تلازم بین شناخت مبدأ و اعتقاد به معاد
فارسی 3641 نمایش |بینش رسول گرامی (ص) نسبت به حشر اکبر و معاد عمومی، در پرتو بینش توحیدی آن حضرت شکل می گرفت، چنانکه از آیه «قل أغیر الله أبغی ربا و هو رب کل شیء ولا تکسب کل نفس إلا علیها ولا تزر وازرة وزر أخری ثم إلی ربکم مرجعکم فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون؛ بگو: آیا جز خدا پروردگارى بجویم، در حالى که او پروردگار همه چیز است؟ و هیچ کس [گناهى] جز به زیان خود مرتکب نمى شود، و هیچ کس بار دیگرى را بر دوش نمى گیرد، سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان است آن گاه شما را به آنچه در آن اختلاف مى کردید آگاهتان مى سازد.» (انعام/ 164) استنباط می گردد، زیرا مفاد آن این است که چون هر چیزی غیر خدا مربوب است و هر مربوبی تحت تدبیر رب خویش است و کمال تدبیر آن است که مربوب به پروردگار خود برسد، پس باید به بازگشت، یعنی به معاد عمومی معتقد بود. از این رو سیره توحیدی نبی اکرم (ص) با سیره معاد نگری حضرتش آمیخته است.
این که سیره آموزنده حضرت رسول (ص)، هم بر اساس توجه به توحید است و هم بر اساس تذکر به معاد، برای آن است که معاد همان رجوع به مبدأ بوده و جدای از توحید نیست. چنانکه معنای «إنا لله و إنا إلیه راجعون؛ ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم.» (بقره/ 156) این است که انسان در قوس نزول از خدای سبحان تنزل کرده است و در قوس صعود به لقای حضرت باری می رسد، با این تفاوت که اگر مشرک باشد به لقای جلال حق می رسد که مظهرش جهنم است و آنگاه می گوید: «ربنا أبصرنا و سمعنا؛ پروردگارا ديديم و شنيديم.» (سجده/ 12) و اگر موحد باشد، به لقای جمال و رحمت حق می رسد و مصداق «وجوه یومئذ ناضرة* إلی ربها ناظرة؛ در آن روز چهره هایى خرم و شادابند. به سوى پروردگار خود مى نگرند.» (قیامت/ 22- 23) خواهد شد.
در آیاتی از قرآن کریم، عمل صالح در کنار اعتقاد به خدا و قیامت ذکر شده است، اگرچه در بعضی آیات فقط مبدأ و عمل صالح آمده است لیکن چون معاد ظهور "هوالآخر" است در برابر ظهور "هو الأول"، معاد جدای از مبدأ نبوده، رجوع به همان است. و چون عمل صالح، عملی مطابق با ره آورد وحی و نبوت است، مسئله ی رسالت، وحی و کتاب آسمانی هم در کنار مبدأ و معاد مطرح است. بنابراین اصول سه گانه دین در این گونه از آیات، تبیین شده است. پس سیره ی نبی اکرم (ص) جمع سالم بین مبدأ و معاد می باشد، چنانکه مردم را هم به این جامعیت نسبی سوق داد. بر این اساس یک موحد کامل همان طور که اعتقاد به مبدأ دارد، به معاد هم معتقد است.
منکران معاد، در واقع خدا را درست نشناختند وگرنه او را عادل و حکیم یافته، می دانستند که مبدأ حکیم و عادل هرگز جهان را عبث و لغو و بی هدف نیافریده است، که به مقصد نرسد و در بین راه فرسوده گردد. از این رو خدای سبحان درباره ی آنان فرمود: «ما قدروا الله حق قدره؛ و خدا را چنان که سزاوار منزلت اوست نشناختند.» (انعام/ 91) بین شناخت خدا و اعتقاد به معاد تلازم است. یعنی هر اندازه مبدأ شناسی و ایمان به مبدأ قوی بود، معاد شناسی و ایمان به معاد هم به همان میزان قوت خواهد داشت. و چون رسول گرامی (ص) مبدأ هستی را خوب شناخت، ضرورت معاد را نیز به خوبی یافت، از این رو آن حضرت، مبدأ و معاد را در کنار هم آورده، فرمود: «أغیر الله أبغی ربا و هو رب کل شیء؛ آيا جز خدا پروردگارى بجويم با اينكه او پروردگار هر چيزى است.» (انعام/ 164) که ناظر به مبدأ است، و «لا تکسب کل نفس إلا علیها ولا تزر وازرة وزر أخری ثم إلی ربکم مرجعکم؛ بگو: آیا جز خدا پروردگارى بجویم، در حالى که او پروردگار همه چیز است؟ و هیچ کس [گناهى] جز به زیان خود مرتکب نمى شود، و هیچ کس بار دیگرى را بر دوش نمى گیرد، سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان است آن گاه شما را به آنچه در آن اختلاف مى کردید آگاهتان مى سازد.» (انعام/ 164) که ناظر به معاد است.
همچنین در تلفیق بین مبدأ و معاد فرمود: «أغیر الله أتخذ ولیا فاطر السموات والأرض وهو یطعم ولا یطعم قل إنی أمرت أن أکون أول من أسلم ولا تکونن من المشرکین* قل إنی أخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم؛ بگو: آیا غیر خدا را که آفریدگار آسمان ها و زمین است سرپرست خود گیرم، در حالى اوست که مى خوراند و خورانده نمى شود؟ بگو: دستور یافته ام نخستین کسى باشم که تسلیم شده و [گفته است که] هرگز از مشرکان مباش. بگو: من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از عذاب روزى بزرگ بیم دارم.» (انعام/ 14- 15) آیا من غیر خدا را به عنوان ولی اتخاذ کنم و "مولی علیه" او باشم در حالی که او فاطر آسمانها و زمین است. یعنی آنچه در جهان امکان است، مفطور اوست.
بنابراین چون انسان و شئون وجودی او و نیز موجودات امکانی دیگر و همه شئون آنها با حفظ مبادی طبیعی و غریزی در صاحبان طبایع و غرایز، و مبادی اختیاری در صاحبان افکار، مفطور خدایند هرگز صحیح نیست کسی بتواند غیر خدا را به عنوان ولی اتخاذ کند، زیرا ولایت تکوینی، امری قراردادی نیست تا انسان سمتی را با قرار و تعهد به کسی اعطا کند. در مسائل تکوینی، نصب و عزل اعتباری معنا ندارد، چنانکه "تقدیم ما حقه التأخیر" و یا "تأخیر ما حقه التقدیم" در قلمرو تکوین راه ندارد و مفاد آنچه در بعضی ادعیه آمده است که "لا نحب تأخیر ما عجلت ولا تقدیم ما أخرت"، این است که خدایا آن توفیق را به ما بده که توقع و تمنی بیجا در نظام معارف تکوینی نداشته باشیم.
حاصل آن که نبی اکرم (ص) که عصاره توحید و اسوه موحدان است، طبق فرمان الهی می گوید: خدای سبحان، فاطر و مدبر و رازق مجموع نظام امکانی است و من اگر این توحید را در فطرت و تدبیر و ربوبیت نشناسم و از آن سر باززنم، مبتلا به عذاب الهی خواهم شد: «قل إنی أخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم» (انعام/ 15) این توجه به قیامت است در کنار توجه به مبدأ و توجه به "هو القاخر" و "هو الباطن" است در کنار توجه به "هو الأول" و "هو الظاهر". پس چون قیامت، باطن عالم و مظهر هو الباطن است و دنیا ظاهر عالم و مظهر هو الظاهر است، غفلت از قیامت با شهود توحیدی هماهنگ نبوده، نسیان معاد با موحد کامل بودن سازگار نیست. اصولا کسی که به مقام تجرد تام راه یافته است خودش می شود بهشت، و ممکن نیست به مسئله معاد آگاه نباشد، یا کسی که جهنم را از نزدیک می بیند غفلت وی از آن متصور نیست. حضرت رسول (ص) در معراج وارد بهشت شد و جهنم را دید و بر هر دو سایه افکن بود و گزارش هر دو را هم به جوامع انسانی داد. آموزندگی سیره ی حضرتش هم از آن روست که مبدأ و معاد را در کنار هم یافت و آنها را به دیگران ابلاغ کرد.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 204
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها