معادشناسی از دیدگاه صدرالمتألهین

نظرات پیرامون معاد

1. گروهی معاد را ممتنع می شمرند، زیرا انسان عبارت است: از همین هیکل محسوس که با مردن, اجزای آن پراکنده می شود. دلیل آنان امتناع اعاده معدوم و شبهه «آکل و مأکول» است. پاسخ: اولا: بازگشت انسان، متوقف بر اعاده معدوم نیست. ثانیا: به عقیده متکلمان اجزائی که در آخرت باز می گردند همان اجزاء اصلیه بدن به شمار می روند که حق تعالی آنها را حفظ کرده و نمی گذارد جزء بدن دیگری گردند.
2. جالینوس بنا به نقلی در امر معاد تردید داشته است، خاستگاه تردید وی آن است که «نفس» انسان آیا همان مزاج است که با مرگ از بین می رود یا گوهری است مجرد که پس از مرگ نیز باقی است.
3. متکلمان معاد را پذیرفته، اعاده معدوم را ممتنع شمرده و گفته اند: انسان با فساد و تباهی بدن از بین نمی رود، زیرا اجزای اصلیه عنصری و مادی او همیشه باقی است. صدرالمتألهین می گوید «اگر تفسیر معاد این است که متکلمان می گویند پس بازگشت به دنیا است نه به آخرت و آخرت دار فنا است نه دار بقا. آخرت هم دنیای دیگری است مانند همین دنیا.»
4. فلاسفه و دین باوران، حقیقت معاد را پذیرفته و اختلاف آنان تنها در کیفیت آن است:
الف) گروهی می گویند که معاد تنها جسمانی است.
ب) گروه دیگر معتقدند معاد عقلی و روحانی است و بر این باورند که بدن با قطع تعلق روح از آن منعدم و نابود می شود و شخص بدن باز نمی گردد چرا که معدوم باز ناگشتنی است. از طرف دیگر «نفس» گوهری است مجرد و باقی که فنا و نابودی در آن راه ندارد، از این رو به سوی عالم مفارقات بر می گردد، زیرا با مرگ طبیعی تعلقات او به بدن قطع شده است.
ج) حکمای بزرگ، عرفای شامخ و اصحاب امامیه بر این باورند که معاد هم روحانی و هم جسمانی است. پژوهش صدرالمتألهین آن است که عین نفس و شخص بدن دنیوی بازخواهند گشت و مولی علی حکیم در سبل الرشاد الی المعاد تصریح می کند که: «من هیچ فیلسوف مسلمانی را ندیده ام قائل به معاد روحانی تنها باشد، وی می افزاید وقتی قبر شریف شیخ صدوق در ری، خراب شد من جسد سالم او را زیارت کردم، مردم تهران نیز تا بیست روز زیارت می کردند.»

اختلاف در معادشناسی

اول، معادشناسی عوام اهل اسلام، یعنی اعتقاد و تصدیق اجمالی به آنچه در قرآن و احادیث وارد شده است، بهشت و دوزخ و حور... همه را می توان مشاهده کرد ولی تا وقتی انسان در دنیاست بنا به مصالحی آنها را مشاهده نمی کند و پس از مردن همه را خواهد دید.
دوم، هر آنچه در کتاب و سنت درباره معاد و بهشت، ... رسیده است اموری هستند خیالی و مثالی که خارج از ذهن انسان وجود خارجی ندارند.
سوم، همه امور مزبور وجود خارجی دارند جز اینکه بنا به عقیده پیروان افلاطون اینها حقایق معقولی هستند واقع در عالم عقول و به نام «مثل افلاطونی» شهرت دارند و بنا به عقیده گروه دیگری امور یاد شده همه از نوع کیفیات نفسانیه هستند نظیر علم لازمه این کیفیات یا عذاب است یا نعمت و سرور.
چهارم، پژوهش و نگرش صدرالمتألهین آن است که همه امور اخروی و هر آنچه شریعت بدان خبر داده همگی موجوداتی خارجی و حقیقیند، قویتر، شدیدتر، و کاملتر از موجودات دنیوی و این موجودات با حواس اخروی درک می شوند. نفس انسان چون از سنخ ملکوت است قدرت دارد، حتی بدون ماده دست به آفرینش بدنی بزند همانند بدن دنیوی که ویژگیهای مادی را دارا نباشد. در آخرت همه حواس انسان به یک حس برمی گردند، علم او عین قدرت و عین حیات اوست. بعثت و قیامت بازگشت ارواح است به همان اجساد دنیوی و یا اجساد دیگری مثل آنها بدون تغییر و تبدلات مادی و عنصری.
پنجم، معادشناسی کسانی که به قله شامخ معرفت و یقین عروج کرده، و جزء راسخان در علم به شمار رفته اند،‌ رأی و اعتقاد این گروه در معاد و قیامت چیزی فوق فهم افراد معمولی و حتی برتر از اندیشه دانشمندان بزرگ «فلا یعرف کنهه الا الله و الراسخون فی العلم؛ کسی را یارای فهم کنه این مسئله نیست جز خداوند و کسانی که در علم حقیقی و باطنی استوار باشند.» گفتنی است کتابهای آسمانی در باطن امر معاد همه اتفاق دارند ولی در ظاهر با هم مختلفند.

معاد جسمانی

معادشناسی چهارم مورد پذیرش صدرالمتألهین قرار گرفت، وی در اسفار اصولی را به عنوان پیش نوشتار بر این عقیده خاطرنشان ساخته است:
اول، ریشه و حقیقت هر شیء به نحوه وجود آن شیء است (اصاله الوجود) نه به ماهیت آن، ماهیت امری است اعتباری و انتزاعی و هیچ تحصل خارجی ندارند نظیر مفاهیم.
دوم، تشخص و تمایز هر شیء، به وجود خاص آن شیء است اما عوارض هر شیء از نشانه ها و لوازم آن شیء به حساب می روند، نه تشکیل دهنده وجود خاص آن شیء.
سوم، حقیقت وجود، واحدی است پذیرای شدت و ضعف، تقدم و تأخر، و کمال و نقص.
چهارم، حقیقت هستی ذاتا حرکت پذیر است اشیاء عالم از نقص به کمال و از ضعف به قوت می گرایند، و در هر آن دگرگون می شوند.
پنجم، حقیقت هر شیء را صورت آن شیء تشکیل می دهد نه ماده آن، حقیقت کرسی به صورت کرسی است نه به چوب، فلز، سنگ و یا سایر موارد.
ششم، وحدت شخصیه اشیاء، که عین وجود آنها است. در یک درجه و یکسان نمی باشند. هر یک از موجودات عالم هستی جایگاهی ویژه دارند و از آن تجاوز نمی کنند بر خلاف انسان که می تواند عوالمی را طی کند و به مراحل والایی صعود کند و به اوج شرافت و فضیلت نایل آید. و به گفته ابن سینا: «جهانی معقول گردد و موازی با جهان محسوس.»
هفتم، تشخص و هویت بدن انسان همانا به نفس ناطقه او است نه به جرم و ماده او.
هشتم، در وجود انسان گوهری است به نام «قوه خیال» موجود است. این قوه مجرد است و در عضوی از اعضای بدن قرار نگرفته است.
نهم: صورتهای علمی و خیالی، در جایی از نفس انسان حلول نکرده اند، بلکه نفس آنها را آفریده است و آنها به نفس تکیه دارند، نظیر افعال انسان که به او قائمند.
دهم: جواهر مادی و صورتهای مقداری و اشکال جرمانی گاهی از یک فاعل و به مشارکت ماده پدید می آیند گاهی تنها از یک فاعل بدون شرکت ماده، بروز و ظهور می کنند. صورتهای خیالی انسان، چه بسا از افلاک بیابان بزرگتر، و گسترده تر باشند.
یازدهم: انسان پیش از آنکه از ماده و عناصر طبیعت پدید آید دارای یک گونه وجود جزئی مثالی است که بر وجود طبیعی او سبقت گرفته است «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی؛ و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى‏ دهیم.» (اعراف/ 172)

سه جهان نفس

جهان اول: نفس انسان در آغاز پیدایش طبیعی است («جسمانیه ‌الحدوث و روحانیه البقاء») و برای بدن جنبه علیت و سببیت دارد. از این رو سبب و علت کمال بدن به شمار می رود، و بدن را از نقص به کمال می رساند و در آن تصرف می کند. سایر ویژگیهای نفس عبارتند از:
الف) نفس تعلق ذاتی به بدن دارد، و با آن ترکیب طبیعی اتحادی برقرار می کند.
ب) نفس در آغاز پیدایش امری است بالقوه مانند بالقوه بودن بدن.
ج) نفس در هر زمان شأنی دارد که به اقتضای سنین کودکی، نوجوانی، پیری و فرتوتی متفاوت می گردد و از قوه به فعل می آید.
د) نفس به حسب افعال (چه خوب و چه بد در راه سعادت یا شقاوت) به گونه ای به فعلیت می رسد که انتخاب کرده و به صورتی در آخرت نایل که برگزیده است.
ه) بر اساس حرکت جوهری وقتی نفس انسان به تدریج به حد استقلال رسید از بدن جدا می شود، و از خاستگاه طبیعت به جایگاه قیامت عروج می کند.
جهان دوم: نفس انسان در سایه حرکت جوهری و با سیر تکاملی قادر می گردد همراه بدن طبیعی یک بدن مثالی نفسانی تربیت کند به گونه ای که صلاحیت بروز ظهور در صحنه قیامت را دارا باشد این بدن به مراتب از بدن طبیعی قویتر و دراکتر است.
جهان سوم: جهان سوم در مسیر ترقیات نفسانی انسان به مرحله عقل محض می رسد و دیگر نیازی به بدن و استعداد بدنی ندارد. او در این راستا لایق مقام «عندیت» می گردد و در جوار قرب الهی می آرامد.

نتیجه

صدرا پس از ذکر اصول یاد شده خاطرنشان می سازد دقت اساسی و ژرفنگری در آنها، ایشان را به علم الیقین رهنمون می شود که آنچه در قیامت بازمی گردد عبارت است از مجموع نفس و بدن شخصی، همین نفس و بدن به عینه این است اعتقاد صحیح همراه برهان. وی در مفاتیح الغیب اصول یاد شده را ضمن شش اصل درج کرده و چنین نتیجه گرفته است که «ان المعاد فی المعاد هذا الشخص بعینه نفسا و بدنا؛ آنچه در روز معاد (آخرت) برمی گردد عینا همین شخص است هم از لحاظ جسم و هم از لحاظ روح.» گرچه خصوصیات مادی بدن تغییر یابند. سپس او به شش فرق میان وجود جسمانی دنیوی و اخروی اشاره کرده و گفته است آنچه در روز معاد برمی گردد روح و جسد همین شخص است.
صدرا در کتاب مبدأ و معاد با اشاره به پیچیدگی مسأله معاد و بیان نظرات مختلف بازگشت نفوس و ارواح را به عین اجساد دنیوی یا به اجساد دیگری شبیه آن دانسته و با بررسی حقیقت معاد در تورات و انجیل و قرآن می گوید: «بدنهای اخروی بسیاری از لوازم بدنهای دنیوی را ندارند. بدنهای دنیوی هر لحظه و هر آن رو به تباهی و استحاله و تغییر می نهند اما بدنهای اخروی مانند سایه از لوازم روح به شمار می روند.»
صدرالمتألهین در کتاب گرانسنگ شواهد الربوبیه با برشماری عوالم سه گانه جهان نفس و نگارش اصول هفتگانه (پیش نوشتار) می گوید: «آنچه در معاد باز می گردد همان شخص دنیایی است، هذا الشخص بعینه نفسا و بدنا» گرچه خصوصیات مادی او تبدیل شده باشند او در بدن مثالی به گونه ای که اگر کسی او را در دنیا دیده باشد و در آخرت نیز مشاهده کند خواهد گفت: این همان شخص است، بحیث لو یراه احد عند المحشر یقول: هذا فلان الذی کان فی الدنیا.» وی سپس به فرقهای بدن دنیوی و اخروی می پردازد و نتیجه می گیرد که بدن اخروی بسیط، نورانی دراک بالفعل، عین حیات با نفس متحد و باقی است به بقای نفس.

معاد در تفاسیر صدرالمتألهین

با نگاهی گذرا به تفاسیر قرآنی صدرالمتألهین خواهیم دید او ریشه های بنیادین اندیشه فلسفی معاد شناسی را در همه جا حفظ کرده است «و بشر الذین آمنو و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار؛ به کسانى که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام داده ‏اند، بشارت ده که باغهایى از بهشت براى آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست.» (بقره/ 25) زنده شدن مردگان در دنیا را دلیل صحت حشر و نشر اخروی دانسته و اشکالات شکاکان در امر معاد و پاسخ آنها را از زبان قرآن بیان کرده است از جمله:
1. گاهی بعد از انکار منکران می فرماید: معاد، واقع شدنی است.
2. زمانی مسأله وقوع معاد را با سوگند همراه می کند، زیرا منکران قسم به انکار می خورند «و اقسموا بالله جهد ایمانهم لایبعث الله من یموت، بلی وعدا علیه حقا، و لکن اکثر الناس لایعلمون؛ آنها سوگندهاى شدید به خدا یاد کردند که: هرگز خداوند کسى را که مى ‏میرد، برنمى‏ انگیزد! آرى، این وعده قطعى خداست (که همه مردگان را براى جزا بازمى‏ گرداند) ولى بیشتر مردم نمى‏ دانند.» (نحل/ 38) همچنین «زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا قل بلی و ربی لتبعثن ثم لتنبؤن بما عملتم کافران؛ پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد، بگو: آرى به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) برانگیخته خواهید شد، سپس آنچه را عمل مى‏ کردید به شما خبر داده مى‏ شود، و این براى خداوند آسان است.» (تغابن/ 7)
3. حق تعالی بر اموری مانند حشر و نشر قادر است پس بر حشر و نشر هم توانمند است. آنان می گفتند: «أاذا متنا و کنا ترابا و عظاما أانا لمبعوثون؛ آیا هنگامى که ما مردیم و به خاک و استخوان مبدل شدیم، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟!» (صافات/ 16) شبهه دیگر «او آباؤنا الاولون؛ یا پدران نخستین ما (بازمى‏ گردند)؟!» (صافات/ 17) حق تعالی می فرماید «قل: ان الاولین و الاخرین* لمجموعون الی میقات یوم معلوم؛ اولین و آخرین، همگى در موعد روز معینى گردآورى مى‏ شوند.» (واقعه/ 49- 50)
4. با توجه به آفرینش آغازین جهان خلقت از کتم عدم آفرینش پسین و بازگشتی آنها دشوار و سخت نیست «هوالذی یبدؤا الخلق ثم یعیده و هو اهون علیه وله المثل الاعلی؛ و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مى ‏كند و باز آن را تجديد مى ‏نمايد و اين [كار] بر او آسانتر است و در آسمانها و زمين نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست.» (روم/ 27)
5. اقتدار بر آفرینش آسمانها دارد که بالاتر از اقتدار بر حشر اجساد است «اولم یروا ان الله الذی خلق السماوات والارض ولم یعی بخلقهن بقادر علی ان یحی الموتی؛ آیا آنها نمى ‏دانند خداوندى که آسمانها و زمین را آفریده و از آفرینش آنها ناتوان نشده است، مى ‏تواند مردگان را زنده کند؟! آرى او بر هر چیز تواناست!» (احقاف/ 33)
6. یکی از فلسفه های روشن معاد پاداش به نیکوکاری و عذاب گنهکار جهت اقامه عدل و برپاسازی قسط است. «لیجزی الذین اساؤا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی؛ و براى خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است تا بدکاران را به کیفر کارهاى بدشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد.» (نجم/ 31) صدرالمتألهین در تفسیر سوره مبارکه یس پس از کاوش و پژوهش پیرامون معاد، قیامت، زمان و کیفیت رستاخیز، اهل بهشت. جهنم و احوال مردم در محشر عقیده خود را تحت عنوان «موعد تحقیقی» (نویدگاه پژوهش) بر هفت اصل از اصول مزبور استوار دانسته است.

اشکال و پاسخ

صدرالمتألهین در نوع تألیفات فلسفی و کلامی خود شبهاتی را که پیرامون معاد وجود داشته پاسخ گفته است، از جمله در تفسیر سوره سجده:
1. استبعاد از بازگشت انسان و «یقول الانسان... أاذا مامت لسوف اخرج حیا؛ انسان مى‏ گوید: آیا پس از مردن، زنده (از قبر) بیرون خواهم آمد؟!» (مریم/ 66) خداوند در پاسخ می فرماید استبعاد ندارد ما او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود: «اولا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا؛ آیا انسان به خاطر نمى‏ آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالى که چیزى نبود؟!» (مریم/ 67) و همچنین پرسش و پاسخ در آیه های 78 و 79 سوره یس «و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحی العظام و هی رمیم* قل یحییها الذی انشأها اول مره و هو بکل خلق علیم؛ و براى ما مثالى زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسى این استخوانها را زنده مى‏کند در حالى که پوسیده است؟! بگو: همان کسى آن را زنده مى‏ کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقى داناست.
2. قیامت و معاد در کجا واقع می شوند. اگر در زمین باشد، زمین چگونه جای اولین و آخرین، را خواهد داشت؟ پاسخ آن است که جهان آخرت از نوع و سنخ جهان طبیعت نیست و جایی را اشغال نکرده است، نمونه بارز آن خواب است.
3. اشکال از ناحیه زمان که اگر در زمان آینده باشد باید زمان دنیا به آخرت متصل باشد و در نتیجه دنیا باید استمرار ابدی داشته باشد که با آیاتی چون «اذاالشمس کورت* و اذا النجوم انکدرت؛ در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود، و در آن هنگام که ستارگان بى ‏فروغ شوند.» (تکویر/ 1- 2) در تضاد است. پاسخ آن است که زمان آخرت نیز از نوع زمانهای دنیا نیست.

حشر موجودات

افزون بر حشر انسان صدرا معتقد است همه موجودات جهان هستی اعم از جماد و نبات حیوان و شیاطین باید به هدف غایی بلکه به غایه الغایات و هدف هدفها نایل آیند و نزد او محشور گردند. وی از آیات قرآن در این زمینه سود برده و درباره حشر تک تک افراد چنین نوشته است: «یوم نحشر المتقین الی الرحمان وفدا* و نسوق المجرمین الی جهنم وردا؛ در آن روز که پرهیزگاران را دسته جمعى به سوى خداوند رحمان (و پاداشهاى او) محشور مى‏ کنیم و مجرمان را (همچون شتران تشنه‏ کامى که به سوى آبگاه مى‏ روند) به جهنم مى‏ رانیم.» (مریم/ 85- 86) و درباره حشر شیاطین: «فو ربک لنحشرنهم و الشیاطین ثم لنحضرنهم؛ سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین در قیامت جمع مى‏ کنیم سپس همه را (در حالى که به زانو درآمده ‏اند) گرداگرد جهنم حاضر مى‏ سازیم.» (مریم/ 68) و در زمینه حشر حیوانات «و اذا الوحوش حشرت؛ و در آن هنگام که وحوش جمع شوند.» (تکویر/ 5) و درباره حشر گیاهان و درختان «و تری الارض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج* ذلک بان الله هوالحق و انه یحی الموتی و انه علی کل شیء قدیر* و ان الساعه ءاتیه لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور؛ و زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده مى ‏بینى، اما هنگامى که آب باران بر آن فرو مى ‏فرستیم، به حرکت درمى ‏آید و مى‏ روید و از هر نوع گیاهان زیبا مى ‏رویاند! این به خاطر آن است که (بدانید) خداوند حق است و اوست که مردگان را زنده مى ‏کند و بر هر چیزى تواناست. و اینکه رستاخیز آمدنى است، و شکى در آن نیست و خداوند تمام کسانى را که در قبرها هستند زنده مى ‏کند. (حج/ 5- 7)
حشر همه موجودات: «و یوم نسیرالجبال و تری الارض بارزه وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا* و عرضوا علی ربک صفا لقد جئتمونا کما خلقناکم اول مره؛ و روزى را به خاطر بیاور که کوه‏ها را به حرکت درآوریم و زمین را آشکار (و مسطح) مى‏ بینى و همه آنان [انسانها] را برمى ‏انگیزیم، و احدى از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد! آنها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه مى‏ شوند (و به آنان گفته مى ‏شود:) همگى نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان مى‏ کردید ما هرگز موعدى برایتان قرار نخواهیم داد.» (کهف/ 47- 48)
«و انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون ما؛ زمین و تمام کسانى را که بر آن هستند، به ارث مى ‏بریم و همگى به سوى ما بازگردانده مى‏ شوند.» (مریم/ 40)


منابع :

  1. پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

  2. پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا

  3. پایگاه اطلاع رسانی حوزه

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/19607