سخن صاحبان مذاهب و ملل

فارسی 3455 نمایش |

یهودیان می گفتند: «عزیر فرزند خداست و تو اگر این ادعای ما را پذیرفتی، باید از ما تبعیت کنی زیرا ما در این مطلب حق و صحیح، پیشگام تر از تو هستیم و اگر این مطلب را نپذیرفتی، ما به مخاصمه و مبارزه فکری با تو بر می خیزیم.» اصل ادعای فرزند برای خدا مشترک بین دو گروه یهودیان و مسیحیان است، لیکن تثلیث مسیحیت محذور دیگری دارد که در صرف فرزند داشتن آن محذور نیست گرچه لازم فرزند داشتن آن است که حکم موجود امکانی را پذیرفته و قابل شمارش و تعداد باشد. مسیحیان بر آن بودند که عیسی (ع) فرزند خداست و (معاذ الله) با خدا متحد است آنها برای مناظره نزد رسول خدا آمده بودند و چنین می گفتند «تو اگر دعوی ما را پذیرفتی، باید تابع ما باشی زیرا ما در تشخیص این حق پیشگام تر از تو بودیم وگرنه با تو به مخاصمه بر می خیزیم.» ثنویون، نور و ظلمت را دو مبدأ برای عالم می پنداشتند، خیرات را به نور و شرور را به ظلمت نسبت می دادند یعنی مبتلا به دوگانگی مبدأ بودند به پیامبر اکرم (ص) گفتند: «اگر این سخن را پذیرفتی که ما پیشگام در این اعتقاد هستیم و اگر نپذیرفتی، ما علیه فکر تو به مبارزه فرهنگی برمی خیزیم.»
ملحدان و مادیین می گفتند: «اشیا ابتدا و انتها ندارد و چون عالم ماده ازلی است، نیاز به فاعل ندارد، زیرا تحولات و تطورات در شکل ظاهری جهان ماده است نه در ذات ماده ازلی، اگر تو این معنا را پذیرفتی، باید تابع ما باشی و اگر نپذیرفتی، ما به مخاصمه و مبارزه فکری علیه تو بر می خیزیم.»
مشرکان حجاز عقیده داشتند جهان خالقی دارد و آن خداست، اما تدبیر امور آن را آلهه و ارباب گوناگون و بتها به عهده دارند و احترام به آنها و عبادتشان سودمند بوده، انسان را از زیان دنیا می رهاند و به رسول خدا (ص) می گفتند: «اگر این سخن را پذیرفتی که ما پیشگامیم و تو باید تابع باشی و اگر نپذیرفتی، ما به مبارزه علیه تو قیام خواهیم کرد.»

پاسخ رسول اکرم (ص)
رسول خدا (ص) پس از استماع سخنان مذاهب و ملل گوناگون، در پاسخ فرمود: «امنت بالله وحده لاشریک له و کفرت بالجبت و بکل معبود سواه» همانطور که خدا در قرآن به رسول اکرم (ص) فرمود: «فاعلم أنه لا إله إلا الله؛ پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست.» (محمد/ 19) طبق بیان الهی مؤمن کسی است که به خدا ایمان داشته و به طاغوت کافر باشد، لذا رسول گرامی (ص) در آغاز جواب فرمود: «من به خدایی که واحد و یگانه و یکتاست، معتقدم و هرگونه شریکی را برای او باطل می دانم، هم به اصل وجود مبدأ هستی معتقدم و هم به وحدت آن.» آنگاه فرمود: «آیا من سخن شما را بدون حجت بپذیرم یا آن را با برهان قبول کنم؟ من حجت خدا هستم و حجت خدا نه بدون برهان سخن می گوید و نه بدون برهان سخن کسی را می پذیرد.» «إن الله تعالی قد بعثنی کافة للناس بشیرا و نذیرا وحجة علی العالمین؛ من حجت و برهان حق هستم، و اگر سخنی بی حجت و بدون برهان بگویم یا بپذیریم، دیگر برهان و یا حجت حق نخواهم بود.» رسول اکرم (ص) به یهودیان فرمود: «اگر حق به برهان متکی است، شما که مدعی هستید عزیر فرزند خداست، دلیلی بر فرزندی عزیر ذکر کنید.»
گفتند: «دلیل ما آن است که او تورات را احیا کرده و در خاطره ها و کتابها زنده نگه داشته است بعد از آنکه از خاطره ها و کتیبه ها و کتابها رخت بربسته بود، پس هیچ کس سمت او را که همان فرزندی خداست نخواهد داشت!» رسول خدا (ص) ابتدا، اصل موضوع را تحلیل کرد آنگاه به نقد و بررسی آن پرداخت، چون در بحثهای برهانی قبل از استدلال باید موضوع آن کاملا شناخته شود، در هر بحثی «ما هو؟» بر «هل هو؟» مقدم است، و در مباحث جهان بینی وقتی موضوع خوب روشن شد، از چند راه می توان بر حقانیت آن استدلال نمود، زیرا اگر واقعیت چیزی مشخص شود لوازم، ملزومات، ملازمات، علل، معالیل و علایم آن مشخص می شود، و از چند سو می توان بر آن برهان اقامه کرد تا کسی دچار اشتباه و مغالطه نگردد. اینکه گاهی اصل برهان بر مطلبی ناتمام است و یا فقط یک برهان بر آن مطلب اقامه می شود، برای آن است که موضوع آن درست شناخته نشده است.
حضرت رسول (ص) فرمود: «منظورتان از اینکه می گویید عزیر فرزند خداست، چیست؟ اگر منظور بنوت و فرزندی مادی است، آن طور که هر پدر جسمانی پسر مادی دارد، این معنا از نظر عقل برخدای سبحان مستحیل است و شما هم استحاله آن را می پذیرید و اگر منظورتان بنوت و فرزندی تشریفی و کرامت است، محذور دیگری دارد. صورت اول مستحیل است، زیرا خدا صاحبه و همسری ندارد، چیزی از خدا جدا نشده و خدا از چیزی جدا نشده، او بسیط محض و مجرد صرف است، همتا و همسر و زاد و ولد ندارد: «لم یلد و لم یولد* و لم یکن له کفوا أحد؛ نه زاده و نه زاییده شده و هيچ كس او را همتا نيست.» (اخلاص/ 3- 4) آنچه شما می گویید، مستلزم تجسم، مادیت و ترکب است که هم عقل آن را مستحیل می داند و هم وحی و کتابهای آسمانی و هم موسای کلیم. اما در صورت دوم که منظور شما فرزندی تشریفی و کرامت باشد، مثل اینکه استاد فرزانه و حکیم در باره شاگرد هوشمندش بگوید: او فرزند من است نه به معنای ولادت، زیرا: «مااتخذ الله من ولد؛ خدا فرزندى اختيار نكرده.» (مؤمنون/ 91) و «لم یلد و لم یولد» و «لم یکن له ولی مـن الذل؛ نه در جهاندارى شريكى دارد و نه خوار بوده كه [نياز به] دوستى داشته باشد.» (اسراء/ 111) «و مـا اتخذ صاحبة و لا ولدا؛ پروردگار والاى ما همسر و فرزندى اختيار نكرده است.» (جن/ 3)
اگر بنوت و فرزندی به معنای کرامت باشد، قابل نقض است. بدین گونه که: چرا فقط عزیر را فرزند خدا می دانید و موسی را فرزند خدا نمی داند، با اینکه اصل تورات و دین یهود را آورد، عصای معروف، «ید بیضاء» و آیات و بینات دیگر چون غرق کردن آل فرعون از ره آورد موسای کلیم بود، پس اگر عزیر را فرزند خدا دانستید، لقب بالاتری را باید به موسای کلیم بدهید، زیرا اگر استاد دانشمندی به شاگرد هوشمند خود بگوید: فرزند من، به هوشمندتر و فاضل تر می گوید برادر من، چه اینکه به افضل از خود می گوید: استاد من. شما هم باید درباره ی موسای کلیم بگویید او برادر خداست چون مقام برادر بالاتر از مقام پسر است و مقام موسی هم بالاتر از مقام عزیر است، اگر آن مقدار کرامت عزیر باعث شود که او فرزند خدا باشد، کرامات موسای کلیم که به مراتب بیشتراست باید باعث گردد که او (معاذ الله) برادر و رفیق خدا باشد در حالی که شما این تعبیر را درباره ی عزیر دارید و درباره ی موسای کلیم هرگز جایز نمی دانید که خدای سبحان به او بگوید، برادر یا مانند آن.»
پاسخ رسول خدا (ص) به یهودیان به صورت جدال احسن، بود.
پژوهش منصفانه وقتی سخنان آن حضرت به اینجا رسید: «فبهت القوم، تحیروا و قالوا یا محمد أجلنا نتفکر فیما قلته لنا، فقال: نظروا فیه بقلوب معتقدة للإنصاف، یهدکم الله؛ گفتند: ای محمد (ص) به ما مهلت بده تا در این زمینه بیندیشیم، حضرت فرمود: من به شما مهلت دادم اما از تعصب و جمود بکاهید و بر انصاف و تفکر بیفزایید تا خداوند شما را هدایت کند.»
هدایت الهی وقف گروه یا شخص خاصی نیست، تفکر با انصاف، زمینه مستعد هدایت است و سئوال به زبان استعداد، به یقین پاسخ مثبت حق را در پی دارد. حق روشن است و هیچ حجابی بر آن نیست جز عصبیت که مانع دید انسان می شود: «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون؛ نه چنين است بلكه آنچه مرتكب مى ‏شدند زنگار بر دلهايشان بسته است.» (مطففین/ 14) لذا از مهمترین آداب مناظره آن است که متفکر بحث کننده، عصبانی نشود، زیرا انسان عصبانی و غضبناک دیرتر از همه حق را درک می کند، چنانکه فرحناک طرب آلود کمتر از دیگران حق را می فهمد.
از این رو رسول اکرم (ص) به آنها توصیه کرد که اهل نظر و تحقیق باشید نه تقلید. محقق باید منصف بوده و پیش داوری نداشته باشد، پیش داوری مانند خانه ای پیش ساخته است که برای ذهن، به منزله زندان خواهد بود و راهی برای آزاد اندیشی ذهن باز نخواهد گذاشت. قرآن کریم بسیاری از صاحب نظران ملل دیگر را به عظمت یاد می کند زیرا پژوهشگرانی منصف هستند: «من أهل الکتاب أمة قائمة یتلون ایات الله؛ از ميان اهل كتاب گروهى درست كردارند كه آيات الهى را در دل شب مى‏ خوانند.» (آل عمران/ 113) برخی از یهودیان و مسیحیان، آیات الهی را به حق تلاوت می کنند و درباره ی آنها می اندیشند، یا وقتی حق را شناختند، آن را می پذیرند: «تری أعینهم تفیض من الدمع؛ بر اثر آن حقيقتى كه شناخته ‏اند اشك از چشمهايشان سرازير مى‏ شود.» و اشک شوق از چشمانشان می ریزد و می گویند: «فاکتبنا مع الشاهدین؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس.» (مائده/ 83) و بدین ترتیب هم اصل نظر و تحقیق را تشویق کرده و هم لزوم رعایت انصاف را تذکر داده است و این سیره در احتجاجهای رسول خدا (ص) به خوبی مشاهده می شود.
رسول خدا (ص) می فرماید: خدا منزه از اتخاذ ولد است، البته اتخاذ خلیل غیر از اتخاذ ولد است، زیرا اتخاذ خلیل با نزاهت، سازگار است، هیچ موحدی نمی تواند چنین بیندیشد که خدای سبحان گرفتار تشبیه محض است. در اینجا فرمود: اگر منظور از بنوت و فرزندی، ولادت جسمانی است، که کفر و شرک است، زیرا چنین وصفی از اوصاف موجودات حادث است و هر حادثی مخلوق و هر مخلوقی هم خالقی دارد، نه شما درباره ی خدا چنین می پذیرید و نه ما و عقل سلیم به آن رضا می دهد.
پس از این احتجاج رسول اکرم (ص)، آنها گفتند: منظور ما از بنوت و فرزندی، همان کرامت است. لذا در قرآن کریم با عنوان ”أحباء“ و ”أبناء“ (مائده/ 18) ازقول آنها بنوت با محبت را یکجا ذکر کرده است. تا قرینه باشد بر اینکه منظور از بنوت، کرامت است نه ولادت جسمانی.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 86

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد