یکی از سؤالاتی که به دنبال تأیید موهوبی بودن «عصمت» پیامبران به اذهان خطور می کند، این سؤال است که: آیا فرد معصوم با داشتن نیروی عصمت باز قادر بر گناه می باشد، یا نه؟ به دیگر سخن: آیا قوه عصمت، اختیار و حریت را از معصوم می گیرد یا نه؟ در صورت دوم، ترک گناه نیز افتخاری نخواهد بود.
دربارهی توانایی یا ناتوانی معصوم، بر فعل گناه، اختلاف است. برخی معتقدند که ساختار بدنی و نفسانی انسان معصوم به گونهای طراحی شده و ویژگیهایی در او به کار رفته است که اقتضا دارد هرگز بر معصیت اقدام نکند. بعضی نیز گفتهاند که عصمت، قدرت بر طاعت و عدم قدرت بر گناه است.
امامیه بر این باور است که عصمت، با قدرت بر گناه منافات ندارد؛ یعنی شخص معصوم، قادر بر معصیت است؛ وگرنه استحقاق مدح و ثواب بر ترک معصیت را نمیداشت. افزون بر این، ثواب و عقاب در حق او بیمعنا بود، بلکه او باید از محدودهی تکلیف خارج باشد؛ حال آن که این گونه نیست؛ زیرا انسان معصوم مکلف است و بر اطاعت دستور خداوند، مستحق مدح است و ساختار بدنی او نیز مانند دیگر مردم است: «قل إنما أنا بشر مثلکم یوحی إلی...؛ بگو من هم مثل شما بشرى هستم و ...» (کهف/ 110).
بنابراین ـ چنان که اشاره شد ـ عصمت در نزد امامیه، ملکهای است که انسان با داشتن آن، عواقب دردناک هر گناه و معصیت را با همهی وجود احساس میکند؛ آن سان که پزشک حاذق، فرآیند یک بیماری واگیر و خطرناک و میکربهای کشنده را در بدن بیمار میبیند و هرگز از نیم خوردهی این بیمار نمیخورد و با او تماس مستقیم برقرار نمیکند و از وی پرهیز کامل دارد و شرایط و لوازم بهداشت را مراعات میکند و تا میتواند به چنین شخصی نزدیک نمیشود.
در جایی که انسان، دست خود را به دهان مار سمی خطرناک و افعی کشنده نزدیک نمیکند، شخص معصوم در اثر شهود شعلههای دوزخ از تماس آن جدا خودداری میکند. او جهنم را میبیند؛ زیرا به مقام یقین رسیده است (از راه معرفت و عبادت): «کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم؛ هرگز چنين نيست اگر علم اليقين داشتيد. به يقين دوزخ را می بينيد» (تکاثر/ 5 و 6)، و چگونه میتوان از جهنم مشهود نهراسید.
درست است که هیچ فرد عاقلی به سیم لخت برق دست نمی زند و یا باقیمانده غذای بیمار مبتلا به جذام و سل را نمی خورد، ولی در عین حال آنچنان نیست که قدرت بر این کار را نداشته باشد، بلکه او با توجه به پی آمدهای کار، ترک را بر فعل ترجیح می دهد و در طول زندگی گرد چنین کارها نمی رود ولی انجام ندادن مطلبی است و نداشتن قدرت بر عدم آن مطلبی دیگر.
و به دیگر سخن: صدور یک چنین کار از انسانهای عاقل و علاقمند به سلامت خود، به صورت محال عادی در می آید نه محال عقلی و تفاوت میان این دو محال بسیار روشن است؛ در اولی امکان انجام فعل محفوظ است، هر چند تحقق نمی پذیرد ولی در دومی فعل، امکان انجام ندارد و برای تقریب یادآور می شویم: صدور کار قبیح از خدا امکان پذیر است مثلا خدا می تواند افراد مطیع و فرمانبردار را به دوزخ بفرستد در حالی که هرگز این کار را انجام نمی دهد، اقتضای صفت حکیمانه این است که به مطیع پاداش دهد نه کیفر. نتیجه این که از دیدگاه امامیه، پیامبران و پیشوایان دینی هر چند که اگر بخواهند می توانند مانند دیگران مبدأ خلاف و گناه باشند، اما با داشتن ملکهی عصمت (که موهبت و تفضل الهی است)، هیچ گاه گرد معاصی بزرگ یا کوچک نمیگردند؛ هم پیش از بعثت، هم پس از آن، و دامنشان از زمان تمیز و آغاز ظهور عقل تا پایان عمر، از هرگونه ناپاکی و آلودگی پاک و منزه و مبراست.
امتناع عادی صدور گناه از معصوم
صدور گناه از معصوم، امتناع ذاتی ندارد؛ یعنی عقلا محال نیست که معصوم گناه کند، زیرا اولا اگر صدور گناه محال بود، مقدور نمی بود و اگر مقدور نمی بود، مورد تکلیف قرار نمی گرفت. ثانیا اگر از انجام معصیت ناتوان میبود، نمیتوانست حجت بر مردم باشد و خداوند دستور تأسی به او را بدهد. ثالثا اگر انجام گناه ذاتا محال باشد، اطاعت ذاتا ضروری خواهد بود و در چنین صورتی اطاعت هم مورد تکلیف قرار نمی گرفت و مجالی برای انذار و تبشیر و وعده و وعید باقی نمی ماند. از این روست که فرشتگان مکلف نیستند چون عصمت ذاتی دارند، نه عصمت اختیاری و شاید علت عدم ذکر فرشتگان در آیهی «وما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون؛ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» (ذاریات/ 56) همین نکته باشد.
دنیا نشئهی تکلیف است، و معصوم چون انسان است، مکلف است و اگر چه میتواند معصیت کند، لیکن خود را به آن نمی آلاید و اگرچه محال عادی است که پیامبر اکرم (ص) معصیت کند ولی مکلف به ترک معصیت است؛ میتواند خطور داشته باشد ولی خاطرهاش نیز مصون است، چون خاطرهی او یا الهی است یا ملکی و هرگز خاطرهی نفسانی ندارد چه رسد به خاطرهی شیطانی. چون عصمت ملکهای است اختیاری، علمی و عملی، بنابر این نمیتوان گفت: "کسی که به این مقام رسیده اگر گناهی مرتکب نشد، هنرمند نیست و هنرمند کسی است که بتواند گناه کند ولی در جبههی درون، امیال نفس را سرکوب سازد"؛ زیرا معصوم همواره مسلح به ملکه است و دشمن درون (نفس و خواستههای آن) را سرکوب میکند، از این رو نفس او گرچه میخواهد از گناه لذت ببرد ولی بر اثر سرکوبی، جرئت خواستن و فکر گناه کردن ندارد، چون پایان امر را به خوبی مشاهده میکند، چنانکه در بارهی حضرت یوسف (ع) میفرماید: «و لقد همت به وهم بها لولا أن رأی برهان ربه؛ و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او می كرد.» (یوسف/ 24).
نتیجه آن که صدور گناه از معصوم عقلا محال نیست، پس ذاتا امکان دارد، گرچه عادة صادر نمی گردد. در ملکهی عصمت، اختیار وجود دارد و میتوان فعل را قبل از انجام آن به صورت قضیه ی ممکنه به فرد معصوم نسبت داد و گفت: «المعصوم یفعل الإطاعة بالإمکان ویفعل المعصیة بالإمکان»، ولی پس از انجام، اسناد آن فعل به شخص ضروری و عدم آن ممتنع می شود. لیکن این گونه امتناع، امتناع بالاختیار است که با داشتن اختیار منافاتی ندارد. بنابر این پس از انجام طاعت گفته می شود: «هذا المطیع مطیع بالضرورة»، که در واقع قضیه ی مزبور به صورت " ضروری بشرط محمول" است.
خدای سبحان درون گناه را شعلهی آتش معرفی کرده است: «الذین یأکلون أموال الیتامی ظلما إنما یأکلون فی بطونهم نارا؛ در حقيقت كسانى كه اموال يتيمان را به ستم می خورند جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو می برند» (نساء/ 10). آنچه از مال یتیم که به ستم از او گرفته شود، گرچه به ظاهر غذاست ولی در باطن آتش است. بنابر این کسی که پایان کار و درون گناه را میبیند که آتش است، فراموش هم نمیکند؛ از این رو نه عمدا خود را به گناه میآلاید و نه سهوا.
امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه در پایان قصهی عقیل میفرماید: «عجیب تر از این، کسی است که شبانگاه حلوایی برای من آورده که گویا با آب دهان یا قی افعی عجین شده است! به او گفتم: اگر زکات یا صدقه است بر ما اهل بیت روا نیست و اگر مقصود باطلی داری، هرگز به آن نائل نمیشوی.» حضرت علی (ع) رشوه را همچون غذایی دانسته که مار سمی پس از خوردن، قی میکند! غذایی که دو بار از کانال سمی بگذرد هیچ عاقلی دست به خوردن آن دراز نمیکند. ممکن است انسان بداند که دست گذاشتن به سیم بیعائق برق، کشنده است، اما از روی فراموشی دستزده، هلاک شود ولی معصوم، هم میداند باطن گناه شعلهی آتش است و هم آن را فراموش نمیکند، چون آن کس که انسان را فراموشکار میکند شیطان است و شیطان در حرم امن مخلصین راه ندارد.
امیرالمؤمنین (ع) دربارهی ملائکه میفرماید: «لا یغشاهم نوم العیون ولاسهو العقول ولا فترة الأبدان ولاغفلة النسیان"؛ فرشتگان اهل خواب، سهو، نسیان و خستگی بدن نیستند. انبیا جسمشان بر اثر خستگی به خواب میرود ولی جانشان اهل خواب و سهو و نسیان نیست، از این رو رسول اکرم (ص) فرمود: قلبم در بیداری و خواب، بیدار است: " تنام عینای ولا ینام قلبی"، سهو و نسیان و غفلت خواب قلب است و قلب رسول خدا همیشه بیدار بود.»
کسی که سهو عقل و نسیان دل در حرم امن او راه ندارد نه به عمد خود را به گناه میآلاید و نه از روی سهو و نسیان. خلاصه این که ملکه عصمت ـ علمی و عملی ـ مقتضیات قوا را به آنها میدهد، نه این که آنها را از بین ببرد. هر کدام از قوا مقتضایی دارند که هم میتوان آن را از راه حلال تهیه کرد و هم از راه حرام. سامعه صوت موزون و دلپذیر میخواهد نه غنای حرام، باصره از مناظر زیبا لذت میبرد نه خصوص مناظر حرام، قوهی غاذیه غذا میخواهد نه غذای حرام و این چنین است سایر قوا. انبیا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضیات قوا پاسخ دادند، نه اینکه قوای طبیعی را سرکوب کرده باشند. پس با حفظ عصمت، محال است که از معصوم گناهی صادر شود اما این محال عادی است نه ذاتی؛ زیرا همانگونه که اصل وجود معصوم از مبدأ دیگری است و قابل زوال می باشد، همهی شئون و از جمله عصمت وی نیز چنین است و با زوال آن ممکن است عصیان کند و بدین جهت مکلف است. بنابر این ترک عصیان برای او ذاتا ممکن است و عادة ضروری است.
نظر قرآن مجید
در این مورد می توان از آیه یاد شده در زیر، نظر قرآن را به دست آورد:
«واجتبیناهم و هدیناهم الی صراط مستقیم ذلک هدی الله یهدی به من یشاء من عباده ولو اشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون؛ آنان را برگزیدیم و به راه راست هدایت نمودیم. این است هدایت خدا، به وسیله آن، هر کس از بندگان خود را بخواهد هدایت می کند و اگر شرک ورزیدند اعمالی که انجام داده اند حبط می گردد» (انعام/ 87- 88) اگر فرد معصوم قادر بر انجام گناه نباشد جمله: «ولو اشرکوا لحبط عنهم ماکانوا یعملون» که درباره معصومان است بی مورد می گردد، زیرا فرض این است که بر هیچ گناهی اعم از شرک و غیره قادر نمی باشد.
قرآن در آیه «ابلاغ» می فرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته؛ ای رسول خدا! آنچه به تو نازل گردیده برسان و اگر انجام ندهی رسالت خدا را ابلاغ نکردی» (مائده/ 67) این آیه آشکارا قدرت پیامبر بر عصیان را تصریح می کند و اینکه پیامبر با داشتن عصمت، قادر بر ترک رسالت می باشد.