علت و نحوه نزول عذاب قوم لوط (تکذیب)

بحث و گفتگوی لوط با قومش

پس از آن که لوط به میان آن مردم آمد یا پس از آن که مدتی میان آن ها توقف کرد و آن اعمال نکوهیده را دید، طبق فرمان الهی به موعظه و اندرز آن ها پرداخت زشتی های اعمالشان را به آن ها گوشزد فرمود و از عذاب الهی بیمشان داد. از جمله تذکراتی که لوط به آن مردم می داد، همان بود که سایر انبیا نیز در آغاز دعوتشان به مردم خویش تذکر می دادند و آن این بود که می گفت: «مردم چرا پرهیز نمی کنید، من پیغمبر خیرخواهی برای شما هستم از خدا بترسید و اطاعتم کنید.» و برای این که خیال نکنند که از دعوت خویش منظوری مادی و دریافت مزدی دارد، این نکته را نیز متذکر می شد که: «من از شما مزدی برای این کار درخواست نمی کنم که مزد من تنها بر عهده پروردگار جهانیان است.»
آن گاه زشتی عملشان را به آن ها گوشزد می کرد و می گفت: «چرا به مردان زمانه رو می کنید و به وسیله آن ها دفع شهوت می نمایید و همسرانی را که خدا برای شما آفریده و روی قانون فطری خلقت و ناموس طبیعت برای این کار خلق فرموده وامی گذارید؟ راستی که شما مردمی متجاوز و ستمگر هستیدکه از حد گذارنده و اسرافگرانید و بلکه خود را به نادانی می زنید، یا از عقاب خدا و کیفر اعمالتان جهالت می ورزید! شما دست به کار زشتی زده اید که هیچ یک از جهانیان پیش از شما چنین کاری نکرده اند، شما پیش مردان می روید و راه ها را می زنید و در انجمن خود (و در حضور دیگران) کارهای ناروا انجام می دهید این چه رفتار زشتی است که شما دارید، واین چه کارهای ناهنجاری است که می کنید؟»
اما آن مردم خودسر به جای این که سخنان خیرخواهانه لوط را به جان و دل بپزیرند و از غفلت و بی خبری درآیند و از آن کارهای ناپسند دست بردارند، به گمراهی خوش ادامه داده و به تهدید آن پیغمبر بزرگوار پرداختند، تا بلکه زبان حقگوی او را ببندند و آزادانه کارهای زشت خود را دنبال کنند. آنان در جواب لوط گفتند: «ای لوط اگر دست از این سخنان برنداری از این دیار تبعید خواهی شد، و تو را بیرون خواهیم کرد.» و با یکدیگر گفتند که خاندان لوط را از شهر خود بیرون کنید که اینان مردمانی پاکیزه جویند، و رفتار ما را ناپسند می دانند و حتی بی شرمی را از این حد نیز گذارنده و به لوط گفتند: «اگر راست می گویی عذاب خود را بر ما بیاور.» لوط که چنان دید از خدا خواست تا او را بر آن مردم زشت کار پیروز گرداند و خود و خاندانش را از رفتار زشت آن ها نجات بخشد و عذاب دردناک خود را برایشان بفرستد. خدای سبحان نیز دعوت پیغمبر خود را مستجاب فرمود و چند تن از فرشتگان بزرگ خود را مأمور نابودی آنها کرد و ایشان را به کیفر اعمال ناشایست خود رسانید و لوط و پیروانش را نجات بخشید.

دعوت پیاپی لوط (ع) و لجاجت قوم

حضرت لوط (ع) برای هدایت قوم خود، بسیار زحمت کشید و رنج برد و از هر راهی وارد شد، ولی آن قوم هم چنان بر سرکشی و لجاجت خود می‎افزودند. خداوند در آیات 160 تا 175 سوره شعراء می فرماید: «هنگامی که برادرشان لوط (ع) به آنها گفت: آیا پرهیزکاری را پیشه خود نمی‎سازید؟ من برای شما رسول امینی هستم. تقوای الهی پیشه کنید و از من پیروی نمایید من از شما پاداشی نمی‎خواهم، پاداش من نزد پروردگار جهانیان است. آیا در میان جهانیان، شما به سراغ همجنس می‎روید (چه کار زشتی؟) و همسرانی را که خدا برای شما آفریده است رها می‎کنید، راستی شما قوم تجاوزگری هستید. قوم لوط در پاسخ گفتند: ای لوط اگر از این گفتار دوری نکنی، از اخراج شوندگان خواهی بود. (تو را از این سرزمین تبعید می‎کنیم) لوط گفت: من (به هر حال) دشمن شما هستم. پروردگارا من و خاندانم را از آن چه اینها انجام می‎دهند، رهایی بخش. ما او و خانواده مؤمنش را نجات دادیم جز پیرزنی که در میان آن گروه باقی ماند (این پیرزن همسر لوط بود که از نظر عقیده و مذهب با قوم گمراه بود و هرگز به لوط ایمان نیاورد) سپس دیگران را هلاک کردیم و بارانی (از سنگ) بر آنها فرو فرستادیم، چه باران بدی بود این باران انذار شدگان. در این ماجرا (ی قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آیتی است اما اکثر آنها ایمان نیاوردند و پروردگار تو عزیز و رحیم است.»

تکذیب، کفر

خداوند می فرماید: «و ان یکذبوک فقد کذبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود* و قوم ابراهیم و قوم لوط.* و اصحاب مدین و کذب موسی فاملیت للکافرین ثم اخذتهم فکیف کان نکیر؛ اگر تو را تکذیب کنند، (امر تازه ی نیست) پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پیامرانشان را) تکذیب کردند. و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط. و اصحاب مدین (قوم شعیب) و نیز موسی (از سوی فرعونیان) تکذیب شد، اما من به کافران مهلت دادم. سپس آنها را مجازات کردم. دیدی چگونه (عمل آنها را) انکار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم).» (حج/ 42- 44)
از ظاهر آیات مذکور به دست می آید که کسانی که پیامبران الهی را تکذیب کنند در کفر به سر می برند، و سنت خداوند بر این بوده است که کافران را ابتداء مهلت می دهد (مهلتی که نفعی برای آنان نخواهد داشت) سپس آنان را مبتلا به سخت ترین و دردناک ترین عذابها می کند. بنابراین چنین درس می گیریم که تکذیب فرستادگان خدا منجر به کفر و ابتلاء به عذاب دردناک می شود، از این رو نه تنها باید از هر گفتار و کرداری که منجر به تکذیب پیامبران الهی شود پرهیز نمود بلکه باید هرچه بیشتر خود را تسلیم تعالیم سعادت بخش مکتب انبیا بنماییم تا ما نیز مبتلا به بلاها و مصیبت ها شناخته و ناشناخته نشویم.
در تفاسیر آیات 42 تا 44 را بدین شکل بیان کرده اند: «ای محمد (ص) اگر کافران تو را تکذیب می کنند و به دروغ می دارند، پیش از این هم قوم نوح، نوح را به دروغ داشتند و عاد هود را و ثمود صالح را و قوم ابراهیم، ابراهیم را و قوم لوط، لوط را و اصحاب مدین شعیب را و فرعون و قوم او موسی را، این کاری نیست که خاص تو باشد، با پیامبران دیگر نیز چنین کردند و من کافران را مهلت دادم و در عذابشان تعجیل نکردم تا محبت برایشان مؤکد گردد و عذر ایشان باطل شود، پس از مدتی و مهلتی تمام ایشان را بگرفتم و عذاب را بر آنها فرستادم، پس چگونه بود انکار و مجازات من و تغییر نعمت من برایشان، نعمت را به محنت آنان بدل کردم و راحت را به رنج و امن را به خوفشان بدل کردم.»
علاوه بر آیات مذکور، آیات دیگر نیز جرم قوم لوط را تکذیب فرستاده خدا و انجام اعمال زشت و قبیح می داند.

تکذیب فرستاده خدا، بی تقوایی، تجاوزگری و فساد = نزول عذاب

خداوند می فرماید: «کذبت قوم لوط المرسلین* اذقال لهم اخوهم لوط الا تتقون* انی لکم رسول امین* فاتقواالله واطیعون؛ قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند. هنگامی که برادرشان لوط به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟ من برای شما پیامبری امین هستم. پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.» (شعراء/ 160- 163)
«أتأتون الذکران من العالمین* و تذرون ما خلق لکم ربکم من ازواجکم بل انتم قوم عادون؛ آیا در میان جهانیان شما به سراغ جنس ذکور می روید (و همجنس بازی می کنید) آیا این زشت و ننگین نیست؟ و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها می کنید؟» (شعراء/ 165- 166)
«ثم دمرنا الاخرین* و امطرنا علیهم مطرا فساء مطرالمنذرین؛ شما قوم تجاوزگری هستید. سپس دیگران را هلاک کردیم. و بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ چه باران بدی بود باران انذارشدگان.» (شعراء/ 172- 173 و نمل/ 58)
چنانکه ظاهر آیات دلالت دارد، قوم لوط علاوه بر تکذیب نبوت و رسالت حضرت لوط و نپذیرفتن او به عنوان فرستاده خدا، قومی لاابالی و بی تقوا بودند و هیچگونه اطاعتی از لوط نمی کردند و در امور جنسی مردمی ستمگر، متجاوز و مسرف بودند، به جای آنکه برای ارضاء جنسی خود سراغ ازدواج با زنان بروند به سراغ همجنسان خود (مردان) می رفتند و هرگز انذارهای لوط را توجه نکردند، هرچه لوط آنان را از عذاب الهی بیم داد، باور نکردند تا اینکه مهلت الهی بر آن قوم فاسد به سر آمد و بارانی از سنگ بر آنان باریدن گرفت و چه بد بارانی بود باران قوم لوط، البته خداوند پیش از نزول عذاب مؤمنان را نجات داد اما ظاهرا در آن قوم تنها در یک خانه مؤمن به لوط بود، اما بقیه نابود شدند.

تکذیب پیامبران خدا مساوی با استحقاق عذاب

خداوند می فرماید: «کذبت قبلهم قوم نوح و عاد و فرعون ذوالاوتاد* و ثمود و قوم لوط و اصحاب الایکة اولئک الاحزاب* ان کل الاکذب الرسل فحق عقاب* و ما ینظر هؤلاء الا صیحة واحدة مالها من فواق* و قالوا ربنا عجل لنا قطنا قبل یوم الحساب؛ پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند. و (نیز) قوم ثمود و لوط و اصحاب ایکه [قوم شعیب] اینها گروههایی بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند). هر یک (از این گروهها) رسولان را تکذیب کردند و عذاب الهی درباره آنها تحقق یافت. اینها (با این اعمالشان) جز یک صیحه آسمانی را انتظار نمی کشند که هیچ مهلت و بازگشتی برای آن وجود ندارد (و همگی را نابود می سازد). آنها (از روی خیره سری) گفتند: پروردگارا بهره ما را از عذاب هرچه زودتر قبل از روز حساب به ما بده.» (ص/ 12- 16 و ق/ 13- 14)
در آیه شریفه اقوام و گروههای مانند، قوم نوح، قوم عاد و فرعون و فرعونیان و قوم ثمود و قوم لوط و قوم شعیب را نام می برد که پیامبران خدا را تکذیب کردند که همین عمل سبب تحقق عذاب بر آنها شده است و این عمل نتیجه و حاصلی جز یک صیحه آسمانی و عذاب ناگهانی و یا مهلت به هدف بازگشت و یا سنگین تر شدن مجازات ندارد. و این در حالی است که بعضی از اقوام مهلت داده شده، با خیره سری خاصی که از جهل و نادانی آنها نشأة گرفته است از این مهلت سوء استفاده می کنند و از پیامبرشان تقاضای عذاب و عدم مهلت می کنند و گاهی عذاب وعده داده شده را تکذیب می کنند و از آنجا که باور ندارند عذاب را برای رسیدن به آن بی تابی می کنند.

ماجرای عذاب قوم لوط از ابتداء تا انتها

خداوند می فرماید: «قالوا لا تخف إنا ارسلنا الی قوم لوط؛ گفتند مترس ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ‏ايم.» (هود/ 70) «یجادلنا فی قوم لوط؛ (هنگامی که ابراهیم (ع) از مأموریت فرستادگان پروردگارش مطلع شد با آنها شروع به مجادله و چانه زنی کرد) درباره قوم لوط با ما مجادله می کرد. (چون ابراهیم بردبار و دلسوز بود).» (هود/ 74)
«یا ابراهیم اعرض عن هذا انه قد جاء امر ربک و انهم اتیهم عذاب غیر مردود* و لما جاءت رسلنا لوطا سی ء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا یوم عصیب؛ (اما ملائک به او گفتند) ای ابراهیم! از این (درخواست) صرف نظر کن که فرمان پروردگارت فرا رسیده و به طور قطع عذاب الهی به سراغ آنها می آید و برگشت ندارد. و هنگامی که رسولان ما [= فرشتگان عذاب ] به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد؛ و قلبش پریشان گشت؛ امروز روز سختی است! (زیرا آنها را نشناخت؛ و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند).» (هود/ 76- 77)
«قالوا یا لوط انا رسل ربک لن یصلوا الیک فاسر باهلک بقطع من الیل و لا یلتفت منکم احد الا امرأتک انه مصیبها ما اصابهم ان موعدهم الصبح الیس الصبح بقریب* فلما جاء امرنا جعلنا عالیها سافلها و امطر نا علیها حجارة من سجیل منضود* مسومة عند ربک و ماهی من الظالمین ببعید؛ (فرشتگان عذاب) گفتند: ای لوط ما فرستادگان پروردگار توایم؛ آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد؛ در دل شب خانواده ات را (از این شهر) حرکت ده و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که قوم گرفتار می شوند، گرفتار خواهد شد، موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟ و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم؛ و بارانی از سنگ [گلهای متحجر] متراکم بر روی هم بر آنها نازل نمودیم. سنگهایی که نزد پروردگارت نشاندار بود، و آن، از (سایر) ستمگران دور نیست.» (هود/ 81- 83)
ماجرای عذاب قوم لوط از آنجا آغاز شد فرستادگان پروردگار به صورت جوانانی زیبا بر ابراهیم (ع) وارد شدند و آن جناب به خوبی از آنها پذیرایی نمود و برایشان غذایی لذیذ طبخ نمود اما آنها نخوردند، آن جناب ناراحت شد اما آنها خود را معرفی کردند که ما مأمور عذاب قوم لوط هستیم، ابراهیم (ع) شروع به چانه زنی کرد تا شاید عذاب از آن قوم برداشته شود، و این چانه زنی نه به خاطر دفاع از آن قوم فاسد بود، بلکه به خاطر دلسوز و مهربان بودن آن حضرت بود که سبب شد برای آنها مهلت بگیرد، اما ملائک گفتند: «فرمان پروردگارت فرا رسیده و درباره آنان با ما مجادله نکن که عذاب آنها قطعی و برگشت ناپذیر است.»
سپس ملائک سراغ لوط آمدند به همان صورت جوانان زیبا، اما لوط چون آنها را نشناخته بود از قوم خود بر آنها ترسید که مبادا مزاحمشان شوند، که اتفاقا چنین شد و گمان لوط را قوم فاسد محقق کردند. اما ملائک به لوط گفتند: «ما فرستادگان خداوند برای عذاب این قوم فاسد هستیم و دست آنها هرگز به ما نمی رسد، بنابراین شبانگاه به اتفاق دخترانت از این شهر برو و هرگز به پشت سرت نگاه نکن، البته همسرت را با خود مبر که او نیز مانند قومت باید مجازات شود، موعد عذاب آنها صبح است صبح نزدیک، (یعنی فردا صبح).»
بالاخره صبح فردا رسید و به امر پروردگار شهر زیر و رو شد و بارانی از سنگ بر آنان باریدن گرفت، و این سنگها پی در پی و منظم بر آنها باریدن گرفت تا همه را معدوم ساخت در عین اینکه شهر توسط مأمورین عذاب الهی از جا کنده شده و کاملا زیر و رو شده بود. زیر و رو کردن قوم بدین دلیل است که این قوم در طریق انحراف جنسی همه چیز را دگرگون کردند خداوند نیز شهرهای آنها را زیر و رو ساخت، و از آنجا که (طبق روایات) آنان بارانی از سخنان رکیک به طور مداوم بر هم می ریختند، خداوند هم بارانی از سنگ بر سر آنان فرو ریخت. در میان مفسران در خصوص اینکه باران سنگ قبل از زیر و رو شدن شهرهای قوم بود یا همزمان با آن بحث است و در آیه هم صراحتی بر هیچکدام وجود ندارد از این رو بعضی از مفسرین مانند صاحب المنار معتقد است این بارش سنگ یا قبل از زیر و رو شدن شهر بوده، و یا در اثناء آن اما فلسفه اش این بود. که افراد پراکنده ای که در گوشه و کنار قرار داشتند و زیر آوار مدفون نشدند سالم نروند و به کیفر اعمالشان برسند. اگرچه مانعی هم وجود ندارد که برای تشدید عذاب و محو آثار آنها سنگریزه حتی پس از زیر و رو شدن بر آنها ببارد به طوری که سرزمینشان زیر آن پنهان گردد و آثارش محو شود.

بیان دیگر از عذاب قوم لوط از آغاز تا پایان

خداوند می فرماید: «قال فما خطبکم ایها المرسلون* قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین* الا ال لوط انا لمنجوهم اجمعین* الا امرأته قدرنا انها لمن الغابرین؛ (سپس ابراهیم) گفت: مأموریت شما چیست ای فرستادگان خدا؟ (ملائک) گفتند: ما به سوی قومی گنهکار مأموریت یافته ایم (تا آنها را هلاک کنیم). مگر خاندان لوط، که همگی آنها را نجات خواهیم داد. به جز همسرش، که مقدر داشتیم از بازماندگان (در شهر و هلاک شوندگان) باشد.» (حجر/ 57- 60)
«فلما جاء ال لوط المرسلون* قال انکم قوم منکرون* قالوا بل جئناک بما کانوا فیه یمترون* و اتیناک بالحق و انا لصادقون* فاسر باهلک بقطع من الیل واتبع ادبارهم و لا یلتفت منکم احد وامضوا حیث تؤمرون* و قضینا الیه ذلک الامر ان دابر هؤلاء مقطوع مصبحین؛ هنگامی که فرستادگان (خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند. لوط گفت: شما گروه ناشناسی هستید. گفتند: ما همان چیزی را برای تو آورده ایم که آنها [کافران] در آن تردید داشتند (آری، ما مأمور عذابیم). ما واقعیت مسلمی را برای تو آورده ایم، و راست می گوییم. پس، خانواده ات را در اواخر شب با خود بردار، و از این جا ببر، و خودت به دنبال آنها حرکت کن و کسی از شما به پشت سر خویش ننگرد، و به همان جا که مأمور هستید بروید. و ما به لوط این موضوع را وحی فرستادیم که صبحگاهان، همه آنها ریشه کن خواهند شد.» (حجر/ 61- 66)
«فاخذتهم الصیحة مشرقین* فجعلنا عالیها سافلها و امطرنا علیهم حجارة من سجیل؛ سرانجام، هنگام طلوع آفتاب صیحه (مرگبار، به صورت صاعقه یا زمین لرزه) آنها را فرا گرفت. سپس (شهر و آبادی آنها را زیر و رو کردیم) بالای آن را پایین قرار دادیم و بارانی از سنگ برآنها فرو ریختیم.» (حجر/ 73- 74)
از سیر و ترتیب آیات مذکور به دست می آید که:
الف) ملائک نزول عذاب قبل از اقدام به مأموریت خود ابتداء بر پیامبر بزرگ خدا حضرت ابراهیم (ع) وارد شدند و آن حضرت را در جریان امر عذاب الهی بر قوم لوط قرار دادند، و مشخص کردند که تمام قوم به جز لوط و خاندانش هلاک خواهند شد و از خانواده لوط (ع) نیز همسرش جزء هلاک شدگان خواهد بود.
ب) ملاک نزول عذاب، سپس بر حضرت لوط (ع) وارد شدند به طوری که آن حضرت همانند حضرت ابراهیم (ع) در بدو امر آنها را نشناخت تا اینکه آنها خودشان را معرفی کردند و هدف از حضور خود را در آن قوم اعلان نمودند که ما بر چیزی مأموریت داریم که قوم در آن تردید داشتند (یعنی نزول عذاب)، سپس از لوط خواستند که شما نگاه به اتفاق خانواده ات از میان این قوم برو به محلی امن (که برایش مشخص کرده بودند) که صبحگاهان این قوم ریشه کن خواهندشد.
ج) و در پایان به نحوه عذاب قوم اشاره می فرماید: که هنگام طلوع خورشید صدائی هول انگیز و وحشتناک آنها را فرا گرفت، و آن این بود که جبرئیل (ع) بر ایشان بانک زد و سپس ما شهرهای ایشان را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ برآنها فرو ریختیم، سنگهای از سجیل.

مقصود از سجیل

در مورد معنا و مفهوم سجیل گفته شده است:
1- سجیل از سجل گرفته شده و سجل به معنای کتابت است بنابراین سجیل یعنی سنگهای نشان کرده و نام نوشته شده.
2- سجیل از سجین است به معنای سنگهای دوزخی.
3- سجیل سنگهای است از گل محکم شده (گلی که با آتش پخته می شود مانند آجر).
عده ای اشکال وارد نموده اند که با توجه به اینکه قرآن می فرماید تمام قوم به استثناء لوط و خانواده اش هلاک شدند، آیا همه قوم مرتکب اعمال زشتی مانند لواط بودند؟ یا زنان به خاطر مردان عذاب شدند؟
در پاسخ گفته اند آنها که عمل (لواط) انجام می دادند کمتر از چهل نفر بودند اما خداوند چهل هزار مرد را هلاک کرد، چون آنها امر به معروف و نهی از منکر نمی کردند. چنانکه در آمده: «لتامرون بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیعمکم الله بعذاب؛ باید امر به معروف و نهی از منکر نمائید، و الا فراگیرد عذاب خدا تمام شما را.»
ابوبکر عباس گفت از حضرت امام باقر (ع) پرسیدم که «در عهد لوط آیا زنان را خدای تعالی به گناه مردان گرفت؟» امام فرمود: «نه، چنانچه مردان به مردان مشغول بودند زنان نیز به زنان مشغول بودند.»

بیان دیگری از نحوه شکل گیری عذاب قوم لوط

خداوند می فرماید: «و لوطا اذقال لقومه انکم لتأتون الفاحشه ما سبقکم بها من احد من العالمین* ائنکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل و تأتون فی نادیکم المنکر فما کان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان کنت من الصادقین؛ و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت: شما عمل بسیار زشتی انجام می دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است. آیا شما به سراغ مردان می روید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع می کنید و در مجالستان اعمال ناپسند انجام می دهید؟ اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می گویی عذاب الهی را برای ما بیاور.» (عنکبوت/ 28- 29)
«قال رب انصرنی علی القوم المفسدین؛ (وقتی لوط سماجت و وقاحت قوم را در اصرار بر گناه دید) گفت: پروردگارا مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما.» (عنکبوت/ 30)
«و لما جاءت رسلنا ابراهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هذه القریة ان اهلها کانوا ظالمین. قال ان فیها لوطا قالوا نحن اعلم بمن فیها لننجینه و اهله الا امراته کانت من الغابرین؛ و هنگامی که فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) برای ابراهیم آوردند، گفتند: ما اهل این شهر و آبادی را [و به شهرهای قوم لوط اشاره کردند] هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند. (ابراهیم) گفت: در این آبادی لوط است! گفتند: ما با کسانی که در آن هستند آگاه تریم، او و خانواده اش را نجات می دهیم، جز همسرش که در میان قوم (گنهکار) باقی خواهد ماند.» (عنکبوت/ 31- 32)
خداوند می فرماید: «و لما ان جاءت رسلنا لوطا سی ء بهم و ضاق بهم ذرعا و قالوا لا تخف و لا تحزن انا منجوک و اهلک الا امرأتک کانت من الغابرین* انا منزلون علی اهل هذه القریة رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بدحال و دلتنگ شد، گفتند: نترس و غمگین مباش ما تو و خانواده ات را نجات خواهیم داد جز همسرت که در میان قوم باقی می ماند. ما بر اهل این شهر و آبادی به خاطر گناهانشان عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت.» (عنکبوت/ 33- 34)
آیات مذکور را نیز به سه دسته می توان تنظیم نمود.
الف) مذاکرات لوط و قومش که آن جناب ضمن تقبیح و توبیخ قوم و تهدید آنان به عذاب الهی، تلاش می نماید آنها را از اعمال زشت و ناپسند باز دارد، اما آنان وقیحانه ضمن اصرار بر اعمال زشت خود می گویند اگر راست می گوئی، عذابی را که وعده می دهی محقق نما که ما منتظر آنیم. و لوط (ع) با گفتن این عبارت که، پروردگارا مرا بر این قوم تبهکار پیروز نما نشان می دهد که همه چیز به دست خداست، اگر او بخواهد عذاب می کند و اگر نخواهد مهلت می دهد.
ب) ملاقات و مذاکره ملائک (مأمورین عذاب قوم لوط) با پیامبر بزرگ خدا حضرت ابراهیم (ع)، و خبر دادن از وعده تغییر ناپذیر خداوند مبنی بر عذاب و هلاکت قوم ستمگر. و اینکه حضور لوط (ع) نمی تواند برای همیشه سبب حفظ آنان از عذاب الهی شود زیرا خداوند با نجات او و خانواده اش اراده برهلاکت آن قوم نموده است.
ج) ورود ملائک بر لوط (ع) و غم و اندوه لوط از حضور آنها و گفتار ملائک مبنی بر نجات لوط و خانواده اش و هلاکت حتمی قوم به خاطر گناهانشان.

 


منابع :

  1. ابوالمحاسن الحسین‏بن الحسن الجرجانى-تفسیر گازر- جلد 6 ص 206،جلد 5 ص141،جلد 9 ص 299، جلد 8 ص 130

  2. محمدجواد نجفى-تفسیر آسان- جلد 7 صفحه 347 – 349

  3. کمال‏ الدین حسین واعظ کاشفى- تفسیر مواهب علیه- جلد 2 ص 348، جلد 4 ص 234

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 ص 133، جلد ‏10 ص 515- 516، جلد 8 ص 233، جلد ‏19 ص 576 - 577، جلد ‏12 ص 269

  5. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 صفحه 60

  6. سید محمد صحفى-قصه‏ هاى قرآن- صفحه 406

  7. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 13 ص 203، جلد 16 ص 144

  8. سایت اندیشه قم- مقاله قوم لوط

  9. عین الله ارشادی-سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

  10. حسین فعال عراقی-داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان

  11. علامه مجلسى-حیوه القلوب (تاریخ پیامبران علیهم السلام و بعضى از قصه هاى قرآن)

  12. رسول محلاتی-تاریخ انبیاء

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/112975