تفسیر آیات مربوط به درختان و میوه های بهشتی در سوره واقعه

در آیات 27-33 سوره مبارکه واقعه چنین می خوانیم: «و أصحب الیمین مـــآ أصحب الیمین* فی سدر مخضود* و طلح منضود* و ظل ممدود* و مــآء مسکوب * و فــــکهه کثیره*  لا مقطوعه و لا ممنوعه».

خدای متعال، پس از ذکر سابقین و مقربین و بیان درجات آنان و ثوابهای جسمی و روحانی ایشان در شرح حال طبقه دوم که اصحاب یمین اند شروع می فرماید. «سابقین» کسانی هستند که بی حساب وارد بهشت می شوند، ولی اصحاب یمین، اهل عمل و ایمان هستند اما نه به پایه سابقین، آن طوری که باید نکوشیده اند، ایشان در یمین یعنی سمت راست عرشند. نامه اعمالشان به دست راستشان داده می شود و در این آیات، خداوند از آنان تجلیل می فرماید و پاره ای از نعمتهای آنان را یاد می فرماید: «و أصحب الیمین مـــآ أصحب الیمین»، «و کسانی که در سمت راست اند، چه کسانی؟» «فی سدر مخضود». «معنای ظاهری (سدر) درخت کنار است که در عربستان فراوان می باشد. این درخت مبارک همراه با خار فراوان است. و «مخضود» به معنای بدون خار و پاک از مزاحم است لذا صفت «مخضود» را برای درخت سدر به کار می برد یعنی اصحاب یمین در بهشت از درخت سدری که بی خار و بدون مزاحم است، بهره می برد. «وطلح منضود». «طلح» به معنای درخت بزرگ تنه دار است و «منضود» به معنای پیچیده شده روی هم می باشد. پس «طلح منضود» یعنی درختان بزرگ پر میوه که از ساق تا بالا دارای میوه های درهم پیچیده شده است. اصحاب یمین از چنین درختانی نیز بهره می برند. «و ظل ممدود» «ظل» به معنای سایه و «ممدود» به معنای کشیده شده و دامنه دار است. درختان بهشتی از بس بزرگند، سایه های دامنه داری دارند. از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مروی است: «اگر سواری زیر سایه درخت بهشتی حرکت کند، صد سال راه برود به پایانش نمی رسد». «و مــآء مسکوب»، «و آب ریخته شده از زیر عرش که دائم در جریان است.» «و فــــکهه کثیره*  لا مقطوعه»، «و میوه های بسیاری که قطع شدنی نیست.» در دنیا ممکن است درخت میوه از میوه دادن خود داری کند بلکه به حسب فضل خودش، میوه تابستانی با پایان تابستان قطع می شود و میوه زمستانی با پایان زمستانی؛ اما در بهشت این طور نیست، میوه ها همیشگی است، زمستان و تابستان ندارد. «و لا ممنوعه»، «و نه باز داشته شده است.» در دنیا  ممکن است میوه باشد ولی به دست همه نرسد، یا برای بعضی از افراد مضر باشد و نتواند از آن بهره ببرد؛ اما در بهشت هیچ مانعی در کار نیست و به دست همه بهشتیان در هر وقتی که مایل باشند، می رسد.

اهمیت درخت سدر

این جا پرسشی  است که در بعضی تفاسیر نیز آمده است. نعمتهای الهی در بهشت بسیار زیاد است، چرا با بودن این همه درختان میوه دار و گوناگون، اسم «درخت سدر» را می برد؟ با اینکه درخت سدر در نزد بشر، ارزش چندانی ندارد. چند وجه مناسب برای ذکر «درخت سدر»  گفته شده:

 یک وجه آن است که در جزیزة العرب – که قرآن در آن جا نازل شده است- عمده درختی که مهم بوده و حالا هم پس از نخل چنین است، «سدر» بوده است، به قدری برایشان جالب بوده که در تفاسیر ضمن این آیه نوشته اند: هنگام نزول این آیه شریفه، در راه طائف یک وادیی بوده که درختان سدر متعددی داشته است، بعضی از مسلمانان می گفتند: آیا در بهشت یک چنین وادیی نصیب ما می گردد؟ حد ادراکشان همین بوده است لذا خداوند متعال که از خواسته های آنان با خبر بوده و اهمیت درخت سدر را نزد آنان می دانست، خبرشان داد که آری، در بهشت درخت سدر  هست ولی بهتر از اینجا زیرا دیگر خار ندارد. ای اعراب بادیه نشین که تمنای شما درخت سدر است! در بهشت هرگونه نعمتی به خواسته شما پیدا می شود و هست، بهتر و خوبتر از آنچه  اینجا می یابید.

وجه دو دیگر که فخر رازی در تفسیر کبیرش ذکر نموده،  خلاصه اش آن که: «از شوون فصاحت و بلاغت آن است که طرفین مطلب، یعنی کمترین و بیشترین ذکر می شود تا عمومیت و همگان را برساند؛ مثلا می گوید از کوچک و بزرگ خانواده آمدند، مقصودش این است که همه افراد خانواده آمدند و در اصطلاح خودمان می گوییم از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال، گرنه بخصوص ماست و ذغال یا کوچک و بزرگ مورد نظر نیست. نکته ای که لازم است تذکر داده شود کوچکی بزرگ درخت سدر است از سایر درختها. برگش کوچکتر است و از حیث بزرگی، برگ «درخت طلح» نمونه است بنابراین می خواهد بفرماید: در بهشت انواع و اقسام درختان از سدر با برگ کوچکش تا طلح با آن برگهای بزرگش، از سدر با آن میوه اندکش تا طلح که از پایین تا بالا غرق در میوه است، همه در بهشت موجود است، همه قسم درخت در بهشت وجود دارد.

وجه سوم- که بعضی دیگر بیان فرموده اند و صحیح است- آن است که سدر و طلح اشتراک در لفظ است و مباینت در حقیقت یعنی در بهشت هرچه که هست لفظش با آنچه در دنیاست یکی است ولی از حیث حقیقت، کاملا چیز دیگری است. از هر قسم نعمتش که حساب کنید، از خوردنی ها، آشامیدنی ها، پوشیدنی ها و بهره برداری های جنسی غیر از اوضاع عالم طبیعت است. درخت سدر هم در بهشت هست، ولی نه آن سدری که در دنیاست. در روایت می فرماید: «میوه اش از عسل شیرین تر است بدون اینکه خار داشته باشد.» بعضی دیگر احتمال داده اند که منظور از سدر، همان «سدرة المنتهی» است.

سایه عرش  یا لطف حق

«و ظل ممدود»؛ «سایه دامنه دار.» بعضی فرموده اند: «مراد، سایه عرش خداوند است که بهشت را فرا گرفته است.» بعضی دیگر فرموده اند: «مراد سایه نور نیست بلکه معنای کنایی که در عرب و عجم زیاد به کار می رود و کنایه از لطف است، مثلا شما به دیگری می گویید: خدا سایه شما را کم نکند، مرحمت و لطف است. ظل خداوند یعنی لطف و رحمتش اصحاب یمین را فرا گرفته است و دائمی هم هست در حالی که سایه آدمی (به معنای لطف) منقطع و ناپایدار است. برای تایید این معنا به آیه شریفه: «......ونـــــدخلهم ظلا ظــلیلا» (سوره نساء/ آیه 57( یعنی در می آوریم ایشان را در رحمتی که زیاد فرا گرفته است) استشهاد می نمایند. مقصود از ظل در این آیه، رحمت و رأفت است لذا در روایات وارد شده: «روزی که سایه ای جز سایه خدا نیست» (یعنی رحمت و لطف).

سایه لطف خداوند بر هفت طایفه

هفت طایفه را خداوند در زیر سایه لطف خود قرار می دهد، روزی که جز سایه لطف او لطفی نیست:

1- کسی که در مسجد نماز واجبش را می خواند و بیرون می رود ولی دلش در مسجد است، منتظر است وقت نماز دیگر بشود و خودش را به مسجد برساند.

2- کسی که برایش شهوت حرامی پیش آید و از خدا بترسد و آن را  ترک نماید.

3- کسی که در پنهانی صدقه می دهد، به قسمی که غیر از خدا هیچکس متوجه نشود.

4- کسی که یاد گناهش بیفتد و بترسد و بلرزد و اشک از چشمانش جاری شود.

5- امام عادل یعنی پیشوایی که عادل است و برای خدا، مومنین را راهنمایی می نماید.

6- جوانی که جوانی خود را در عبادت و اطاعت خداوند صرف نماید.

7- دو نفری که یکدیگر را برای خدا دوست  دارند و با هم بودن و از هم جدا بودنشان (یعنی در همه حال) در فرمانبرداری از خدا باشد.

و وجه مناسب تعبیر از «لطف خدا» به «سایه» آن است که چنانچه سایه، پناه گرمازده است، همچنین رحمت و لطف خداوند، پناه بنده گنهکار از حرارت و سختیهای جهنم و قیامت و آسایشگاه اوست.

جالب بودن آب جاری برای ساکنان جزیرة العرب

«و مــآء مسکوب»، «و آب ریخته شده روان». درباره آب جاری، در این آیه شریفه نیز (مفسرین) فرموده اند: «چون در جزیرة العرب آب جاری خیلی کم است. برخی در تمام عمر هم آب جاری ندیده اند، تنها در بادیه ها و گودال هایی که از آب باران پرشده دیده اند، به آنها گویند:  آب جاری در بهشت است. و برای دیگران هم می گویند آب جاری بهشتی غیر از آبهای جاری دنیوی است و اشتراک در اسم و اختلاف در حقیقت است، به شرحی که هم اکنون ذکر گردید.»


منابع :

  1. شهید آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب (ره)- سرای دیگر – از صفحه 156 تا 163

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402491