شیخ منتخب الدین رازی

علی بن ابوالقاسم عبیدالله یا ابوالحسن علی مشهور به "شیخ منتخب یا منتخب الدین رازی" و معروف به "صاحب فهرست" از علمای بزرگ و شیخ و محدث شیعه در قرن ششم هجری قمری! کنیه اش ابوالحسن و از احفاد ابن بابویه قمی است. پدرش ابوالقاسم فرزند ابومحمدحسن و ملقب به "حسکا" یا "حسنکا" که مخفف "حسن کیا" است و کیا در زبان فارسی کلمه تعظیم و مدح و احترام است. خاندان او (ابوالحسن علی... قمی) از افتخارات بزرگ مکتب ما در طول تاریخ هستند! وی در سال 504 ق متولد شد. این عالم بزرگ از بسیاری از علما و شیوخ و بعضی از دانشمندان اهل تسنن، بهره های علمی داشت و در این مسیر، زحمت های زیادی کشید و به مناطق مختلفی سفر کرد تا بتواند از هر محفل و مجلسی و حضور هر عالمی، احادیثی جمع آوری کند. ظاهرا عده مشایخ او از 100 نفر متجاوز است که برخی از آنان عبارتند از: شیخ ابوالفتوح رازی، سیدمرتضی رازی، سید فضل الله راوندی، سید ذوالفقارین محمد حسینی مروزی و پدرش، شیخ ابوالقاسم عبیدالله، که بواسطه پدرش از اجداد خود تا جد اعلایش، صدوق اول (که شش جد می باشند) روایت می کند. وی از سید ذوالفقار مذکور، از شیخ طوسی و سیدمرتضی علم الهدی نیز روایت کرده است. او معاصر با "ابن ادریس حلی" است.

میرداماد (دانشمند فقه و حکمت) می نویسد: روایات شیخ منتخب الدین از لحاظ سند با شش واسطه به جد او (ابن بابویه قمی) معاصر نواب اربعه منتهی می شود. بعد می گوید: شیخ امامی موثق و موفق، امین احادیث اهل بیت، از دودمانی اصیل و محدث بود!
علامه مجلسی در مقدمه بحارالانوار، صاحب ترجمه را از مشاهیر محدثین و موثقین آنها شمرده و سپس از قول "شهید ثانی" در اوصاف شیخ، جملاتی زیبا دارد! علامه اضافه می گوید: کتاب فهرست او شهرت جهانی دارد.
رافعی یا (یافعی) قزوینی، یکی از دانشمندان معروف اهل تسنن از شاگردان شیخ رازی است که می گوید: شیخ به حد کمال در ضبط احادیث و حفظ و جمع آوری آن موفق بود، آنچه می بایست یادداشت می کرد و در این فن، دانشمندی کم نظیر بود، تطویل کلام در شرح حال او برای ایفای حق استادی اوست و نیز می گوید: بعضی ها او را شیعه می دانند. پدران او که اهالی قم بودند، شیعه مذهب اند. صاحب روضات الجنات می گوید: شیعه بودن شیخ منتخب الدین از آفتاب روشن تر است اما چون آن زمان ایجاب میکرد که در تقیه به سر برد و ضمن مسافرتها به کشورهای مختلف، از اعلام فریقین در جمع آوری احادیث، به هدف نزدیکتر شد. از کتاب فهرست و دیگر آثار او به خوبی روشن است که این «کتاب فهرست» به اعلام بعدی ما امثال مجلسی ها کمک زیادی کرد! خواجه نصیرالدین طوسی نیز بواسطه شیخ برهان الدین محمد همدانی قزوینی از شیخ روایت می کند. شیخ در سال 585 هـ ق در سن 81 سالگی از دنیا رفت و احتمالا در شهر ری مدفون می باشد.

آثار:
1- الاربعون حدیثا من الاربعین...
2- تاریخ علماء الشیعه (ظاهرا این کتاب غیر از کتاب فهرست است) بلکه صریح کلام
3- الفهرست که به منتخب الدین لقب مؤلفش موسوم است.
در این کتاب شرح حال علمای امامیه را از زمان شیخ طوسی تا زمان خودش جمع آوری کرده و به منزله تتمه و تذییل فهرست شیخ طوسی است.

داستان:
حاج میرزا حسین نوری از کتاب اربعین شیخ، محدث قمی در فواید، سید مدنی از کتاب تحفة الابرار مجلسی در جلد نهم بحارالانوار به اسناد متعدده از "ابراهیم بن مهران" نقل می کنند که گوید: در همسایگی ما مردی شیعه بنام "ابوجعفر نامی" در کوفه سالها به کسب مشغول بود. هر وقت بعضی سادات و علویان از او چیزی می خریدند، اگر احساس می کرد در جیب خود، پولی ندارد به او می گفت برو، بعد به غلامش می گفت آن را به حساب علی بن ابیطالب (ع) بنویس. سالها گذشت و به همین منوال بود تا با گذشت ایام، او در معامله و داد و ستد به سختی افتاد. در خانه نشسته و در دفتر حساب نگاه می کرد و برای مطالبه از بدهکاران کسی را می فرستاد. هر کدام که مرده بودند یا چیزی نداشتند، خطی بنام او و بر حسابش می کشید. تا اینکه روزی مردی ناصبی که به مولا علی ارادتی نداشت، متوجه شد و به طعنه و مسخره به او گفت: چه کردی با بدهکار بزرگ خود (علی بن ابیطالب) آن مرد بسیار ناراحت شد و به خانه رفت و جوابی نداد! همان شب در عالم رؤیا خواب دید که رسول خدا (ص)، در منزل او وارد شدند و حسنین علیهماالسلام در پیش روی آن حضرت هستند. رسول خدا فرمودند: پدرتان کجاست، بلافاصله علی (ع) وارد شدند و به پیغمبر عرض کرد: چه امری است ای رسول خدا! پیغمبر فرمودند: بدهکاری خودت را به این مرد برگردان، امیرالمؤمنین عرض کرد: این حق اوست در دنیا، که آورده ام. سپس کیسه ای صومی رنگ (از پشم سفید) بدان مرد می دهند. رسول خدا فرمودند: آن را بگیر و تو احسانت را در حق فرزندانم، قطع نکن و هر کس از فرزندانم از تو چیزی خواست، او را رد مکن بعد از این دیگر فقر برای تو نیست! مرد از خواب بیدار شد در حالی که آن کیسه در دست او بود، می گوید به همسرم گفتم خوابی یا بیدار؟ گفت بیدارم! گفتم چراغ را روشن کن. چون نظر کردم هزار دینار (طلای هیجده نخودی) در آن کیسه بود، دفتر حساب خود را دیدم، معلوم شد آنچه به حساب علی بن ابیطالب نوشته بودم، بدون کم و زیاد به من داده شد. آن چه مسلم است اینکه این داستان بسیار کوچکی است از این بزرگواران، زیرا مشابه این داستان، حتی بارها و بارها در بیداری برای بزرگان و شیعیان مخلص و دیگران به وقت ضرورت و مصلحت، اتفاق افتاده است.


منابع :

  1. محمدعلی مدرس خیابانی- ریحانة الادب

  2. شیخ منتخب الدین رازی- اربعین

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/29235