ابوالبرکات بغدادی

English فارسی 8017 نمایش |

زندگینامه

فیلسوف و پزشک مشهور قرن 6 هـ قمری؛ یهودی الاصل غیر ایرانی که بعدا مسلمان شد!
نامش: هبة الله- القابش: (طبیب بلدی، اوحد الزمان، فیلسوف العراقین و ابوالبرکات)
پدرش: «علی» یا «یعلی» یا «الی» بن ملکا (ملکان)، بین این اسامی شکی وجود دارد زیرا، به قرینه ی یهودی بودنش، نام علی بعید به نظر می رسد، اما به هرحال او را «ابن ملکا» و «البن ملکان» گویند.
تاریخ دقیق تولد و وفات ابوالبرکات مشخص نیست، اما با دوران «مستنجد و مستضی» سی و دومین و سی و سومین خلفای عباسی یعنی در سالهای 555 تا 575 هـ ق معاصر بود.
در ناحیه ی «بلد» از توابع دجیل مابین سامرا و بغداد (نزدیکی موصل) به دنیا آمد، خانواده اش یهودی بودند و لذا او نیز در همان خانواده در بغداد تربیت و همانجا ماندگار شد.
تحصیلات علوم خود را در رشته طب و فلسفه و فنون ادبیه، تا سرحد عالی پیش برد، طب را نزد «ابوالحسن سعید بن هبة الله بن حسین»، که در این رشته ممتاز و در علوم حکمیه با فضل و از اساتید مشهور بود، در همان بغداد آموخت.
سپس به سبب مهارتش در پزشکی به خدمت خلفای عباسی درآمده و طبیب مخصوص آن دو خلیفه گردید. شهرتش در معالجات به حدی رسید که از طرف و اکناف او را دعوت و حتی برای معالجه بیماری در پادشاهان سلجوقی از بغداد به همدان فرامی خواند، او در تشخیص و معالجه بیماران روش های خاصی به کار می برد که موجب حیرت پزشکان آن زمان شده بود، نمونه هایی از روش و درمان او را در آثار «ابن ابی اصبیعه» و «قفطی»، می توان مشاهده کرد. پزشکان معاصر، مشکلات علمی خود را با او مطرح و پاسخ خود را می گرفتند، و لذا این حسن معالجات، باعث شد تا عطایا و ثروت قابل ملاحظه ای، بخشش گردد.
این تبحر، از سویی بنا به استعداد و قابلیت او و از سوی دیگر به خاطر استادش، (سعید بن هبة الله) هر چند که او، اجازه نمی داده که از محضرش، یهودی یا نصرانی استفاده کند، اما ابوالبرکات، که در ابتدا یهودی بود با نیرنگ در درب در می نشست و تا یک سال به همین صورت از او بهره می برد، پس از یکسال که استاد از وجود چنین شاگردی مطلع شد، بر او رحم کرد و اجازه داد رسما شرکت نماید. و اما در رشته ی فلسفه، یک فیلسوف صاحب نظر و متبحر که فلاسفه ای مانند صدرالمتأهلین به او و کتابش (المعتبر) نظر داشته اند که به واقع، از کتب معتبر فلسفه می باشد.
شهرتش در این زمینه (آراء فلسفی) نیز در حدی بود که متفکران دیگر قرن 6 ه ق به بعد به نقد سخنانش پرداختند؛ در واقع او مانند «ابوعلی سینا» فیلسوف پزشک بوده.
شهاب الدین یحیی سهروردی در «المشارع و..» از ابوالبرکات به عنوان طبیب متشبه به حکما نام برده و به نقد افکار او درباره اراده خداوند می پردازد.
این مرد بغدادی یهودی الاصل در اواخر عمرش، به دین اسلام گروید و آن را ستود و شاگردان غیر اسلامی را به مجلس درسش راه نمی داد.

علل گرایش به اسلام

در این مورد، چند گفته است: 1- برخی مرگ همسر سلطان محمود سلجوقی که تحت معالجه او بوده و از دنیا رفته را عامل ترس او و علت مسلمان شدنش می دانند.
بعضی دیگر، استخفاف قاضی القضاة بغداد نسبت به او را، در این تصمیم مؤثر دانسته اند و عده ای از جمله «بیهقی» گویند که: در جنگی که میان یکی از خلفای عباسی (المسترشد بالله)، با سلطان مسعود سلجوقی در سال 529 ق روی داد، ابوالبرکات اسیر شد و از ترس کشته شدن اسلام آورد، و لذا از مرگ نجات پبدا کرد و از سلطان خلعت گرفت.

اساتید و شاگردان

از مهم ترین و اصلی ترین اساتید او، نام «سعید بن هبة الله» در تاریخ ذکر شده و می دانیم که از این راه سلسه ی اساتیدش مستقیما به «فارابی» می رسد که غالبا غیر مسلمان بودند.
و اما بعضی شاگردان او عبارتند از:
1- ابن الدها منجم
2- ابن الفضلان
3- مهذب الدین نقاش و شیخ یوسف پدر عبداللطیف بغدادی (شایعه ساز معروف سوختن کتابخانه اسکندریه توسط مسلمانان) و اسحاق بن ابراهیم بن اغرز، که با او دوستی نیز داشت.

شخصیت ظاهری او

مردی خودپسند و متکبر بود که بیشتر مؤلفان از او به سوء خلق و دنائت طبع یاد کرده اند.
ماجرای دشمنیش بر ضد (امین الدوله ابوالحسن ابن تلمیذ) و توطئه برای او که پزشک مشهور نصرانی او بود و مقرب دستگاه خلافت عباسی و مردی بسیار متواضع و بزرگوار بود، در مناسخ تاریخی ذکر شده است. او ابوالبرکات، 3 دختر داشت که همگی بر آیین یهود باقی ماندند.

نظریه ی دانشمندان اسلامی

او از نقادان فلسفه ی مشاء، و آراء و افکار فلسفیش همواره مورد توجه متفکران اسلامی بوده است.
بعضی او را مورد اعتراض قرار داده و مانند حکیم عمر خیام، ایرادهای او بر «ابن سینا» را بی پایه دانسته و گفته اند که ابوالبرکات، توانایی درک سخنان ابن سینا را هم ندارد تا چه رسد به اینکه نظریات او را رد کند.
نیز شیخ اشراق، گفته های او را «هذیانات قبیحه» خوانده و عقایدی نظیر آرائش را، «سبب انطماس حکمت» می شمارد. هرچند که میان اندیشه و افکار این دو نفر به مشابهت هایی برمیخوریم که باید یا آن را نشان دهنده ی تأثیر ابوالبرکات بر شیخ اشراق دانست یا حمل بر توارد کرد و یا باید گفت هر دو فیلسوف، از منبع مشترکی تأثیر گرفته اند. (برای اطلاعات بیشتر به منابع مربوطه مراجعه شود).
از طرف دیگر، عده ای از دانشمندان و متفکران اسلامی، وی را ستوده و نظریاتش را ستایش نموده و از آن متأثر شده اند که این خود نشان از اهمیت اندیشه های نقادانه اوست.
یکی از این مدافعان، «علاء الدین فرامرز بن علی، مؤلف کتاب مهجة التوحید» که مردی بسیار فاضل و دوستدار فلسفه و اهل حکمت است که در گفتگویش با حکیم عمر خیام و اعتراض او به ابوالبرکات دفاع سختی کرده و با لحن خشن و عتاب آمیز با وی سخن می گوید.
افکار این فیلسوف بغدادی همواره مورد توجه متکلمان اشعری و مدافعان سنت و حدیث هم بوده تا جائی که گفته شده «شهرزوری» اکثر شبهات فخرالدین رازی بر فیلسوفان مشایی، از سخنان وی گرفته شده است:
هم چنین «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویه» از او به جهت پیروی نکردنش از فیلسوفان، تمجید کرده و در بحث مربوط به علم خداوند نسبت به جزئیات عقیده و نظر او را از دیگر متفکران اسلامی به عقاید اهل سنت و حدیث، نزدیکتر شمرده و دائما از او یاد کرده و در مرتبه ی فیلسوفانی مانند (سهروردی) قرار داده و به اقوالش در مخالفت با فلسفه مشایی، استناد می کند.
او کورکورانه از گذشتگان پیروی نکرده و فقط به مبانی منطقی و برهان عقلی، ارج می نهد. هدفش شناخت حقیقت بوده و نه طرفداری از شخصی و یا عقیده ی خاص و سرانجام او در آخر عمرش به بیماری جذام مبتلا شد، هرچند که با روش مخصوصی خود را معالجه نمود اما بینایی اش را از دست داد و کور شد و به شاگردانش املا می کرد.

برخی تألیفات

1- کتاب «المعتبر فی الحکمة» مهمترین و مشهورترین اثر فلسفی اوست که از آن به: (هو احسن کتاب صنف فی هذا الشأن فی هذا الزمان) نام برده اند. ظاهرا خودش هم به اهمیت این کتاب آگاه بوده که نزدیک مرگش سفارش نمود بر سنگ مزارش بنویسند.
«هذا قبر اوحدا الزمان ابی البرکات ذی العبر صاحب المعتبر» این کتاب در 3 بخش، منطقی، طبیعی و الهی نوشته شده است.
2- اختصار التشریح، که تلخیص و تهذیبی از سخنان جالینوس است.
3- رساله فی العقل و ماهیه
4- امین الارواح، که درباره ی معجونی است.
5- تفسیر منسوب به او که به زبان عربی و به خط عربی بر سفر جامعه تورات (بخش مواعظ) نوشته شده است.
وی این کتاب را به شاگردش: اسحاق بن ابراهیم بن اغرز (غررا) املاء کرده است.
نوشته و نسخه خطی این کتاب، در (آکسفورد و لینگراد) موجود است.
6- مقاله فی سبب ظهور الکواکب لیلا و اختفائها نهارا، این رساله به خواجه نصیر طوسی نسبت داده شده است.

پایان زندگی

نقلی است از بیهقی که گوید: سلطان مسعود سلجوقی بیمار شد. او را برای معالجه از بغداد به همدان آوردند، اما معالجات مؤثر نشد و سلطان درگذشت و چون اطرافیان از حیات پادشاه ناامید شدند، ابوالبرکات را وحشت گرفت و صبح همان روزی که پادشاه از دنیا رفت، او نیز فوت کرد. مدت عمرش، حدود 80 سالگی و حدود سال 560 ه ق است.
جنازه اش را همراه قافله حاجیان به بغداد بردند.

منـابـع

محمد علی مدرس تبریزی-ریحانة الادب

مرتضی مطهری-خدمات متقابل اسلام و ایران

دائرة المعارف بزرگ اسلامی به نقل از: عیون الانباء ابن ابی اصبیعه، الاشارات ابن سینا، تاریخ فلسفه اسلامی هانری کربن، اخبار العلما اخبار الحکما قفطی، المعتبر و چندین منبع دیگر

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها