نمونه هایی از مقابله امام علی (ع) با نژادپرستی
فارسی 1120 نمایش |قریش در عصر پیامبر علیه او قیام کرد و با او جنگ های بسیاری به پا کرد؛ و انصار در همه جنگ ها در رکاب پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم با آنها جنگیدند. در عصر حضرت علی نیز قریش علیه وصی پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم قیام کرد و با او جنگید؛ و انصار در رکاب علی علیه السلام با قریش جنگیدند. علی علیه السلام به «کوفه» بازگشت و آنجا را مرکز حکومت خود قرار داد. کوفه مرکز حکومت ایران بود (به جز قسمت جنوب ایران) و تازه مسلمانان ایرانی که آنها را موالی (آزاد کردگان) و الحمراء می نامیدند، در این شهر تجمع داشتند. در جامعه طبقاتی آن روز مسلمان ها، «موالی» پایین ترین قشر جامعه را تشکیل می دادند و از نظام اسلامی چیزی جز آن نمی دانستند. و آنگاه که آن حاکم جدید، علی وصی پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم کوفه را پایتخت قرار داد، آن نظام را به کلی در هم شکست، و در هیچ امری بین عجم و سران قریش و شیوخ قبایل عرب و نامداران صحابه فرق نگذاشت. ایرانیان تازه مسلمان، عدالت اسلامی را در کارهای این حاکم و این رهبر لمس کردند و پروانه وار به گرد شمع وجودش تجمع کردند. این کار بر تمام قشرهای نژاد عرب بسیار گران آمد.
چند نمونه از مقابله امام علی علیه السلام با نژاد پرستی
* روزی دو زن، یکی از عرب و دیگری از موالی، نزد امام آمدند و در خواست کمک کردند. امام به هریک چند درهم و مقداری طعام عنایت فرمود و هر دو را یکسان داد. یکی از آن دو زن به امام گفت: من از نژاد عرب هستم و این زن از نژاد عجم! امام فرمود: به خدا سوگند، در کار این اموال فرقی بین فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق نمی بینم. اسماعیل و اسحاق علیهمالسلام دو فرزند ابراهیم خلیل علیه السلام بودند. «اسماعیل» در زمین عرب و در مکه زندگی کرد و فرزندان او در شمار قبایل عرب آمدند، و به خصوص قبیله قریش از نسل اسماعیل می باشند. «اسحاق» در سرزمین غیر عرب ساکن شد و فرزندان او عجم (یعنی غیر عرب) به شمار آمدند.
* روزی امیر المومنین علیه السلام در مسجد کوفه نشسته بود و همین موالی عجم به گردش انبوه شده بودند. اشعث بن قیس که در عصر جاهلیت از ملوک کنده در یمن بود، به مسجد وارد شد. جایی برای خود نزدیک امام ندید. گفت: «یا امیرالمومنین! این حمراء بین ما و تو فاصله شده اند!» و قدم را میان انبوه جمعیت گذارد و به طرف آن حضرت رفت تا تازه مسلمانان را پس زند و خود نزدیک امام علیه السلام بنشیند. امام بانگ زد: "من یعذرنی من هولاء الضیاطره؟"، «چه کسی عذر مرا با این کت و گنده های بی خاصیت می فهمد؟!» با این جمله تند و شکننده، امام شخصیت اشعث را که از عصر جاهلی برایش مانده بود، درهم شکست. این روش امام با موالی و عرب، گاه بیش از این به سود موالی و به زیان فرهنگ جاهیلت عرب بود و امام در مواردی موالی را بر عرب ترجیح می داد. مانند سلوک آن حضرت با میثم تمار چنان که بیان می نماییم.
* میثم تمار بنده زنی از قبیله بنی اسد بود. امیر المومنین علیه السلام او را خرید و آزاد کرد. وی در شهر کوفه دکان خرما فروشی داشت و امام به دکه او تشریف می برد، و یک بار حضرتش به جای او خرما فروخت. میثم از خواص اصحاب امیرالمومنین علیه السلام و از اصحاب سر آن حضرت شده بود. هنگامی که میثم در سال شصت هجری سفر حج کرد، در مدینه ام سلمه به میثم گفت: «یک شب شنیدم پیامبر نام تو را به علی فرمود و سفارش تو را به او فرمود.» سپس دستور داد محاسن او را با مشک خوشبو کنند. میثم گفت: اگر امروز این محاسن را با مشک خوشبو می کنید، به همین زودی در راه دوستی اهل بیت به خون آغشته می گردد. سپس از نزد ام سلمه به دیدار عبدالله بن عباس رفت و گفت: هر چه می خواهی از تفسیر قرآن از من سوال کن. امیرالمومنین تأویل و شأن نزول قرآن را به من تعلیم فرمود. ابن عباس دوات و کاغذ خواست و بیانات میثم را نوشت. در آن حال میثم به وی گفت: چگونه خواهی بود آنگاه که بشنوی مرا دار زده اند؟ و من نهمین کسی باشم که بر چوبه دار بالا برند، و چوبه دار من کوتاه تر از دیگران باشد. ابن عباس از سخن او بر آشفت و به او گفت: کاهن شده ای و پیشگویی می کنی؟! و کاغذهای تفسیر را درید. میثم به او گفت: چنین مکن، آرام باش، نوشته ها را نگاه دار. چنانچه دیدی آنچه گفتم واقع نشد، آن زمان نوشته ها را پاره کن. ابن عباس گفت: چنین است. و نوشته ها را در اننظار نتیجه پیشگویی نگاه داشت. میثم پس از حج به کوفه بازگشت. ابن زیاد دستور داد میثم را- چنان که پیشگویی کرده بود – به دار کشیدند. میثم چوبه دار را منبر قرار داد و برای مردمی که در پای چوبه دار گرد آمده بودند، حدیث های پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم بیان می کرد. ابن زیاد دستور داد حربه ای بر پهلویش زدند. خون از دهانش و دماغش فرود آمد. او ده روز قبل از رسیدن سید الشهدا علیها السلام به عراق، شهید شد.
منـابـع
سید مرتضی عسکری- نقش ائمه (ع) در احیای دین- از صفحه 135 تا 137
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها