صداقت قرآن

مسئله ای که در مورد قرآن وجود دارد و از قدیم هم مورد توجه بوده است و در زمان ما هم مستشرقین مخالف اسلام این جهت را تصدیق کرده اند، این است که قرآن صداقت خودش و صداقت پیغمبر را نشان می دهد. یعنی مطالب آن نشان می دهد که وقتی قضایا را نقل می کند، به اصطلاح امروز سانسور نمی کند. وقتی که سخن کسی را با ضبط صوت ضبط می کنند و بعد می خواهند پخش کنند، گاهی یک چیزهایی از زبان او درمی آید که نباید اینها پخش شود، لذا آن را به اصطلاح ادیت می کنند، پرداخت و پیراسته می کنند بعد تحویل مردم می دهند. از لحن قرآن صداقت پیداست.
در آن قضایای سنه 14 که کشتار مشهد رخ داد و بلواهایی که مردم کردند، در فریمان ما هم یک غوغایی شد. مرحوم ابوی ما به دعوت مردم منبر رفتند. من بچه بودم، یادم هست و حتی آن منبر را هم درست به یاد دارم. ایشان با اینکه اهل سیاست نبودند که ملاحظات سیاسی را چگونه باید کرد یا نباید کرد، روی تکلیف شرعی خودشان آنجا بحث کردند. بعد منجر شد به آن قضایا و بعد گرفتاریهای افرادی که دخالتی داشتند و محرک بودند. آمدند ایشان را هم از فریمان گرفتند و بردند زندان. یک نوبت آزاد شدند. بار دوم از تهران آمدند، و قضایا خیلی مفصل است. یک بازرس خیلی عالی از تهران فرستاده بودند، چون مسئول منطقه متهم بود که در پرونده های جریان مشهد کارهای ساختگی کرده اند. اخوی ما –که کمی در آن قضیه دخالت داشت– نقل می کرد که آن شخص ایشان و ما را خواست. به ایشان گفت خود شما بنویس جریان چیست. ابوی ما شروع کردند به نوشتن، سه صفحه را پر کردند، از اول تا آخر قضیه و به من گفت شما هم هرچه از قضیه اطلاع داری بنویس. ماهم نوشتیم. خط ابوی ما خط خیلی خوبی بود، اخوی ما هم خط خوبی دارد.
گفت اول که به دو خط نگاه کرد تعجب کرد، گفت پدر از پسر بهتر می نویسد و پسر از پدر بهتر. نوشته ابوی ما را خواند. یک نگاهی به صورت ایشان کرد و گفت این نوشته نشان می دهد تو آدم راستگویی هستی. اصلا قضایا را جوری نوشته ای که هر کس بخواند می فهمد که متن واقع است چون به ضرورت هم بوده نوشته ای، به نفعت هم بوده نوشته ای، هرچه بوده نوشته ای و راست هم می گفت. اصلا ابوی ما این جور بودند که هیچ وقت دروغ به زبان ایشان جاری نمی شد. بعد گفت که من چون در تو صداقت می بینم بر من است که هرجور هست قرار منع تعقیب برایت صادر کنم و تمام این پرونده ها را و هرچه برایت ساخته و درست کرده اند از بین ببرم و همین کار را هم کرد؛ با اینکه آن نوشته یک نوشته ای بود که داخل آن شاید مثلا آمده بود من در منبر از این مقدمه شروع کردم، بعد فلان جمله را گفتم و بعد چنین کردم. قضایا را هرچه بود کما فی الواقع بدون کم و زیاد همه را پاکیزه به خط خوب و خوش نوشته و زیرش را هم امضا کرده بودند. گفت این فرد چند دفعه به ایشان و به کاغذ نگاه کرد، گفت که این اصلا نشان می دهد که تو یک مرد باصداقتی هستی و تمام اینهایی که نوشته ای همه راست است چون به ضرر خودت هم اگر بوده، فحش هم اگر به تو داده اند همه را نوشته ای پس بر من است که هرجور هست به تو کمک کنم، بعد هم قرار منع تعقیب صادر کرد.
در قرآن این مسئله عجیب منعکس است. مستشرقین هم این حرف را می زنند، می گویند در قرآن پیغمبر، بعضی مطالب به شکلی است که اگر کسی بخواهد ملاحظه پیروان خودش را بکند و حساب مردم را داشته باشد این حرفها را نمی زند؛ ولی قرآن می گوید، با اینکه پیغمبر در زندگی شخصی نشان داده مردی در نهایت عقل و تدبیر و فکر بوده است. همه اینها اقرار و اعتراف دارند که پیغمبر در مسائل شخصی یک نابغه بوده. ولی آنجا که پای وحی به میان می آید مسائل به شکلی طرح می شود که نشان می دهد تدبیر و اندیشه بشری در کار نیست.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 122-120

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/27145