تاریخچه عرفان اسلامی
فارسی 8954 نمایش |تصوف جزو ابداعات مسلمین نیست و در میان اقوام پیشین، مثل نصارا و وثنیه و برهمایی ها و بودایی ها نیز وجود داشته و دارد. و این ریشه داری در تاریخ نیز ناشی از تأثیری است که دین فطری بر انسان دارد و آدمی را به سوی زهد و از آن جا به معرفت نفس رهنمون می شود، در میان مسلمین نیز عرفان و تصوف، در عهد خلفا، به لباس زهد حضور دارد. و به همین جهت می توان گفت که تصوف اسلامی ریشه در خود اسلام دارد. مشهور است که به دلیل پوشیدن لباسهای پشمینه، عده ای را صوفی می خواندند، چنان که در قرن دوم هجری عده ای از زهاد و عباد زمان، لباس پشمینه می پوشیدند و به این لباس معروف بودند. به همین جهت است که تا نیمه قرن دوم کلمه صوفی رواجی ندارد. و اولین کسی که به این اسم نامیده شده است ابوهاشم کوفی (م 160) است. در زمان مأمون عباسی نیز کسانی مشهور به صوفی بوده اند. تا این زمان، تصوف، زهد به همراه خوف و خشیت است، ولی با ظهور رابعه عدویه، عشق و محبت نیز به این مجموعه افزوده می شود. در این دوران، در خراسان، به دلیل خاموشی کانون ابومسلم و شکست جاه طلبی های ارضاء نشده خراسانیان و نیز مجاورت با حوزه فعالیت سیاحان و زائران بودایی، صوفیه خراسان شکل می گیرد. صوفیه در مناطق مختلف بلاد اسلامی با زیاده روی در ریاضت و رجوع به باطن و ترک ظاهر شریعت و نیز سخن از محبت گفتن، متشرعه را علیه خود برانگیختند و به تدریج با ظهور صحبت از وحدت و اتحاد وجود، این مخالفت ها بیشتر شد، و به همین جهت مجبور به تأویل سخنان خود و نیز آیات و روایات شدند. در بغداد، به جهت رونق فلسفه و کلام، تصوف مبادی خود را تنقیح کرده و با فلسفه نو افلاطونیان آشنا شد و عقاید جدیدی در میان ایشان رایج گردید.
اولین صوفی که اثری از او باقی مانده است، حارث بن اسد محاسبی (165-243) است با دو کتاب به نام های الرعایه لحقوق الله، و الوصایا. در سال 309 حسین بن منصور حلاج به دلیل عقاید و گفتارش محکوم به مرگ شد. پس از او عده ای از صوفیه از روی احتیاط دم درکشیدند. در یک دسته بندی می توان گفت تصوف در تحول تاریخی خود پنج دوره را پشت سرنهاده است.
الف: مرحله زمینه ها
در قرن اول هجری، نوعی زهد افراطی و اعراض از دنیا در میان برخی از افراد ظهور کرد. علت این امر، یکی زندگانی اختصاصی پیامبر و برخی از صحابه اوست، همانند اصحاب صفه، و دیگری دنیاطلبی و لذت جویی فراوان امویان و عباسیان و بالاخره برداشت خاص این افراد از آموزه هایی هم چون مبارزه با نفس، اخلاص و توجه به آخرت و... است که در قرآن و سنت آمده است.
ب: مرحله جوانه ها
در این دوره برخی از اصول و فروع تصوف مطرح شده است، این دوران از نیمه اول قرن دوم آغاز می شود. رابعه عدویه (م 135) شقیق بن ابراهیم بلخی (م 194) و عطیه بن عبدالرحمان دارانی (م 215) و ذوالنون مصری (م 245) از عرفای این روزگار هستند.
ج. مرحله رشد و رواج
از اواخر قرن سوم آغاز می شود، و هر چند تصوف در این دوران مکتب کاملی نیست، ولی بیشتر محتوای عرفان، تقریبا به صورت کامل، رایج است. بایزید بسطامی (م بین 202 تا 264)، با قول به حلول و اتحاد وجود معروف است، و جنید بغدادی (م 297 یا 298) که او را شیخ الطائفه و شیخ المشایخ می خوانند در این دوره حضور دارد. وی در بیان آراء و مبادی تصوف اهتمام بسیاری به کار برد. سهل بن عبدالله تستری (م 283) و صاج (م 309) و شبلی (م 334) از مشاهیر این دوره اند.
د. مرحله نظم و کمال
در این دوره عرفان از هر دو جهت عملی و نظری، تکمیل شده و به صورت یک نظام فکری کامل در آمد. در خراسان، ابوسعید ابوالخیر (م 440) و امام ابوالقاسم قشیری (م 445) و خواجه عبدالله انصاری (م 481) هستند که انصاری عرفان عملی را تدوینی نو کرد. در فارس ابوعبدالله محمدبن خفیف شیرازی (م 371) و پس از او شیخ ابواسحاق کازرونی (م 426) حضور دارند. ابوحامد محمد غزالی (م 505) صدای رسایی بود که در این دوران به دفاع از صوفیه برآمد. و دو کتاب معروف او، المنقذ من الضلال و احیاء علوم الدین، تأثیر فراوانی در ترویج تصوف داشتند. عرفان او با وجود رنگ نو افلاطونی، هم چنان اسلامی و زاهدانه است، برادر او احمد غزالی (م 520) در کار تصوف عملی است و شاگردش عین القضاه همدانی (492-525) است. (صاحب کتابهای تمهیدات و زبده الحقایق) نوشته های او سرانجامی هم چون منصور حلاج بر بالای دار و در درون آتش برای او رقم زد. در دو قرن چهارم و پنجم، فارابی و اخوان الصفا سعی در نزدیکی عقل و شریعت داشتند و ابن سینا نیز حکمت شرقی خود را در کتاب الاشارات و التنبیهات مبنای تلفیق فلسفه و عرفان قرار داد. اهل تصوف نیز از این همه بهره بردند. در قرن 6 ابن فارض مصری (546 ـ 632) و پس از او محیی الدین ابن عربی (م 638) می درخشند که عرفان نظری، در این نظام خود را مدیون اوست. او در آثارش همانند الفتوحات المکیه و فصوص الحکم و... عرفان را به نوعی فلسفه تبدیل می کند و وحدت وجود را به خوبی تقریر و تبیین می نماید و تصوف را تتبه، خالق و تخلق به اخلاق الله معرفی می کند.
هـ. مرحله شرح و تعلیم
در این مرحله آثار گذشتگان به طور مبسوط شرح و تفسیر شده است. از آغاز قرن هفتم این موج فراگیر می شود، صدرالدین قونوی (م 677)، جلال الدین موسوی (604 ـ 672)، فخرالدین عراقی (688)، سعیدالدین فرغانی (م حدود 700) با اثر بزرگ خود به نام مشارق الدراری، عبدالرزاق کاشانی (م 736) و داودبن محمودبن محمد رومی قیصری (م 751) شارح بزرگ فصوص الحکمه ابن عربی در ترویج عرفان نظری نقش اساسی دارند. سید حیدر آملی (م 787) عارف نامدار شیعی نیز از بزرگان این عصر می باشد، بسیاری از آثار بزرگ تصوف و عرفان نظری و عملی در این دوره نگاشته شده است. تمهید القواعد از صائن الدین علی ابن محمد الترکه اصفهانی (م 835)، نفحات الانس از عبدالرحمان جامی (812 ـ 898) گلشن راز شیخ محمود شبستری (م حدود 720)، الانسان الکامل از عزیزالدین نسفی و....
از قرن دهم هجری، به بعد عرفان به شکل دیگری در می آید. بزرگان صوفیه، برجستگی گذشتگان را ندارند و نیز عرفایی یافت می شوند که داخل در سلسله های رسمی تصوف نیستند، صدرالمتالهین شیرازی (م 1050)، فیض کاشانی (1091)، قاضی سعید قمی (1103) و نیز افرادی از میان فقهای شیعه که اهل سیر و سلوک عملی بوده و به مقامات عرفانی رسیده اند ولی به طور رسمی وارد عرفان و تصوف نشده اند. همانند سید مهدی بحرالعلوم (م 1212) میرزا جوادآقا ملکی تبریزی (1333 ش) و علامه سید محمدحسین طباطبایی (م 1360 ش).
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنايی با علوم اسلامی (كلام، احكام، عرفان، حكمت عملی)- صفحه 83
سيد يحيی يثربی- فلسفه عرفان- صفحه 198-199
سيد محمدحسين طباطبايی- تفسير الميزان- ج 6 صفحه 193 و ج 5 صفحه 281
عبدالحسين زرين كوب- ارزش ميراث صوفيه- صفحه 13 و 135-114
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها