میرزای شیرازی و میرزا حسین قاضی
در شب پنجشنبه 21 رجب 1387 هـ ق= 3/8/1346 هـ ش، از محضر مبارک استاد علامه طباطبایی با تنی چند از افاضل دوستان استفاده می کردیم، در حاشیه جلسه درس، سخن از استادش مرحوم آقای قاضی و اساتید و شاگردانش به میان آمد، از آن جمله فرمودند: آن مرحوم اساتید بسیار دیده است و چند نفر را نام بردند تا اینکه فرمودند: پدر او مرحوم حاج میرزا حسین قاضی تفسیر سوره فاتحه و سوره انعام نوشته است و من دیدم ولی اکنون نمی دانم کی دارد و در دست کیست. و فرمودند حاج میرزا حسین قاضی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بود و چون از نزد میرزا خواست خداحافظی کند و به تبریز برود، مرحوم میرزا به او گفت: حالا که می روی شب و روزی یک ساعت به خود بپرداز. بعد از چندی که مرحوم میرزا از دیگران درباره مرحوم حاج میرزا حسین قاضی حال پرسید، در جواب گفتند: آقا آن یک ساعت تبدیل به 24 ساعت شده که همواره در مراقبت و حضور و عزلت بود. اما عزلتی که:
هرگز میان حاضر و غایب شنیده ای *** من در میان جمع و دلم جای دیگر است
راقم گوید که در صبح روز پنجشنبه 20 شعبان المعظم 1387 هـ ق = 2 آذر 1346 هـ ش در قم به حضور شریف مرحوم آیة الله حاج سید حسین قاضی طباطبایی پسر عموی آیت الله حاج سید علی قاضی، تشرف حاصل کردم، مطالبی از آن جناب یادداشت کردم، از آن جمله موضوع مراقبت و حضور دائمی مرحوم حاج سید حسین قاضی و گفتار میرزای شیرازی با ایشان بود، چنانکه از استاد علامه طباطبایی نقل کردیم. در شب چهارشنبه 27 ذی الحجه 1347 هـ ق، به حضور شریف آیت الله استاد علامه طباطبائی تشرف یافتم تا سخن بدین جا رسید که فرمودند: آقا از این گونه امور حقیقی هر چه داریم از مرحوم آقای قاضی داریم، و چه آنچه را که طریقی خودمان داریم از مرحوم قاضی گرفتیم. فتبصر.
نقل رویا و کلام مرحوم آیت الله آملی درباره علامه طباطبایی
در فردای همان شب (چهارشنبه 27 ذی الحجه 1347 هـ ق) از قم به تهران رفتم و به محضر مبارک جناب آیة الله حاج شیخ محمد تقی آملی (رضوان الله تعالی علیه) مشرف شدم و خوابی که ایشان را دیده ام که در عالم رویا به من فرمود: « التوحید أن تنسی غیر الله.» به ایشان عرض کردم: این جمله توحیدیه را که از من شنید، این بیت گلشن راز عارف شبستری را در بیان آن برایم قرائت فرمود:
نشانی داده اندت از خرابات *** که التوحید اسقاط الاضافات
امام مرحوم آملی، مصراع اول را چنین قرائت فرمود: خبر در داده اندت از خرابات الخ. بعد سخن از مرحوم آقای قاضی و استاد علامه طباطبایی و اخوی محترم ایشان آیت الله مرحوم آقا سید محمد حسن الهی به میان آوردم، مرحوم آقای آملی به من فرمودند: «آقا! اگر کسی باید در تحت تصرف و تعلیم کاملی به جایی برسد و قدمی بردارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبایی (یعنی علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان)، کسی را نمی شناسم و بیشتر با ایشان مراوده داشته باشید که ایشان و مرحوم سید احمد کربلایی کشمیری در میان شاگردان مرحوم آقای قاضی (آیت الله حاج سید علی آقای قاضی طباطبایی تبریزی) از همه بهتر بودند و آقای طباطبایی در همان وقت کشفیات بسیار داشتند».
رساله محاکمات استاد علامه طباطبایی
روز جمعه اول ماه ذی القعده 1392 هـ ق به حضور شریف جناب استاد علامه طباطبایی مشرف شدم، از رساله تذییلات ایشان که محاکمات معظم له بین مکاتبات عارف بزرگوار مرحوم سیداحمد کربلایی و حکیم نامدار مرحوم کمپانی، می باشد سخن به میان آمد. این مکاتبات بین علمین نامبرده در معنی یک بیت عارف بزرگوار شیخ عطار (ره) است:
او بسر ناید ز خود آنجا که اوست *** کی رسد عقل وجود آنجا که اوست
ایشان در محاکمات دقیقه های لطیف عرفانی و نظرهای بلند فلسفی دارد که اقتحام در آن را مجالی دیگر و وقتی وسیع تر باید. یکی از مولفات علامه طباطبایی علی و الفلسفة الالهیه، یکی از مولفات صاحب ترجمه (استاد علامه طباطبایی) رساله و جیز بسیار عزیز «علی و الفلسفة الالهیه» است. در مقاله ای که جناب استاد به مناسبت تاسیس کنگره هزاره نهج البلاغه در تهران، ترقیم و بدان کنگره ارسال فرمود، تکمیل رساله مذکور را تمنی کرد. در آن مقاله نکته ای بسیار بلند قریب به این مضمون افاده فرمود که در میان جمیع صحابه رسول الله (ص) از کسی جز امیرالمومنین علی (ع) در بیان معارف حقه الهیه صاحب این همه گفتار بدین صورت که نهج البلاغه نمونه بارز آن است، نقل نشده است و احدی نشان نداده است. جناب استاد علامه طباطبایی، در صدر آن رساله و جیز عزیز «علی و الفلسفة الالهیه» اصلی به غایت قویم، و مطلبی به نهایت عظیم به عنوان الدین و الفلسفة اهدا فرموده است که حقا انه لظلم عظیم ان یفرق بین الدین الالهی، و بین الفلسفة الالهیة. این کلامی صادر از بطنان عرش تحقیق است که هر کس شنید گفتا: لله در قائله. آری دین الهی و فلسفه الهی را جدای از هم داشتن و پنداشتن به راستی بزرگ است. معلم ثانی ابونصر فارابی در آخر کتاب قیم خود به نام «تحصیل السعادة» بیانی شریف در پیرامون فلسفه دارد که منتهی به این نتیجه ارزشمند می گردد: فیلسوف کامل امام است. و صدرالمتالهین در اسفار (ص 75، ج4، ط1) فرمود: «تبا لفلسفة تکون قوانینها غیر مطابقة للکتاب و السنة». (مرگ بر فلسفه ای که قوانینش با کتاب و سنت مطابق نباشد).
سلسله مشایخ سیر و سلوک عرفان عملی علامه طباطبایی
در سنه هزار و سیصد و چهل و پنج هجری شمسی، آیت الله جناب آقا سید محمد حسن الهی قاضی طباطبایی (برادر مکرم استاد علامه طباطبایی) رفع الله تعالی درجاته المتعالیه، که در حوزه علمیه قم برای افاده و افاضه رحل اقامت افکنده بودند، این کمترین از محضر انورش بهره مند بود. در روز پنجشنبه چهارم ذی الحجه 1386 هـ ق = 25/12/1345 هـ ش، در معیت آن جناب در شیخان قم سخن از سلسله مشایخ سیر و سلوک عرفان عملی معظم له و حضرت استاد علامه طباطبایی به میان آمد، فرمودند: استاد ما مرحوم قاضی (آیت الله حاج سید علی قاضی طباطبایی)، بود، و استاد قاضی مرحوم حاج سید احمد کربلایی، و استاد ایشان مرحوم آخوند مولی حسینقلی همدانی، و استاد ایشان مرحوم حاج سید علی شوشتری، و استاد ایشان ملا قلی جولا. و بعد از ملاقلی جولا را نمی شناسیم و نمی دانیم که خود ملاقلی جولا چه کسی بود و خود حاج سید علی شوشتری هم او را نمی شناخت.
واقعه ملاقات حاج سیدعلی شوشتری و ملاقلی جولا
مرحوم حاج سید علی شوشتری در شوشتر بود و عالم مبسوط الید آنجا بود. وقتی مرافعه ای درباره ملکی وقفی به میان آمد، عده ای مدعی بودند که این ملک وقف نیست، و وقف نامچه را در صندوقچه ای نهادند و در جای مخصوصی دفن کردند، و انهایی که مدعی وقف بودند هیچ مدرکی در دست نداشتند، خلاصه چند روز مرحوم شوشتری در حکم این واقعه حیران بود و طرفین دعوی هم مصر بودند و هر روز آمد و رفت می کردند و از مرحوم شوشتری حکم می خواستند، مرحوم شوشتری در همین گیر و دار بود که روزی مردی به سویش رفته، در زد، کسی دم در امد و پرسید کیستی؟ آن مرد گفت: به آقا بگو مردی به نام ملا قلی جولا می خواهد شما را ببیند، وارد خانه شد و نزد مرحوم شوشتری رفت و گفت: آقا من آمدم به شما بگویم که باید از اینجا سفر کنی و به نجف بروی و در همان جا اقامت کنی. بدانکه وقف نامچه این ملک در فلان مکان دفن است و ملک وقف است. مرحوم شوشتری هم ملا قلی جولا را نمی شناخت، خلاصه دستور داد آن موضع را کندند و وقف نامچه را بدر آوردند، و پس از این واقعه از قضا و مرافعه دست کشید و شوشتر را ترک گفت و در نجف اقامت نمود و در آنجا به درس فقه مرحوم شیخ مرتضبی انصاری، می رفت و مرحوم شیخ هم به درس اخلاق او حاضر می شد. تا اینکه مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی دنبال حقیقت را گرفت و هادی می طلبید، از همدان در آمد چندی در نزد عالمی به سر برده از او چیزی نیافت، به سوی نجف رخت بر بست، در محضر مرحوم شوشتری و انصاری حاضر شد و از هر دو کمال استفاضه نمود. چون شیخ انصاری از دنیا رحلت کرد آخوند همدانی در پی نوشتن مطالب اصولیه و فقهیه مرحوم شیخ انصاری شد، مرحوم شوشتری او را منع کرد و گفت: این کار تو نیست، دیگران هستند این کار را بکنند، شما باید مستعدین را دریابید، پس مرحوم آخوند ملا حسینقلی در پی تربیت قابلین شد و به طوری که بعضی را از صبح تا طلوع آفتاب و عده ای را از طلوع آفتاب تا مقداری از برآمدن روز وهگذا حتی بعضی را در سر شب و بعضی را در آخر شب به راه سعادت رهنمون شد، تا اینکه توانست سیصد نفر را به طوری تربیت کند که هر یک از اولیاء الله شدند، از آن جمله هست: مرحوم شیخ محمد بهاری، مرحوم سید احمد کربلایی، مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی، مرحوم شیخ علی زاهد قمی، مرحوم سید عبدالغفار مازندرانی. این بود قسمتی از افادات استاد الهی طباطبایی در آن روز شیخان قم درباره سلسله مشایخ سیر و سلوکشان.
الانسان قبل الدنیا و فی الدنیا و بعدالدنیا
از جمله مولفات جناب استاد علامه طباطبایی، سه رساله شریف گران قدر به نامهای: الانسان قبل الدنیا، والانسان فی الدنیا، و الانسان بعد الدنیا است. همان طور که در صدر این رساله گفته ایم ام الکتاب آن جناب، تفسیر عظیم الشان المیزان است که بسیاری از امهات مسائل رسائل او را حائز است، مثل رساله ولایت که تفسیر آیه «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم» (105/ مائده)، حائز آن است. و یا رساله الانسان بعد الدنیا که تفسیر آیه «کان الناس امة واحده» (213/ بقره)، حائز آن است مع ذلک رسائل مفرده را اهمیتی است که هم واحد در تصنیف و تدوین آن اعمال شده است، لذا به رسائل علما اقبال و اعتنایی دیگر است. مناسب است در این مقام از دانشمند نامور فلکی کامیل فلاماریون فرانسوی یادی شود. فلاماریون را در موضوعات مختلفه مصنفات سودمند و ارزشمند است، از آن جمله کتابی به نام مرگ و راز آن که در سه جلد، اولی پیش از مرگ و دومی گرداگرد مرگ و سومی پس از مرگ است. این کتاب فلاماریون را عالم مصری، محمد فرید و جدی به عربی ترجمه کرده است و آن را «علی اطلال المذهب المادی» نام نهاده که مانند اصل آن بسیار مفید است. ظاهرا جناب استاد در تسمیه رسائل یاد شده باید ناظر به کار فلاماریون باشد و باید از خود آن جناب پرسید.
هدف سفرای الهی تعلیم و تأدیب بشر است
این بنده ناچیز، حضرت استاد علامه طباطبایی (افاض الله تعالی علینا برکات انفاسه الشریفه)، را در تعلیم و تادیب چنان یافته است که معلم ثانی ابونصر فارابی در کتاب تحصیل السعادة (ص 29، طبع حیدر آباد دکن)، در این دو رکن رکین و دو اصل اصیل، أعنی تعلیم و تادیب افاده فرموده است: «والتعلیم هو ایجاد الفضائل النظریه فی الامم و المدن، و التادیب هو طریق ایجاد الفضائل الخلقیة والصناعات العلمیة فی الامم، و التعلیم هو بقول فقط، والتادیب هو ان یعود الامم و المدنیون الافعال الکائنة عن الملکات العلمیه بان تنهض عزائمهم نحو فعلها و أن تصیر تلک وافعالها مستولیة علی نفوسهم ویجعلوا کالعاشقین لها»: (تعلیم عبارت است از ایجاد فضایل نظری در امت ها و جوامع بشری و تادیب عبارت است از راه ایجاد فضایل اخلاقی و صناعت های علمی در میان مردم. تعلیم با گفتار صرف حاصل آید. ولی تادیب با عادت دادن امت ها و افراد بشر به کارهایی که بر اساس ملکه علمی تحقق می یابند. بدین ترتیب که اراده آنان به سوی انجام آن کارها حرکت کند و ملکه های علمی و اعمال مترتب بر آنها، بر نفوس مستولی گشته و مردم مانند عاشقان به امور مزبور مشتاق گردند). هر یک از تالیفات جناب استاد علامه طباطبایی در این دو اصل مذکور حائز اهمیت به سزا و حاوی نقادی های دقیق و عمیق است. به حقیقت آن جناب در تعلیم و تادیب نفوس مستعده در دانشگاه معارف عالیه حقه الهیه، أعنی حوزه علمیه قم، در زمانی که علائق به امور طبیعی و لذایذ مادی دامنگیر اکثر شده است، لطفی است از جانب خداوند متعال که ارزانی داشته شد تا حجت بر همگان تمام باشد، ذلک فضل الله یوتیه من یشاء والله ذوالفضل العظیم. معظم له از شجره علم و تقواست و چندین پشت از اسلاف آن جناب، همه از امائل و افاضل عصر خود در منقبتین علم و تقوا بودند.
آثار عمده قلمی جناب علامه طباطبایی از نظم و نثر
همه آثار آن جناب علم است و فکر، همه حقیقت است و معرفت، هه بحث است و فحص، همه عشق است و عقل، همه قرآن است و حدیث.
هر که سخن با سخنی ضم کند *** قطره ای از خون جگر کم کند
1- تفسیر عظیم الشان «المیزان» در بیست مجلد که ام الکتاب مولفات اوست.
3- حاشیه بر اسفار صدرالمتالهین که با اسفار چاپ دوم به طبع رسیده است.
6- حاشیه کفایه که در دست طبع و نشر است.
9- رساله در صفات.
10- رساله در افعال.
11- رساله در وسائط.
15- رساله در نبوت.
16- رساله در ولایت.
17- رساله در مشتقات.
18- رساله در برهان.
19- رساله در مغالطه.
20- رساله در تحلیل.
21- رساله در ترکیب.
22- رساله در و اعتبارات.
25- علی والفلسفة الالهیه.
26- قرآن در اسلام.
27- شیعه در اسلام.
29- بسیاری از مقالات علمی که در مجلات علمی منتشر شده است.
30- بدایة الحکمة.
31- نهایة الحکمة.
این دو کتاب اخیر (بدایه و نهایه)، از متون فلسفی بسیار مهم است، که عالی ترین سیر تکاملی فلسفی الهی از قلم و زین و سنگین چون صاحب «المیزان» تدوین شد که بحمدالله تعالی اکنون در حوزه علمیه قم از کتب درسی طالبان حکمت است.
آن کس که زکوی آشنایی است *** داند که متاع ما کجایی است
این چند سطر را به طور عجاله به اندازه درایت خودم از معظم له تحریر و به حضور ارباب فضل تقدیم داشتم و مقرم که حق ترجمه را در حق صاحب ترجمه ایفا نکرده ام.
هر چند مرد را صد سال عم و خال او *** یک سر مویی نداد حال او
ولی باز امید است که در فرصت بیشتر وظیفه قدرشناسی ام را نسبت به ساحت مقدس آن جناب و برادر مکرم او حضرت آیت الله جامع المعقول و المنقول، آقا سید محمد حسن الهی قاضی طباطبایی (ره)، که آن هر دو سرور و مولایم بر این بنده کمترین ناچیز، حقوق تعلیم و تادیب بسیار دارند، به پیشگاه مردم صاحبدل عرضه بدارم. امیرالمومنین (ع) فرمود: «لقذ علمنی رسول الله صلی الله علیه و آله ألف باب بفتح کل باب ألف باب» (بحار، ج7، ص 281). و عن زراره و أبی بصیر عن الباقر و الصادق علیهم السلام «قالا علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا». (ماده ف، ر، ع مجمع البحرین طریحی ره).