پزشکی و ارتباط آن با فلسفه در نزد زکریای رازی
English فارسی 7460 نمایش |رازی
طبیب، فیلسوف، شیمیدان و متفکر آزاد، رازی (حوالی 925/313 - 864/250 یا 932/320)، که نزد لاتینی ها به رازس مشهور است، همانطور که از نامش برمی آید، در ری نزدیک تهران امروزی متولد شد. علاوه بر آنکه، بنابر سنت آن روز، در موسیقی نظری و عملی مهارت و تجربه خوبی کسب کرد، گفته اند قبل از تربیت رسمیش در پزشکی کیمیاگر بود. در ری و بعدا در بغداد رئیس بیمارستان بود، و البته اغلب به ری، یعنی همان جایی که وفات نمود، مراجعت می کرد. خانه های بزرگ او در ری و در جایی دیگر در ناحیه کوهستانی خزر جنوبی حاکی از ثروت اوست. گفته اند که حدود دویست کتاب نگاشته، معلم فیلسوف / مترجم مسیحی یعقوبی یحیی بن عدی (974 – 893) بوده و «طبیب بی نظیر مسلمانان» خوانده شده است. اما بعدا عموم متفکران نظریات فلسفی او را نوعا با نفرت انکار کرده اند، هر چند حتی در این انکار تحت تأثیر او بوده اند.
کتب مهم رازی در طب
علی بن عباس (متوفی 944 / 385) گفته است که کتاب الطب المنصوری رازی که به حاکم سامانی ری، منصوربن اسحاق (متوفی 925 / 313)، اهدا شده هیچ امر اساسی را در طبابت فروگذار نکرده است، هر چند توضیحات اندکی در خصوص اظهار نظر رسمی او ارائه می دهد. ترجمه لاتینی مربوط به قرن دوازدهم این کتاب، یعنی Liber Almansoris توسط جرارد اهل کریمونا، یک تکیه گاه اصلی در تعلیم پزشکی شد؛ کتاب نهم آن، یعنی Liber nonus در اواخر قرن شانزدهم در اروپا همچنان مورد استفاده بود. الطب الملوکی یا پزشکی شاهانه رازی، به علی بن وهسودان اهل طبرستان اهدا شده است.
یادداشت های روزانه طبی رازی
اما آنچه شاید شناخته شده ترین کتاب رازی باشد به قصد انتشار نوشته نشده است. این کتاب، یعنی حاوی، که اغلب با کتاب الجامع الکبیر (خلاصه بزرگ طبی) اشتباه شده است یادداشت های خصوصی طبی روزانه رازی بوده است. عبیدالله بن جبرئیل، یکی از افراد بیت معروف پزشکی بختیشوع در قرن پنجم/ یازدهم، چگونگی حفظ آن را به تقاضای مرد دانشمند و مبارز/ سیاسی ابن العمید (که در 939/327 به وزیری رکن الدوله، متوفی 960/349، منصوب شد) بیان می دارد، کسی که اوراق را از خواهر رازی خرید و شاگردان رازی را مأمور به ویرایش آن نمود. حاوی، با اشتمال بر حدود بیست و پنج جلد، بزرگترین متن عربی پزشکی بود؛ ترجمه لاتینی آن برای پادشاه چارلز اهل Anjou که در 1279 توسط طبیب یهودی فرج بن سالم (Farraguth) به پایان رسید، بخشی از زندگی مترجم را به خود اختصاص داد.
این کتاب که «از سر تا به پا» به نحو تشریحی مرتب شده است، دانش و مشاهدات رازی را در خصوص همه جوانب آسیب شناسی، بهداشت و درمان که از منابع یونانی، بیزانسی، سریانی و گهگاه منابع هندی، مخصوصا در سنتی از هیپوکرات تا اسحاق بن حنین (متوفی 910/298) استفاده کرده است منظم می سازد.
این کتاب مشتمل است بر یادداشت های رازی در خصوص معالجاتی که خودش داشته است. نظرات بی طرفانه یادداشت شده است؛ اما بخش ها معمولا به نظرات و ملاحظات بالینی خود رازی، تحت عنوان "لی"؛ یعنی به نظر خودم ختم می شود.
رازی مجموعه بایگانی حاوی را در طول حیاتش حفظ و از آن در نوشتن کتاب هایش استفاده کرد. علاوه بر کتاب های چاپ شده ای که به صورت پیش نویس بوده، سه کتاب تقریبا تمام نیز در آن موجود است: درباره ادرار، درباره تب و درباره بحران و روزهای بحرانی.
موضوعات و عناوین کتب پزشکی رازی
نوشته های پزشکی رازی مشتمل است بر کتابهایی درباره تغذیه و درمان؛ فلج، ورم مفاصل، قند، قولنج و نقرس؛ تشریح کبد، چشم، بیضه ها، گوش و قلب؛ مطالعه ای در خصوص اتساع مردمک چشم، تلخیص De Pulsibus جالینوس (129 – حوالی 199)، و هشداری علیه درمان ناقص بیماران مبتلا به تب.
از جمله مشهورترین آثارش اینها هستند: سنگهای صفرایی، کلیه و مثانه، و آبله و سرخک. کتاب اول که به آبله اختصاص دارد بیش از دوازده بار به لاتینی و دیگر زبان های اروپایی ترجمه شده است. فقدان جزمیت و اعتماد بقراطی به ملاحظه بالینی مشخصه رویکرد پزشکی رازی است. روحیه گستاخ او از عناوین بعضی از کتاب هایش درباره حرفه پزشکی آشکار است: در اغراضی که دل بیشتر مردم را از اطباء فاضل به اطباء دون پایه متمایل می سازد، برای کسی که به پزشک دسترسی ندارد، نظر غلط درباره وظیفه طبیب، در علت آنکه بعضی از مردم طبیب را رها می کنند هر چند که حاذق باشد، در اینکه طبیب حاذق بر درمان همه بیماریها قادر نیست و اینکه این امر در وسع بشر نیست و در علت آنکه اطباء جاهل و عوام و زنان بیشتر از طبیبان دانشمند توفیق می یابند.
آثار و موضوعات غیر پزشکی رازی
رازی به توصیه جالینوس مبنی بر اینکه طبیب برجسته باید فیلسوف نیز باشد توجه کرد. بیرونی (973/ 362- حوالی 1050/ 442) در کتابشناسی رازی حدود هشتاد عنوان فلسفی، و ابن الندیم تعداد زیادی از کتاب های رازی را در منطق، جهانشناسی، الهیات، ریاضیات، و کیمیا فهرست می کنند. در میان آثارش تفسیری است درباره تیمایوس افلاطون، شاید مبتنی بر تلخیص جالینوس، ردی بر پاسخ یامبلیخوس به نامه فورفوریوس به انابو، ارزیابی درباره قرآن، نقدی بر معتزله، نقدی دیگر بر امام معصوم اسماعیلیان، کتابی درباره سنجش عقل، مقدمه ای بر علم جبر و اثبات حقانیت آن، دفاعی از تجرد نفس، بحثی با یک مانوی، و توضیحی درباره مشکلی که مردم در پذیرش کرویت زمین دارند آنگاه که در استدلال های دقیق ورزیده نشده اند.
رازی کتابهایی درباره عرائز شهوانی انسان، مقاربت، عریانی و پوشش، آثار مهلک سموم در زندگی حیوان، فصول پائیز و بهار، حکمت آفریدگار، و دلیل خلقت حیوانات وحشی و خزندگان، نوشت.
یک کتاب از این مطلب دفاع می کند که خدا در کار عوامل دیگر دخالتی ندارد. کتاب دیگر ادعای حرکت زمین را رد می کند. رازی از ویژگی ذاتی و درونی حرکت، یعنی نقطه ای دشوار بین فیزیک دموکریتوسی و ارسطویی بحث می کند؛ رسائل متعددی درباره طبیعت ماده و رساله ای در باب علل غیرمشهود حرکت نوشت. طرف او در بحث از خطر نادیده گرفتن اصول متعارفه هندسی ممکن است متکلمین معتقد به اجزاء بی بعد باشند؛ و کتاب او در باب قطر مربع ممکن است دفاعی باشد از اتمیسم خود او علیه اتهام قدیمی، که اول بار متوجه فلسفه فیثاغوری شد، یعنی اینکه اتمیسم عدم تناسب اثبات شده بین ضلع مربع با قطرش را طرد می کند – اتهامی که با قبول خلأ توسط رازی و انکار نظریه ارسطو در خصوص نسبیت مکان برطرف می گردد. زیرا مکان مطلق رازی یک امر متصل اقلیدسی است و نظیر ماده اش نیاز ندارد که از اجزاء منفصل غیر قابل تقسیم ترکیب شده باشد.
ارتباط طب رازی با فلسفه و روان شناسی
تنها تعداد اندکی کتب مختصر، یعنی قطعات و رسائلی از نوشته های فلسفی رازی، باقی مانده است، اما آنچه باقی مانده نشان می دهد که او فلسفه را نه صرفا فرع و ضمیمه ای برای طب بلکه فی نفسه یک هدف می دانسته است. رازی در الطب الروحانی، که به عنوان کتابی ملازم با الطب المنصوری او برای منصور نوشته شده است، در بحث از اخلاق به عنوان نوعی داروی روانی یا روانشناسی بالینی، رویکردی که بعدا توسط ابن جبرون و ابن میمون استفاده شد، دنباله رو کندی است. بنابراین عنوان کتاب، یعنی الطب الروحانی، همان طور که آربری به تقلید از آن ساخته است، پزشکی روحی یا روانشناسانه است. رازی در طریقه فلسفی زندگی (کتاب السیرة الفلسفیة)، روش زندگی خود را، به نحوی تدافعی اما آشکارا، با رنجش از منتقدینی نامعلوم، که مسلما به لذت گرایی فلسفی او تعلق خاطر دارند، شرح می دهد:
میانه روی در امور فردی و اجتماعی
«می توانم بگویم در بخش عملی به عون و توفیق الهی هیچگاه از دو حدی که قبلا معین کردم تجاوز ننموده طریقی نپیموده ام که کسی تواند گفت که سیرت من سیرت فلسفی نبوده است. مثلا هرگز به عنوان مردی لشگری یا عاملی کشوری به خدمت سلطانی نپیوسته ام و اگر در مصاحبت او بوده ام از وظیفه طبابت و منادمت قدم فراتر نگذاشته ام. هنگام ناخوشی به پرستاری و اصلاح جسم او مشغول بوده و در وقت سلامت به مؤانست و مشاورت او پرداخته ام، و خدا می داند که در این راه نیز جز صلاح او و رعیت قصدی دیگر نداشته ام؛ در جمع مال دستخوش حرص و آز نبوده و مالی را که به کف آورده ام بیهوده بر باد نداده ام؛ با مردم هیچ وقت به منازعه و مخاصمه برنخاسته و در حق کسی ستم روا نداشته ام، بلکه آنچه از من سرزده خلاف این بوده است، حتی غالب اوقات از استیفای بسیاری از حقوق خود نیز در گذشته ام.»
سعی وافر در طلب علم
«در باب خوردن و آشامیدن و اشتغال به ملاهی، کسانی که مرا در این حالات دیده اند می دانند که هیچگاه به افراط متمایل نبوده و در پوشاک و مرکوب و نوکر و کنیز نیز در همین حد می رفته ام. اما علاقه مرا به دانش و حرص و کوششی را که در اندوختن آن داشته ام آنان که معاشر من بوده اند می دانند و دیده اند که چگونه از ایام جوانی تاکنون عمر خود را وقف آن کرده ام؛ تا آنجا که اگر اتفاق می افتاد که کتابی را نخوانده یا دانشمندی را ملاقات نکرده بودم تا از این کار فراغت نمی یافتم به کار دیگری نمی پرداختم و اگر هم در این امر ضرری عظیم در پیش بود تا آن کتاب را نمی خواندم و از آن دانشمند استفاده نمی کردم از پای نمی شستم.
و حوصله و جهد من در طلب دانش تا آن حد بود که در فن مخصوص به خط تعویذ (یعنی خط مقرمط و ریز) بیش از بیست هزار ورقه نوشته و پانزده سال از عمر خود را شب و روز در تألیف جامع کبیر (حاوی) صرف کرده ام، و بر اثر همین کار قوه بینائیم را ضعف دست داده و عضله دستم دچار سستی شده و از خواندن و نوشتن محرومم ساخته است. با این حال، از طلب باز نمانده ام، پیوسته به یاری این و آن می خوانم و بر دست آنها می نویسم.» (نقل ترجمه با اندکی تصرف از فیلسوف ری، مهدی محقق، 6 – 225، چاپ دوم)
سخاوت و بزرگ منشی رازی از زبان معاصرانش
محمدبن الحسن الوراق، یکی از معاصران او، که تصویری را که رازی از خود به دست می دهد می دانست، او را پیرمردی «با سری بزرگ به شکل یک کیسه» توصیف می کند:
«او عادت داشت که در مجلس درسش می نشست و شاگردانش به دورش حلقه می زدند و پشت سر آنها دسته ای دیگر می نشستند تا چند ردیف. مریضی وارد می شد و مسأله خود را با ردیف اول در میان می گذاشت. اگر آنها نمی دانستند رازی آن را با ردیف دوم در میان می گذاشت، همین طور تا آخر و اگر هیچ کس نمی دانست خود او توضیح می داد. او مردی سخی، بزرگمنش و امین نسبت به همه مردم بود، آنقدر با افراد فقیر و مریض مهربان بود که برای آنان غذا تهیه و از آنان پرستاری می کرد......... او را هرگز ندیدند الا اینکه مشغول یادداشت برداری با استنساخ بود، و من هیچگاه به دیدن او نرفتم جز اینکه او را به نوشتن یا تجدید نظر در آنچه نوشته بود مشغول دیدم....... او در اواخر عمرش کور شده بود.»
رازی و جالینوس
رازی آنقدر جالینوسی بود که یک کتابشناسی درباره نوشته های جالینوس نوشت، کتاب هایی که در فهرست خود جالینوس یا مترجم بزرگ حنین بن اسحاق نیامده است. اما ذوق تجربی او موجب شد تا نسبت به درستی آراء جالینوس با احتیاط برخورد کند. کتاب "شکوک بر جالینوس" او ادعاهای جالینوس را مبنی بر برتری زبان یونانی رد می کند و بسیاری از نظریات جهانشناسانه و پزشکی او را مورد نقد قرار می دهد. این کتاب طب را برای فلسفه لازم می داند و استدلال می کند که عمل درست منوط به تفکر مستقل است.
او گزارش می دهد که سوابق بالینی خود وی توصیفات جالینوس را درباره دوره تب بیش از آنکه تأیید کند رد می کند. یک بیماری ادراری را که جالینوس تنها دو بار مشاهده کرده بود، شاید بدان علت که «در کشورش نادر بود»، رازی متجاوز از صد بار دیده بود. جدای از این موارد تجربی محض، رازی مفهوم اصلی نظریه اخلاط را رد می کند، یعنی اینکه بدن تنها با اجسام گرم تر یا سردتر گرم یا سرد می شود، بدان علت که یک نوشیدنی گرم ممکن است بدن را از آنچه هست گرم تر کند. او با تلاش در مورد مشکل کلاسیکی که ما اکنون تحت عناوین تغییر فیزیکی و شیمیایی مشخصش می سازیم، استدلال می کند که نوشیدنی باید محرک یک پاسخ باشد نه صرفا موجب گرمی یا سردی.
منـابـع
لین. إی. گودمن- فلسفه اسلامی- ترجمه دکتر سید محمد حکاک- صفحه 347-341
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها