اعجاز قرآن از دیدگاه مشاهیر معتزله

مقدمه
در کتب "ملل و نحل" و دیگر منابع کلامى و تاریخى، معتزله، یا حداقل جمعى از بزرگانشان، را به نفى اعجاز قرآن متهم کرده اند و گفته اند که اینان قرآن را معجزه نبوت پیامبر خاتم نمى دانند. این مقاله بر آن است تا این دیدگاه رایج را با استناد به شواهد و قراین موجود در منابع مختلف در بوته نقد قرار دهد؛ با این امید که بتواند در شناخت معتزله، این جریان سترگ فکرى، افقهاى جدیدى را بگشاید. پیدایش جریان فکرى معتزله به نیمه اول قرن دوم باز مى گردد. این جریان فکرى عقل گرا تا قرن هفتم هجرى ظهور داشته، و مطالب ارزنده بسیارى به جهان اسلام ارائه نموده، که اغلب آنها بر اثر تعصبات مذهبى و فرقه اى از بین رفته اند.
توحید، عدل، منزله بین منزلتین، وعد و وعید، و امر به معروف و نهى از منکر، از اصول مسلم معتزله به شمار مى روند. مسعودى در این باره مى نویسد: «فهذا ما اجتمعت علیه المعتزلة و من اعتقد ما ذکرنا من هذه الاصول الخمسة کان معتزلیا؛ فان اعتقد الاکثر او الاقل لم یستحق اسم الاعتزال، فلایستحقه الا باعتقاد هذه الاصول الخمسة.» (مروج الذهب، 3/222) اما این که چرا معتزله به این پنج اصل پایبند گردیدند و به اصول مهمترى دست نیازیدند، از عهده این مقال بیرون است.
بعضى نسبت هاى غیر محققانه و متعصبانه به معتزله، موجب گردیده که دیگران نیز عدم اعجاز قرآن را به اکثر معتزله نسبت دهند. اولین کسى که در این باره به تصریح سخن گفته، عبدالقاهر بغدادى، صاحب "الفرق بین الفرق" است: «زعم اکثر المعتزلة ان الزنج و الترک و الخزر قادرون على الاتیان بمثل نظم القرآن و بما هو افصح منه و انما عدموا العلم بتالیف نظمه و ذلک العلم مما یصح ان یکون مقدورا لهم.» (الفرق بین الفرق، ص 140) و در جاى دیگر مى نویسد: «زعم النظام مع اکثر القدریة ان الناس قادرون على مثل القرآن و على ما هو ابلغ منه فى الفصاحة و النظم.» (عبدالقاهر بغدادى، اصول الدین، ص 184) این نسبت ها باعث شده است که مستشرق معروف، "گلدزیهر" نیز این امر را به معتزله نسبت دهد: «بله، در طبقات معتزله کسانى که قائل به عدم اعجاز قرآن هستند یا عدم اعجاز قرآن را تضعیف کرده اند، یافت مى شود.» ( گلدزیهر، مذاهب التفسیرالاسلامى، ص14) و براى تایید کلام خود، همین قول عبدالقاهر بغدادى را نقل مى کند. همچنین مطلبى از "رسالة الغفران"، "ابوالعلاء معرى" مى آورد، و مى گوید: «ابوالعلاء این مطالب را به سخریه نقل کرده است، که نشانه تضعیف اعجاز قرآن است.» (مذاهب التفسیر الاسلامى، ص 143) در جواب باید گفت: اولا ابوالعلاء معرى جزء معتزله نیست، بلکه با معتزله بسیار مخالف است؛ ثانیا ابوالعلاء در رسالة الغفران مطالب را به سخریه آورده است، ولى در باب اعجاز قرآن مطالبش را بر ضد ابن راوندى، طاعن معروف قرآن، آورده است، و سخریه اى در آنها یافت نمى شود.

دیدگاه ها درباره اعجاز قرآن
درباره اعجاز قرآن بین اعلام مذاهب اسلامى اختلاف است، که مهمترین اقوال عبارت اند از:
الف- صرفه: یعنى سلب شدن مردم به وسیله خداوند از آوردن مثل قرآن، که از مهمترین قائلان به این نظریه در معتزله نظام، جاحظ، رمانى، ابواسحاق نصیبى، در شیعه شیخ مفید و سید مرتضى و محقق طوسى، در ظاهریه ابن حزم اندلسى، در اشاعره ابواسحاق اسفراینى، و در زیدیه ابن مرتضى را مى توان نام برد.
ب- بلاغت قرآن معجزه است، اکثر اشاعره این نظر را پسندیده اند.
ج- فصاحت قرآن معجزه است، ابوعلى و ابوهاشم جبائى و قاضى عبدالجبار و حاکم جشمى از این دسته اند.
د. نظم قرآن معجزه است. جاحظ و زمخشرى و ابوالقاسم بلخى و سکاکى و ابوبکر باقلانى جزء این گروه اند.
ه. اخبار از غیب و نبودن تناقض و اختلاف در قرآن گواه اعجاز آن است.

کتب معتزله درباره اعجاز قرآن
1. تاریخنگاران و فهرست نویسان، اولین کتاب نگاشته شده در این باره را به جاحظ معتزلى نسبت داده اند. وى به محمد بن احمد بن ابى داود چنین مى نویسد: من تمام تلاش خویش را به کار برده ام و کتابى در احتجاج به قرآن و رد تمام اشکالات براى تو نوشتم، ولى در نامه ات ذکر شده که تو احتجاج به نظم قرآن را اراده نکرده اى، بلکه به رساله اى در خلق قرآن نیازمندى.
و خیاط درباره این کتاب مى نویسد: "ولایعرف کتاب فى الاحتجاج لنظم القرآن و عجیب تالیفه و انه حجة" و زمخشرى و میر سید شریف جرجانى از این کتاب نام مى برند، اما این کتاب اکنون در دسترس نیست و گویا مفقود گردیده است. جاحظ دو کتاب دیگر به نام آى القرآن و حجج النبوة دارد، که اولى مفقود، و دومى در ضمن رسائل جاحظ چاپ شده است.
2. اعجاز القرآن فى نظمه و تالیفه، از محمد بن یزید واسطى، که تاکنون اثرى از آن یافت نگردیده است.
3. نظم القرآن، از احمدبن على بن اخشید،که مفقود گردیده است.
4. النکت فى اعجاز القرآن، از على بن عیسى الرمانى م 386، که در ضمن ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن چاپ گردیده است.
5. اعجاز القرآن، از ابوعمر سعید باهلى بصرى. این کتاب نیز به دست ما نرسیده است.
6. قاضى عبدالجبار در جزء شانزدهم المغنى، در باره اعجاز قرآن به طور مبسوط بحث کرده است.
7. اعجاز سورة الکوثر، از زمخشرى (م 538)، که به تحقیق حامد الخفاف در مصر چاپ شده است.
8. بیان الاعجاز فى سورة قل یا ایها الکافرون، از مطرزى خوارزمى، که به تحقیق حمد بن ناصر الدخیل در عربستان چاپ شده است.
این کتب غیر از کتب تفسیرى معتزله است که اکثر آنها مفقود گردیده اند. سبکى در طبقات الشافعیة نقل مى کند که در کتابخانه ابویوسف قزوینى معتزلى تفاسیر ابوالقاسم بلخى و ابوعلى جبائى و پسرش ابوهاشم و ابومسلم محمدبن بحر معتزلى را مى توان یافت؛ و این تفاسیر غیر از تفسیر ابوبکر الاصم و تفسیر ابوالقاسم اسدى و تفسیر ابوبکر النقاش و تفسیر موسى الاسوارى و تفسیر شحام و تفسیر الکشاف است. البته از این همه تفسیر، فقط تفسیر الکشاف و منقولاتى از تفسیر ابومسلم اصفهانى و ابوعلى جبائى بر جاى مانده، که سید محمد رضا غیاثى آنها را در کتابى به نام بررسى آرا و نظرات تفسیرى ابومسلم اصفهانى جمع آورى کرده است.

3- دیدگاه بزرگان معتزله در وجوه اعجاز قرآن
1- ابوهذیل علاف:

قاضى عبدالجبار از ابوهذیل چنین نقل مى کند: «واعلم ان اول ما نقول ما ذکر عن شیخنا ابى هذیل بانه قال: قد علمنا ان العرب کانت اعرف بالمتناقض من الکلام من هولاء المخالفین و کانت على ابطال امر رسول الله صلى الله علیه و آله احرص و کان صلى الله علیه و آله یتحداهم بالقرآن و یقرعهم بالعجز عنه و یتحداهم بانه لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا و یورد ذلک علیهم تلاوة و فحوى لانه کان علیه السلام ینسبه الى انه من عند الله الحکیم و انه مما لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه و یدعى انه دلالة وان فیه الشفاء فلو کان الامر فى تناقض القرآن على ما قاله القول لکانت العرب فى ایامه الى ذلک اسبق فلما رایناهم قد عدلوا عن ذلک الى غیره من الامور، علمنا زوال التناقض عنه و سلامته على اللغة.» (المغنى، 16/387). از این عبارات به روشنى مى توان دریافت که ابوهذیل علاف، عدم تناقض در قرآن را دلیل اعجاز قرآن دانسته، و قائل است که پیامبر با مشرکان به تحدى برخاست و چون آنان نتوانستند مثل آن را بیاورند، به امور دیگرى پرداختند.

2- نظام:
نظریه «صرفه» نظام از معروفترین نظریات وى درباره اعجاز قرآن است. اولین کسى که از صرفه گزارش داده، فراء است. سپس جاحظ در رساله خلق القرآن و خیاط در الانتصار این نسبت را به نظام مى دهند؛ و ابوالحسن اشعرى در مقالات الاسلامیین مى نویسد: «و قال النظام الآیة و الاعجوبة فى القرآن، مافیه من الاخبار عن الغیوب. فاما التالیف و النظم، فقد کان یجوز ان یقدر علیه العباد لولا ان الله منعهم بمنع و عجز احدثهما فیهم.» (مقالات الاسلامیین، ص271) و سپس بقیه نویسندگان از اینها نقل مى کنند. از مطالب منقول در این کتب مى توان فهمید که نظام قرآن را معجزه مى داند؛ به این دلیل که خبرهایى از غیب و نفوس مردم داده است، اما اشکال اساسى آن این است که با تحدى پیامبر نمى سازد، لذا نظام قائل به صرفه شده است. درباره صرفه نظام مى توان گفت: نظام قائل به یک اعجاز در عدم اعجاز است؛ یعنى نفس قرآن، از نظر نظم و فصاحت و بلاغت، معجزه نیست، اما عاجز نمودن مردم از مثل آوردن براى قرآن، معجزه اى است ابدى که خداوند در باره قرآن اعمال مى نماید.

3- ابوموسى مردار:
در کتب موجود معتزله، درباره دیدگاه مردار در اعجاز قرآن چیزى یافت نمى شود، ولى عبدالقاهر بغدادى درباره ایشان مى گوید: «وکان هذا المردار یزعم ان الناس قادرون على ان یاتوا بمثل هذا القرآن و بما هو افصح منه کما قال النظام.» (الفرق بین القرآن، ص 100) ایشان در جاى دیگر مى نویسد: «وکان المردار قد افتتح دعوته بان قال لاتباعه ان الناس قادرون على مثل القرآن و على ما هو احسن منه نظما.» (الملل و النحل، ص 109) سپس ابومظفر اسفراینى (م 471) و شهرستانى (م 548) در الملل و النحل این مطلب را نقل مى کنند: «الثالثة: قوله فى القرآن، ان الناس قادرون على مثل القرآن فصاحة و نظما و بلاغة و هو الذى بالغ فى القول بخلق القرآن.» (الملل و النحل، ص 67).
سمعانى نیز در الانساب این مطالب را نقل مى کند. قبل از اینها ابوبکر باقلانى در اعجاز القرآن این قول را به صورت مجمل بیان کرده است: و لیس الصرفة اعجب من قول فریق منهم: ان الکل قادرون على الاتیان بمثله و انما تاخروا عنه لعدم العلم بوجه ترتیب لو تعلموه لوصلوا الیه به ولا اعجب من قول فریق منهم: انه لافرق بین کلام البشر و کلام الله تعالى فى هذا الباب و انه یصح من کل واحد منها الاعجاز على حد واحد. (اعجاز القرآن، ص 46) و گویا عبدالقاهر و شهرستانى از ایشان اخذ کرده اند و دیگران از این دو تبعیت کرده اند.
وقتى به کتب تألیف شده قبل از اعجاز القرآن باقلانى مراجعه مى کنیم، هیچ اثرى از این انتساب نمى بینیم. حتى ابوالحسن اشعرى، که پایه گذار فرقه اشاعره است، در هیچ یک از کتب خود این نسبت را به ابوموسى مردار نداده، و حتى در مقالات الاسلامیین در بحث از اعجاز قرآن این مطلب را بیان نکرده است. ابن راوندى نیز، که صرفه نظام را نقل کرده و به آن ایراد گرفته است، در این باره کلامى از ابوموسى مردار نقل نمى کند؛ حال آن که خیاط سه صفحه از کتاب خود را اختصاص داده به مطالبى که ابن راوندى به ابوموسى مردار نسبت داده است، ولى از عدم اعجاز قرآن نزد ابوموسى مطلبى نمى نویسد. (الانتصار، ص 117 - 121. ) همچنین ابن حزم اندلسى که همدوره باقلانى است، ولى جزء اشاعره نیست صرفه نظام را آورده، اما کلامى از ابوموسى نقل نمى نماید. (الفصل فى الملل و الاهواء و النحل، 3/25 - 31).
بنابراین، با وجود نسبت تعصب از طرف اشاعره، مثل فخر رازى، به عبدالقاهر بغدادى و شهرستانى، این نسبت بسیار تضعیف مى گردد. تعصب عبدالقاهر به اندازه اى است که چنین مى گوید: مردار به مجلس خلفا نمى رفت و پول از آنها دریافت نمى کرد، لذا من متعجبم چرا خلفا او را به قتل نرسانده اند؛ کسى که بدعت نرفتن به مجلس خلفا را پایه گذارى کرده است.» (الملل و النحل، ص 109)، حال کسى که واجب القتل است، این نسبت، کمترین بهایى است که باید در این راه بپردازد.
ادامه دارد ...
(در بخش بعدی به طور اختصار به نظر مشاهیر معتزله در این باب پرداخته خواهد شد.)


منابع :

  1. فصلنامه هفت آسمان شماره 4

  2. ابوالحسن علی بن حسین مسعودی- مروج الذهب- چاپ دارالاندلس- بیروت 1385.

  3. تحقیق محمد زاهد الکوثرى- الفرق بین الفرق- نشرالثقافة‏ الاسلامیة- مصر.

  4. عبدالقاهر بغدادى- اصول الدین- دارالکتب- بیروت.

  5. گلدزیهر- مذاهب التفسیرالاسلامى- ترجمه عبدالحلیم نجار- چاپ دار اقرا- 1405.

  6. تحقیق دکتر مهدى محقق- اوائل المقالات- چاپ دانشگاه تهران- 1372.

  7. کشف المراد- چاپ مؤسسه الاعلمى للمطبوعات- 1399

  8. تحقیق حمد بن ناصر الدخیل- بیان الاعجاز فى سورة قل یا ایهاالکافرون- ریاض.

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/114263