دو روایت درباره سیمای شیعه

فارسی 972 نمایش |

از نظر قرآن کریم، مسلمانان سیمای خاصی دارند و با آن، از سایر فرق ممتازند و آن علامت سجده و خضوع و تسلیم در مقابل حق است که در قیافه ی سرایر زندگی شان باید پیدا و نمایان باشد، چنانه که می فرماید: «سیماهم فی وجوههم من اثر السجود» (سوره فتح/ آیه 29«علامت اهل ایمان، اثر سجده است که در چهره ی آنان پیداست».

بدیهی است تنها اثر سجده در پیشانی یک مسلمان، نشان بندگی و عبودیت او نمی باشد بلکه باید در ناصیه و جبهه ی زندگی همه جانبه ی ملت مسلمان، نشان بندگی و خضوع در پیشگاه خدا، دیده شود. در قیافه ی کسب و کار و بازار و خیابانشان، در چهره ی فرهنگ از دبستان و دبیرستان و دانشگاه شان، در ناصیه ی ادارات و وزارتخانه ها و مطبوعات و سایر موسسات شان و بالاخره در تمام جهات و جوانب و شوون زندگی مردان و زنان شان، سیمای ایمان و اسلام و اطاعت و انقیاد از اوامر و نواهی حضرت پروردگار، باید بارز و آشکار باشد و در دنیا به همین سیما و به همین نشان و علامت، شناخته شوند. اما، آنچه اکنون در قیافه ی ملت اسلامی دیده نمی شود، همان سیمای اسلام و اثر سجود است، بلکه (پناه بر خدا) در همه جا، سیمای کفار، از جبین زندگی مسلمانان، پیدا و نشان طغیان و عصیان بر خدا، هویداست.

«روی عن امیرالمومنین علیه السلام خرج ذات لیله من  المسجد و کانت لیله قمراء فام الجبانه و لحقه جماعه یقفون اثره فوقف علیهم ثم قال: من انتم قالوا: شیعتک یا امیرالمومنین فتفـــرس فی وجوههم ثم قال: فما لا اری علیکم سیماء الشیعه قالوا: و ما سیماء الشیعه یا امیر المومنین قال: صفرالوجوه  من السهر عمش العیون من البکاء حدب الظهور من القیام خمص البطون من الصیام ذبل  الشفاه من الدعاء  علیهم  غبره  الخاشعین»، «روایت  شده است یک شب مهتابی، حضرت امیرالمومنین علیه السلام از مسجد بیرون آمده و رو به صحرا رفتند. جماعتی که در پی حضرت بودند به امام رسیدند. آقا به آنان فرمود: شما چه کسانی هستید؟ عرض کردند: شیعه ی شما ای امیرالمومنین! امام نگاهی عمیق به چهره ی آنها افکندند و فرمودند: پس چگونه است که من سیما و علامت شیعه را در شما نمی بینم؟! گفتند: سیمای شیعه کدام است ای امیرالمومنین؟ فرمودند: زرد رویان از شب زنده داری، خسته چشمان از گریه (از خوف خدا)، قد خمیدگان از (کثرت) سر پا ایستادن (برای نماز)، شکم گرسنگان از روزه داری، خشک لبان از (زیادی) دعا ( و مناجات با خدا)، در حالی که غبار آلودگی خاشعین و (ساجدین ) بر ( چهره ی) آنان پیداست.»

«عن الصادق علیه السلام قال: کان علی بن الحسین علیه السلام قاعدا فی بیته قرع قوم علیهم الباب فقال علیه السلام: یا جاریه انظری من بالباب فقالوا: قوم من شیعتک فوثب عجلا حتی کاد ان یقع فلما فتشح الباب و نظر الیهم رجع فقال: کذ بوا فاین السمت فی الوجوه این اثـــره العباده این سیماء السجود اینما شیعتنا یعرفون بعباد تهم و شعثهم قد قرحت منهم الآناف و دثــرت الجباه و المساجد خمص البطون دبل الشفاه قد هیجت العباده وجوههم و اخلق سهر اللیالی و قطع الهو اجر جثثهم، المسبحون اذا سکت الناس  و المصلون اذا نام الناس و المحزونون اذا فرح الناس»، «از امام صادق علیه السلام نقل است که امام سجاد علیه السلام در خانه ی خود نشسته بودند. جمعی در خانه را کوبیدند. امام به کنیزشان فرمودند: ببین بیرون در کیست؟ (آن گروه) گفتند: گروهی از شیعیان شماییم. امام آنانچنان با عجله از جا جست که نزدیک بود به زمین افتد و چون در را گشود و به آنان نگاه کرد، برگشت و فرمود: دروغ می گویند. پس کو نشان تشیع در صورتشان؟ کجاست اثر سجده و سیمای عبادت؟ همانا شیعیان ما، شناخته می شود به زیاذی بندگی و آشفتگی (از خوف مرگ و قیامت)، در حالتی که کثرت عبادت، بینی های آن را زخم نموده و پیشانی ها و مواضع سجودشان ( بر اثر مداومت به سجده های طولانی) فرسوده گشته است و (از روزه داری) لاغر اندام و (از دوام اذکار و دعا) خشک لبانند. عبادت (دائم) چهره های آن ها را در هم کشیده و شب زنده داری و روزه داری در روزهای گرم، بدنهای آنها را فرسوده ساخته است. هنگامی که مردم خاموشند، آنان تسبیح خدا می گویند. در آن موقعی که مردم در خوابند، (آن بیداردلان) در حال نمازند، وقتی که دیگران در حال فرح و سرورند (آن دوراندایشان و عاقبت بینان) محزون و غمگینند».

البته بسیار روشن است که همین روشندلان خدا ترس و دلباختگان به حیات ابدی و سعادت و جاویدانند که در طول تاریخ اسلام، صفوف فشرده ی میدانهای جهاد با اعداء حق را تشکیل داده اند و می دهند، و جنگیدن با جباران و درهم کوبیدن کاخهای ستمگران درنده خوی انسان نما و عاقبت، شهادت در راه خدا را، عالیتر ین درجه ی سعادت و بهترین وسیله ی نیل به قرب کمال مطلق می دانند. نه اینکه تنها خود را موظف به نماز و روزه و ذکر و ورد بدانند و به انزوا و گوشه گیری بگرایند. آری! مکتب تربیتی قرآن و عترت علیهما السلام با دادن درس زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیای دون و دعوت به معرفت حق و استیناس با جمیل علی الاطلاق و شب زنده داری های متوالی و راز و نیاز با حضرت معبود و الهام گرفتن از تعالیم سازنده ی وحی الهی، قهرمانانی می پروراند که نه ترس از مرگ را به دل راه می دهند و نه در برابر مظاهر فریبنده ی دنیا به زانو در می آیند بلکه با قدرت شگرف ایمان و استقامت در برابر عظیم ترین و کو بنده ترین قدرت ها می ایستند.

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی- حج، برنامه تکامل – از صفحه 75 تا 77

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها