ذکر در پرتو فکر و توجه به معاد
فارسی 2845 نمایش |حضرت رسول (ص) همانگونه که روزها را با یاد معاد به سر می برد، شبها نیز به ذکر معاد مشغول بود، زیرا شب زنده داری و نماز شب بر آن حضرت واجب بود و در هنگام امتثال این تکلیف الهی با فکر وارد آن می شد؛ اول فکر حق بعد ذکر حق، اول ذکر حق و بعد ذکر حق، اول یاد حق، بعد نام حق. نام حق اگر در سایه یاد حق، و ذکر اگر در پرتو فکر نباشد، سودمند نیست، چنانکه عبادت اگر در سایه تفکر رهبری نشد، نمی تواند سودمند باشد. از این رو بسیاری از سوره های قرآن نیز با یاد معاد آغاز می شود و این بدان معناست که محتوای این سوره در صورتی مفید خواهد بود که به معاد توجه شود.
سر مطلب مزبور آن است که معرفت نظری، اساس امید و هراس عملی است و چون خوف و رجاء آثار فراوانی به همراه دارد و نیز با توجه به اینکه پیش از آنکه بینش شهودی یا عقلی حاصل شود، جهان بینی تام و کامل نیست و در نتیجه نمی توان راه به مقصد برد، قرآن کریم در معرفی "اولوا الالباب" می فرماید: «یتفکرون فی خلق السموات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.» (آل عمران/ 191) فرزانگان کسانی هستند که درباره آسمان و زمین می اندیشند و به هدف دار بودن آنها پی می بردند.
نقشه دلربا و شگفت انگیزى که، در گوشه و کنار این جهان و در پهنه هستى به چشم مى خورد آن چنان قلوب صاحبان خرد را بخود جذب مى کند، که در جمیع حالات خود، چه ایستاده و چه نشسته و یا در حالى که در بستر آرمیده، و به پهلو خوابیده اند بیاد پدید آورنده این نظام و اسرار شگرف آن مى باشند، و لذا در آیه فوق مى فرماید: خردمندان آنها هستند که خدا را در حال قیام و قعود و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند یاد مى کنند، و در اسرار آسمانها و زمین مى اندیشند یعنى همیشه و در همه حال غرق این تفکر حیات بخشند.
در این آیه نخست اشاره به ذکر و سپس اشاره به فکر شده است یعنى تنها یادآورى خدا کافى نیست، آن گاه این یادآورى ثمرات ارزنده اى خواهد داشت که آمیخته با تفکر باشد همانطور که تفکر در خلقت آسمان و زمین اگر آمیخته، با یاد خدا نباشد، نیز به جایى نمی رسد چه بسیارند دانشمندانى که در مطالعات فلکى خود و تفکر مربوط به خلقت کرات آسمانى این نظام شگفت انگیز را مى بینند اما چون بیاد خدا نیستند، و عینک توحید بر چشم ندارند و از زاویه شناسایى مبداء هستى به آنها نگاه نمى کنند، از آن نتیجه لازم تربیتى و انسانى را نمى گیرند. همانند کسى که غذایى مى خورد که تنها جسم او را قوى مى کند، و در تقویت اندیشه و فکر و روح او اثرى ندارد.
«ربنا ما خلقت هذا باطلا» تفکر و اندیشه، در اسرار آفرینش و زمین به انسان آگاهى خاصى می دهد، و نخستین اثر آن توجه به بیهوده نبودن خلقت است، زیرا جایى که انسان در هر موجود کوچکى، از این جهان بزرگ هدفى مى بیند، آیا مى تواند باور کند، که مجموعه جهان، بى هدف باشد، در ساختمان مخصوص اعضاى پیکر یک گیاه، هدفهاى روشنى مى بینیم، قلب انسان و حفره ها و دریچه هاى آن هر کدام برنامه و هدفى دارند، ساختمان طبقات چشم هر کدام به خاطر منظورى است، حتى مژه ها و ناخنها هر یک، نقشى معین بر عهده دارند. آیا ممکن است ذرات یک موجود، هر کدام داراى هدف خاصى باشد، اما مجموعه آن، مطلقا، هدفى نداشته باشد؟!
مفاد «ربنا ما خلقت هذا باطلا»، نفی بطلان و بی هدفی عالم است. اثبات حق بودن عالم، هدف داشتن را به همراه دارد و هدف جهان همان معاد و حشر اکبر است. بنابراین پرهیز از بطلان یعنی پرهیز از غفلت از معاد، و توجه به حق بودن نظام هستی یعنی توجه به آینده و هدف. غرض آنکه آفرینشی حق است که هدف داشته باشد و هدف از آفرینش جهان، معاد است که انسان در معاد به کمال نهایی خود، در هر راهی که انتخاب کرده باشد، بار می یابد. لذا خردمندان، با توجه به این حقیقت، این زمزمه را سر می دهند که: "خداوندا! این دستگاه با عظمت را بیهوده، نیافریدى" بار الها! این جهان بى نهایت بزرگ و این نظام شگفت انگیز همه روى حکمت و مصلحت و هدف صحیح آفریده شده اند، همگى نشانه وحدانیت تو است و تو از کردار عبث و بیهوده منزهى.
«فقنا عذاب النار» صاحبان عقل و خرد پس از اعتراف به وجود هدف در آفرینش بلافاصله، به یاد آفرینش خود مى افتند و مى فهمند انسان که میوه این جهان هستى مى باشد، بیهوده آفریده نشده است و هدفى جز تربیت و پرورش و تکامل وى در کار نبوده، او تنها براى زندگى زودگذر و کم ارزش این جهان آفریده نشده است بلکه سراى دیگر در پیش دارد که در آنجا پاداش و کیفر اعمال در برابر او قرار مى گیرد، در این موقع متوجه مسئولیتهاى خود می شوند، و از خدا تقاضاى توفیق انجام آنها را مى طلبند، تا از کیفر او در امان باشند و لذا مى گویند خداوندا! ما را از عذاب آتش نگاهدار.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 255
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 215
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها