ابوطالب

 

نام و منصب

ابوطالب، عبدمناف (عمران) بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف قرشی، عمو و حامی پیامبر (ص) بود. پدرش عبدالمطلب، از رؤسای مکه بود و منصب «سقایت» و «رفادت» (تأمین آب و غذا برای زائران کعبه) داشت؛ در میان فرزندان متعددش سه پسر به نام ابوطالب، زبیر و عبدالله پدر پیامبر (ص) از یک مادر، به نام فاطمه دختر عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم، زاده شد.
پدرش، عبدالمطلب، در بستر مرگ (سال هشتم عام‎الفیل) و در جمع فرزندان وصیت کرد و کفالت محمد (ص) را که تا 8 سالگی آن حضرت خود بر عهده داشت، به ابوطالب سپرد. از این زمان ابوطالب به عنوان جانشین پدر، سرپرستی محمد (ص) را بر عهده گرفت و پس از بعثت او به پیامبری به حمایتش برخاست. مطابق روایات، او که مانند بیشتر رؤسای قریش مردی تاجر بود، در یکی از سفرها به شام، محمد (ص) را با خود همراه کرد و در همین سفر بود که راهبی نصرانی، به نام بحیرا، به پیامبری آن حضرت بشارت داد.

شخصیت و موقعیت

سخاوت ابوطالب بین قریش معروف بود و هر وقت اطعام می کرد، هیچ‎یک از افراد قبیله در آن روز به این کار مشغول نمی شد. درباره درایت، عدالت و نفوذ او نوشته‎اند که قبایل عرب در مکه، ابوطالب را داور خود می شناختند و او هم در داوری جانب حق را نگه می داشت و مردی صاحب‎رأی بود. او در عصر جاهلیت اولین شخصی بود که سوگند در شهادت برای اولیای دم را بنا نهاد و این روش، بعدها جزو سنن و حقوق اسلامی معرفی شد.
ابوطالب منصب سقایت را که از پدر به ارث برده بود، در ازای دین خود، به برادرش عباس سپرد. او برخلاف آنکه سیادتش را همه پذیرفته بودند، مردی تنگدست، اما بلندطبع بود و ضیق معاش را بر کسی آشکار نمی کرد. محمد (ص) که در این ایام با تأیید ابوطالب، با خدیجه (س) ازدواج کرده و از توانایی مالی برخوردار شده بود، در یک قحط‎سال برای کاستن از بار معاش عموی خود، یکی از پسران او، علی (ع) را در خانه خود پذیرفت و به ترتبیتش مشغول شد. پسر دیگر او، جعفر، را هم عباس، عموی دیگر پیامبر (ص)، به خانه‎اش برد.

بعد از بعثت پیغمبر (ص)

وقتی حضرت محمد (ص) به پیامبری مبعوث شد، ابوطالب با گرایش فرزندش، علی (ع)، به اسلام مخالفت نکرد و حتی او را به همراهی با پیامبر فرمان داد. پیامبر (ص) را هم از پشتیبانی خود مطمئن کرد، اما خود در پاسخ به دعوت پیامبر که او را سزاوارترین فرد برای قبول اسلام می دانست، ظاهرا به سالخوردگی خود و ملامت و کینه قریش اشاره کرد.
زمانی که پیامبر (ص) دعوت خود را آشکار کرد، افرادی از سران قریش نزد ابوطالب آمدند و از او خواستند یا برادرزاده‎اش را از این کار بازدارد، یا حمایت خود را از او برگیرد. ابوطالب گاهی با لحنی ملایم با ایشان سخن می گفت و زمانی با پیامبر (ص) دراین‎باره به گفتگو می نشست. پشتیبانی آشکار ابوطالب از پیامبر (ص) بر کافران گران آمد و چون تصور می کردند که غمخواری او از پیامبر (ص) که در کودکی به «یتیم ابوطالب» شهرت داشت، فقط به خاطر فرزندخواندگی اوست، عماره ابن ولید را که جوانی خردمند و خوشرو بود، همراه گرفتند و به قصد مبادله با حضرت محمد (ص) پیش ابوطالب آمدند. ابوطالب سخت برآشفت و آنان را از خود راند. در این مورد از ابوطالب قصیده‎ای در ذم قریش باقی مانده که بعدها شعرا ابیاتی از آن را در مفاخرت قریش شاهد گرفتند.

زندگی در شعب

هنگامی که دعوت پیامبر (ص) در مکه بالا گرفت، سران قریش به اندیشه قتل او افتادند و از ابوطالب خواستند که پیامبر (ص) را به آنان تسلیم کند و چون او نپذیرفت، با خود پیمان بستند که از هرگونه روابط فردی و اجتماعی با بنی هاشم خودداری کنند. پس پیامبر (ص) و ابوطالب و مسلمانان در بیرون شهر مکه، در محلی که بعدها «شعب ابی طالب» مشهور شد، ساکن شدند.
از بنی هاشم و بنی مطلب، جز ابولهب، افرادی که رضایت به کشتن پیامبر (ص) نمی دادند، همگی به ابوطالب پیوستند و او شعری در مدح قوم خود سرود و آنان را در پایداری و دفاع از حریم پیامبر (ص) دعوت کرد.

شاعری توانا

اشعار منسوب به ابوطالب به دلیل دربرداشتن حوادث مکه در زمان طلوع اسلام و همچنین به سبب منزلت خاص او، مورد عنایت ادبای عصر نخستین اسلامی قرار گرفت. بیشتر قصاید منسوب به او، در مدح پیامبر (ص) و دفاع از اسلام و تأیید مسلمانان و همچنین حاوی برخی نکات تاریخی و قومی است. دانشمندان و بزرگان صدر اسلام از جمله ابن سلام جمحی، ابن اسحاق، سیبویه و جاحظ، ابوطالب را شاعری توانا دانسته و در کتاب خود بسیاری از اشعار منسوب به ابوطالب را نقل کرده‎اند. اولین بار ابوهفان عبدالله بن احمد مهزمی بصری (وفات 255 هـ.ق) اخبار و اشعار پراکنده ابوطالب را در کتابی به نام شعر ابوطالب گرد آورد. یک قرن بعد، ابونعیم علی بن حمزه بصری (375ه.ق) کتابی به نام دیوان ابی طالب تدوین کرد.
از اشعار منسوب به ابوطالب، قصیده لامیة او شهرت زیاد داشت. پیامبر (ص) هم ابیاتی از آن را همواره به خاطر داشت. چنانکه در قحطی مدینه که به قصد استسقاء بر منبر رفت و دعا کرد و باران آمد، گفت: «پروردگار ابوطالب را نیک دهد. اگر زنده بود، چشمانش نورانی می شد» و منظورش این بیت معروف بود که: «وابیض یستسقی الغام بوجهه…» و یا در غزوه بدر، به اجساد مشرکان نظر انداخت و به ابوبکر فرمود: «اگر ابوطالب زنده بود، می دید که چگونه شمشیرهای ما سرهای اینان را در برگرفته است» و نظر به این مصراع ابوطالب داشت که: «لتلتبسن اسیافنا بالاماثل». این قصیده در سال 1327ه.ق توسط احمد فهمی در استانبول منتشر شد، رشر هم آن را با قصیده دالیة ابوطالب به آلمانی ترجمه کرده و در نشریه «تحقیقات درباره شعر عرب» منتشر کرد. اشعار منسوب به ابوطالب آخرین بار با عنوان «دیوان شیخ الاباطح ابی طالب» در سال 1356 هـ.ق در نجف چاپ شد.

برادران ابوطالب

خصوصیات متفاوت پسران عبدالمطلب و نقش متضاد برخی از آنان در زندگی پیغمبر اکرم (ص) و تاریخ صدر اسلام، تصویری از شخصیت حقیقی ابوطالب و پایداری او در حمایت از پیامبر (ص) را به دست می دهد. مثلا حمزه از کسانی بود که خیلی زود اسلام آورد و ابوطالب شعری در تجلیل از او سرود و حمزه را بین برادران ستود.
عباس بن عبدالمطلب سیاستمدار زیرک قریش، با آنکه بیشتر عمر خود را در شرک و بت‎پرستی گذراند و پیش از فتح مکه در سال هشتم هجری به اکراه اسلام آورد، تا وقتی که ابوطالب زنده بود، هرگز با پیامبر (ص) و دین او مخالفت علنی نکرد.
ابولهب، سرسخت‎ترین دشمن اسلام و پیامبر (ص)، کفار و مشرکان را بر ضد او تحریک می کرد و ابوطالب در دفاع از حضرت محمد (ص)، نقشه‎های او را بلااثر می گذاشت.
ابوطالب در دعوت خاص پیامبر از عشیره خود، مصلحت را در سکوت دانست، تا به عنوان بزرگ قوم، نفوذ کلامش را حفظ کند، اما هرگز رضا به آزار و اذیت پیامبر (ص) نداد.

سرانجام ابوطالب

ابوطالب سرانجام در هشتاد و چند سالگی درگذشت. به اعتقاد شیعه، ابوطالب به پیامبر (ص) و دین او ایمان آورد، اما مصلحت را در کتمان آن دانست، زیرا اگر ایمانش را آشکار می کرد، نمی توانست به عنوان سرپرست قبیله، حکم و داور مشرکان باشد و از مقام شیخوخت خود در حمایت از رسول اکرم (ص) و نصرت دین او استفاده کند.
درباره اسلام ابوطالب که از مباحث عقیدتی ـ کلامی بین مذاهب اسلامی است، روایات و اخبار فراوان در دست است و کتابها و رساله‎ها و مقالات زیادی تدوین شده است که از جمله کهن‎ترین آنها باید از کتاب «ایمان ابی طالب» اثر شیخ مفید (وفات 413 هـ.ق) نام برد. بیشتر علما و مفسران شیعه و عده ای از بزرگان اهل سنت، به اعتبار روایان اهل بیت (ع) یا اجتهاد و استنباط خود، عقیده به اسلام ابوطالب دارند و راویان حدیث گروهی از مورخان و مفسران اهل تسنن را که ایمان ابوطالب را انکار کرده‎اند، ضعیف و یا مرسل می دانند.
از دیدگاه شیعه، استناد برخی از علمای اهل سنت به آیاتی از قرآن (توبه/ 114 و قصص/ 56) که نزول آنها را درباره ابوطالب تفسیر کرده اند، بی اعتبار و مردود است.


منابع :

  1. سیدمحسن امین عاملی- اعیان الشیعه

  2. سیدمصطفی حسینی دشتی- معارف و معاریف

  3. محمد ابوالفضل ابراهیم- شرح نهج البلاغ‍ـه

  4. عبدالملک ابن هشام- مقدمه بر سیرت رسول الله

  5. ابوالقاسم گرجی- تاریخ پیامبر اسلام

  6. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25925