تمدن و خدایان در اقوام آمریکا (قوم مایا)

فارسی 10128 نمایش |

سرزمین و منشاء تمدن مایا و افسانه ها

در اسطوره هاى بومى آنچه که درباره پیدایش تمدن هاى آزتکى و مایایى آمده، حاکى از ورود سفید پوستانى به آن نواحى است. ایشان داراى اندامى بلند، چشمانى روشن و موهایى طلایى بودند که از جانب بومیان به جاى خدایان یا خدا زاده گانى که بعدها در هیئت مهتر خدایان جلوه کردند، پذیرفته شدند. بنابر همین روایات افسانه اى این اقوام حکایت مى کنند که از زمان ورود یا هبوط این خدایان به زمین بوده که تمدنشان آغاز گشته است. برخى از پژوهشگران آزتک ها را منشاء پیدایش مایاها دانسته اند. شاید چند طایفه و قبیله بر اثر نزدیکى راه و تنگى مکان یا معیشت و اختلافات قومى به جنوب کوچ کرده باشند، ولى آنچه مسلم است این مهاجران با خود ذرت داشته و آن را نیز به قلمرو مایاها آورده و پرورش داده اند که وفور آن مبناى تمدن ایشان قرار گرفته است. از سوى دیگر آنچه که مى توان با اطمینان بیشترى درباره اش سخن گفت آن است که مکزیکى ها از شمال منطقه خود هر وقت که به قلمرو مایاها آمده باشند، در آن جا مایاها قبلا متمرکز بوده و داراى تمدنى نیز بوده اند. تا سده شانزدهم این دو تمدن بزرگ با هم ارتباط و مناسباتى داشته اند، چنان که میان قدرت هایى که در قلمرو مایا وجود داشت، برخى از آنها با مکزیک معاهدات نظامى داشتند و چندین بار که میان این قدرت ها جنگ و ستیز در گرفت، طرفى که با مکزیک معاهده نظامى داشت از آن دولت کمک خواست و آزتک ها نیز نیروى خود را به نفع طرف معاهده وارد نبرد کردند و بدین ترتیب فتح و پیروزى نصیب آنان شد. در بین مایاها، روایاتى اساطیرى درباره ورود سفید پوستانى که با شکل و شمایلى شگفت وارد گواتمالا شده بودند، رواج داشت. بر اساس این روایات مایاها نیز همچون آزتک ها، ابتدا فاقد تمدن بوده و در بدویت همانند دیگر سرخپوستان زندگى مى کردند. تمدنى که امروزه محققان و دانشمندان این گونه درباره اش داد سخن مى دهند، بسیار به کندى و آهستگى فراهم آمده و آنها پیش از آن در یوکاتان و گواتمالا در شرایط بدوى و پستى زندگى مى کردند. به موجب افسانه ها، در زمانهاى کهن روزى بومیان در دور دست هاى دریا سایه هایى مشاهده مى کنند. پس از نزدیک شدن این سایه ها ملاحظه مى شود آنها کشتى هایى هستند که بدنه هاى شان رخشان و زرینه، چون فلس هاى تابان مارماهى است. آن گاه از این کشتى ها مردمانى خارج مى شوند که چون مارهاى بزرگى به سویشان مى خزند. آنان مردمانى بلند قامت و سفید پوست، با موهایى طلایى و چشمان آبى بودند که لباس هایشان شکل و صورتى ویژه و شگفتى داشته و بر پیشانى تمام آنها علامتى به شکل مار نقش گردیده بود. بومیان بى هیچ شکى آنان را از جمله خدازاده گان یعنى فرزندان مار خدا پنداشته و به تعظیم و تکریم شان مى پردازند.

مار یکى از خدایان مورد پرستش مایاها

البته ظهور چنین مسئله اى عجیب به نظر نمى رسد؛ زیرا یکى از خدایان مورد پرستش مایاها، مار مقدس بوده است. بنابراین آنان را انسان هایى عادى نپنداشته، بلکه گفتند آنها فرزندان مار مقدس ایزد اعظم مى باشند که از جانب وى به میان بندگان آمده اند. به هر حال بر اثر چنین پندارى بود که آنها را چون خدایان خویش گرامى داشته و پرستش نمودند و آنان نیز راه و رسم زندگى، کشاورزى، علوم و فنون، فن رهبرى و حکومت را به مایاها آموخته و راهبرى ایشان را متقبل شدند. این بومیان بیگانگانى را که چنین وارد سرزمین شان شده بودند «چانه Chane» مى نامند و محلى نیز که آنان از کشتى پیاده شدند هنوز «تاموآنچان Tamoanchan» خوانده مى شود. به طور کلى «فرهنگ مایاها یکى از والاترین فرهنگ هاى آمریکاى کهن است که در جنگل هاى کهن، واقع در شمال گواتمالا و ایالت هاى جنوبى مکزیک همچون «چیاپاس Chiapas»، تاباسکو، «کامپچه Campeche»، یوکاتان و قسمت هایى از هندوراس و ال سالوادور شکوفا شد. این تمدن از دوره پیشا کلاسیک آغاز و تا عصر تاریخى دوام آورد، اما اوج شکوفایى آن در عصر کلاسیک بوده است. بعضى از پژوهشگران از این قوم تحت عنوان مایاهاى ساکن در شمال و مایاهاى ساکن در جنوب نام مى برند. نژادهایى که در شمال سرزمین ساکن بودند به حدود بیست زبان مشابه سخن مى گفتند و در این میان فقط قوم اوآستک بود که سال ها پیش و قبل از شکل گیرى تمدن مایا از بقیه گروه ها جدا شده و در شمال ساحل خلیج سکونت گزیده بود، این قوم در پیشرفت فرهنگ مکزیک نیز سهیم بوده است». منابع موجود درباره دین و اساطیر مایا بسیار کمتر از منابعى است که درباره فرهنگ و عقاید آزتک ها موجود است؛ زیرا از متن هایى که وقایع نگاران و نویسندگان اسپانیایى دراین زمینه نوشته اند فقط گزارش هایى از میسیونر فرانسیسى موسوم به «دیه گود لاندا» تحت عنوان تاریخچه وقایع یوکاتان (Relacion de las cosas de yucatan) بر جاى مانده است. این متن که در حدود سال (1566) نوشته شده، حاوى پژوهشى دایرة المعارفى درباره فرهنگ بومى یوکاتان از مناطق سفلاى مایاها است. لاندا که در زمان خود اسقف شهر «مریدا Merida» بود، کتاب ها و آثار هنرى مایا را اثر شیطان مى دانست و از این راه بزرگ ترین زیان را بر پیکر تمدن و فرهنگ مایا وارد آورد. وى دستور داد تا تمام تصویر نگاشت ها و کتب این قوم را بسوزانند و از آن همه اکنون تقریبا سه تصویر نگاشت برجاى مانده که در آن زمان توسط سربازان اسپانیایى به اروپا برده شد. قوم مایا با وجودى که تماس هاى اندکى با دیگر فرهنگ هاى موجود در امریکاى وسطا داشت، با این حال عصر پیشاکلاسیک و کلاسیک خویش را پشت سرگذاشت.

عدم مهاجرت قوم مایا

تاریخ این قوم فاقد گسستگى اساسى است که در اکثر اقوام مکزیک کهن، عصر پیش از کلاسیک و کلاسیک را از یکدیگر متمایز مى کند. اینان بیشتر در میان خویش زیسته و همچون اقوام ناوا تمایل به مهاجرت و جنگ نداشته اند، فقط گفته شده است که تولتک ها مدت زمانى اندک قدرت را در یوکاتان به دست گرفته بودند و صرفا بر منطقه کوچکى حکمرانى کرده و به زودى وابسته فرهنگ مایا شده و عاقبت مجذوب آنان گشته اند. زمانى که تولتک ها در (1000 م) وارد یوکاتان شدند بى هیچ محرک و دلیل شناخته اى چرخشى ژرف در فرهنگ مایا پدید آمد؛ یعنى گذر از رایش کهن مایا به رایش جدید. این گذر با جنبشى عظیم در میان این قوم آغاز گشت و در مدتى کوتاه به پایان رسید. گهواره این تمدن والا در وسط جنگل ها و دشت هاى بى دار و درخت بود که از دریاى کارائیب و رودخانه «موتاگوا Rio Motagua» در هندوراس گرفته تا پتن در شمال گواتمالا و رودخانه «اوسوماسینتا RioUsumasinta» در جنوب شرقى مکزیک وسعت داشت و از شمال به یوکاتان، کامپچه و تاباسکو محدود مى شد. درباره منشاء پیدایش تمدن مایا نظریه هاى مختلفى ارائه گردیده است، اما از همه جالب تر نظریه محققى به نام «اریک تامپسون Thampson. E» مى باشد. وى بنا بر تحقیقات و استنباطات شخصى نظرى درباره منشاء تمدن مایاها ابراز کرد که بسیار شگفت انگیز بوده و موجب حیرت همگان شد. وى ضمن مقاله اى تحت عنوان «آتلانتیس افسانه نیست» تمدن مایا را شاخه اى از تمدن بزرگ آتلانتیس شمرد، و بر آن بود که قاره گمشده آتلانتیس در موضعى قرار داشته که در حال حاضر آب هاى اقیانوس اطلس روى آن در جریان است و به گفته «پلاتون Platon» (افلاطون)، بر اثر زلزله یا آتش فشان و یا هر دو در مدت یک شبانه روز منهدم شده و به زیر آب فرو رفته است. البته این را همه افسانه اى بیش نمى پنداشتند اما تامپسون با شواهد و مدارکى ثابت کرد که افسانه نبوده، بلکه حقیقت است و مایاها بازمانده گان مردم متمدن قاره گمشده آتلانتیس هستند. چهل سال بعد که تامپسون کاملا مستغرق در مطالعات تمدن مایایى و اکتشافاتى در آن قلمرو بود، بر اثر حادثه اى ناگهان متوجه مقاله اى شد که در جوانى نگاشته بود. در آن حال هرچند تا اندازه اى به تند روى خود معتقد بود، لیکن مدارک و نشانه هایى دال بر نتایج مأخوذه یافت که به زعم وى مایاها با مردم آتلانتیس داراى روابطى (شاید روابط بازرگانى) بوده اند و تکیه او برمبناى وجود سنگ یشم (که یکى ازگران بهاترین سنگ ها و جواهرات به شمار مى رفت) در گواتمالا قرار داشت؛ زیرا از این نوع سنگ در تمام آمریکا و نواحى نسبتا دوردست این قاره پیدا نمى شود بلکه این سنگ تنها در کلمبیاى انگلیس و آلاسکا یافت مى شد که هزاران میل از یوکاتان و گواتمالا فاصله داشت.

خدایان و ایزدان مایایى

شمار ایزدان مایایى بسیار است. ایزدان این قوم معمولا شخصیتى دوگانه داشتند؛ «زیرا تقریبا هر خدایى سوى بد و نیک خود را داشت، به این دلیل که وى نگهدارنده و ویران کننده قدرت در شخص بود و از همین روبه صور مختلف نموده شده است. همچنین ایزد به صورت دو جنسیت مختلف نیز دیده مى شود. مایاها به ویژه در همین نکته مذکور از اساس با اقوام کهن دیگر تفاوت دارند و بسیارى از اقوام نیز به خصوص در اعصار متأخر این تصورات را از قوم مایا اقتباس کرده اند. البته نمى توان گفت که آیا عناصر اساسى دین و ایمان این قوم را اقوام دیگر تحت تأثیر قرار داده اند یا خیر. واژه «کوKu» که برابر با واژه آزتکى «تئوتل Teotl» است در فرهنگ ایشان صرفا به مفهوم ایزد نبود، بلکه به معناى هر چیز مقدس نیز به شمار مى رفت؛ یعنى آنچه را سرشار از نیرویى فوق طبیعت یا قدرت بود، نشان مى داد و به ایمان کهن این قوم باز مى گشت. این امر در مورد تصور از برترین وجود به نام «هوناب کو» (ایزد یکتا) نیز مصداق داشت. این واژه نیز تقریبا به طور دقیق برابر واژه آزتکى «نلى تئوتل» (ابر ایزد) بود».

تفاوت اسامى ایزدان در میان گروه هاى مختلف مایا

اسامى ایزدان در میان گروه هاى مختلف مایا با یکدیگر تفاوت دارد و صرفا بعضى از عناصر اساسى مشابه یکدیگر است؛ براى مثال یکى از این موارد تطابق رنگ با چهار جهت اصلى است. مایاها براین اعتقاد بودند که چهار «باکاب Bacab» در چهار گوشه دنیا قرار دارند و نگهدارنده آسمانند که نیفتد. در ضمن این چهار باکاب ایزدان زنبور و رئیس آنان حامى زنبورداران نیز هست و آیین آن به دوره کلاسیک مى رسد؛ زیرا با توجه به بررسى هاى انجام شده در یکى از معابد «کوپان Copan» دو باکاب به حالت نشسته و با دستهاى بالا گرفته، سراژدهاى دوسر آسمان را نگاه داشته اند، و هر یک نیز بر سر پوشش خاصى دارند. گفته اند این باکاب ها در اصل چهاربرادرند. لاندا نیز درباره باکاب ها و رنگ و جهت و بعضى دیگر از ویژگى هاى آنها در کتاب خویش گزارش داده است.

ویژگی های ایزدان مایایی

هر یک از جهات، داراى رنگ ویژه اى است: شرق به رنگ قرمز، شمال سفید رنگ، غرب سیاه رنگ و جنوب زرد رنگ است. شاید رنگ پنجمى نیز داشته اند و آن رنگ سبز بوده است که مرکز را با آن مشخص مى کردند. تقریبا هر عنصر در دین مایا و بخش هاى بزرگى در تقویم این قوم در ارتباط با یکى از جهات اصلى و رنگ مطابق با آن است. به همین دلیل باکاب قرمز در شرق، سفید در شمال، سیاه در غرب و زرد در جنوب قرار دارد. در هر یک از چهارسوى دنیا نیز بنابر روایات یک «یاشچه Yaxche» درخت مقدس یا درخت آغازین قرار داشت. درخت ها نیز با رنگ ها مرتبط بودند. به نظر مى رسد که اینها درختانى بوده اند که براى اولین بار غذاى بشر از آنها به دست آمده است. همتاى آن در فرهنگ آزتک به نگهدارى آسمان ها کمک مى کند. بر همین منوال حتى ایزدان نیز جهت و رنگ خاص خود را دارا بودند. از میان انبوه ایزدان مایایى تنها تعداد کمى به شکل انسان بودند، (هر چند بعضى از محققان معتقدند ایزدانى که کاملا شبیه انسان باشند وجود ندارند). بیشتر این ایزدان ترکیبى از حیوان و انسانند؛ به طور مثال مى توان از ایزدان باران یا زمین نام برد که ویژگى هایى از مار و کروکودیل داشتند. ویژگى هاى یوزپلنگ نیز در ایزدان دیده مى شود. چهارگانه بودن ایزدان و قرابت با جهات اصلى و رنگ ها از ویژگى هاى مهم بود (شاید بتوان گفت هر ایزدى چهار مظهر داشت)، اما با وجود چهارگانگى یک ایزد محسوب مى شد. همچنین ایزدان داراى دو جنبه بودند؛ یعنى مى توانستند مفید یا مضر باشند. جنبه مضر آنان در هنر معمولا با افزودن نماد مرگ نشان داده شده است. این دوگانگى در سن ایزدان نیز دیده مى شود؛ زیرا در بعضى موارد ایزد به صورت جوان یا پیر نموده شده است. همچنین در جنسیت نیز این دوگانگى مشاهده شده است. براى مثال «چاک Chac» ایزد باران همواره مرد است، ولى یکى از مظاهر وى گاهى به صورت زن نموده شده است. ایزد مى توانست به دو گروه متضاد تعلق داشته باشد؛ مثلا ایزد خورشید در واقع ایزد آسمان بود، ولى چون در شب از دنیاى زیرین مى گذشت، جزو یکى از نه سروران شب (بولون تى کو) و دنیاى زیرین محسوب مى گشت. ایزدان همچنین ویژگى هاى دیگرى نیز داشتند؛ مثلا یک ایزد مى توانست ایزد حامى گروهى خاص یا ایزد دوره، ماه، سال، روز و غیره باشد. همان طور که قبلا اشاره شد، برترین ایزد مایاها «هوناب کو» بود که آیین هاى اندکى دارد و در داده هاى اندکى که بر جاى مانده، درباره آفرینش دنیا نامى از وى برده نشده است، اما ایزدان بسیارى تحت فرمان وى بوده اند. همتاى این ایزد در میان قوم آزتک تلوکه ناواکه یا اومه تئوتل بوده است. ایزدان مایاهاى کهن در عین حال که یک وجود واحد به شمار مى آمدند، مى توانستند چندگانه نیز باشند. «اوشلاهون تى کو Oxlahun ti Ku» یا سیزده ایزد دنیاى زبرین هر چند وجودى چندگانه بود، یک ایزد نیز محسوب مى گردید. این امر در مورد «بولون تى کو Bolon ti Ku» نه ایزد دنیاى زیرین نیز مصداق داشت. هر یک از ایزدان دنیاهاى زیرین به ترتیب حامى یکى از روزهاى مایا نیز بود و این روند مداوم تکرار مى شد؛ براى مثال اولین ایزد که حامى اولین روز بود، حامى دهمین، نوزدهمین و... روز نیز محسوب مى شد. متأسفانه نام این ایزدان را نمى دانیم، اما علامت تصویرى آنان در دست است.

ایتسامنا

شاید یکى از بزرگ ترین ایزدان مایاى باستان «ایتسامنا Itzamna» (خانه قطره ها) یعنى آسمان، پسر ایزد آفریننده «هوناب کو» است. وى خداى آفریننده سالخورده و چروکیده اى است که به توناکاتکوتلى از مکزیک مرکزى شباهت دارد و در بعضى از افسانه هاى مایا سرور روزها به شمار مى رود. «او کاکائو و ذرت را تولید کرد و طرز استفاده از کائوچو را به مردم آموخت. نوشتن را اختراع کرد و به طور کلى فرهنگى را بنا نهاد که همتاى ناوایى وى «کتسال کواتل» نیز تأسیس کرده بود. مظاهر مختلف او «باکاب ها» بودند که دنیا را نگاه می داشتند و هر یک نام خود را داشتند: کان (Kan، زرد)، چاک (قرمز)، ساک (Zac، سفید)، و اد (Ed، سیاه). در این مورد نیز به کتسال کواتل شباهت داشت. وى همچنین داراى نام عمومى «بالام» است و بدین سان با چهار باد (از چهار جهت مختلف) پیوند دارد. «کینیچ آهاو» به معنى خداى خورشید چهره، نام ایزد خورشید باستان مایاها بود؛ ایزد نیرومندى که با یوزپلنگ پیوندى تنگاتنگ داشت. به نظر مى رسد که این خدا در جریان سفر شبانه خود در جهان زیرین به یک یوزپلنگ تبدیل شده است. در بعضى از مهم ترین نقش هاى ایزدان مایا که در حدود 692 ـ 810 م ساخته شده اند، ایزدى دیده مى شود که «اسپیندن Espinden» آن را ایزد با بینى رومى نامیده است. این همین ایزد است که قوم مایا وى را بعدها ایتسامنا نامید. تصویر وى در نقوش برجسته همراه با علائم تصویرى نجومى بین نمادهاى خورشید و ماه نموده شده و گاهى نیز سرش از حلقوم اژدهاى دو سر آسمان بیرون زده است. در حیاطى در معبد اصلى کوپان که با داورى از مجسمه هاى نما به ایزد آسمان، یعنى ایتسامنا اختصاص داشته، سر در وسط پله است و دو پیکره یوزپلنگ در طرفین قرار دارد. دو یوزپلنگ زوج که همراه ایزد آسمان اند از نقوش رایج در هنر فرهنگ هاى والاى آمریکاى کهن بوده و در نزد مایاها نیز همان مفهوم اژدهاى دو سر آسمان را داشته اند. در پیکره هاى رایش کهن ایزد آسمان همواره به صورت انسان بود: مردى کهن سال با بینى خمیده و یک دندان در فک بالا، که غالبا ریشى نیز برچانه دارد.
(ادامه دارد...).

منـابـع

دین و اسطوره در آمریکاى وسطی- صفحه 237 ـ 236، صفحه 270 ـ 247، صفحه 295 ـ 294، صفحه 224 ـ 221

اسطوره هاى آزتکى و مایایى- ترجمه عباس مخبر- صفحه 72

هاشم رضی- تاریخ ادیان- صفحه 746 ـ 743

سیدحسن حسینی- آفرینش در اساطیر آمریکا- نشر ادیان- تاریخ نشر 1383

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد