گذری بر سیر تاریخی فلسفه اسلامی از سهروردی تا حاج ملاهادی

ظهور شیخ اشراق

سهروردی در سال 549 در قریه ی سهرورد، در زنجان، تولد یافت و پس از طی مراحل تحصیلات رسمی در علوم معقول و منقول، در مراغه و اصفهان، چندین سال به سیر آفاق و انفس پرداخت و به خدمت مشایخ تصوف در شهرهای مختلف ایران نایل آمد. سپس سفری به شامات و آسیای صغیر کرد و آن قدر مفتون زیبایی آن صفحات شد که سرانجام بنا به درخواست ملک ظاهر شاه، پسر صلاح الدین ایوبی و حکمفرمای حلب، در آن جا متوطن شد و نزد او مقام و منزلتی یافت. لکن رفتار گستاخانه سهروردی و بیان آشکار حقایق عرفانی و باطنی و به کار بردن تمثیلات مزدایی برخی فقها را علیه او برانگیخت و با وجود پشتیبانی ملک ظاهرشاه باعث زندانی شدن او شد. حکیم جوان در سال 587 در سن 38 سالگی به نحوی که کاملا روشن نیست درگذشت و مانند حلاج و عین القضات قبل از او، به شهادت رسید.
سهروردی با وجود این عمر کوتاه، بیش از چهل رساله به فارسی و عربی از خود باقی گذاشت که هسته ی اصلی عقاید او و افکار حکمت اشراقی را در بردارد. این نوشته ها را می توان به پنج گروه تقسیم کرد:
1- چهار کتاب بزرگ فلسفی تلویحات و مقاومات و مطارحات و حکمة الاشراق که تمام به زبان عربی است و در آن شیخ اشراق، اول به انتقاد برخی از اصول فلسفه ی مشایی و حتی منطق ارسطویی پرداخته و سپس حکمت اشراقی را در آخرین کتاب این دوره، یعنی حکمة الاشراق که شاهکار فلسفی او به شمار می آید بیان کرده است.
2- کتب فلسفی کوتاه تر از قبیل هیاکل النور و الواح عمادی و پرتونامه و اعتقادالحکماء که برخی به عربی و برخی به فارسی است و در آن مطالب چهار کتاب اصلی فلسفی او به صورت اختصار درج شده است.
3- رسائل کوتاه عرفانی که به زبان رمز و تمثیل نگاشته شده است و بیشتر به زبان فارسی است، مانند عقل سرخ و آواز پر جبرئیل و الغربة الغربیة و لغت موران و روزی با جماعت صوفیان و صفیر سیمرغ.
4- ترجمه و شرح برخی کتب فلسفی پیشینیان، مانند ترجمه ی رسالة الطیر ابن سینا به فارسی، و شرح اشارات و تنبیهات او و تفسیر چند سوره ی قرآن و احادیث نبوی.
5- مجموعه ای از ادعیه و اوراد که شهرزوری آن را الواردات و التقدیسات خوانده است.
مجموعه ی آثار سهروردی از لحاظ سبک عربی و فارسی بسیار فصیح است، تا حدی که باید رسائل سهروردی را در زمره ی شاهکارهای نثر فلسفی فارسی و عربی در قرن ششم دانست. رسائل سهروردی مخصوصا آن ها که متعلق به دو گروه اول است، همواره مورد توجه حکمای بعدی بوده و شرح های متعددی بر آن ها نگاشته شده است. بر مهم ترین کتاب او یعنی حکمة الاشراق دو شرح اصلی وجود دارد، یکی به قلم شاگرد و مرید خاص او شهرزوری، و دیگری از قطب الدین شیرازی، که یکی از کتب درسی فلسفه در ایران محسوب می شود و با حاشیه ی ملاصدرا، که بر این شرح نوشته شده است، در ایران در قرن اخیر چاپ شده است و تا به امروز از مراجع مهم حکمت اسلامی به شمار می آید.

مآخذ و محتوای افکار شیخ اشراق

مآخذ حکمت اشراقی، چنان که خود شیخ اشراق به آن اشاره کرده است، حکمت قبل از سقراطی یونان و حکمت ایرانیان قدیم و افکار هرمسی و عرفان اسلامی است. در نوشته های شیخ افکار فیثاغوری و هرمسی و افلاطونی با عقاید مزدایی درباره ی عالم فرشتگان، و تشبیه وجود و عدم به نور و ظلمت، و عقاید متصوفین اسلامی مخصوصا حلاج آمیخته شد و از این آمیزش مکتب نوینی در حکمت به وجود آمد که افق فکری ایران را، در هفت قرن اخیر، تحت سلطه ی معنوی خود قرار داده است. شیخ اشراق وصال به معرفت و حقیقت را از طریق صرفا استدلالی مشاییان ممکن ندانست، بلکه عقیده مند بود که استدلال و ذوق که در اثر تطهیر و تزکیه ی نفس حاصل می شود، باید با هم توأم باشد و حکیم متأله که به عالیترین مقام معرفت رسیده است، باید از فلسفه ی نظری و تربیت قوای استدلالی و نیز از ذوق و اشراق و شهود متصوفین و سالکان طریقت برخوردار باشد.
سهروردی بسیاری از اصول فلسفه ی مشایی را مورد انتقاد قرار داد. در منطق مقولات عشر را به چهار مقوله تحلیل داد. در طبیعیات منکر ترکیب جسم از صورت و ماده شد. نور را اصل واقعیت دانست. سلسله مراتب وجود را به صورت درجات نور و ظلمت در آورد. جسم را غسق خواند. او توجه زیادی به انوار مجرد عالم بالا داشت و عقیده ی افلاطون را مبنی بر وجود عالمی مثالی و رب النوعی، که همان عقول عرضیه ی اشراقیان باشد، احیا کرد. در بحث عقول طولیه و عرضیه، از اصطلاحات مزدایی مانند بهمن و نور اسپهبدی استفاده کرد. سهروردی نیروی متخیله را در انسان مجرد می دانست و هر نوع علم حتی علم به محسوسات خارجی را یک نوع اشراق می دانست. در نظر او عالم زندانی است برای جوهر نورانی روح انسان، که از مشرق عالم، که همان جهان ملکوتی باشد، به مغرب عالم، که این جهان مادی است، هبوط کرده و جهت بازیافتن سرزمین اصلی خود باید از مراحل و مراتب این جهان بگذرد و بار دگر به مشرق زمین برسد و از غربت غریبه رهایی یابد. گرچه سهروردی در حلب زیست و آن جا وفات یافت، ایران بود که مهد رشد و نمو حکمت ذوقی اشراقی شد و مخصوصا در میان متفکران شیعه بود که افکار اشراقی به تدریج با اصول جهان بینی شیعه توام شد و به این نحو، این نحله ی فکری، در ایران استقرار یافت.

تأثیر ابن عربی بر حکمت و عرفان اسلامی

نسلی پس از سهروردی، شخصیت دیگری در جهان اسلامی ظهور کرد که گرچه ایرانی نبود، اثر بسیار عمیقی در حکمت و عرفان ایران از خود به جای گذاشت. این عارف و حکیم شیخ اکبر محیی الدین عربی است (560 - 638 ) که در مرسیه، در اندلس، تولد یافت و در دمشق بدرود حیات گفت. صاحب فتوحات مکیه و فصوص الحکم و ترجمان الاشواق بنیان گذار مکتب عرفان نظری در اسلام است که توسط شاگردان و پیروان او مانند صدرالدین قونوی، و بعدا عبدالرزاق کاشانی، و فخرالدین عراقی، در سراسر جهان اسلامی اشاعه یافت و اکثر عرفانی ایران را مانند سعدالدین حمویه، و عزیز نسفی، و محمود شبستری، و جامی و حتی خود مولانا جلال الدین رومی تحت نفوذ خود قرار داد. به علاوه برخی افکار عرفانی مانند وحدت وجود، و اتحاد عاقل و معقول، و انسان کامل و جز آن در نحل حکمی و فلسفی نیز اثری از خود به جای گذاشت. نیز این افکار بین قرن هفتم و دهم وارد عالم فکری عرفان شیعه شد.
در قرن هفتم فلسفه ی مشایی بار دگر به دست خواجه نصیرالدین طوسی (597 - 672 ) احیا شد. خواجه که بعد از ابن سینا، بزرگ ترین دانشمند و فیلسوف ایران محسوب می شود، یکی از نوابغ بزرگ این سرزمین به شمار می آید، چون تقریبا در تمام شعب علوم مهارت داشت و از خود آثاری بسیار مهم به جای گذاشت. در دوره ی جوانی هنگامی که در قهستان و الموت زندانی اسماعیلیان بود، چندین کتاب معتبر، در عقاید این فرقه، مانند تصورات نوشت. بعد که وزیر هلاکو شد با نفوذی که داشت تأسیس رصدخانه ی مراغه را ممکن ساخت و خود بر آن نظارت کرد و زیج ایلخانی را با کمک بزرگ ترین ریاضی دانان عصر خود تدوین کرد. علاوه بر این اثر مهم نجومی، خواجه خود صاحب شرح بر دوره ی کامل کتب ریاضی قدیم از اصول اقلیدس تا کتاب المجسطی بطلمیوس است و در تذکره خود افکار نجومی بطلمیوس را نیز مورد بحث و انتقال قرار داده است.
در اخلاق معتبرترین کتاب فارسی که همان اخلاق ناصری است از قلم او است و یکی از کتب لطیف تصوف اوصاف الاشراف تراوش روح این حکیم می باشد. او که خود شیعه ی دوازده امامی بود مهم ترین رساله را در کلام شیعه، به نام کتاب التجرید نوشت که تا به امروز با شروح بسیاری که بر آن نوشته شده است در ایران تدریس می شود. او آثار مهم دیگر دینی نیز از خود به جای گذاشت. در فلسفه خواجه به پاسخ اعتراضات فخر رازی برخاست و نه تنها کتاب المحصل او را در تحصیل المحصل جواب داد، بلکه شرحی بر اشارات شیخ نوشت که از بزرگ ترین آثار فلسفه ی اسلامی محسوب می شود. خواجه در این کتاب نکته به نکته اعتراضات و انتقادات فخر رازی را پاسخ داد و فلسفه ی بوعلی را بار دگر زنده کرد. شرح خواجه از دقیق ترین و منظم ترین کتب فلسفی است و تا به امروز از کتب مهم درس این فن بوده است.
خواجه شاگردان زیادی نیز تربیت کرد که بسیاری از آنان در علوم و فلسفه به مقامات ارجمند نایل آمدند. قطب الدین شیرازی (634- 710) صاحب شرح حکمة الاشراق و نیز کتب متعددی در فلسفه و علوم، مانند درة التاج که از بهترین کتب فلسفی به زبان فارسی است و التحفة الشاهیة از شاگردان خواجه و صدرالدین قونوی بود. علامه حلی (648- 736) که از بزرگ ترین علمای شیعه محسوب می شود و کتب معتنابهی در کلام و فلسفه از خود باقی گذاشته است، نزد خواجه تلمذ کرد. دبیران کاتبی قزوینی صاحب کتاب حکمة العین که از متداول ترین کتب فلسفه ی مشایی است و در ایران و افغانستان و پاکستان و هندوستان تا به امروز تدریس می شود، از همکاران و دوستان خواجه بود و افضل الدین کاشانی که مصنفات او از زیباترین نوشته های فلسفی به زبان فارسی است از خویشاوندان خواجه نصیر بود و غیر مستقیم رابطه ای با مکتب او داشت.

نزدیک شدن فلسفه و عرفان در قرون هفتم و هشتم

بین قرن هفتم و نهم، تاریخ فلسفه در ایران آمیخته با ابهام و تاریکی است و باید تحقیقات فراوانی صورت گیرد تا سیر حکمت در این دوره کاملا روشن شود. قدر مسلم این است که در این دوره به تدریج مکتب مشایی و اشراق و عرفان به یکدیگر نزدیک شد و در محیط معنوی و فکری شیعه امتزاجی از این نحل به وجود آمد که در دوره ی صفویه به مرحله ی کمال رسید. دانشمندانی مانند قطب الدین رازی، و غیاث الدین منصور دشتکی، و اثیرالدین ابهری، صاحب کتاب معروف الهدایة که با شرح میبدی و ملاصدرا، از اهم کتب درسی فلسفه ی مشایی به شمار می آید و نیز میر سیدشریف جرجانی، و جلال الدین دوانی، تعالیم مکتب مشایی را ادامه داده و آن را با برخی از عقاید اشراقی آمیختند. از سوی دیگر عرفان مکتب ابن عربی به دست سید حیدر آملی، صاحب کتاب جامع الاسرار و ابن ابی جمهور، مولف کتاب المجلی و ابن ترکه، صاحب شرح فصوص الحکم و تمهیدالقواعد وارد عالم شیعه شد و زمینه برای احیای حکمت، در دوره ی صفویه، فراهم آمد.
در قرن دهم با رسمی شدن آیین شیعه در ایران و برقرار شدن آرامش سیاسی و اجتماعی، محیط مساعدی برای ترویج علوم عقلی به وجود آمد و حکت الهی به اعلی مرتبه ی کمال خود رسید. اولین حکیم بزرگ این دوره میر محمدباقر داماد، فلسفه و دین را تلفیق داد و کتبی مانند قبسات و تقدیسات و الصراط المستقیم و الافق المبین و جزوات نگاشت و فلسفه ی بوعلی را به رنگ اشراقی و با توجه به تعلیم شیعه اشاعه داد و بسیاری از مسائل حکمت به صورت نوینی به دست او مطرح شد. میرداماد کسی است که مسأله ی اصالت وجود و ماهیت را، چنان که بعدا میان حکمای ایران شهرت یافته است، برای بار اول طرح کرد، گرچه خود برعکس جمهور متفکران بعدی نظر اصالت ماهیت را انتخاب کرد. میرداماد شاعر زیردستی نیز بود و تخلص او به اشراق حاکی از نفوذ معنویی است که سهروردی در او داشته است.
متفکران بزرگ دیگری معاصر میرداماد بودند که هر یک به نوبه ای خود، آثار مهمی به جهان حکمت عرضه داشتند، مانند میر ابوالقاسم فندرسکی، حکیم و عارف آن دوره، که به هند نیز سفر کرد و بر کتاب جوک بشست شرح نوشت. و شیخ بهاء الدین عاملی، فقیه و شاعر و عارف و حکیم و ریاضی دان شهیر معاصر شاه عباس که آثار مهمی مانند کشکول و حبل المتین و جامع عباسی و خلاصة الحساب و مثنوی های متعددی مانند شیر و شکر و نان و حلوا از خود باقی گذاشت که همگی تا به امروز مورد مطالعه و استفاده خاص و عام بوده است.

ولادت بزرگترین حکیم الهی

بزرگ ترین حکیم این دوره، و به نظر قاطبه ی متفکران بعدی ایران، بزرگ ترین حکیم اسلامی در حکمت الهی، صدرالدین شیرازی، مشهور به ملاصدرا است که حدود سال 979 یا 980 در شیراز ولادت یافت و در آن شهر تحصیلات مقدماتی خود را به پایان رسانید. سپس به اصفهان آمد و نزد شیخ بهایی و میرداماد، مراحل تحصیلات رسمی را به پایان برد. سپس قریب ده سال در قریه ی کهک نزدیک قم به ریاضت پرداخت، تا این که به مقام شهود نایل آمد. بعد از این دوره بنا به دعوت شاه عباس ثانی، ملاصدرا کنج انزوا را رها کرد و به شیراز بازگشت و مدت سی سال در مدرسه الله وردیخان، به تدریس حکمت پرداخت تا آنکه در سال 1050 در حالیکه برای هفتمین بار با پای پیاده از سفر حج باز می گشت در بصره در گذشت.
ملاصدرا بیش از چهل کتاب و رساله از خود در علوم معقول و منقول باقی گذاشت که همگی به جز رساله سه اصل و چند بیت شعر فارسی به زبان عربی است. این کتب برخی در حکمت و بعضی در تفسیر و شعب دیگر علوم نقلی نوشته شده است. در مقوله ی اول، مهم ترین اثر ملاصدرا کتاب الاسفارالاربعة است که نزد حکمای بعدی در ایران بزرگ ترین شاهکار فلسفه ی اسلامی به شمار آمده است و طالبان این فن پس از فرا گرفتن کتب دیگر مانند شفاء بوعلی و شرح اشارات خواجه و شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری به سیر فکری و معنوی در این دریای بیکران می پردازند.
دیگر کتب مهم فلسفی او مانند المبدا و المعاد و المشاعر و الحکمة العرشیة و الشواهد الربوبیة و حاشیه بر شرح حکمة الاشراق و شرح الهدایة و حاشیه بر الهیات شفا هر یک به نوبه ی خود شاهکاری به شمار می آید. نوشته های ملاصدرا در علوم دینی نیز حائز اهمیت فراوان است، مخصوصا کتبی از قبیل مفاتیح الغیب و اسرارالایات و شرح اصول کافی که هر یک با دقت و تأمل به تفسیر و تأویل حقایق درونی کتاب آسمانی و احادیث و روایات پیغمبر اسلام و امامان شیعه پرداخته است.
با ملاصدرا سیر نه قرن حکمت اسلامی به مرحله ی کمال رسید و حقایق فلسفه ی استدلالی و ذوقی و وحی آسمانی در یک نظر وسیع و کلی درباره ی جهان با هم امتزاج یافت. صدرالمتألهین اساس نوینی برای حکمت ریخت، مانند وحدت و تشکیک و اصالت وجود، حرکت جوهریه، اتحاد عاقل و معقول، تجرد و خلاقیت نیروی متخیله، و بسیاری از اصول دیگر که هسته ی بعضی از آن ها را از مکتب های مختلف پیشین اخذ کرد و خود آن را پرداخت و به کمال رسانید و پایه و اساس حکمت قرار داد. کوشش ملاصدرا بیش از هر چیز در امتزاج و ایجاد هماهنگی بین دین و خصوصا تعالیم شیعه و فلسفه بود، و او سرانجام موفق شد نهضتی را که از کندی برای پیدایش این هماهنگی آغاز شده بود به ثمر رساند و نشان دهد که چگونه روش استدلالی و ذوقی و اشراقی، و آنچه از راه وحی به دست انسان رسیده است بالاخره به یک حقیقت منجر می شود.

فراز و فرود حکمت اسلامی در قرن دوازدهم

در قرن دوازدهم با ظهور فرقه ی شیخیه و مخالفت شدید شیخ احمد احسائی با افکار فلسفی ملاصدرا و ملا محسن فیض، چند صباحی از تابش آفتاب حکمت کاسته شد، لکن در دوره ی قاجاریه بار دیگر تعالیم این مکتب رونق گرفت و حکمایی مانند ملااسمعیل خواجوئی، و آقا محمد بیدآبادی، و آخوند ملاعلی نوری، و آقا ملا اسماعیل اصفهانی، و آخوند ملا آقای قزوینی، و حاجی محمدجعفر لنگرودی، به تدریس و تألیف آثار گرانبهایی در این فن پرداختند، تا آنکه با حاجی ملاهادی سبزواری، بزرگترین حکیم قرن سیزدهم، مکتب ملاصدرا کاملا احیا شد. از قرن یازدهم به بعد، فلسفه ی صدرالمتألهین در هندوستان نیز گسترش نیز گسترش پیدا کرد و چندین شرح بر کتب او به دست دانشمندان این سرزمین تألیف یافت و آثار او منظم در مدارس اسلامی این دیار تا به امروز تدریس شده است.
حاجی ملاهادی سبزواری (1212- 1289) در اصفهان که در آن عصر، مرکز حکمت و علوم عقلی بود، به تحصیل پرداخت و بعد از مدتی سیر و سیاحت در سبزوار مستقر شد و تا پایان عمر به تدریس و تالیف پرداخت. حاجی که صاحب مقامات معنوی نیز بود، و حتی کراماتی به او نسبت می دهند، در ترویج مکتب ملاصدرا کوشید و شرح منظومه را که امروزه در ایران اولین کتاب درسی فلسفه است در بیان مطالب اسفار نگاشت و شرحی همه بر اسفار و الشواهد الربوبیة و المبدا و المعاد آخوند نوشت. دیگر از آثار او اسرارالحکم است به زبان فارسی و شروح مثنوی مولانا جلال الدین رومی و شرح چند دعای شیعه، مانند دعای صباح. حاجی همچنین با تخلص اسرار، اشعار زیادی سروده و صاحب دیوانی است.


منابع :

  1. سید حسین نصر- معارف اسلامی در جهان معاصر- انتشارات علمی- فرهنگی

  2. هانری کربن- تاریخ فلسفه اسلامی- مترجم؛ جواد طباطبایی- کویر- 1383

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19604