ذاتی بودن باور به معاد

هر انسانی بدون استثنا، با نهاد خدادادی خود فرق میان نیکوکار و بدکاری می کند و نیکوکاری را اگر چه دنبال نکند، خوب و لازم العمل می داند و بدکاری را اگر چه هم گرفتارش باشد، بد و لازم الاجتناب می بیند و تردیدی نیست که خوبی و بدی، نیکوکاری و بدکاری، از جهت اثر و پاداشی است که این دو صفت دارند و نیز تردیدی نیست که در این جهان، روزگاری وجود ندارد که پاداش کارهای نیک و بد نیکوکاران و بدکاران را به ایشان برساند، زیرا ما عینا می بینیم که بسیاری از نیکوکاران روزگار خود را در نهایت تلخی و تیره روزی می گذرانند و بسیاری از بدکاران که سراپا جرم و جنایت هستند با رفتار پلید و کردار زشت و ننگین خود، زندگی را با خوشی و کامروایی به سر می برند.
بنابراین، اگر انسان در آینده خود و در جهانی جز این جهان، روزی نداشته باشد که در آن روز به حساب نیک و بد اعمال وی رسیدگی شده، پاداش مناسب داده شود، چنین فکری (نیکوکاری، خوب و لازم التحصیل و بدکاری، بد و لازم الاجتناب است) در نهاد انسان گذاشته نمی شد. نباید تصور کرد: پاداش نیکوکاری که انسان آن را خوب می شمارد، این است که به واسطه آن، انتظامات در جامعه برقرار می شود و افراد به سعادت زندگی نایل می گردند و در نتیجه، سهمی از منافع آن به خود نیکوکار می رسد و همچنین بدکار با کردار و رفتار ناروای خود، جامعه را مختل می سازد و اثر ناگوار آن -بالاخره- دامن گیر خودش نیز خواهد شد. زیرا این تصور، اگر چه در افراد بی دست و پا تا اندازه ای جاری است ولی افرادی که به اوج قدرت رسیده اند و انتظام و اختلال جامعه در خوشبختی و کامیابی آنان تاثیری ندارد، بلکه هر چه آشوب و فساد در جامعه بیش تر و روزگار مردم تیره تر باشد، آنان خوش وقت تر و کامیاب تر می گردند، دلیل ندارد که نهاد این افراد، نیکوکاری را خوب و بدکاری را بد بداند.
و همچنین نباید تصور کرد که اینان، اگر چه در زندگی چند روزه خود کامروا می باشند، به واسطه بدکاری، برای همیشه نامشان ننگین شده و نفرت عمومی همراهشان می باشد. زیرا ننگین جلوه نمودن نام آنان و قضاوت ناگوار آیندگان در حقشان، وقتی است که ایشان از میان رفته و هیچ شده اند و کم ترین تاثیری در زندگی سرتاسر خوشی و لذت و کامیابی آنان ندارد. در این صورت، هیچ دلیلی نخواهد بود که انسان، نیکوکاری را نیک داند و تحصیل نماید و بدکاری را بد بیند و از آن بپرهیزد و به اعتقاد نام برده بگراید، با این که اگر معاذی در بین نباشد، قطعا یک اعتقاد خرافی خواهد بود. پس ما از این اعتقاد پاک تزلزل ناپذیر که دست آفرینش در نهاد ما گذاشته، باید بفهمیم که معادی در کار است و روزی برای انسان خواهد رسید که در پیشگاه آفریدگار، حساب رفتار و کردار وی را بکشند و پاداش کارهای نیک و سزای کارهای بد را به وی برسانند.

معاد از نظر دین
هر یک از ادیان آسمانی، پاره ای مقررات اعتقادی و عملی دارد که انسان را با پیروی آن ها فرمان بردار خدا می داند و به پاداش نیک وعده می دهد و با تخلف و سرکشی از آن ها، به نافرمانی و سزای بد محکوم می سازد و مقتضای آن این است که روز پاداشی وجود داشته باشد و چون در این جهان چنین روزی نداریم، ناچار در جهان دیگر و پس از مرگ خواهد بود. از این (رو) است که اسلام، این روز را که روز قیامت (روز رستاخیز) نامیده می شود، با کمال صراحت اثبات کرده و شک ناپذیر معرفی می کند و اعتقاد به آن را یکی از اصول سه گانه دین می شمارد و در قرآن کریم، همین مطلب را از دعوت پیامبران گذشته نیز نقل می فرماید.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- اصول عقاید و دستورات دینی 1 و 4- صفحه 274-276

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/27639