بررسی آیات مربوط به سخن گفتن شهیدان، در بحث ارتباط ارواح

آیاتی از قرآن بیانگر هوشیاری شهیدان و سخن گفتن آنان می باشد، برای مثال: شهیدان به آنان که نپیوسته اند نوید می دهند:

1. «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بــل أحیاء عند ربهم یرزقون.»، «گروهی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده می پندارید، آنان زندگانند که نزد پروردگار خود روزی می خورند.»

2. «فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لاهم یحزنون»، «در آنچه خدا از کرم خود به آنان داده است خوشحال و شادمانند به گروهی که پشت سر آنان قرار دارند بشارت می دهند که برای آنان ترس و اندوهی نیست.»

3. «یستبشرون بنعمة من الله و فضل و أن الله لایضیع أجر المومنین»، (سوره آل عمران/ آیات 169 تا 171«به وسیله نعمت و کرم الهی شادمانند خداوند پاداش افراد با ایمان را ضایع نمی کند.»

برای روشن شدن حقیقت خلاصه آنچه را که از این سه آیه استفاده می شود، یادآور می شویم:

1. آیه نخست به روشنی مجاهدان و شهیدان راه حق را زنده می خواند و با صراحت کامل می گوید: «أ حیاء عند ربهم».

2. برای  این که روشن شود که مقصود از این حیات، حیات مجازی به معنی بقای نام و نشان آنان در قلوب و نفوس مردم نیست، خدا یکی از آثار حیات را که روزی خوردن است یادآور می گردد و از این طریق احتمال حیات مجازی را از میان می برد.  

3. در آیه دوم یکی دیگر از آثار حیات را که همان فرح و شادی است و از امور نفسانی و وجدانی به شمار می رود، یاد آور شده و می فرماید: آنان به نعمت هایی که خداوند در اختیار آنان نهاده است، شاد و مسرورند آنجا که فرمود: «فرحین بما آتاهم الله من فضله»، «به آنچه که خداوند از روی کرم خود لطف کرده خوشحال می باشند.» 

آنان نه تنها از نعمتی که به آنان داده اند خوشحالند بلکه نسبت به دیگر مجاهدان راه حق که هنوز شربت شهادت ننوشیده اند بشارت می دهند که برای آنان در این مرحله ترس و اندوهی نیست و این حقیقت را خداوند با جمله یاد شده در زیر بیان کرده و می گوید: «یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم ولا هم یحزنون». موضوع قابل تجزیه و تحلیل معنی لفظ «یستبشرون» است زیرا  کلید حل این مسئله تعیین مفاد این لفظ  است. این لفظ را می توان به سه نوع معنی کرد که روشنتر آنها، معنی اول است. اینک هر سه احتمال:  

احتمال اول:
یستبشرون: یبشرون
معنی روشن لفظ «یستبشرون» این است که بگوییم شهیدان راه حق به گروهی که به آنان نپوسته اند، بشارت می دهند (و می گویند) که برای آنها ترس و اندوهی نیست. در این جا لفظ «استبشر» به معنی «بشر» (ماضی باب تفعیل) است و در لغت عرب این لفظ در معنی به کار می رود و فرهنگ نویسان زبان عربی به صحت چنین استعمال، تصریح کرده اند. حقیقت بشارت دادن با سه چیز قائم است که هر سه  را می آوریم: 1. مبشر، به کسر شین: بشارت دهنده. 2. مبشر، به فتح شین: بشارت داده شده. 3. مبشر به: پیام بشارت. و هر سه در آیه به روشنی ذکر گردیده است. آن گروه از مجاهدان که جام شهادت نوشیده اند مبشر و بشارت دهنده می باشند و این حقیقت با جمله «و یستبشرون» بیان گردیده است. آن گروه از مجاهدان که در راه جهاد گام برداشته و هنوز به آنان نپیوسته اند مبشر و طرف بشارت هستند، و این مطلب با جمله «بالذین لم یلحقوا» بیان شده است. پیام بشارت، با جمله «الا خوف».. طرح شده است ولی غالبا پیام بشارت با لفظ (با) بیان می گردد خصوصا که مایه بشارت به لفظ مفرد گفته شود مانند: «فبشرناه بغلام حلیم» (سوره صافات/ آیه 101ولی در آیه به صورت جمله آمده است، طبعا در این موارد لفظ «یقولون» و امثال آن در تقدیر گرفته می شود. تقدیر این لفظ در زبان عرب و در قرآن مجید در موارد بیان اوصاف و احوال افراد، فراوان است. در این صورت مفاد آیه این است که شهیدان راه حق آن چنان غرق نعمت و الطاف الهی می باشند که به دوستان دیگر خود که قدری عقب مانده اند بشارت می دهند که آنها در فراسوی جهان، جایگاهی بس منیع و زندگانی بدون دغدغه، بدون خوف و ترس، بدون غم و اندوه دارند پس هر چه زودتر به چنین مقام و نعمت بشتابند. با ملاحظه مورد آیه که به عنوان تشویق مردم به جهاد در «سبیل الله» وارد شده است و این که مردم تصور نکنند که مرگ آنان پایان زندگی است بلکه بدانند که در آن جهان، زندگی بهتر دارند، روشن می شود مفاد صحیح آیه همین است و بس.

احتمال دوم:

گاهی گفته می شود که معنی آیه این است که شهیدان راه حق به وجود چنین افرادی که به آنها نپیوسته اند خوشحال و شادمان و مسرورند. در قرآن مجید، این لفظ در این معنی زیاد به کار رفته است مانند: «یستبشرون بنعمة من الله و فضل» (سوره آل عمران/ آیه 171 «و با نعمت و کرم الهی خوشحالند». «فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم...»، (سوره توبه/ آیه 111 «به وسیله معامله ای که کرده اند خوشحال و شادمانند.» این احتمال در تفسیر آیه صحیح و یا دقیق نیست زیرا لفظ (با) در آیه به لفظ (الذین) وارد شده است که مقصود از آن مجاهدان راه خدا است که هنوز جام شهادت ننوشیده اند و چنین افرادی نمی توانند مایه خوشحالی و شادمانی باشند. در صورتی که در دو آیه مورد استشهاد حرف (با) بر نعمت و یا بیع وارد شده که می توانند مایه سرور و سبب شادمانی باشند. به عبارت دیگر: صحیح است بگوییم آنان به نعمت الهی شادمانند و خرسند ولی هرگز صحیح نیست بگوییم آنان به وسیله کسانی که هنوز به آنان نپیوسته اند شادمانند و یا به وسیله آنان طلب شادی و خردسندی می کنند. اصولا لفظ «لم یلحقوا» کنایه از این است که دسته دوم هنوز به نعمت نرسیده اند، در این صورت صحیح نیست که گفته می شود  که دسته نخست که بر سر مائده نعمت نشسته اند به وجود کسانی که هنوز به چنین نعمتی نرسیده اند خوشحال و شادمانند، مگر اینکه در کلام چیزی را مقدر کنیم مثلا بگوییم به حسن حال آنان در آینده طلب شادی می کنند و چنین تقدیری خلاف ظاهر است.

احتمال سوم:

لفظ استبشر از باب استفعال است، مفرد مجرد آن (بشر) است که مفید معنی بشارت می باشد. در این صورت معنی آن طلب بشارت است مانند استخراج که به معنی طلب خروج است و معنی آیه چنین است شهیدان راه خدا نسبت به کسانی که به آنان نپوسته اند در انتظار و تکاپوی بشارت هستند و انتظار می کشند که بشارتی برسد که آنان نیز جام شهادت را نوشیدند و به آنان پیوستند. جمله «الا خوف علیهم» بیانگر علت چنین انتظار و طلب آن است زیرا می دانند که برای چنین گروه بیم و اندوهی نیست و به عبارت روشن تر: معنی حقیقی باب استفعال، طلب مفاد لفظی است که به باب استفعال رفته است، مثلا اگر «خرج» به باب استفعال برود معنی آن طلب خروج خواهد بود و اگر( بشر) که معنی بشارت دارد به آن باب برود، طبعا مفاد آن طلب همان معنی خواهد بود و در نتیجه معنی ( استبشر) این خواهد بود که، شهیدان راه حق در طلب وصول بشارت نسبت به کسانی که به آنان نپیوسته اند، هستند و مترصد آن می باشند که خبری برسد که آنان نیز شهید شدند. البته نتیجه چنین طلب با طلب خرسندی و شادمانی نیز همراه هست، آدمی که در طلب وصول خبر مسرت بخش باشد قطعا در طلب خرسندی نیز خواهد بود. اگر معنی «استبشر» نیز همین باشد، گواه بر این است که در انتظار وصول خبر دوستان خود هستند که آنان نیز به آنها پیوسته اند. در این صورت ارتباط مستقیم ثابت نمی شود، بلکه ارتباط غیر مستقیم و مشروح آن را در ضمن دفاع از اشکالات می خوانید. در میان مفسران، مولف المنار در تفسیر و توضیح این لفظ بیش از دیگران دقت کرده است و مطابق آنچه که بیان گردیده تفسیر نموده است و یادآور شده است که امام رازی نیز این لفظ را چنین معنی کرده است. تا این جا مفاد آیه روشن گردید و معلوم شد که آیه دو احتمال (اول و سوم) بیش ندارد و احتمال دوم به قوت معنی اول نیست. اکنون به پاسخ یک رشته سوال ها می پرداز یم:

پاسخ یک رشته پرسش ها

1. از کجا معلوم این حیات، حیات حقیقی باشد؟ پاسخ: در خود آیه ها قراینی گواهی می دهند که مقصود از آن حیات واقعی است و این قراین را یادآور شدیم دیگر تکرار نمی کنیم.

2. آیه ها مخصوص  شهدای بدر و احد است. این دو آیه درباره شهدای بدر و احد وارد شده است شامل حال دیگران نیست. پاسخ: درست است که مورد نزول آیه ها شهیدان این دو واقعه اند اما مورد مخصص نیست، خصوصا ظاهر آیه نخست این است که ملاک حیات آنان «قتل فی سبیل الله» است و این ملاک درباره تمام شهیدان راه خدا موجود است.

3. این آیه ها گواه بر زنده بودن است نه بر وجود ارتباط. این آیه ها می رساند که آنان حی و زنده اند و این مطلب منکر ندارد، آنچه مهم است که ثابت شود آنان با افرادی که در این جهان زندگی می کنند ارتباط دارند و ما را می بینند و صدای ما را می شنوند و تنها زنده بودن آنها در اثبات مدعا کافی نیست؟ و به عبارت روشن تر: مورد بحث، حیات و ممات شهیدان راه حق نیست زیرا یک فرد مسلمان پس از ملاحظه این آیات و آیات دیگر، نمی تواند منکر حیات حقیقی آنان باشد،  بلکه مورد بحث، آگاهی آنان از وضع حال ما است و این دو آیه کافی در اثبات این قسمت نیست. اولا: این گروه منکر حیات چنین افرادند به دلیل این که آنان با آیه «إنک لا تسمع الموتی» و مانند آنها استدلال می کنند و مدعی هستند که مردگان قابل اسماع نیستند. ثانیا: توضیحی که درباره لفظ ( استبشر) دادیم جوابگوی این پرسش هست زیرا مفاد صحیح آیه این است که شهیدان راه خدا، به گروه های دیگر که هنوز در میدان جهاد مشغول فداکاری هستند بشارت می دهند و می گویند برای آنان ترس و اندوهی نیست، چه ارتباطی بالاتر از این که پیام می دهند و وضع دیگر مجاهدان را در سرای دیگر با جمله «لا خوف.... » تشر یح می کنند. اصولا ممکن نیست که مبشر (بشارت دهنده) بدون برقراری ارتباط به مبشر (بشارت داده شده) بشارت و شاد باش بگوید و در مفاد «تبشیر» چنین ارتباطی نهفته است، حالا فایده این پیام چیست؟ و چرا مجاهدان چنین پیام را نمی شنوند، درباره آن بحثی نمی کنیم زیرا هدف تعیین حدود مفاد آیه است، نه دفاع از مفاد آیه. به عقیده قرآن، سراپای جهان چشم و گوش، احساس و بیداری است، اما ما هرگز آن را احساس نمی کنیم چنان که می فرماید: «همه چیز خدا را تسبیح می گوید و ما تنزیه آنها را نمی فهمیم.» (سوره اسراء/ آیه 44). از این جهت نباید انتظار داشته باشیم که همگی سروش های غیبی و پیام های آسمانی را که شهیدان راه حق می دهند، بفهمیم. بنا بر معنی نخست، وجود ارتباط روشن است، اما بنا بر معنی دیگر: (معنی سوم) یعنی اینکه شهیدان راه خدا در انتظار خبر بشارت آمیزی هستند تا آنان را از وضع مجاهدان آگاه سازد و از پیوستن آنان به این گروه اطلاع دهد، همین قدر ثابت می شود که در این میان، افرادی هستند که خبرهای جهان را به شهیدان راه حق می رسانند. و اگر آنان ارتباط مستقیم ندارند، اما ارتباط غیرمستقیم میان آنان برقرار است. اتفاقا در احادیث اسلامی به این نکته اشاره شده است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید در روی زمین فرشتگانی است که سلام های امت مرا به من می رسانند، چنانچه می فرماید: «أن الله ملائکه سیاحین فی الارض یبلغوننی من أ متی السلام». گذشته بر این: جهان برزخ، جهان جدا از عالم طبیعت نیست، و معنی زنده بودن شهیدان راه حق در جهان برزخ این نیست که در منتهی الیه جهان طبیعت به جهانی می رسیم به نام برزخ که این دو جهان به وسیله دیوار قطوری از هم جدا گردیده اند. بلکه مقصود این است که ارواح شهیدان با بدن و چشم و گوش برزخی و دیگر ابزار ادراک در دل این جهان زندگی می کنند و چون حیات در عالم برزخ کاملتر از حیات پیشین است قهرا توانایی شنیدن سخنان افراد را به اذن الهی خواهند داشت. اندیشه بریدگی آنان از ما، روی فرض جدایی جهان برزخ از ما، عرصه طبیعت و با نقصان حیات برزخی از حیات طبیعی و مادی است و هر دو فرض منتفی است.

4. اطلاعات آنان محدود است. بنا بر معنی اخیر، این آیه بیش از این نمی رساند که رسانه هایی در میان هست که شهیدان راه حق را از احوال دیگر مجاهدان که به آنان نپیوسته بودند آگاه می سازند ولی این دلیل نمی شود که آنان را از دیگر موضوعات و جریان ها آگاه می سازند. پاسخ: هدف از استدلال، اثبات اصل ارتباط است و این که شهیدان راه حق آگاهند و از اوضاع دوستان خود اطلاعاتی به دست می آورند و اما حدود و اندازه این آگاهی چیست، از خود آیه استفاده نمی شود. در این قسمت باید از آیات دیگر و احادیث صحیح اسلامی استمداد جست. گذشته از این، سوال متوجه احتمال اخیر است. بنابر معنی اول، ارتباط همه جانبه برقرار است.

5. فایده این بشارت چیست؟ اگر بشارت آنان به وسیله قرآن برای ما نمی رسید، جا داشت که سوال شود که فایده دادن این بشارت چیست؟ ولی اگر سخن آنان به وسیله خدا و پیامبر او به ما برسد فایده بشارت، خود به خود روشن می گردد، و اگر آنان بشارت نمی دادند، صحیح نبود که خداوند چنین بشارتی را از آنان نقل نماید.

6. حدود آگاهی آنان چه اندازه است؟ پرسش دیگر این است که آیا می توان حدود آگاهی  آنان را به دست آورد؟ آنان تا چه اندازه از خصوصیات اعمال ما آگاهی دارند؟ این سوال نیز مربوط به معنی اول است. پاسخ: آیه مورد بحث بیانگر آگاهی وسیع آنان از حالات کسانی است که به آنها نپیوسته اند، و این مطلب از دو راه ثابت می شود:

1. آیه مورد بحث هر چند در حادثه احد نازل شده است ولی به حکم این که مورد آیه هیچگاه مخصص نیست و ملاک «قتل فی سبیل الله» است خواه در «احد» و خواه در جای دیگر، طبعا تبشیر شهیدان راه حق مخصوص چند نفر از دوستان آنان نخواهد بود که با ایشان در محیط خاصی زندگی می کردند بلکه آیه به حکم اطلاق و این که قیدی در آن نیست ناظر به کلیه جانبازان راه حق است که هنوز به آنان نپیوسته اند اعم از اینکه آنان را بشناسند یا نشناسند، خواه با آنان در یک جبهه نبرد کنند خواه در جبهه دیگر، زیرا هدف آیه تحریک سربازان اسلام برای فداکاری در میدان جهاد است و این که آنان از علاقه و دلبستگی خود نسبت به زندگی مادی بکاهند و بدانند زندگی بهتری در آن جهان برای آن است، حتی آنان که رفته اند گروههای نپیوسته را چنین و چنان بشارت می دهند. در چنین هدفی، دوستی سابق، هم جبهه بودن و دیگر پیوندهای دنیوی مطرح نیست بلکه آنچه مطرح است پیشگامان در شهادت به گروهی که نپیوسته اند بشارت و گواهی می دهند، نه تنها به شهیدان هم عصر خود چنین بشارت می دهند، بلکه به کلیه مجاهدن راه حق را در این راه گام نهاده و لباس پر افتخار جهاد بر تن کردند چنین بشارت را می دهند، و تمام این ها از اطلاق آیه و اینکه هیچ نوع قیدی در آن نیست استفاده می شود. و این مطلب در صورتی به خوبی جلوه می کند که بدانیم هدف تحریک تمام فداکاران جهان اسلام به شرکت در نبرد، در هر عصر و دوره است و  تحریک خصوص گروه نهصد نفری که در نبرد احد دوره پیامبر بودند، برای قرآن مطرح نیست.

2. پاداشی که در این آیه از آن یاد شده است یعنی جمله: «الا خوف علیهم ولا هم یحزنون» از آن مجاهدی است که از روی ایمان و اخلاص قدم به میدان نبرد نهد و شربت شهادت بنوشد و الا فرد عاری از ایمان که با شرک و تردید در دل همراه باشد ولی به عللی در جهاد شرکت نماید و یا با داشتن ایمان اما به خاطر دستیابی بر اموال و ثروت با مجاهدان همگام گردد، چنین اجر و پاداشی نخواهد داشت. روی این بیان بشارت آن در محدوده ای خواهد بود که بدانند که این افراد، با سلاح ایمان و اخلاص مجهزند، از پاکی روح و خلوص نیت برخوردارند، و شناسایی چنین افراد با این منویات، نیاز به آگاهی وسیع و ارتباط وثیق و محکمی دارد که هرگز  چنین آگاهی در جهان طبیعت برای آنان میسر نبوده است.


منابع :

  1. جعفر سبحانی – اصالت روح از نظر قرآن – از صفحه 96 تا 105 و صفحه 107 تا 109

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402711