راهها و شیوه های تبلیغی حضرت صالح علیه السلام (عبرت)

فارسی 2009 نمایش |

نصح و دلسوزى بر سرنوشت مخاطبان

روش مشترک انبیا که بسیارى از سختدلان روزگار را به راه هدایت کشانده و رام مرام اسلام کرده است همانا خیرخواهى و دلسوزى جدى است. صالح در مراحل مختلف دعوتش صمیمانه براى قومش دل مى سوزاند.
در آغاز دعوت، در کنار بیان استدلال و آوردن بینه، خود را امین مردم و سودمند به حالشان معرفى مى کند: «إنى لکم رسول أمین* فاتقوا الله و أطیعون؛ من براى شما فرستاده اى درخور اعتمادم.» (شعرا/ 143- 144)
زمانى على رغم پافشارى بخشى از جامعه بر شرک و گناه، با امیدوارى به بازگشت ایشان به مسیر هدایت، دلسوزانه مى گوید: «فاستغفروه ثم توبوا إلیه إن ربى قریب مجیب؛ پس از او آمرزش بخواهید، آن گاه به درگاه او توبه کنید، که پروردگارم نزدیک و اجابت کننده است.» (هود/ 6)
و در جاى دیگر با تعبیرى دیگر مى گوید: «لولا تستغفرون الله لعلکم ترحمون؛ چرا از خدا آمرزش نمى خواهید؟ باشد که مورد رحمت قرار گیرید.» (نمل/ 46)
در پایان کار نیز چون پس از کشته شدن شتر و سرکشى بیش از حد مردم، عذاب الهى را بر سر قوم حقیقت ستیزش نازل مى بیند، دردمندانه آهى از دل بر مى کشد و باخود زمزمه مى کند: «لقد أبلغتکم رسالة ربى ونصحت لکم ولکن لا تحبون الناصحین؛ به راستى، من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولى شما خیرخواهان و نصیحتگران را دوست نمى دارید.» (اعراف/ 79)

عدم تأثیر پذیرى از جنگ روانى و شیوه هاى زیرکانه دشمن

تبلیغ دین و پیام هاى الهى، مانند هر مأموریت خطیر دیگر، نیازمند هشیارى، تیزبینى و تدبیر صحیح است. به ویژه زمانى که بزرگان هوشمندان و سیاستمداران یک قوم در برابر دعوت صفى واحد تشکیل مى دهند. حضرت صالح (ع) مبلغى از این دست بود که هرگز نیرنگ ها و شیوه هاى رندانه مخالفان، او را از حرکت تبلیغى بازنداشت، هرچند شاید در کاهش گرایش مردمى به او تأثیر گذاشت. برخى از این شیوه هاى جنگ روانى و عکس العمل صالح در برابر آنها عبارتند از:
الف) تحریک پایگاه اجتماعى صالح: اولین روش جنگ روانى آنها این بود که بر اساس زیربناى فکرى خود که مبتنى بر اصالت مناصب و منزلت هاى اجتماعى و قبیله اى و تقلید پیشینیان بود، شایستگى ها و جایگاه قبلى او در نظر قوم را به رخ او بکشند و چنین وانمود کنند که اتخاذ آیینى نو و شیوه زندگى جدید و مخالف با آیین و گذشتگان، آن شایستگى ها را از بین مى برد: «قالوا یا صالح قد کنت فینا مرجوا قبل هذا؛ گفتند: اى صالح به راستى تو پیش از این میان ما مایه امید بودى.» (هود/ 62)
صالح با بیانى قاطع، این توطئه را نافرجام مى سازد؛ او خود را داراى بینه اى ربانى و آیتى رحمانى مى بیند که از هر آنچه آنان دارند یا معتقدند بالاتر است و او را نیازى به مدح ایشان نیست. بلکه تکیه به آنان براى او جز خسارت به ارمغان نخواهد آورد.
«قال یا قوم أرأیتم إن کنت على بینة من ربى وآتانى منه رحمة فمن ینصرنى من الله إن عصیته فما تزیدوننى غیر تخسیر؛ گفت: اى قوم من، چه بینید اگر در این دعوا بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و او از جانب خود رحمتى به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانى کنم چه کسى دربرابر خدا مرا یارى کند؟ در نتیجه شما جز بر زیان من نمى افزایید.» (هود/ 63)
ب) فال شوم: دومین حیله رندانه براى کند کردن حرکت تبلیغى صالح و کاهش گرایش عمومى به دعوتش، طرح خرافه هایى همچون فال نیک و بد است. وقتى از پاسخ منطقى و مستدل عاجز مى ماندند به این خرافه متوسل شده مى گفتند: «قالوا اطیرنا بک وبمن معک؛ گفتند: ما به تو و به هر کس که همراه توست شگون بد زدیم.» (نمل/ 47)
حضرت صالح ضمن رد این سخن، سرنوشت همگان را در دست قدرتمند خدا مى داند و آنان را از فریبى که خورده اند بر حذر مى دارد. «قال طائرکم عند الله بل أنتم قوم تفتنون؛ گفت: سرنوشت خوب و بدتان پیش خداست بلکه شما مردمى هستید که مورد آزمایش قرار گرفته اید.» (نمل/ 47) این خرافه بدین ترتیب بود که چون شخص از خانه به قصد سفرى بیرون شود و پرنده اى ببیند که از راست به چپ مى رود، خوش یمن است و اگر از چپ به راست برود به فال بد تعبیر خواهد شد. اینچنین حرکت پرنده اى را منشأ خیر و شر مى دانستند و خیر و شر را به او نسبت مى دادند. پس گفتند: ما براى تو و همراهانت فال بدزده ایم، اما وى در پاسخ گفت: فال شما نزد خداست، یعنى سبب خیر و شر جز خداوند نیست.
ج) ایجاد تردید در پیروان: این سومین شگرد جنگ روانى بود که در مورد پیروان صالح اتخاذ گردید، شگردى که به سبب آموزش هاى مؤثرى که صالح به آنان داده بود در ایشان کارگر نشد. اشراف و سرکردگان قوم مشرک رو به مؤمنان مستضعف کرده گفتند: آیا شما مى دانید و اطمینان دارید که صالح پیامبر است و آنها با صراحت گفتند: ما به او ایمان داریم و هرگز در این ایمان دچار تردید نمى شویم. (اعراف/ 75) این شگردها، امروزه از شیوه هاى پرکاربردى است که در برابر تعالیم انسان ساز و حیاتبخش اسلام در جریان است و دستگاه هاى تبلیغى استکبار با نوعى همراهى و لحنى نرم و جذاب مى کوشند تا مخاطبان خود را در برخى اصول و معیارهاى مخالف با منافعشان به تردید اندازند و آن گاه این تردید افکنى را به حدى تکرار و استمرار مى بخشند که ذهن مخاطبان به تدریج از آن اصول و معیارها پاک گردد.

یقین به قدرت مطلق خدا

خداوند از قول صالح می فرماید: «فمن ینصرنى من الله ان عصیته؛ اگر من نافرمانى او کنم چه کسى مى تواند مرا در برابر وى یارى دهد؟» (هود/ 63)
بر اساس آیه شریفه راهى، را که آن جناب نشان مى دهد، همه چیزش به دست خداست، تنها قدرت مطلق اوست. وقتى انسان این ویژگى را براى خدا باور نماید چگونه به خود اجازه مى دهد که نقض فرمان او نماید، اگر خدا را بدین صفت مى شناسد و شناخت او از باور و یقین سرچشمه گرفته است، هیچگاه عصیان و سرکشى و سرپیچى در برابر فرمان حق نخواهد داشت، چنان که از آیه شریفه استفاده مى شود آن قوم نادان از حضرت صالح (ع) خواستند که از تبلیغ رسالت حق تعالى دست بردارد، اما آن جناب مى فرماید، اگر از فرمان خدا مبنى بر ابلاغ رسالتم سرپیچى نمایم چه کسى است که مرا در برابر خدا یارى نماید.
خداوند می فرماید: «ان ربى قریب مجیب؛ پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک و اجابت کننده (خواسته هاى آنها) است.» (هود/ 61) در راهى که حضرت صالح (ع) معرفى مى کنند اگرچه مقصد بسیار عظیم و بى انتها و بى پایان است و یک نقطه نیست که بشود به آن رسید، لکن این مقصد با این وصف، نزدیک است و یارى دهنده ره پیمایان این طریق است و هرگز آنها را رها نکرده، همراه آنان و از رگ گردن به آنها نزدیک تر است، علاوه بر اینکه خواسته هاى آنان را مى شنود و برآورده مى کند. در نتیجه ره پیمایان راه انبیا که مقصد خود را خدا قرار داده اند هیچگاه از مقصد دور نیستند گرچه مقصد بسیار عالى و بى منتهاست.

عبرت از پیشینیان

خداوند می فرماید: «و اذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بوأکم فى الارض؛ و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد و در زمین مستقر ساخت.» (اعراف/ 74)
از جمله نشانه هاى راه صالح (ع) توجه به سرنوشت گذشتگان است چنان که در آیه شریفه مى فرماید، توجه داشته باشید که شما جانشین قومى هستید که، گرفتار عذاب دردناک الهى شدند، و خداوند شما را با تمامى امکانات و نعمت هاى که برایتان منظور نمود. در سرزمین «حجر» قرار داده. این آیه کنایه از این است که شما باید بیندیشید که قوم عاد به چه علتى مبتلا به عذاب شد، و متوجه باشید که اگر هرقومى چنان اعمالى مرتکب شوند باید انتظار عذاب را نیز داشته باشند زیرا خداوند، نه با آنها دشمنى داشت، و نه با اقوامى که پس از آنها آمدند قوم و خویش است، خداوند عادل است، مهربان است و نیز «اشد المعاقبین» است نسبت به همه بندگانش، و تحت تأثیر قرار نمى گیرد و هیچ چیزى وجود ندارد که بتواند مانع اراده اش گردد، بنابراین انسان ها باید از سرگذشت پیشینیان عبرت بگیرند، این است مشخصه راهى که صالح (ع) نشان مى دهد و راهیان طریق انبیا باید چنین باشند و آزموده دیگران را مجددا نیازمایند.

بناى زندگى بر نیکى است نه بدى!

در قرآن آمده که:«قال یا قوم لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة؛ (صالح) گفت: اى قوم من! چرا براى بدى قبل از نیکى عجله مى کنید (و عذاب الهى را مى طلبید نه رحمت او را)؟» (نمل/ 46)
شأن نزول و مورد اختصاصى آیه شریفه متعلق به آنجایى است که، صالح (ع) به گروهى که تکذیبش مى کردند. گفت: چرا مى گوئید: اگر آنچه تو آورده اى حق است، عذاب بر ما نازل کن؟ چرا طلب رحمت نمى کنید؟ در اینجا عذاب «سیئه» خوانده شده است، زیرا درد و الم را در بر دارد، به علاوه کیفر سیئه است. در واقع آن جناب به منکرین رسالت خود مى فرماید به جاى آنکه به بدى و خطاى خود (در تکذیب نبوت و رسالت) ادامه دهید و به انتظار عذاب الهى بمانید تا بدین وسیله صدق و درستى رسالت پیامبر خود را بفهمید، به سراغ توبه و بازگشت به سوى خدا روید تا شاید مورد رحمت پروردگار قرار گیرید، چرا به جاى آنکه از خوبى (یعنى، توبه و رحمت پروردگار) استقبال کنید، از بدى (یعنى ادامه تکذیب نبوت و رسالت و انتظار عذاب دردناک) استقبال مى کنید؟
از آیه شریفه یک مبناى براى راهیان طریق انبیا به دست مى آید، که عبارت است از اینکه همیشه از خوبى ها استقبال مى کنند به جاى آنکه به استقبال بدى ها بروند، چه آن خوبى ها و بدى هایى که عقل مستقلا مى فهمد و آنها را امضا مى کند، و چه آنهایى را که عقل به مدد وحى مى فهمد و بر آنها صحه مى گذارد، این است نشانه و مشخصه پیروان انبیا، که نه تنها براى رسیدن به بدى ها شتاب نمى کنند بلکه از هیچ بدى که بشناسند، استقبال نمى کنند و بدان لبخند نمى زند، مگر آنکه نادانسته گرفتارش شود. و همیشه خود را براى استقبال از خوبى ها آماده مى سازد و آرزوى انجام کارهاى خوب را دارد.
خداوند می فرماید: «اذ قال لهم اخوهم صالح الا تتقون؛ آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد.» (شعرا/ 142) «فاتقوا الله و اطیعون؛ پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.» (شعراء/ 144 و 150)
حضرت صالح (ع) پیوسته به قوم خود یادآورى مى نمود، به اینکه، پروردگار مرا به رسالت به سوى شما اعزام نموده، به حکم خرد باید از سخنان من پیروى نمائید و دعوت مرا به خداپرستى بپذیرید، و از شرک و ناسپاسى و کفران نعمت آفرینش برحذر باشید. با توجه به گستردگى دامنه تقوى که داراى ابعاد و عرصه هاى گوناگون در زندگى انسان مى باشد، آیه شریفه به یک عرصه توجه نموده، که آن عبارت است از، اطاعت کردن خدا و رسولش و پرهیز از اطاعت غیر خدا، چنانکه در آیه دیگرى مى فرماید: «و لاتطیعوا امر المسرفین؛ و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید.» (شعراء/ 151)
بنابراین با توجه به آیه شریفه، دیگر مشخصه راهیان انبیاء، اطاعت خدا و رسولش و پیروى نکردن از مسرفین است، از این رو پیروان انبیا از کسانى اطاعت مى کنند که اطاعتشان در طول اطاعت خدا باشد نه در عرض اطاعت خدا و یا در مقابل اطاعت خدا باشد.

منـابـع

مصطفى عباسى مقدم- اسوه هاى قرآنى و شیوه هاى تبلیغى آنان

محمدباقر مجلسى- حیاة القلوب- جلد 1 صفحه 111

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 9 صفحه 150 – 153

عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد