گفتار جرج سارتن درباره تمدن اسلامی
فارسی 3199 نمایش |در جلد 1 «کتاب مقدمه بر تاریخ علم» از زبان جورج سارتن چنین آمده است: شگفت انگیزترین حادثه، مسلما پیدایش و رشد انفجاری اسلام بود. هجرت که نمایشگر مبدأ حقیقی آن است، در 622] میلادی [ اتفاق افتاد. پیامبر 10 سال پس از آن ] 632م[ رحلت کرد... پیش از آن (اسلام)، فاتحان دیگری هم پیدا شدند که فتوحاتشان همانطور سریع و عظیم بود، ولی امپراطوریشان پیش از عمر خودشان به پایان رسید. جالبترین جنبه فتوحات اسلامی، یعنی فتوحات اولیه آن، این است که این فتوحات قطعی بود. البته اول بار بود که یک دین – و مسلما نسبتا متعالی آن- نیروی محرک واقعی نظام امپراطوری می شد. حکام دنیوی ممکن است عوض شوند ولی دین پایدارخواهد ماند.... دین محمدی، یا به عبارت بهتر، «اسلام»، سومین و آخرین شاخسار مهم ادیان یکتاپرستی است... شروع خارق العاده اسلام آنچنان موضوع بدیهی است که، علی رغم اهمیت فراوانش ( از جمله برای تاریخ فکر)، کوتاهترین گزارش آن فکر خواهد بود. ابوالقاسم محمد، از قبیله قریش، در حدود 570 ]م [ در مکه زاده شد. در 610 وحی بر او نازل شد، و او قریب سه سال بعد دعوت خود را آغاز کرد. دوره بحرانی حیاتش در سپتامبر 622 بود که با پیروانش از موطنش به یثرب (مدینه) هجرت کرد.... اهمیت قطعی این کار بزودی معلوم گشت و چیزی از رحلت پیامبر (632) نگذشته بود که این مهاجرت به مدینه به عنوان مبدأ یک تاریخ جدید انتخاب شد، یعنی مبدأ تاریخ اسلامی.... در مورد رشد انفجاری اسلام چیزی گویاتر از تثبیت این تاریخ جدید، آن هم تنها 17 سال پس از وقوع آن نیست. پنج یا ده قرن ] 1000 سال [ طول کشید تا تاریخ میلادی تثبیت شود... از اواسط سده هشتم تا سده دوازدهم ] میلادی- یعنی چهار قرن[، فرهنگ لاتینی تقریبا بطور مطلق، در پس فرهنگ اسلامی قرار گرفت... رکود فکری که در نیمه دوم سده هفتم و نیمه اول سده هشتم ] میلادی [، دست کم در مورد اروپا و خاور نزدیک محسوس بود، عصر تجدید فعالیتی را به دنبال داشت. این امر تا حدودی کاملا مدیون پیشگامی مسلمین بود... از این رو کاملا شایسته است به این فصل، که نشان دهنده شروع علم اسلامی است، نامی عربی بدهیم. گرچه اطلاق این عصر به نام جابربن حیان. (گرچه اطلاق نام جابرین حیان براین عصر)، چیزی در حد یک دعوی است، بگذار چنین باشد. مطالعه دقیق آثار جابر، خواه به عربی یا لاتینی یکی از ضروری ترین و امیدبخش ترین وظایف تحقیق است... با یک استثنای جزئی، که در پایان این فقره خاطرنشان شده، همه فعالیت ریاضی این عصر ] یعنی عصر جابرین حیان، نیمه دوم سده هشتم میلادی[ به وسیله مسلمانان صورت گرفت....
در اینجا، از کتابی بزرگ (مقدمه بر تاریخ علم)، در سه جلد، جلد اول، از هومر تا خیام، (صفحه 935)، و آن همه مطالبی که درباره اسلام و مسلمین و عظمت فرهنگ و علوم و تمدن مسلمانان آورده است، این مقدار را به عنوان نمونه آوردیم. مولف در این کتاب، منصفانه و از سر واقع پذیری، برای نشان دادن عظمت اسلام و تربیت اسلامی، 7عصر علمی را به نام دانشمندان مسلمان نامیده است، بدین شرح:
1-عصرجابرین حیان، نیمه دوم سده هشتم م، سالهای 134 تا 184 هـ. ق.
2-عصرخوارزمی، نیمه اول سده نهم م، سالهای 185 تا 236 هـ. ق.
مقصود ابوعبدالله محمد بن موسی خوارزمی ( م ح -232) است، ریاضیدان، منجم و جغرافیدان معروف، مولف «کتاب الجبر و المقابله» و از بنیانگذاران آنالیز یا جبر به صورتی جدا از هندسه.
3- عصر رازی، نیمه دوم سده نهم م، سالهای 237تا 288 هـ. ق.
4-عصر مسعودی، نیمه اول دهم م، سالهای 289 تا 339 هـ. ق.
5-عصر ابوالفا، نیمه دوم سده دهم م، سالهای 340 تا 391 هـ. ق.
مقصود ابوالوفای بوزجانی، محمد بن محمد ( م- 388) است، از بزرگترین ریاضیدانان و منجمان مسلمان ایرانی. وی سهم عمده ای در بسط علم مثلثات دارد و قضایای عمده ای در مثلثات کروی کشف کرده است.
6- عصر بیرونی، نیمه اول سده یازدهم م، سالهای 392 تا 442هـ. ق.
7-عصر عمر خیام، نیمه دوم سده یازدهم م، سالهای 443 تا 494 هـ. ق.
یقین است که باید از اینگونه زحمات تقدیر کرد و ازکارهای حقشناسانه حقشناسی به جای آورد، که می کنیم و به جای می آوریم، بویژه در آنجاها که اینگونه محققان پای به عرصه دین و سیاست نگذاشته اند و به اعمال غرضهای مرموز خویش دست نیازیده اند. با این همه ناگفته نمی گذاریم که خاورشناسان در باب مسائل شرق و اسلام مرتکب اشتباهات عمده نیز می شوند، بخصوص درباره مسائلی که ازحوزه تخصص آنان بیرون است و در عین حال و در آن مقوله اظهار نظر می کنند، یا مسائلی که فهم درست آنها جز در داخله حوزه فرهنگ شرق و اسلام عملی نیست، یا مسائلی که درباره آنها به مآخذ درست و کافی ره نبرده اند و آنگونه مآخذ را در دسترس نداشته اند. از این مقوله، در کتاب یاد شدةه جورج سارتن بسیار می توان دید، از جمله اشاره می کنیم به دو مورد:
اظهار نظرهای وی درباره اباضیه ( ص559 و 564).
اظهار نظرهای وی درباره اشعری (ص 715).
منـابـع
محمدرضا حکیمی- دانش مسلمین– از صفحه 109 تا 112
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها