حکیم عبدالقادر اهری و شیخ اشراق

فارسی 9405 نمایش |

مقدمه

عبدالقادر اهری از حکمای قرن هفتم است که تا کنون یک اثر از او به نام البلغة فی الحکمه شناسایی شده است. محمدتقی دانش پژوه در مقدمه ای که بر چاپ مصحح خود از این کتاب نوشته، اهری را با سهروردی مقایسه کرده است. به عنوان نمونه: «اهری در این کتاب مانند خود سهروردی از کتاب و سنت جای جای گواه می آورد او مانند سهروردی منطق را به کنار نمی گذارد.» پس از دانش پژوه پژوهشگران دیگری نیز این دو متفکر را در ارتباط با هم مورد توجه قرار داده اند. نصرالله پورجوادی از عبدالقادر اهری به عنوان نخستین نویسنده اشراقی پس از سهروردی نام می برد و کتاب البلغة را مبتنی بر آراء شیخ اشراق معرفی می کند. پورجوادی هیچ شاهد یا دلیلی برای ادعای خود ذکر نمی کند. علی میرافضلی نیز به تبعیت از پورجوادی چنین ادعایی را تکرار کرده است: «البلغة متنی فلسفی مبتنی بر آرای شیخ اشراق است که به زبان عربی نوشته شده است.» میرافضلی نیز هیچ شاهد یا دلیلی برای ادعای خود ذکر نکرده است.

عبدالقادر اهری کیست؟

نام کامل او «عبدالقادر بن حمزة بن یاقوت اهری» است. اطلاعات ما درباره او منحصر است به آنچه که ابن فوطی در مجمع الآداب فی معجم الالقاب ذکر کرده. ابن فوطی، عبدالقادر اهری را چنین معرفی می کند: «(اهری) از حکمای صوفی متاله بود، در جوانی در جستجوی تجرید و تحصیل سفر کرد و به خراسان و فارس رفت و (نیز) در هرات نزد امام فخر رازی درس خواند و در ایام مستنصر بالله وارد بغداد شد.
پس از اینکه از سفر طولانیش برگشت، بهاء الدین کلیبری از او دعوت کرد و مدرسه ای نیکو برای او آماده ساخت و فرزندانش را در آن مدرسه برای تحصیل به اهری سپرد و معاش او را تامین کرد، اهری مدتی در آنجا بود سپس به اهر برگشت و به تدریس پرداخت و جماعتی از طالبان علم از محضر او استفاده کردند.... وفات او در اواخر سال 657 بوده است.

البلغة فی الحکمة

البلغة فی الحکمة اثری است در حکمت الهی که حال و هوای دینی و کلامی بر آن غلبه دارد. مؤلف جای جای از آیات قرآن کریم و احادیث استفاده می کند. استفاده از تعالیم صوفیه نیز تقریبا به اندازه دیگر متون حکمی این دوره است. البته اهری معرفت شهودی را بالاترین درجه معرفت معرفی می کند و از اهل عرفان با عظمت یاد می کند و اصحاب عرفان و شهود را برتر از ارباب فلسفه و برهان می داند.
اهری البلغة را تعریف لغوی و اصصلاحی فلسفه آغاز می کند. بعد از آن مباحث و چارچوب کتاب را در پنج بخش تنظیم می کند؛ با این توضیح که اهری پس از تعریف حکمت و فلسفه می گوید: از آنجائی که انسان معجونی از «نفس لطیف» و «بدن کثیف» است، حکمت نیز به دو قسم تقسیم می شود: 1- حکمت نفسانی نظری 2- حکمت جسمانی عملی. اهری حکمت نفسانی نظری را نقش بستن صورت «وجود» به تمامی بر نفس بشری تعریف می کند و آن را شامل دو معرفت می داند:
اول. معرفت به ماهیت عالم و علم به اعراض و اجسام.
دوم. معرفت به «علت» وجود عالم.
معرفت اول در دو قطب «روحانیات» و «جسمانیات» و معرفت دوم در دو قطب «مبداء مطلق» و «معاد» مورد بررسی قرار می گیرد؛ و این چنین است که اهری مباحث حکمت نظری را به سبب قطب های چهارگانه در چهار بخش تنظیم می کند (شاید به این دلیل به کتاب البلغة، الاقطاب القطبیه گفته شده است) و در پایان کتاب نیز (بخش پنجم) به مباحث حکمت عملی می پردازد.

تاثیرپذیری اهری از شیخ اشراق

با بررسی کتاب البلغة فی الحکمة متوجه می شویم که اهری در برخی مسائل از شیخ اشراق تاثیر پذیرفته ولی چنین نیست که اثر او تماما مبتنی بر آراء شیخ اشراق باشد به طوری که او را پیرو شیخ بدانیم.
اساسا تاثیرپذیری اندیشمندی از اندیشمند دیگر دو گونه است: تاثیرپذیری حداقلی و تاثیرپذیری حداکثری. در گونه اول آشنایی اندیشمند بعدی با اندیشمند قبلی و پذیرش و نقل برخی از آراء او ملاک تاثیر پذیری است اما در گونه دوم اندیشمند بعدی در خط فکری ای که اندیشمند قبلی ترسیم کرده حرکت می کند و نظرات خود را نیز در آن چارچوب مطرح می کند؛ اندیشمندانی که با عنوان «شارح» شناخته می شوند نمونه گونه دوم تاثیر پذیری هستند. به نظر می رسد که تاثیر پذیری اهری از شیخ از گونه اول است.

معرفت نفس به خودش

اهری در صفحه 43 البلغة در خصوص معرفت نفس به خودش چنین می گوید: «نفس ذات خود را ادراک می کند و ادراک ذات برای نفس از طریق ارتسام صورت ذات نیست چرا که آن صورت غیر از ذات است و معرفت به آن، معرفت به آن صورت است نه معرفت به ذات.»
سخن اهری به بیان دیگر این است که نفس به ذات خودش علم حضوری دارد و نفس نمی تواند از طریق علم حصولی و دخالت صورت به خودش علم پیدا کند.
اهری در بیان این مطلب قطعا از سهروردی تاثیر پذیرفته است. سهروردی تاثیر پذیرفته است. سهروردی در کتاب المشارع و المطارحات همین مطلب و همین استدلال را بیان کرده است: «ان نفوسنا اذا ادرکت ذاتها لیس ادراکها بصورة لوجوه... کل صورة هی فی المدرک زایدة علی ذاته هی بالنیسة الیه «هو» لا ان تکون له «انا» فلیس الادراک بالصورة؛ ادراک نفوس ما از ذاتشان به واسطه صورت نیست به چند دلیل... یکی اینکه هر صورتی نزد مدرک غیر از ذات است و در مقایسه با ذات «او» به شمار می آید و «من» محسوب نمی شود. از این رو ادراک به واسطه صورت حاصل نمی شود.» (مجموعه مصنفات، ج1، ص 484)

نقل قول های مستقیم و مشابه

اهری، در صفحات 44، 45 و 46 البلغة سخنانی را از عیسی (ع)، بایزید بسطامی و حلاج و دو سخن نیز بدون ذکر گوینده آن نقل کرده است. مقایسه این سه صفحه با صفحه 49 رساله الواح العمادیة سهروردی، ارتباط معنا داری را نشان می دهد. هر شش جمله نقل شده در البلغة به عینه در الواح موجود است و به احتمال قوی از این کتاب نقل شده اند.

تاثیرپذیری در مسئله صور معلقه

اهری در صفحه 70 البلغة نام سهروردی را غلط ضبط کرده و او را «محمودبن محمد السهروردی» خوانده است در حالی که نام سهروردی در منابع به صورت «شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی» ضبط شده و اسمی که اهری به کار برده نه تنها درباره شیخ اشراق بلکه درباره دو همشهری او یعنی «ابوالنجیب سهروردی» و «شهاب الدین ابوحفص عمر سهروردی» نیز به کار نرفته است.
اهری پس از ذکر نام سهروردی مطلبی را از او نقل کرده است: «فقد قال (السهروردی) فی بعض تصانیفه الذی خالف فیه طائفة المشائین: الصور المعلقة التی شاهدتها انا و شاهدتها جمع عظیم من اهل دربند لیست هی مثل افلاطن فان مثله نورانیه و هی ظلمانیة فهذه اذن تکون کالظل لها.»
اصل سخنی که اهری از سهروردی نقل کرده، در حکمة الاشراق است. عین سخن سهروردی چنین است: «والصور المعلقه لیست مثل افلاطون، فان مثل افلاطون نوریة ثابتة و هذه مثل معلقة منها ظلمانیة و منها مستنیرة للسعداء علی ما یلتذون به بیض مرد و للاشقیا، سود زرق. و لما کان الصیاصی المعلقة لیست فی المرایا و غیرها، و لیس لها محل، فیجوز ان یکون لها مظهر من هذا العالم، و ربما تنقل فی مظاهرها، و منها یحصل ضرب من الجن و الشیاطین. و قد شهد جمع لایحصی عددهم من اهل دربند، و قوم لایعدون من اهل مدینة تسمی میانج شاهدوا هذه الصور کثیرا بحیث اکثر المدینة کانوا یرونهم دفعة فی مجمع عظیم علی وجه ما امکننی دفعهم.»
چنانچه از مقایسه نقل قول اهری از شیخ اشراق با عین سخن شیخ در حکمة الاشراق ملاحظه می شود، نقل قول اهری بسیار ناقص و برداشت اهری از آن غیر از آن چیزی است که مورد نظر شیخ بوده. خلاصه سخن سهروردی این است که: صور معلقه همان مثل افلاطون نیست چرا که مثل افلاطون حقایقی ثابت و نورانی اند اما مثل (صور) معلقة برخی ظلمانی اند و برخی نورانی و چون محل معینی ندارند (یعنی ثابت نیستند) می توانند در عالم مظاهری پیدا کنند و از مظهری به مظهر دیگر انتقال پیدا کنند و جن و شیاطین نیز از مظاهر صور معلقه هستند. تعداد زیادی از اهل دربند و جمع قابل توجهی از اهل میانه چنین صوری را مشاهده کرده اند.
اما اهری در نقل قول خود «صور معلقه» را عین یکی از مظاهر آن (صوری که به گفته اهری، سهروردی و اهل دربند مشاهده کرده اند) تلقی کرده و همچنین صور معلقه را به تمامی ظلمانی دانسته است و جمله ای را به سخن سهروردی اضافه کرده و گفته که «این صور به منزله سایه مثل افلاطونی است»، در حالی که تا آنجا که نگارنده بررسی کرده چنین مطلبی مورد نظر سهروردی نبوده است.

تاثیرپذیری در مسئله عقل اول

اهری در صفحه 89 کتاب البلغة می گوید: «در لغت فهلوی از "عقل اول" به "بهمن" تعبیر کرده اند.» شیخ اشراق نیز در حکمة الاشراق اشاره می کند که «بعضی از فهلویه از "نور اول" به "بهمن" تعبیر می کنند.»
درباره تاثیرپذیری اهری از شیخ اشراق در این مورد سخن قاطعی نمی توان گفت چرا که برخی دیگر از متفکران اسلامی به این مسئله و سایر معلومات مربوط به دین زردشتی علم داشته اند، به عنوان نمونه شهرستانی در الملل و النحل دو فصل را به مذاهب ایران باستان اختصاص داده و در بخشی از مطالب ضمن اشاره به امشاسپندان زرتشتی تصریح می کند که نخستین زاده خدا فرشته ای است که او را "بهمن" گویند. (به نقل از ترجمه فارسی) اما تا جائی که جستجو شده است شهرستانی اسمی از لغت فهلوی و فهلویان نیاورده و همین نکته احتمال تاثیر پذیری اهری از سهروردی را در این مسئله تقویت می کند.

تاثیرپذیری در تبیین مراتب توحید

اهری در صفحه 112 کتاب البلغة پس از نقل قولی از فخر رازی (یا امام غزالی) با این عبارت: «قال الشیخ الامام حجة الاسلام، رضی الله عنه، «لااله الاالله شهادة العوام ولاهو الا هو شهادة الخواص.» در ادامه می افزاید: «و من المدققین من زاد علیه فقال: ههنا خمس مقامات: لااله الا الله، و لاهوالاهو، و لاانتالا انت، و لاانان الا انا، و کل شیء هالک الا وجهه.»
اهری به اسم این «اهل دقت» اشاره نمی کند ولی به احتمال قریب به یقین این شخص کسی جز شیخ اشراق نیست. شیخ در رساله فارسی صفیر سیمرغ دقیقا به مراتب توحید با ترتیبی که اهری از آن سخن گفته اشاره کرده و حتی به تفصیل بحث کرده است اما اهری فقط عبارات اصلی او را بدون توضیحات در کتاب خود آورده است. آغاز سخن شیخ چنین است: «و بعضی از محققان گویند که "لااله الاالله" توحید عوامست و "لاهوالاهو" توحید خواص است و در تقسیم تساهل کرده است و مرتبت توحید پنج است... (تا پایان عبارت)»

تاثیرپذیری در استعمال اصطلاحات صوفیه

در صفحه 186 البلغة تعریفی که اهری از اصطلاحات «طوالع» و «لوائح» و «سکینه» ارائه کرده مطابق با تعریف سهروردی از این اصطلاحات است. اهری می گوید: «این برق (مورد اشاره) در اوائل ظهور و بروز در لسان صوفیه طوالع و لوائح نامیده می شود و چنانچه دوام پیدا کند و ثبوت و سکون و قرار گیرد سکینه نامیده می شود.» نظر سهروردی نیز چنین است؛ وی در رساله صفیر سیمرغ می گوید: «اول برقی که از حضرت ربوبیت رسد بر ارواح طلاب، طوالع و لوائح باشد... و هجوم آن چنان ماند که برق خاطف ناگاه در آید و زود برود.» او در ادامه می افزاید: «چون این انوار (طوالع و لوائح) به غایت رسد و به تعجیل نگذرد و زمانی دراز بماند، آن را سکینه گویند و لذاتش تمام تر از لذات لوائح باشد.»

مسئله اثبات حدوث نفس و بدن

عبدالقادر اهری در صفحات 223، 224 و 225 البلغة برای اثبات اینکه حدوث نفس توام با حدوث بدن است دلیل عقلی و نقلی و کشفی می آورد. ترجمه دلیل عقلی او چنین است: «اگر نفس قبل از بدن موجود باشد از دو حال خارج نیست: یا قسمت پذیر است و یا قسمت ناپذیر. اگر قسمت پذیر باشد پس جسم است چرا که جسم معنایی غیر از قسمت پذیر بودن ندارد. اگر قسمت ناپذیر باشد، تعلق آن به ابدان از دو حال خارج نیست: یا واحد باقی می ماند یا تقسیم می پذیرد، اگر واحد باقی بماند لازم می آید برای تمامی ابدان یک نفس مدبر وجود داشته باشد به طوری که جمیع مردم حرکت یکسان و ادراک یکسان داشته باشند و محال بودن چنین امری روشن است. و اگر بعد از تعلق به ابدان تقسیم پذیرد دو محال لازم می آید: یکی تجسم (جسم پذیری)، ترکیب (ترکیب پذیری) و تفصل و توصل (فصل و وصل پذیری) که از خصوصیات جسم به شمار می آید و دیگری حدوث آن همراه با بدن در حالی که وجودش قبلا مفروض گرفته شده بود.»
پیش از اهری، تنها سهروردی را می شناسیم که به حدوث نفس توام با حدوث بدن معتقد است. سهروردی در پرتونامه، الواح عمادی و یزدان شناخت به این مطلب اشاره کرده و بر آن دلیل اقامه کرده است. به عنوان نمونه سهروردی در پرتونامه چنین دلیل می آورد: «و بدانکه نفس پیش از بدن موجود نباشد، که اگر پیش از این موجود بودی نشایستی که یکی بودی و نه بسیار، و این محالست. اما آنکه نشاید که نفوس پیش از بدن بسیار باشند، از برای آنست که همه در حقیقت آنکه نفس مردمی اند مشارک و از یک نوع اند و چون بسیار شوند ممیز یابد. و پیش از بدن افعال و ادراکات و اختلاف هیات بدنی نیست تا فرق کند در میان ایشان، و آنچه حقیقت نفس اقتضا کند در همه یکی باشد، پس بسیار نتواند بودن. و اما آنکه نشاید که همه نفسها پیش از بدن یکی باشد، که اگر پاره شود و قسمت پذیر گردد جسم باشد و ما گفتیم محال است. و اگر هم چنان یکنفس بماند و در جمله ابدان مردم تصرف کند، پس هر چه یکی داند باید که همه دانند، زیرا که همه را یکنفس باشد، و نه چنین است، پس ظاهر شد که نفس پیش از بدن نتواند بود، که هر دو بهم حاصل شوند و میان ایشان علاقه ای است عشقی و شوقی، نه چون علاقه اجسام و اعراض.»
مقایسه استدلال اهری با استدلال سهروردی نشان می دهد که اهری در این مسئله نیز از شیخ تاثیر پذیرفته، اگر چه استدلال شیخ محکم تر و متقن تر از استدلال اهری است. استدلال اهری ناقص است. صورت درست استدلال اهری چنین است: اگر نفس قبل از بدن موجود باشد از دو حال خارج نیست یا قسمت پذیر است یا قسمت ناپذیر. اگر قسمت پذیر شود پس جسم می شود که محال است و نیز نیاز به ممیز پیدا می شود برای اینکه نفسی از نفس دیگر متمایز شود در حالی که ممیزی در میان نیست. و یا اینکه قسمت ناپذیر است که در این حال لازم می آید همه یک نفس داشته باشند که این هم محال است.

فعل قول مستقیم اشعار

عبدالقادر اهری سه بیت عربی و یک رباعی فارسی از سهروردی نقل کرده است. در نقل ابیات عربی به نام سهروردی اشاره کرده ولی در نقل رباعی فارسی به نام گوینده آن اشاره نکرده است. رباعی فارسی چنین است:
در کنج خرابات بسی رندانند *** کز لوح وجود سرها می خوانند
بیرون ز شتر گربه احوال فلک *** دانند شگفتها و خر می دانند
این رباعی را سهروردی در رساله صفیر سیمرغ آورده و تصریح کرده که: «این دو بیت مراست.» اما منبع اشعار عربی سهروردی بر نگارنده معلوم نیست.

نتیجه

بررسی کتاب البلغة نشان می دهد که عبدالقادر اهری با برخی آثار و آراء سهروردی آشنایی داشته است. می توان تقریبا با یقین گفت که او رساله صفیر سیمرغ سهروردی را مطالعه کرده و آن را در اختیار داشته است. سه مورد نقل قول صحیح از این رساله موید مطلب فوق است. اما درباره دیگر آثار سهروردی، به دلیل نقل قول های ناقص و مغشوش از آنها، به سختی می توان پذیرفت که اهری به آنها دسترسی داشته است. شاید به واسطه آثار دیگری با آنها آشنا بوده و یا اینکه برخی از آثار سهروردی را به اجمال مطالعه کرده بوده اما نسخه ای از آنها را در اختیار نداشته. به هرحال با این بررسی روشن شد که البلغة برخلاف نظر برخی محققان مبتنی بر آراء شیخ اشراق نیست بلکه اهری در مواردی از آراء سهروردی تاثیر پذیرفته، علاوه بر این، موارد اختلاف او با سهروردی اندک نیست.
سخن پایانی اینکه کتاب البلغة فی الحکمة از دیدگاه های گوناگون قابل بررسی است، ولی متاسفانه تا کنون فقط به دلیل اشتمال بر چند رباعی خیامی مورد توجه قرار گرفته و درباره ارتباط آن با حکمت اشراق نیز مطالبی کلی مطرح شده. در این مقاله سعی شد با بررسی روابط فکری اهری و شیخ اشراق، تاثیر پذیری اهری از شیخ به دقت (در حد وسع نگارنده) مورد بررسی قرار گیرد و نیز توجه محققان و پژوهشگران به این اثر مهم جلب شود. امیدواریم در آینده مقالات دیگری در بررسی این کتاب از جنبه های گوناگون نوشته شود.

منـابـع

حسن اسدی (تبریزی)- کتاب اشراق- فصلنامه فلسفی، عرفانی، ادبی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز- سال دوم- شماره 4 و 5 پیاپی- صفحه 51- 60

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها