استواری سیره ی پیامبر در گرایش به معاد
فارسی 3058 نمایش |انسان عاقل و متفکر کاری را بدون هدف انجام نمی دهد و هدف هر کاری به اندازه ی مبدأ فاعلی آن کار ارزش دارد. از این رو هدف انسان مختال و متوهم هدفی خیالی و وهمی است. رسول اکرم (ص) که کاملترین انسانها و عقل کل و عقل اول است، هدف و مبدأ غایی او هم معقول ترین و کاملترین اهداف خواهد بود. بنابراین ممکن نیست که آن حضرت اصلا هدفی نداشته باشد و یا هدفش در حد حس، خیال، وهم و یا اهداف متعارف باشد. این هدفمندی مخصوص، همان است که از آن به اخلاص تعبیر می شود، از این رو خدای سبحان وجود مبارک پیغمبر را که سیره اش بر اساس اهتمام به معاد استوار بود، به عنوان برجسته ترین چهره ی مخلصین، اسوه ی سالکان کوی هدف یابی، یعنی معاد قرار داد.
پس انسان عاقل به دنبال هدفی معقول می رود و چون وجود مبارک رسول اکرم (ص) که عقل اول، صادر اول، عقل کل و نمونه عقل است، هر کاری که انجام دهد، از نشئه عقلی صادر شده و هدفی معقول دارد، و از سویی دیگر هدف معقول در جهان غیب ظهور می کند نه در عالم شهادت و حس، پس هدف آن حضرت هم حتما موجودی است برتر از این عالم که عبارت است از مراحل عالی قیامت کبری. این برهان عقلی را شواهد نقلی نیز تأیید می کنند.
شهود معاد موعود
خدای سبحان هدف معراج نبی اکرم (ص) را مشاهده آیات کبرای خود معرفی می کند: «لقد رأی من ایات ربه الکبری؛ به راستى كه [برخى] از آيات بزرگ پروردگار خود را بديد.» (نجم/ 18) و آیات کبرای الهی تحصیل حقیقت مرگ، قبض روح، قیام قیامت، جهنم، بهشت و مانند آن است. از این رو توجه به معاد در پرتو برکت عروج در سراسر سیره ی آن حضرت تعبیه شده است؛ چه قبل از آن، که می بایست زمینه ی عروج را فراهم کند و چه پس از آن، که بازده آن اسراء توجه بیش از پیش به معاد بود. چنانکه در روایات معراج آمده است که رسول اکرم (ص) از سرپرست جهنم خواست تا جهنم را به او نشان دهد و پس از آنکه حضرت، جهنم را دید، دیگر هرگز او را خندان ندیدند. این بدان معناست که آن حضرت صحنه ی بهشت و جهنم و معاد را هرگز از یاد نبرد.
البته شهود مزبور، مختص به معراج اصطلاحی و معروف آن حضرت نبود بلکه او هماره از این شهود بهره مند بود، چنانکه در بخشهای گوناگون جوامع روایی مواردی از آن نقل شده است. قرآن کریم درباره ی مشاهدات انسانهای کامل می گوید: «لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم؛ چنین نیست [که مى پندارید] اگر شما به علم یقینى مى دانستید [که آخرتى هست ]، به یقین جهنم را مى دیدید.» (تکاثر/ 5- 6)
«کلا إن کتاب الأبرار لفی علیین* وما أدریک ما علیون* کتاب مرقوم* یشهده المقربون؛ نه! چنین نیست [که مى پندارند]، بى تردید کارنامه نیکان در «علیین» است. و تو چه مى دانى «علیین» چیست؟ کارنامه اى نوشته و خوانا است [که پاداش نیکان در آن است]. که مقربان آن را مى بینند [و بدان گواهى مى دهند].» (مطففین/ 18- 21) بهشت نتیجه اعمال ابرار است و مقربان، شاهد اعمال ابرار و نتایج آنها هستند و نیز جهنم عصاره اعمال فجار است و مقربان شاهد اعمال فجار و ثمرات تلخ آنها هستند.
درباره ی شهود بهشت و جهنم، از امام صادق (ع) نیز روایت شده که رسول خدا (ص) فرمود: «بین قبر من و منبر من باغی از باغهای بهشت است و منبر من بر ترعه ای از ترعه های بهشت استوار است. آنجا مظهر بهشت است.» (منظور جوار قبر رسول خدا و همان جایی است که احتمالا صدیقه ی کبری فاطمه زهرا (ع) مدفون است). راوی پرسید: «آیا هم اکنون نیز چنین است؟» حضرت فرمود: «آری الان هم بهشت است.» «لو کشف الغطاء لرأیتم؛ اگر پرده کنار می رفت، هم اکنون آن را می دیدید.» زیرا همان طور که بهشت و جهنم کبرا اکنون موجود است، بهشت و دوزخ برزخی نیز هم اکنون موجود و قابل شهود است، و رسول اکرم (ص) که منزه از غطاء و غشاء غفلت و آلودگی و تعلق به طبیعت است همواره بهشت و جهنم را می بیند و دائما بین خوف و رجا به سر می برد، گرچه آن شهود معاد موعود موجود، و این اعتدال بین هراس و امید مراتبی دارد.
راز این شهود مستمر آن است که رسول اکرم (ص) همواره بر متن صراط است: «إنک علی صراط مستقیم؛ تو بر راهى راست قرار دارى.» (زخرف/ 43) و باطن صراط مستقیم که به بهشت منتهی می شود، بر فراز جهنم است و انحراف از این صراط، ضلالت و آتش است. بنابراین امکان ندارد کسی بر متن صراط حرکت کند، اما بهشت و جهنم را نبیند، چنانکه ممکن نیست کسی شاهد بهشت و دوزخ باشد ولی به یاد قیامت نباشد؛ از این رو آن کس که با شهود خاص، متن جنت و نار را می نگرد هرگز به خود اجازه گناه نخواهد داد. بنابراین، اینکه در روایات آمده است: «من دخل فی ولایة آل محمد دخل الجنة ومن دخل فی ولایة عدوهم دخل النار»، و «ولایة عدو آل محمد هی النار، من دخلها فقد دخل النار» حقیقت است نه مجاز.
توضیح روایت مزبور آن که قرآن کریم درباره ی ائمه جور و ستم فرمود: «وجعلناهم أئمة یدعون إلی النار؛ و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مى خوانند گردانيديم.» (قصص/ 41) زمامداران کفر، مردم را به آتش دعوت می کنند. این بدان معنا نیست که آنان مردم را به گناه دعوت می کنند که ارتکاب آن گناه سبب آتش است، تا اینکه اطلاق آیه از باب علاقه سبب و مسبب باشد و نام مسبب را که آتش است، به مجاز بر سبب که ارتکاب حرام باشد گذاشته باشند، بلکه حقیقتا زمامداران کفر، مردم را به آتش دعوت می کنند؛ زیرا باطن کفر و نفاق و معصیت، حقیقتا آتش است «حفت النار بالشهوات.» در جانب عدل و ایمان هم، کسی که کون جامع بوده، به حقایق عالم آگاه باشد، می داند که هم اکنون در بهشت است و مردم را هم به بهشت دعوت می کند. غرض آنکه رسول گرامی (ص) همانطور که به عبودیت خود آگاه است به دعوت و هدف خود و نیز به پویندگان صراط مستقیم عبودیت و پذیرندگان این دعوت هم آگاه است. بنابراین آن حضرت دائم به یاد معاد است و هرگز از یاد معاد غافل نیست.
نکته
باید توجه داشت که توجه به معاد، محرک و سازنده است و انسان را فعال می کند نه منزوی، و مسرور نبودن و نخندیدن و با نشاط نبودن غیر از انزواست. بنابراین باید بین انزوای منفی که از آن نکوهش شده و جدای از خدمت به جامعه است با انزوای مثبت که بسیار پسندیده و هماهنگ با ارائه خدمات صادقانه است فرق گذاشت. کسی که به یاد مرگ و قیامت است، بیشتر می کوشد و بهتر به جامعه اسلامی خدمت می کند و کسی که از جامعه منزوی است در حقیقت مرگ را فراموش کرده است. از این رو رسول اکرم (ص) فرمود: «إن کان بید أحدکم فسیلة فاستطاع أن یغرسها قبل أن تقوم الساعة فلیغرسها فإن له بذلک أجرا؛ اگر در آستانه مرگ، نهالی در دست یکی از شماست و می توانید آن را بکارید و بمیرید، بکارید، گرچه در کوتاهترین مدت مرگ شما فرارسد.» یعنی نباید گفت: در پیری و پایان عمر، چرا درخت بکارم. البته غرس درخت تمثیل است نه تعیین، و مقصود هر کار سودمند است. این حدیث شریف به خوبی دلالت دارد که یاد معاد، حرکت آفرین است.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 217
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها