تأثیر افکار هرمسی بر علوم و فلسفه مسلمانان

مقدمه
یکی از برنامه های اسلامی برای ایجاد تمدن توحیدی خویش جذب عناصر متناسب با فرهنگ اسلامی بود و از مناطقی که زمینه این جذب را فراهم ساخت، منطقه آسیای میانه بود که ادیان و تمدنهای متعددی در حال داد و ستد فرهنگی بودند. یکی از نتایج این تعامل مکتب هرمس بود، که از تلافی تمدن های یونانی و مصری در اسکندریه به بار آمد، و اثر عمیقی از خود در علوم و فلسفه و ادیان ملل غرب آسیا و حوالی دریای مدیترانه به جای گذاشت. در قرون وسطی نام هرمس نزد مسیحیان و مسلمانان و همچنین یهودیان به عنوان بانی و مؤسس حکمت و علم تلقی می شد، و کتب و رسائل متعددی که به وی نسبت داده شده بود مورد مطالعه ی جمیع طالبان معرفت قرار می گرفت.

نفوذ افکار هرمس بر متفکران اسلامی
هرمس در منطقه خاورمیانه به عنوان پیامبر صابئین شناخته می شد و آنان در اشاعه ی افکار و نوشته های او کوشش فراوان کردند. نیز نزد بسیاری از فرق شیعه، مانند نصیریه و حتی «دروزها» افکار هرمسی احترام خاصی داشت و اصولا علوم و فلسفه ی مربوط به این مکتب، بر عکس تعلیم مشاییان در قرون اولیه، بین شیعیان رواج یافت و مورد پذیرش و قبول قرار گرفت. فقط بعد از فتوای استخری علیه صابئین، در سال 321 هـ بود که به تدریج آنان به مذهب اسلام گرویدند و بعد از درگذشت حکیم بن عیسی بن مروان، که دیگر رئیس و زعیم رسمی وجود نداشت که آنان را اداره کند، آنان بی سرپرست ماندند.

تأثیر هرمس در عرفان
بعد از این دوره نیز گرچه به تدریج نفوذ هرمسی به صورت علنی و جداگانه تضعیف یافت، در احکام نجوم و کیمیا و طب بقراطی، که همچنان رابطه ی خود را با فلسفه ی هرمسی حفظ کرده بود، اثر این مکتب پابرجا ماند و بسیاری از افکار پیروان مکتب هرمسی وارد نحل دیگر گردید. مثلا عدم هرگونه امتیاز بین صفات و اسما در ذات باری تعالی، که از خصایص افکار این مشرب و در نوشته های منسوب به انباذقلس ذکر شده است، به قول ابن قفطی در افکار علاف متکلم معروف معتزلی و ابن مسره زاهد و عارف اندلسی مؤثر بود. همچنین توسط ذوالنون مصری، که علاوه بر تصوف در کیمیا نیز قدم نهاده بود، برخی از عقاید هرمسی، مانند عجز قیاس ارسطویی در رسیدن به حقایق حکمت الهی و عرفانی، وارد افکار تصوف شد و در بسیاری از عرفای آن دوره مانند ابوسعید الخراز و حلاج اثر گذاشت.
به علاوه رموز و تمثیلات هرمسی مخصوصا انطباق بین عالم و انسان که از اساس حکمت آن مکتب است در نوشته های عده ی کثیری از عرفای بنام اسلام نمودار است، مخصوصا در کتب ابن عربی مانند التجلیات الالهیه و انشاء النجوم الانسانیه و البرهان المقنع فی ایضاح السهل الممتنع و نیز برخی از فصول فصوص الحکم و الفتوحات المکیة که در صفحات آن ها بارها از این مطلب اساسی سخن به میان آمده است. به علاوه ابن عربی جهانشناسی هرمسی را با عرفان اسلامی بیامیخت و در این امر در واقع مکتب هرمسی را با آنچه از تعالیم مربوط به جهان طبیعت در برداشت وارد عرفان نظری کرد. از آن پس در نوشته های پیروان مکتب او مانند صدرالدین قونوی و عبدالکریم جیلی و ابن ترکه ی اصفهانی و ابن ابی جمهور احسانی و محمود شبستری و جامی، همیشه عقاید هرمسی با اصول عرفان اسلامی آمیخته است و این عرفا در بسیاری از موارد به تمثیلاتی متوسل می شوند که از نوشته های منسوب به هرمس سرچشمه می گیرد.

تأثیر هرمس در فلسفه
در فلسفه نیز گرچه از آغاز قرن چهارم نفوذ هرمسی رو به زوال می رفت، در قرن ششم تجدید حیاتی یافت. با پیدایش مکتب اشراقی، تعلیم هرمس یکی از عناصر مهم حکمت شد و شیخ اشراق همواره نام هرمس را با افلاطون و زردشت به عنوان مؤسسات حکمت و استادان خود محترم شمرده و بسیاری از تعلیمات مشرب هرمسی را وارد مکتب اشراقی کرده است، تا حدی که بعد از او اکثر حکما از قبیل قطب الدین شیرازی و جلال الدین دوانی و بعدا ملاصدرا، افکار هرمسی را مورد ستایش قرار داده و در نوشته های خود یاد کرده اند. نزد حکمای اسلامی هرمس، یا ادریس نبی، سرچشمه و مبدأ حکمت و استاد نخستین جمیع حکما به شمار می آمد، چنان که شهرزوری او را از حکمای متألهین می داند، و شیخ اشراق او را والدالحکما می نامد و سلسله حکمای یونانی و ایرانی قدیم را پیروان و شاگردان وی می شمرد، چنان که از طرح زیر که مبنی بر کلام خود سهروردی در کتاب المشارع و المطارحات است بر می آید:
هرمس
(شیث) آغاذادیمون
کیومرث اسقلبیوس
فریدون فیثاغورس
کیخسرو انباذقلس
ابویزید بسطامی افلاطون
منصور حلاج ذوالنون مصری
ابوالحسن خرقانی ابوسهل تستری
سهروردی
ملاصدرا، نیز، هرمس را بانی حکمت دانسته می نویسد: «اعلم ان الحکمة نشأت اولا من آدم صفی الله و عن ذریته شیث و هرمس اعنی ادریس و عن نوح لان العالم ماخلا قط عن شخص یقوم به علم التوحید و المعاد و ان هرمس الاعظم هوالذی نشرها فی الاقالیم و البلاد و اظهرها و افاضها علی العباد و هو ابو الحکماء و علامة العلماء اشرکنا الله فی صالح دعائه».
تعلیمات هرمسی در الهیات خاص، قائل به تنزیه ذات باری ماوراء هرگونه تعیین و تشخص و دور از دسترس هرگونه علم استدلالی و منطقی است. و تنها راه وصال به او زهد و تهذیب نفس و بالاخره شهود و اشراق است. این نظر البته با آنچه عرفا و بسیاری از حکما درباره ی معرفت حق تعالی قائلند یکی است و بدین دلیل گفتار هرمس در این باب همواره مورد قبول آنان بوده است.

تأثیر تعالیم هرمسی بر طبیعات و علوم غریبه
نفوذ هرمسی منحصر به حکمت الهی نیست، بلکه در طبیعات و علوم غریبه نیز که اصولا به نام هرمس شهرت داشت، اثر تفکر هرمسی کاملا هویداست. در طبیعیات مکتب هرمسی به وحدت جهان اعتقاد داشت و از تقسیم بندی آن به دو قلمرو فلک و عالم کون و فساد، یا فوق القمر و تحت القمر فلسفه ی مشایی اجتناب می ورزید. در این جهان واحد، پیروان این مکتب معتقد به انطباق بین «افق ها» و «طبقات» گوناگون بودند و بین عناصر و طبایع و اخلاط و الوان و حواس باطنی و خارجی و اشکال و اصوات وابستگی و هماهنگی قائل بودند، چنان که در رسائل اخوان صفا و کتب احکام نجومی، مانند کتاب التفهیم بیرونی با بسط فراوان نقل شده است. رابطه ی بین حوادث این جهان و حرکت سیارات و وضع آن ها در بروج افلاک و اعتقاد به ادوار و اکوار نیز مبتنی بر این نوع تفکر است.
هرمسیان معتقد به علل تجربی و انفرادی بودند و از روش منطقی ارسطویی که سلسله ی علت و معلول را جنبه ی برهانی و منطقی می بخشد، دوری جسته و در جست و جوی علت خاص برای هر معلول بودند. از این جهت روش آنان به طریقه ی تجربی و انضمامی رواقیون شباهت زیادی داشت. این امتیاز بین روش ارسطویی و هرمسی در دو مکتب نحوی بصره و کوفه نیز نمودار است. بدین معنی که نحویون کوفه از بدو امر از مکتب رواقی فرغاموس پیروی کردند، در حالیکه نحویون بصره روش قیاسی اسکندریه را دنبال کردند.
همچنین کیمیای هرمسی رابطه ی خود را با طب بقراطی که آن نیز جنبه ی تجربی و جست و جوی علل انفرادی امراض را داشت حفظ کرد و این رابطه تا دوران اسلامی پابرجا ماند و نزد بعضی از دانشمندان اسلامی منجر به ایجاد روش تجربی در علوم گردید، که بعدا در دوره ی رنسانس و قرن هفدهم روش اصلی علوم طبیعی به شمار آمد. این امر مخصوصا در مورد محمد زکریای رازی طبیب و عالم مشهور قرن چهارم هویداست. چون او بود که به تدریج روش تجربی را که در طب و در کیمیا به کار می برد، از جنبه ی تمثیلی و فلسفی آن جدا کرده و زمینه را برای ظهور علم شیمی مستقل از کیمیا فراهم ساخت.
بنابراین در عین این که مکتب هرمسی در حکمت متمایل به روش اشراقی و معتقد به سیر و سلوک باطنی برای وصول به حقیقت بود، در علوم طبیعی در مقابل مکتب مشایی قرار گرفته و از حل مسائل طبیعی به طریق قیاس دوری می جست و به تجربه و یافتن علت خاص هر معلولی معتقد بود، تا حدی که سهمی در پیدایش روش توأم از مشاهده و تجربه ی علوم جدید داشت. پس از آنکه جنبه ی تمثیلی و فلسفی آن تضعیف یافته و بالاخره در دوره ی رنسانس تقریبا از میان رفت، مکتب هرمسی در دست دانشمندان رنسانس آلتی جهت حمله به مکتب مشایی گردید.

تأثیر تعالیم هرمس بر ادبیات عرفانی
نفوذ هرمس بیش از آن است که بتوان در چند صفحه آن را بیان داشت و حدود و حصار آن را تعیین کرد. نزد حکما و عرفا و نیز منجمین و کیمیاگران، هرمس و افکار مکتب او همواره منشأ الهام بوده و اثر عمیقی از خود در نحل فلسفی و علمی و برخی مشارب معنوی اسلام به جای گذارده است. حتی از قلمرو صرفا علمی و فلسفی نیز تجاوز کرده و به جهان عمومی ادبیات فارسی و عربی سرایت کرده است، چنان که بسیاری از شعرا درباره ی او اشعاری سروده و او را به عنوان یکی از هفت حکیم بزرگ قدیم و پایه گذار و حامی علم و حکمت ستوده اند. مثلا حکیم نظامی گنجوی در فصل «خلوت ساختن اسکندر با هفت حکیم» در اقبال نامه گوید:
از آن فیلسوفان گزین کرد هفت *** که بر خاطر کس خطایی نرفت
ارسطو که بد مملکت را وزیر *** بلیناس برنا و سقراط پیر
فلاطون و والیس و فرفوریوس *** که روح القدس کردشان دستبوس
همان هفتمین هرمس نیک رای *** که بر هفتمین آسمان کرد جای
و سپس درباره ی نظر هرمس در آفرینش نخستین گوید:
چوقفل آزمایی به هرمس رسید *** به زنجیر خایی در آمد کلید
از آن پیشتر کان گره باز کرد *** سخن بر دعای شه آغاز کرد
که بر هر چه شاید گشادن ز بند *** دل و رای شه باد فیروزمند
نیز گوید:
از آن گه که بردم به اندیشه راه *** در این طاق پیروزه کردم نگاه
برآنم که این طاق در باشکوه *** معلق چو دودی است بر اوج کوه
نقابی است این دود در پیش نور *** دریچه دریچه ز هم گشته دور
ز هر رخنه کز دود ره یافتست *** به اندازه نوری برون تافتست
وجود آفرینش بدانم درست *** ندانم که چون آفرید از نخست
به منظور فهم سیر حکمت و علوم عقلی در تمدن اسلامی و چگونگی پیدایش بسیاری از مکتب های فلسفی و علمی و نفوذ زیادی که این مشارب در ادبیات ملل اسلامی از خود باقی گذارده است، تحقیق درباره مکتب هرمسی از هر جهت واجب و ضروری است. امید می رود که این مقاله ی ناچیز که مقدمه ای بیش نیست، دیگران را به تفحص و تجسس در نوشته های هرمسی تشویق کند تا بلکه به تدریج کتب و افکار مکتبی که، نه تنها از لحاظ سهم مهم تاریخی که عهده دار بوده است بلکه به دلیل ارزش ذاتی آن، از هر حیث مورد توجه می باشد بار دیگر زنده شود و قسمتی از معارف اسلامی، که در دوران اخیر در ایران توجه زیادی بدان نشده است، از پرده ی کتمان و از ظلمت فراموشی برون آید.


منابع :

  1. سید حسین نصر- معارف اسلامی در جهان معاصر، انتشارات علمی- فرهنگی، 1383

  2. سید حسین نصر- تاریخ فلسفه اسلامی، حکمت، 1383

  3. هانری کربن- تاریخ فلسفه اسلامی

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19520