انواع شناخت در بررسی قرآن

برای بررسی منابع و کتب چند نوع شناخت وجود دارد. این شناختها عبارتند از شناخت سندی یا انتسابی، شناخت تحلیلی و شناخت ریشه ای. در بررسی منابع بعد از آنکه صحت استناد و انتساب یک کتاب به نویسنده اش محرز شد و بعد از اینکه محتوای کتاب به خوبی تحلیل و بررسی شد، باید به تحقیق در این مورد بپردازیم که آیا مطالب و محتویات کتاب فکر تازه و نو نویسنده آن است یا آنکه از اندیشه دیگران وام گرفته شده است. مثلا در مورد دیوان حافظ بعد از طی مراحل شناخت سندی و شناخت تحلیلی، تازه باید ببینیم، آیا حافظ، این مطالب و افکار و اندیشه هایی را که در قالب کلمات و جمله ها و اشعار آورده و با زبان مخصوص خودش بیان کرده، از پیش خود ابداع نموده یا آنکه فقط الفاظ و کلمات و زیبائیها و هنرمندیها از حافظ است، اما فکر و اندیشه از دیگری یا دیگران. به عبارت دیگر پس از آنکه اصالت هنری حافظ محرز شد، باید اصالت فکری او محرز شود.
این نوع شناخت درباره حافظ و یا هر مؤلف دیگری، شناختی است از نظر ریشه افکار و اندیشه های مؤلف. چنین شناختی فرع بر شناخت تحلیلی است. یعنی اول باید محتوای اندیشه مؤلف را دقیقا شناخت، آنگاه به شناخت ریشه ای اقدام گردد. در غیر این صورت حاصل کار نظیر آثار برخی از نویسندگان تاریخ علوم می شود که از علوم سررشته ای ندارند و با این حال تاریخ علوم می نویسند یا می توان از بعضی نویسندگان کتابهای فلسفی نام برد که مثلا می خواهند درباره ابن سینا و ارسطو و وجوه تشابه و تمایز آنها بنویسند، اما متأسفانه نه ابن سینا را می شناسند و نه ارسطو را. اینان با اندک مقایسه باید به محض اینکه بعضی مشابهتهای لفظی پیداغ کردند فورا به قضاوت می پردازند، حال آنکه در مقایسه باید به عمق اندیشه پی برده شود و برای اینکه عمق اندیشه متفکرانی چون ابن سینا و ارسطو درک گردد یک عمر وقت لازم است. وگرنه هرچه گفته شود تخمینی و تقلیدی و علی العمیاء (کورکورانه) خواهد بود.
در بررسی قرآن و شناخت آن، بعد از آنکه مطالعه ای تحلیلی درباره قرآن به عمل آوردیم، آن وقت پای مقایسه و شناخت تاریخی به میان می آید. به این معنی که می باید قرآن را با تمام محتویاتش با کتابهای دیگری که در آن زمان وجود داشته است و بخصوص کتابهای مذهبی آن زمان مقایسه کنیم. در این مقایسه لازم است، همه شرایط و امکانات از قبیل میزان ارتباط شبه جزیره عربستان با سایر نقاط، تعداد آدمهای باسواد که در آن زمان در مکه زندگی می کردند و.... را در نظر گرفت. آن وقت ارزیابی کرد که آیا آنچه که در قرآن هست در کتابهای دیگر پیدا می شود یا نه؟ و اگر پیدا می شود به چه نسبت است؟ و آیا آن مطالبی که مشابه سایر کتابهاست شکل اقتباس دارد یا آنکه مستقل است و حتی نقش تصحیح اغلاط آن کتابها و روشن کردن تحریفات آنها را ایفا می کند؟


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 1 و 2- صفحه 18-16

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/26777