاهب مختلف و راهها گوناگون می شود. این حدیث مشهور است که فرمود: امت عیسی علیه السلام بعد از او هفتاد و دو فرقه شدند، یک فرقه اهل نجات و بقیه هالکند. بعد فرمود: «بعد از من نیز امت من به هفتاد و سه فرقه منشعب می شوند و یک فرقه از اینها اهل نجات و بقیه هالکند». حالا هریک از این مذاهب ادعا می کنند آن فرقه ی ناجیه ما هستیم. به هرحال آیه اشعار به پیدایش اختلاف مذاهب دارد که گروهی صادق و دیگران کاذب خواهند بود و امر می کند: شما مومنان از گروه صادق پیروی نمائید تا صفت تقوا را بدست آورید. بنابراین عطف «کونوا مع الصادقین» به «اتقوا الله» عطف تفسیر خواهد بود که تقوی را تفسیر به معیت با صادقان کرده است، نه اینکه مومنان دو وظیفه دارند که یکی تقوا و دیگری معیت با صادقان است! بلکه یک وظیفه بیشتر نیست و آن تحصیل تقوا که معیت با صادقان است و معیت در اینجا به معنای تبعیت است.
صادق کیست؟
حالا باید دید صادق چه کسی است؟ صدق به معنای مطابقت با واقع است و صادق کسی است که گفتار و رفتار و اعتقاداتش مطابق با واقع باشد و واقع در اینجا به معنای حقیقی اش مقدس الله- جل جلاله – و احکام صادر شده از مقام ربوبی اوست. بنابراین صادق در اینجا به معنای کسی است که تمام شوون زندگی اش مطابق با دین و احکام خدا باشد. صدق هم جهات مختلف دارد. گاهی صدق در گفتار است و گاهی صدق در رفتار، گاهی صدق در افکار است و گاهی صدق در اخلاق. ممکن است افراد عادی در بعضی از این جهات صادق باشند و در بعض دیگر کاذب و اگر فردی پیدا شد که در تمام این جهات صادق بود، آنچنانکه اصلا کذب و مخالفت با واقع به ساحت وجود او راه نیافت، او همان است که ما از او تعبیر به معصوم می کنیم. معصوم یعنی صادق که کمترین تخلف و انحراف از مشیت حضرت حق- عز وعلا – به ساحت قدس او راه نمی یابد. البته ممکن است صادق به صدق مقید، در عالم زیاد باشند که مثلا در گفتار صادق باشند و در رفتار نباشند در افکار صادق باشند و در اخلاق نباشند و.... اما صادق مطلق بسیار کمیاب است و وجود او در مسیر هدایت عالم انسان به سوی خدا و حیات جاودان به حکم عقل لازم و واجب است و خدا هم مقرر فرموده است. چنانکه در این آیه می بینیم مومنان به مبدأ و معاد را، موظف به معیت و تبعیت از صادقان می کند. آن هم چنان که ملاحظه می فرمائید، آنها را مقید به هیچ جهت از جهات قول و فعل و فکر و... نفرموده است بلکه به عنوان صادق مطلق که همان فرد معصوم است، مطاع و متبع مومنان نشان داده است. البته در آیات دیگر از مومنان نیز تعبیر به صادق شده است. مثلا در سوره ی حجرات آمده است: «انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا جاهدوا بالموالهم وانفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون» (حجرات/ 15)، «آنانکه ایمان به الله و رسول آورده و در مقام جهاد و تلاش و فعالیت و انجام وظایف، از انفاق مال و جان دریغ نمی ورزند اینان صادقند یعنی با عمل به وظایفشان نشان می دهند که در ادعای ایمان صادقند».
همچنین در سوره ی بقره آمده است: «لیس البرأن تولوا وجوهکم المشرق والمغرب ولکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین وفی الرقاب و أقام الصلاه و آتی الزکاه و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا الصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتتقون» (بقره/177)، یعنی مومنان به خدا و رسولان و فرشتگان و.... که نماز می خوانند و زکات می دهند و... با عمل به این وظایف نشان می دهند که صادق در ایمان هستند. اما این دو آیه و دیگر آیات از این قبیل، دلالت بر این ندارند که اینان در رتبه ی اعلایی از صدق قرار گرفته و صادق مطلقند ولی در آیه ی مورد بحث در مقام تبیین وظیفه ی مومنان و ارائه ی طریق تحصیل تقوی آن را مکلف به معیت و تبعیت از صادقان فرموده است.
صادقین دارای صفت عصمتند
«صادقین» به طور مطلق و خالی از هرگونه قید و جهت آمده و آنگونه که بیان شد لزوم تبعیت از معصوم را در مسیر تحصیل تقوی و عمل به شریعت نشان می دهد. علاوه بر نکته ی اطلاق در صادقین، نکته ی دیگری در اطلاق معیت داریم که دستور معیت نیز مطلق آمده و نفرموده است در چه کاری و در چه راهی از صادقین تبعیت کنید بلکه فرموده است از هر راهی که صادقین رفتند شما بروید و هرکاری که صادقین کردند شما آن کار را انجام بدهید. حالا اگر آن صادقین معصوم نباشد و جایزالخطا باشند، اگرفرضا به راه خطا رفتند، ما هم موظف می شویم که به راه خطا برویم و این نقض غرض از معیت می شود و بلکه سر از تناقض در می آورد زیرا از آن نظر که می خواهد به راه خطا نرویم ما را مأمور به تبعیت از صادقین کرده و از این طرف افراد جایزالخطا را مطاع ما قرار داده و قهرا ما را تبعیت از آنها در راه خطا واداشته و در نتیجه ما را مکلف کرده که هم به راه خطا نرویم هم برویم! آیا این تناقض نیست؟ پس دستور معیت مطلق وقتی حکیمانه است که آن صادقین دارای صفت عصمت باشند و بطور مطلق مصون از خطا باشند. در آیه ی اولی الامر نیز مطلب همینگونه بیان می شود: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(نساء/59). آنجا هم بطور مطلق فرموده: شما مومنان از اولی الامر اطاعت کنید. حال اگر آن ولی امر جایزالخطا باشد، دستور به اطاعت مطلق از او معقول نیست زیرا همان محذور نقض غرض و تناقض پیش می آید و لذا امر به اطاعت مطلق از اولی الامر در ردیف اطاعت از رسول، دلیل روشنی است بر لزوم عصمت در اولی الامر.
مراد از صادقین معصومین علیهم السلام هستند
پس ما در این آیه از دو راه اثبات می کنیم که مراد از صادقین، معصومینند و امت اسلامی موظفند از معصوم تبعیت کنند. یک دلیل ما همین عنوان صادقین است که به طور مطلق آمده است و صادق مطلق به گونه ای که بیان شد جز معصوم کسی نیست و دلیل دیگر دستور تبعیت مطلقه است که دلالت بر معصوم بودن صادقین متبع می کند. تا اینجا اثبات کردیم که حتما در میان امت اسلامی وجود هادی و راهنمای معصوم در هر زمان لازم است تا در این راه خطرناکی که منتهاالیه آن سعادت جاودان و یا شقاوت بی پایان است به انحراف نیفتند و به سلامت به مقصد برسند. حال باید دید آن صادقین معصوم چه کسانی هستند؟ آیه که آن را مشخص نمی کند، همین قدر می فرماید: در میان امت باید معصومی باشند و امت اسلامی وظیفه دارند از او تبعیت کنند اما معصومان چه کسانی هستند؟ قرآن کریم روی مصالحی از تعیین آنها ساکت است، در این صورت وظیفه ی ما برای شناختن آنها رجوع به بیان رسول الله اعظم است که خداوند او را مبین مجملات قرآن نشان داده و فرموده است: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم» (نحل /44)، «ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا مبین مجملات آن باشی». حال از جمله ی مجملات قرآن همین عنوان صادقین است که گفتیم مراد از آنها معصومین هستند و برای شناختن آنها باید سراغ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که مبین قرآن است برویم. در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ذیل همین آیه (کو نوا مع الصدقین) رسیده که: (مع محمد و اهل بیته)؛ یعنی آن صادقین که تبعیت از آنها بر امت اسلامی واجب است محمد و اهل بیتش علیهم السلام می باشند.
اتمام حجت علی بن ابیطالب علیه السلام
در حدیث دیگر فرمودند: «مع علی ابن ابیطالب علیه السلام»؛ یعنی آنچه که بر مومنان واجب است تبعیت از علی بن ابی طالب است. در تفسیر برهان ذیل همین آیه آمده که روزی امام امیرالمومنین علیه السلام در مجمع اصحاب برای اتمام حجت بر آنها فرمود: شما را به خدا قسم می دهم بگویید که یادتان هست وقتی این آیه نازل شد: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» سلمان از جا برخاست و از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سوال کرد آیا این صادقین که در آیه آمده است عام است و همه ی صادقین منظورند یا گروه خاصی هستند؟ فرمود: اما مأمورین به این آیه، همه ی مسلمانها هستند چرا که فرموده است: «یا ایها الذین امنوا»، و اما عنوان صادقین مخصوص برادرم علی بن ابیطالب و اوصیاء اوست تا روز قیامت، در همه زمان ها آن فرد صادق مطلق است و معصومی که باید از او تبعیت شود علی و یازده فرزنده او علیهم السلام یکی پس از دیگری هستند.
سوال عمرو بن عبید از امام باقر علیه السلام
عمر وبن عبید از عالمان زمان خویش بود و هر چند گرایشی به اهل بیت نداشت ولی هنگامیکه با مشکلات علمی برخورد می کرد، سراغ اهل بیت علیهم السلام می رفت. همین آدم خدمت حضرت باقر العلوم علیه السلام آمد و گفت: آقا من در فهم این آیه گیر کرده ام. منظور چیست که می فرماید: «وانی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی» (طه/82)، خدا فرموده: من غفارم. همه را مشمول رحمت و مغفرت خود قرار داده و سعادتمندشان می گردانم ولی با این چهار شرط: 1- توبه (تاب) 2- ایمان ( و آمن) 3- عمل صالح ( و عمل صالحا) 4 - اهتداء یعنی راه یابی (ثم اهتدی). حالا من نمی فهمم مگر غیر از توبه و ایمان و عمل صالح، راه دیگری برای رسیدن به قرب خدا و سعادت ابدی وجود دارد که خدا بعد از آن سه چیز می فرماید: «ثم اهتدی»، باید از راه بیاید. امام فرمود: بله.
(اما التوبه فمن الشرک)،
«مقصود از توبه ، بازگشت از مسیر شرک است».
(و اما الایمان فهو التوحید)
«مقصود از ایمان، اقرار به توحید و بی همتایی معبود است»
«واما العمل الصالح فهو اداء الفرائض»
«عمل صالح؛ انجام فرائض و قیام به وظائف عبادی است»
«واما الاهتداء فبولاه الامر ونحن هم»
و راهیابی یعنی دست به دامن اولی الامر منصوب از سوی خدا زدن، و در سایه ی ولایت آنها به انجام وظایف پرداختن و ما اهل بیت همان اولی الامر منصوب از قبل خدا هستیم.
«معرفه الائمه و الله امام بعد امام»
«به خدا قسم مقصود از اهتداء، شناختن امامان یکی پس از دیگری است».
ذیل همین آیه از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز نقل شده که فرمودند:
«والذی بعثنی بالحق نبیا لاینفع احدکم الثلاثه حتی یاتی بالرابعه»
«قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث به نبوت کرده است این سه چیز] توبه و ایمان و عمل صالح[ نافغ به حال شما نخواهد بود تا چهارمی را بیاورید»!
«فمن شاء حققها و من شاء کففر بها»؛
«هر که می خواهد بپذیرد و هر که می خواهد نپذیرد».
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره توبه(جلد دوم) – از صفحه 465-471 و صفحه 473 -474
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها