بررسی آثار و اندیشه های خواجه نصیر الدین طوسی

ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی مشهور به خواجه نصیر الدین طوسی است در سال 597ق./ 1201م  در طوس دیده به جهان گشود. خواجه طوسی نخستین دوره حیات خود را در زادگاهش گذراند، هرچند که از این دوره  آگاهیهای کمتری در اختیار است و همین اندازه می دانیم که «می گویند مقدمات علوم را از پدرش آموخت و چون پدرش پیرو مذهب شیعه بود او نیز شیعی اثنی عشری شد و پیش علما و استادانی درس خواند که آنها نیز شیعی بودند.» او پس از چندی راهی قم شد و احتمالا در همان شهر بود که الغنیه ابن زهره را نزد معین الدین سالم بن بدران خواند. سپس به نیشابور که از مراکز علمی آن روزگار بود رفت و افزون بر بهره جستن از محضر فریدالدین عطار (د.627ق.)، ظاهرا در همان شهر در محضر کسانی چون سراج الدین سرخسی، فریدالدین داماد نیشابوری، ابوالسعادات اصفهانی، اسعد بن عبدالقادر اصفهانی و کمال الدین بن یونس موصلی به کسب علوم عقلی و نقلی پرداخت. زنجیره استادان او در معقول از طریق فریدالدین داماد نیشابوری با چند واسطه به شیخ الرئیس ابوعلی سینا، و در منقول از طریق پدرش محمد بن حسن به سید مرتضی و شیخ طوسی می رسد. در سالهای پایانی نیمه نخست سده هفتم و زمانی که هجوم مغولان متوجه خراسان بود، خواجه نصیر الدین تنها جای امن را برای استمرار بخشیدن به حیات علمی خود قلاع  اسماعیلیه می دید و از این روی نزد اسماعیلیان قهستان رفت و در همان جا بود که کتاب اخلاق ناصری خود را با نام ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور حاکم وقت اسماعیلی مذهب قهستان تألیف کرد. هرچند در برخی منابع از آن سخن به میان آمده که خواجه نصیرالدین طوسی را به  اجبار به قلاع اسماعیلیه بردند یا او را ربودند، اما برخی از گزارشها نیز او را اسماعیلی می دانند و مرحوم  مینیوی نیز در آخرین یادداشت خود این مسأله و نیز پناهنده شدن خواجه نصیر به هلاکوخان مغول را در سالهای پسین به ابداع کننده بودن او و نیاز وی به پشتیبان و پایگاه برای حمایت از ابداعای خود و به فعلیت رساندن آنها دانسته و یادآور شده است.

این سخن که خواجه نصیر گفته باشد مرا در دستگاه اسماعیلیه زندانی یا همانند زندانی بداشتند برساخته نویسندگان پیرو مذهب شیعه اثنی عشری است تا او را از باطنی گری تبرئه کنند. خواجه نصیر الدین طوسی تا سقوط آخرین قلعه های اسماعیلیان در سال 656ق. نزد آنان ماند و در همین دوران بود که مهمترین کتابهای فلسفی و کلامی عمومی خود از قبیل روضة القلوب، رساله التولی و التبری، تحریر مجسطی، اخلاق ناصری، روضة التسلیم، مطلوب المومنین و شرح الاشارات و التنبیهات را به رشته تحریر درآورد. خواجه نصیر که از زمان سقوط قلاع اسماعیلیه به هلاکو پیوسته و بسان وزیر او در حضرو سفر همراهش بود در سال 654ق./ 1256م. آشکارا از گرایش شیعی اثنی عشری خود پرده برداشت یا چنین تغییر عقیده ای را اعلام داشت و سپس در جریان فتح بغداد هلاکو را همراهی کرد، در این همراهیها  بود که خواجه توانست از ریخته شدن خون شیعیان جلوگیری کند، یا خان مغول را به کارهای سازنده ای چون پایه گذاری رصدخانه مراغه که در سال درگذشت خواجه یعنی 672ق./ 1273م. به پایان رسید وادار سازد.

ظاهرا پیوند و آشنایی خواجه با علامه حلی نیز به همین دوره مربوط می شود، چنان که گفته اند خواجه، فلسفه و کلام را از علامه آموخت و علامه ابن میثم بحرانی، استاد او در فقه و علوم دین شد. به هر روی، خواجه نصیر الدین طوسی در سال 672ق./ 1274م. و در شرایطی که آثار ارزشمندی در فلسفه، کلام، ریاضیات و نجوم و همانند آن از خود به جای گذاشته بود در بغداد درگذشت. صاحب اعیان الشیعه از 82 اثر برای خواجه یاد می کند که از این میان بخشی از آنها به علم کلام و عقاید مربوط می شود و از آن جمله می توان آثار زیر را شایسته توجه دانست:

1- تجرید الاعتقاد: این کتاب یکی از آثار سنتی کلام شیعه است که مباحث کلامی را به صورتی سامان یافته بررسی می کند و در هر باب عقاید را در برابر عقاید دیگر فرقه ها و مشاهیر مهم در آن روزگار مطرح می کند. خواجه در این کتاب برخی از استدلالها و روشهای فلسفی را نیز به کار می گیرد، بی آنکه البته تسلیم محض دیدگاههای فیلسوفان شده باشد. مادلونگ، از همین روی، اندیشه ها و آراء خواجه نصیر را بیانگر مرحله ای از علم کلام می داند که برخی اصطلاحات و روشهای فلسفی بدین علم راه یافت، اما علم کلام هرگز در مسائل اصول تسلیم آنان نشد، و به دیگر سخن، ورود مباحث فلسفی محض به حوزه کلام تفسیر دین گرایانه و مدفعانه ای را که در کلام مورد نظر است تحت تأثیر قرار نداد. کتاب تجرید از این دیدگاه با آثار فخر رازی در مکتب اشعری و آثار ابوالحسین بصری در مکتب معتزلی قابل مقایسه است و رویکردی همانند را نشان می دهد. این کتاب همچنین در بسیاری از مسائل جزئی از آراء ابوالحسین بصری معتزلی (د.436ق.)، اثر پذیرفته، هرچند که به تقلید کورکورانه از او نپرداخته است. سرانجام آخرین نکته آنکه خواجه در کنار علامه حلی «نمایندگان آخرین مکتب تفکر اصیل در کلام امامیه به شمار می آیند ] و[ آثار نسلهای بعدی بیشتر مشتمل است بر شروح، تلخیص ها و تکرارها.» به سبب اهمیت این کتاب شروح مختلفی بر آن نوشته شده و مهمترین آنها شرح علامه حلی با عنوان کشف المراد است که هنوز نیز جای خود را در متون رسمی کلام شیعی به اثر دیگری نداده است.

2- الفصول النصیریه: این کتاب که به زبان فارسی است به شرح دیدگاه اثنی عشریه در مسأله امامت و فروع و جزئیات آن می پردازد.

3- قواعد العقائد: این کتاب به صورتی فشرده به عقاید و کلام شیعه پرداخته و علامه حلی آن را در کتابی با نام کشف الفوائد شرح کرده است.

4-تحریر الکلام: این کتاب نیز متنی سنتی در علم کلام است که در شش مبحث یا مقصد امور عامه، جواهر و اعراض، اثبات صانع و صفات او، نبوت، امامت و معاد سامان یافته و در آن دیدگاههای  کلامی متداول روزگار او و نظریه شیعه در هر باب معرفی شده است.

همانگونه که گذشت آنچه خواجه نصیر الدین طوسی در کتابهای خود فراروی می گذارد تبیینی از عقاید دینی با دورنمایه های مدافعانه کلامی، اما با بهره جویی از ساختار و روشها یا اصطلاحهای فلسفی است و همین نکته به آثار او ویژگی درخور توجهی بخشیده است. این آراء و اندیشه ها امروزه نیز در محافل شیعی از اعتبار خاص خود برخوردار است و نوآوری چندانی افزون بر آنچه او و شارح دیدگاههایش یعنی علامه حلی مطرح کرده اند در آثار متأخران در حوزه کلام دینی شیعی دیده نمی شود.


منابع :

  1. دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – از صفحه251تا 254

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402128