مفهوم زقوم در آیات قرآن

در چند جای قرآن نام "زقوم" آمده است که در دو جا به تعبیر "شجرة الزقوم" است، یکی در سوره "والصافات" است، یکی هم در سوره دخان. این درخت که به نام "درخت زقوم" است، که درختی است که در آن اصل‏ و متن جحیم و در آن عمق جهنم می‏ روید، یعنی تمام وجود انسان یک وجود جهنمی می‏ شود، اصلا خودش جهنم است. این درختی که از آن عمق و ریشه قلب‏ خود این (انسان) رشد و طلوع کرده است، این خود همین آدم است و این (انسان) خودش در اینجا عین جهنم شده، یعنی در آنجا یک پارچه آتش تجسم‏ یافته است. بنابراین زقوم‌ درخت‌ جهنم‌ است‌.
باید دانست‌ که‌ در سه‌ جای‌ از قرآن‌ کریم‌، کلمه زقوم‌ آمده‌ است: اول‌، در سوره صافات: خداوند در این سوره می فرماید: «أذالک خیر نزلا أم شجرة الزقوم* إنا جعلناها فتنة للظالمین* إنها شجرة تخرج فی‌ أصل الجحیم* طلعها کأنه رئوس الشیاطین* فإنهم لاکلون منها فمالـئون منها البطون* ثم إن لهم علیها لشوبا من حمیم* ثم إن مرجعهم لإلی‌ الجحیم؛ آیا این‌ مقام‌ (برای‌ بهشتیان‌ و مخلصان‌ درگاه‌ خدا که‌ خدا وعده‌ داده‌ است‌) در مقام‌ پذیرایی‌ از واردین‌ بهتر است‌ یا درخت‌ زقوم‌ دوزخ‌؟! ما آن‌ درخت‌ را فتنه‌ و بلای‌ جان‌ ستمکاران‌ قرار دادیم‌. آن‌، درختی‌ است‌ که‌ از بن‌ و بنیاد جهنم‌ ریشه‌ می‌گیرد، و رشد و نمو می‌کند و بیرون‌ می‌آید. میوه آن‌ درخت‌ (در زشتی‌ و خباثت‌ و بدی‌) گویا سرهای‌ شیاطین‌ است‌. دوزخیان‌ از آن‌ می‌خورند و شکم های‌ خود را از آن‌ پر می‌کنند، و پس‌ از خوردن‌ از میوه درخت‌ زقوم‌ و پرشدن‌ شکم‌، برای‌ آنان‌ چیزی‌ که‌ در آن‌، حمیم‌ سوزان‌ و گداخته دوزخ‌ مخلوط‌ شده‌ است‌ خواهد بود؛ و سپس‌ بازگشت‌ و مسیر همه آنان‌ به سوی‌ آتش‌ انبوه‌ افروخته جهنم‌ است‌» (صافات‌/ 62 تا 68)

زقوم در سوره دخان
خداوند در این سوره می فرماید: «إن شجرت الزقوم* طعام الاثیم* کالمهل یغلی‌ فی‌ البطون* کغلی الحمیم* خذوه فاعتلوه إلی‌ سوآء الجحیم* ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحمیم* ذق إنک أنت العزیز الکریم؛ حقا که‌ درخت‌ زقوم‌، طعام‌ و غذای‌ شخص‌ گنهکار و متعدی‌ و متجاوز است‌، که‌ همچون‌ فلز گداخته‌ در شکم ها جوش‌ می‌زند و غلیان‌ می‌کند مانند غلیان‌ و جوش‌ زدن‌ مایع‌ داغ در حال‌ جوش‌ و غلیان‌. (و خطاب‌ قهر از جانب‌ خداوند به‌ فرشتگان‌ رسد که‌) بگیرید او را و با قهر و غضب‌ او را بزنید! و در وسط‌ و کانون‌ آتش‌ انبوه‌ گداخته‌ بیندازید! و سپس‌ بر سر او از آب‌ داغ‌ و حمیم‌ جهنم‌ بریزید! (و به‌ او از روی‌ تمسخر و استهزاء گفته‌ می‌شود که) بچش‌ این‌ عذاب‌ را؛ تو همان‌ مرد عزیز و گرامی‌ هستی‌! درخت‌ زقوم‌ طعام‌ گمراهان‌ و مکذبان‌ است‌.» (دخان‌/ 43 تا 49)

زقوم در سوره واقعه
خداوند در این سوره می فرماید: «و أصحاب الشمال ما أصحاب الشمال* فی‌ سموم و حمیم* و ظل من‌ یحموم* لابارد و لاکریم* إنهم کانوا قبل ذالک مترفین* و کانوا یصرون علی‌ الحنث العظیم* و کانوا یقولون أئذا متنا و کنا ترابا و عظاما أئنا لمبعوثون* أو أبآؤنا الاولون* قل إن الاولین والاخرین* لمجموعون إلی‌ میقات یوم معلوم* ثم إنکم أیها الضآلون المکذبون* لاکلون من‌ شجر من‌ زقوم* فمالـون منها البطون* فشاربون علیه من الحمیم* فشاربون شرب الهیم* هاذا نزلهم یوم الدین* نحن خلقناکم فلولا تصدقون؛ (واقعه/ 41 تا 57) و اهل‌ شقاوت‌ که‌ نامه عمل‌ از جانب‌ شقاوت‌ و تیره‌بختی‌ به‌ آنها داده‌ می‌شود! و ای‌ پیغمبر تو نمی‌ دانی‌ چقدر تیره بخت‌ و شقی و تاریک‌ دل‌ هستند آن‌ اهل‌ شقاوت‌! پیوسته‌ در معرض‌ وزش‌ بادهای‌ سمی‌ و مهلک‌، و نوشیدن‌ آب های‌ داغ‌ و تفته‌ به سر می‌برند؛ و در سایه‌ای‌ از دود و دخان‌ آتش‌ جهنم‌ که‌ هیچ گاه‌ خنک‌ نشود، و با تبدل‌ به‌ نسیم‌ ملایم‌، خوشایند نگردد. اینگونه‌ عذاب‌ به‌ جهت‌ آن است که‌ آنان‌ در دنیا عادت‌ و روششان‌ این‌ بود که‌ در ناز و نعمت‌ زیاده‌ روی‌ می‌کردند، و نعمت‌ها را در راه‌ بد و دوری‌ و غفلت‌ و انصراف‌ از خدا به‌ کار می‌ بستند، و بر گناه‌ بزرگ‌ و شرک‌ و تجاوز اصرار می‌ ورزیدند، و در مقام‌ رد و انکار پیامبران‌ می‌گفتند: آیا چون‌ ما مردیم‌ و خاک‌ شدیم‌ و به صورت‌ استخوان‌ درآمدیم‌، آیا در این صورت‌ ما برانگیخته‌ می‌شویم‌؟!
آیا پدران‌ گذشته ما که‌ مرده‌ اند و خاک‌ شدند و استخوان‌ شدند زنده‌ می‌شوند؟! بگو ای‌ پیغمبر: آری‌! حقا که‌ تمام‌ خلایق‌ خداوندی‌ از اولین‌ و آخرین‌، همه‌ در پیشگاه‌ خداوند در میعادگاه‌ و روز معلوم‌ و معین‌ اجتماع‌ می‌یابند، و در آن‌ حال‌ شما ای‌ گروه‌ گمراه‌ و تکذیب گر روز قیامت‌ و پاداش‌، البته‌ از درخت‌ زقوم‌ خواهید خورد و شکم‌ های‌ خود را از آن‌ مملو و پر خواهید کرد! و سپس‌ بر روی‌ آن‌ خوردن‌، از آشامیدنی های‌ آب‌ تفته‌ و داغ‌ دوزخ‌ خواهید آشامید؛ همچنانکه‌ شتر تشنه‌ آب‌ بیاشامد! اینست‌ کیفیت‌ پذیرایی‌ از شما از جهت‌ خوردنی ها و آشامیدنی ها در روز پاداش‌ و کیفر! ما شما را آفریدیم‌، و از کتم‌ عدم‌ به‌ وجود آوردیم‌، و از نیستی‌ محض‌ لباس‌ هستی‌ در تن‌ نمودیم‌! پس‌ چرا تصدیق‌ نمی‌کنید؟!


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- صفحه 143-141

  2. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 10 صفحه 335-331

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/28635