جستجو

نقد و بررسی دیدگاه هولباخ در تعریف از دین

هولباخ (Hollbach) معتقد بود که علم باید جایگزین دین که معرفت شخصی را واجد نیست شود. از نظر هولباخ معرفت مبتنی بر حس است و این بدین معناست که شخص باید علم را جایگزین آن چیزی کند که قبلا با دین به عنوان منشا تبیین اشیاء به اعتقاد درآمده بود، زیرا دین هیچ معرفت مشخصی نیست. دیدگاه او درباره مسیحیت به عنوان خرافه ای که توسط کشیشان ترویج می شود به موازات ادعای کاواکان است که دین را با آن نوع زندگی خوب که کشیشان تعلیم می دهند تبیین می کند.
بررسی
هولباخ می خواهد با جایگزین کردن علم به جای دین، دین را کنار بگذارد و دلیل او هم این است که دین معرفت مشخصی را ارائه نمی دهد.
اولا از هولباخ باید سؤال کرد که به چه دلیل دین معرفت مشخصی ارائه نمی دهد؟ آیا معرفتی بالاتر از اینکه دین ما را با خدا در ارتباط قرار می دهد و درون ما را به حرکت در می آورد؟ ثانیا علم از مقوله درک و دریافت است. دین از دو مقوله درک و شدن و گردیدن برای وصول به هدف اعلای حیات است.
و این که می گوید معرفت مبتنی بر حس است سخن درستی نیست زیرا علاوه بر حس تعقل را هم داریم. همچنین الهامات و اکتشافات را هم که بدون شهود امکان پذیر نیست داریم. ثالثا کار حس عبارت است از منتقل ساختن محسوسات به ذهن آدمی و خود محسوسات منعکس در ذهن جزئیاتی مشخص بیش نیستند وگرنه آینه و آب زلال هم که صور و اشکال اجسام را نشان می دهند باید دارای معرفت باشند. باید وجود نیرویی به نام تجرید و انتزاع امور کلی را به وسیله عقل بپذیریم تا قوانین کلی به صورت علم درآید، لذا نمی توان تنها حس را منشاء معرفت بشری به شمار آورد.
هولباخ معتقد است که چون پدیده ها قبلا به وسیله دین تبیین می شد حالا باید به وسیله علم تفسیر شود یعنی از نظر وی قبلا منشاء تبیین اشیاء دین بوده و حالا علم است. اگر هم بفرض در دوران گذشته در برخی ادیان ابتدایی، بشر امور عالم را به کمک دین تفسیر می نموده، این به آن معنی نیست که همه ادیان هستی را با بعد عبادی دین تفسیر می کنند. اسلام را می بینیم که نگرش علمی را عنصر اساسی خود قرار داده است و به همین جهت اسلام علم را در قرون وسطی حداقل از نابودی نجات داد. علم و دین هر یک وظیفه خاصی دارند و هیچ یک نمی تواند جایگزین دیگری شود؛ چون دین درون انسان ریشه دارد و لذا نمی توان آنر ا کنار زد. کاش هولباخ و امثال ایشان اطلاعی از جوامع اسلامی پیدا می کردند و می دیدند که اسلام و جوامع پیرو آن از آغاز شیوع این دین چگونه عالیترین ارزش را به علم داده و در قرون سوم و چهارم هجری چگونه علم را از سقوط قرون وسطی نجات دادند.
اینکه هولباخ می گوید: علم باید جایگزین دین شود مانند این است که بگوید: چشم باید جایگزین سر و پا شود. دیدگاه او درباره مسیحیت به عنوان خرافه ای که توسط کشیشان ترویج می شود باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد. آیا هولباخ و امثال او از وجدان علمی برخوردار بوده اند؟ اگر آنان از وجدان و تقوای علمی برخوردار بودند، چرا اعلام نکردند: آقایان غیر از نمودها و فعالیتهایی به عنوان مسیحیت، حقایق و جریانات دیگری مانند اسلام وجود دارد. این آقایان چرا به بهانه برداشتهایی به عنوان مسیحیت و اداره کنندگان آن همه ادیان دیگر را متهم می سازند.

منابع

  • محمدتقی جعفری- فلسفه دین- صفحه 70-72

کلید واژه ها

عقل علم شناخت فلسفه غرب هولباخ دین حس

مطالب مرتبط

رابطه دین و علوم تجربی ویژگی های شناخت عقلی شناخت تعقلی (تعمیم شناخت حسی از نظر فلاسفه) رویارویى عقل و دین در تاریخ تفكر غرب از نظر شهید مطهرى شبهه پیرهون درباره عدم امکان شناخت ابزار های شناخت (قوه عاقله) ابزارهای شناخت (دل، تزکیه نفس)

اطلاعات بیشتر

ابزار ها