فرقه های خوارج (نجدات)
فارسی 7135 نمایش |ظهور نجدات
نجدات یا نجدیه و یا عاذریه نامی است که بر پیروان نجده بن عامر حنفی نهاده اند. او از کسانی است که در افتراق بزرگی که پس از جدایی خوارج از ابن زبیر در این گروه پیش آمد از آنان جدا شد. پس از جدایی خوارج از ابن زبیر آنان بر دو گروه شدند: نافع بن ازرق، عبدالله بن صفار، عبدالله بن اباض، حنظله بن بیهس و کسانی دیگر از تمیمی راهی بصره شدند و ابوطالوت، از بنی بکر بن وائل، همراه با عبدالله بن ثور مشهور به ابوفدیک و نیز عطیه بن اسود یشکری راه یمامه را در پیش گرفتند. این گروه پس از در اختیار گرفته یمامه نخست ابوطالوت را به رهبری موقت خود برگزیدند و پس از چندی به سال 65ق. / 684 و 685م. او را از رهبری خلع کردند و نجده بن عامر را که سالی پیش و به هنگام جدایی خوارج از ابن زبیر به بصره رفته و سپس با ابن ازرق اختلاف یافته و با گریز از بصره به یمامه آمده بود به رهبری برگزیدند.
بسط و گسترش نجدات
نجده پس از رسیدن به رهبری گروهی از خوارج که بعدها نجدات یا عاذریه نامیده شدند ضمن تعرض به قافله تجاری ابن زبیر که از بصره راهی مکه بود به گسترش قلمرو خود در دو ناحیه شمال شرق و نیز جنوب غربی جزیره العرب روی آورد و توانست پس از فتح سرزمینهای یمامه، منطقه بحرین را هم در اختیار گیرد و سپس در قطیف سکونت گزیند. (67ق. / 686 و 687م.) با ناکام ماندن تلاشهای زبیریان برای عقب راندن نجده، وی سپاهی دیگر به رهبری عطیه بن اسود راهی عمان کرد و آنجا را نیز به تصرف درآورد. وی در سال بعد (68ق. / 687 و 688م) بخشهایی از یمن از جمله صنعا را تصرف کرد و ابوفدیک را نیز راهی حضرموت ساخت تا از مردم آن سامان زکات بگیرد. قدرت نجده در آن زمان به اندازه ای در جزیره العرب بالا گرفته بود که گفته اند: در حج سال 68ق/ 688م. در عرفات چهار پرچم برپا بود: پرچمی از آن عبدالله بن زبیر، پرچمی از آن ابن حنفیه، پرچمی از آن نجده بن عامر و پرچمی متعلق به امویان. (بنگرید به: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 268)
پس از چندی و در حالی که نجده بخش های عمده ای از جنوب غربی و شمال شرقی جزیره العرب را در اختیار داشت خوارج بر او شوریدند و نخست ثابت تمار را به رهبری موقت و سپس ابوفدیک را به رهبری خود برگزیدند. این رویداد در سال 72ق. به وقوع پیوست. (بنگرید به: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 272) این هم روایت شده است که چون انتقادها بر ضد نجده رو به فزونی نهاد، ابوفدیک با همدستی راشد طویل، یمامه را در اختیار گرفت و سپس از بیم آنکه مباد چون یاران وی از پیکارهای خود در نواحی شام برگردند او را دیگر بار به قدرت رسانند وی را کشت. (بنگرید به: ابن اثیر، الکامل، ج 4، ص 23)
اختلاف و انشعاب در پیروان نجده بن عامر
در این باره که خوارج به چه دلیل نسبت به نجده بن عامر ناخشنود بودند و بر او خرده می گرفتند روایت هایی متفاوت رسیده است. از آن جمله اینکه گویند: فرزند خود را همراه با سپاهی به قطیف روانه داشت. او در آنجا مردان را کشت، زنان را اسیر کرد. سپس با سپاهیانش زنان را میان خود قسمت کردند. پس از بازگشت به نزد نجده، وی آنان را بدان سبب که از سرنادانی چنین کرده بودند معذور بداشت. این خود سبب شد یاران وی در این باره سه موضع در پیش گیرند و بر سه دسته شوند: گروهی با نجده همرای شدند؛ گروهی دیگر او را تکفیر کردند؛ و گروهی نیز درباره آنچه نجده کرده است توقف گزیدند و از داوری خودداری ورزیدند. همچنین گفته اند: چون به عبدالمک بن مروان نامه نگاشت و از او اظهار خرسندی کرد، اطرافیانش از وی خواستند از این کار توبه کند و از کفر باز گردد. چون توبه کرد، هرچند از خرده گیری بر او دست بداشتند اما گروهی بر این استتابه پشیمان شدند و دیگر بار از او خواستند از توبه ای که کرده است توبه کند. (در این باره بنگرید به: اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 163؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 88 و 89؛ شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 124 و 125) به هر روی، زمینه هایی از این دست فرصت آن را فراهم آورد که ابوفدیک بر نجده بشورد و او را به قتل برساند.
ابوفدیک که از بنی قیس بن ثعلبه است همزمان با گسترش شورش قطری بن فجاء در اهواز، از بحرین آهنگ بصره کرد و این دو قیام گرفتاری سختی برای خالد بن عبدالله قسری کارگزار امویان در بصره پیش آورد و از همین روی ابوفدیک توانست در نخستین نبرد او را شکست دهد. اما تنها یک سال بعد یعنی در سال 73ق. سپاهیان بصره و کوفه ابوفدیک و یارانش را شکست دادند و بدین سان طومار حکومت محلی نجدات در بحرین و یمامه در هم پیچیده شد. (بنگرید به: طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 3، ص 541؛ ابن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 267)
کلیات اندیشه های نجدات
این فشرده ای از فعالیت سیاسی- نظامی نجدات است، اما اندیشه هایی نیز بدین گروه نسبت داده شده که آنان را از دیگران جدا می کند. کلیات این اندیشه ها بدین قرار است:
1- آنان عقیده داشتند دین بر دو بخش است: بخشی از آن در هر شرایطی لازم و واجب است و مخالفت با آن حتی از سر جهل بخشوده نیست. این بخش اموری چون شناخت خدا و پیامبران و پذیرش کلی آنچه از جانب خداوند نازل شده و همچنین محترم دانستن جان و مال مسلمانان و نیز حرام شمردن غصب را در بر می گیرد. اما بخشی دیگر شامل هر چیزی جز اینهاست و در این باره خطای ناشی از جهل بخشوده است. از همین روی در این بخش بر «مجتهد مخطی» گناهی نیست و هر که او را گناهکار پندارد خود کافر است.
2- به آنان نسبت داده شده است که هر کس را که از هجرت به دیار آنان خودداری ورزد منافق می خوانده اند.
3- از آنان نقل شده که جان و مال ساکنان «دارالتقیه» را مشروط به اینکه از جماعت ایشان نباشند روا می پنداشته و از گناهکاران جماعت خود طرفداری می کرده اند.
4- آنان همچنین بر این گمان بوده اند که هر کس گناهی صغیره انجام دهد اما بر آن اصرار داشته باشد مشرک است، در حالی که اگر کسی بر گناه اصرار نداشته باشد هر چند گناه او کبیره هم باشد مشرک نیست.
5- به آنان نسبت داده اند که گویند: انتخاب امام از سوی مردم لازم نیست و آنان تنها وظیفه دارند خود حق را در روابط با همدیگر پاس بدارند.
6- آنان به حد میگساری عقیده نداشتند، شاید از آن روی که در قرآن از چنین حدی به طور مشخص سخن به میان نیامده است. (بنگرید به: اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص162- 164؛ ملطی، التنبیه والرد، ص 52؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 87-90)
فرقه های نجدات
نجدات را دارای سه فرقه دانسته اند و این به اختلافی باز می گردد که میان سه رهبر برجسته نجدات یعنی نجده بن عامر، ابوفدیک و عطیه بن اسود حنفی وجود داشته است. (اشعری، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 164؛ شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 124) به روایت بغدادی پس از پذیرش عذر سپاه خطاکار اعزامی به قطیف از سوی نجده طرفداران وی بر سه گروه شدند:
1- عطویه؛ گروهی با عطیه بن اسود حنفی همراه شدند و راه سجستان در پیش گرفتند و خوارج سجستان نیز از آنان حمایت کردند. این گروه به احتمال فراوان همان گروهی است که به روایت برخی از منابع دیگر درباره این رفتار نجده توقف گزیدند و از داوری خودداری ورزیدند. شاید هم این گروه فرقه چهارم باشند. (بنگرید به: بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 87 و 88) برخی نیز روایت کرده اند که عطیه را نجده به سجستان اعزام کرد و او مذهب خود را در مرو آشکار ساخت و اصحاب وی عطویه نام گرفتند. (بنگرید به: مقریزی، الخطط، ج 2، ص 354) عطیه (چونانکه اشعری روایت می کند) با عقاید نجده مخالفت داشت و از همین روی از او جدا شد و به سیستان رفت. به هر روی در این تردیدی نیست که عطویه فرقه ای جداگانه از فرقه های خوارج بوده و خوارج نواحی سیستان، خراسان، کرمان و قهستان پیرو این فرقه قلمداد شده اند و عبدالکریم بن عجرد که فرقه عجارده را به او نسبت می دهند یکی از نامورترین اصحاب عطیه بوده است.
2- فدیکیه؛ گروهی به ابوفدیک گرویدند و همین گروه نیز بودند که نجده را به قتل رساندند. این گروه را به نام رهبرشان منسوب داشته و فدیکیه خوانده اند. آنان سرزمین اصلی نجدات را به طور عمده در اختیار داشته اند. از کسانی چون راشد طویل، ابوبیهس و ابوشمراخ در شمار طرفداران فدیکیه یاد شده است. (بنگرید به: بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 90)
3- عاذریه: گروهی که رفتارهای نجده را درست دانستند و از همراهی با او دست نکشیدند. این گروه همان است که نجدات به واسطه آن نام گرفته است.
هرچند بنابر روایت اشعری و شهرستانی و نیز روایت نخست بغدادی ظهور این افتراق در دوران حیات نجده بوده، اما بنابر روایت دیگری که بغدادی می آورد بروز این اختلاف پس از مرگ نجده روی داده است. بنابراین روایت، گروه سوم از نجدات در برابر ابوفدیک و طرفدارانش و همچنین در برابر باقی ماندگان بر ولایت نجده بن عامر شامل کسانی بوده است که در مورد رفتارهای نجده با تردید و توقف نگریسته و از یمامه بیرون رفته و در نواحی مجاور بصره ساکن شده اند. اما دور نیست که اختلاف میان سه رهبر نجدات از دوران حیات نجده آغاز شده و سپس (چونانکه سخن شهرستانی اشاره می کند) با مرگ آن گسترش و ژرفا یافته است.
منـابـع
حسن صابری- تاریخ فرق اسلامی- جلد 1- انتشارات سمت- 1384
محمد بن عبدالکریم شهرستانى- الملل و النحل- تحقیق عبدالعزیز محمد الوکیل- دار الفکر- بیروت- بى تا
ابوالحسن اشعرى- مقالات الاسلامیین- تصحیح هلموت ریتر- 1400ق
www. adyan. org
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها