پیوستگی امنیت و معنویت با تعامل معاصر ادیان الهی
فارسی 3225 نمایش |دین یکی از اجزای ماینفک زندگی بشر از اولین روز حیات او بوده است. همانطوری که از بیانات قرآن کریم بر می آید خدای متعال بدنبال هبوط آدم به روی زمین وسیله هدایت او را هم فرستاده است. می فرماید: «قلنا اهبطوا منها جمیعا فإما یأتینکم منی هدى فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون؛ فرمودیم: جملگی از آن فرود آیید. پس اگر از جانب من شما را هدایتی رسد آنان که هدایتم را پیروی کنند برایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد» (بقره/ 38). در ادوار مختلف، این سنت الهی، یعنی راهنمایی بشر بوسیله قوانین الهی ادامه داشته است. خداوند در زمانهای مختلف برای هدایت بشریت پیامبران خانواده ای، قبیله ای و جهانی فرستاده و به همین خاطر روی زمین هیچگاه خالی از حجت الهی که حامل پیام خدا به بشریت در قالب دین است نبوده و الان هم نیست. با اینکه قوانین آسمانی و سنت های الهی در اصول خود ثابت و تغییرناپذیر بوده است، ولی در میان انسانهای پیرو همان ادیان پراکندگی و تشتت راهها پیدا شده است.
دین و تعالیم آسمانی که برای اصلاح فرد و جامعه و تأمین سعادت او آمده است به خطرناکترین تهدیدکننده سعادت او که اختلاف و تفرقه است تبدیل شده است. روحیه صلح دوستی، اخلاق و عواطف انسانی مورد توجه همه ادیان آسمانی بوده و اثر عمیقی در کم کردن خصومتها و نفرتهای اقوام مختلف به یکدیگر داشته است و اگر الان هم به مفاد آنها آنچنانکه هست عمل شود می تواند نقش تعیین کننده ای در این راه باشد. چون این خصوصیت روح قوانین و شرایع آسمانی است. خداوند متعال هم در قرآن کریم بدین معنی اشاره کرده است. آنجا که می فرماید: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ؛ مردم امتی یگانه بودند پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (خود) را بحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند. و جز کسانی که (کتاب) به آنان داده شد، پس از آنکه دلایل روشن برای آنان آمد به خاطر ستم (و حسدی) که میانشان بود (هیچ کس) در آن اختلاف نکرد» (بقره/ 213).
از اینجا معلوم می شود که هدف ارسال پیامبران و انزال کتابهای آسمانی به منظور رفع اختلافات موجود در جامعه بوده است. خداوند رفع اختلافات را بصورت مطلق بکار برده که می تواند همه انواع آنرا، اعم از مادی و معنوی و دنیوی و اخروی را دربرگیرد. به عبارت دیگر هدف از ارسال پیامبران الهی از طرف خدا وصل بوده است، یعنی وصل انسانها به خداوند و همچنین وصل انسانها به یکدیگر: ایجاد وحدت و هماهنگی با آفریننده از یک سو و وحدت زمینی با همنوعان از سوی دیگر. این هدف در زمان خود انبیاء تا حدودی، لااقل میان پیروان آن پیامبر تحقق می یافت. ولی بعد از پیامبران اختلاف پیروان و پراکندگی آنها آشکارتر می شد. اگر در زمان پیامبران دو جبهه یعنی گروندگان و انکارکنندگان وجود داشت بعد از پیامبران در میان خود گروندگان نیز پراکندگی ایجاد شده و دینی که یکی از مهمترین شاخصه هایش ایجاد وحدت و یکپارچگی بود به ابزاری در دست فرصت طلبان تبدیل می شد. در جوامع نقش دین هر چه کم رنگ تر می شد این شکاف بیشتر احساس می شد. همانطوری که از آیه قرآن نیز بر می آید در این اختلاف هم بیشترین سهم را علماء و صاحب نظران و به عبارت دیگر پیش کسوتان آن آیین -آنهایی که نسبت به دیگران از آگاهی بیشتری برخوردار بودند و توده مردم معمولا تابع آنها هستند- داشتند. این گروه از جامعه با تحریف حقایق دین به نفع خود و با تعصبهای ناروا و آمیختن دین آسمانی با خرافات، زیر پرچم دین به تفرقه افکنی مشغول بودند. از این سیر تاریخی معلوم می شود که اصل قوانین الهی که بوسیله پیامبران به بشر عرضه شده است، در صورت درست اجرا شدن موجب اختلاف و پراکندگی نبوده است. علماء و صاحبنظران بودند که در اثر تحریف یا تفسیرهای غلط سبب این نابسامانی درون دینی شده اند. امروز هم علماء و صاحب نظرانند که می توانند عامل الفت میان ادیان و یا خصومت پیروان آن شوند. همانطوری که با کمی دقت به روند حوادث جاری در جهان معلوم می شود هیچیک از حوادث در اصل به منافع هیچ دینی خدمت نمی کند. ولی در اثر تبلیغات برنامه ریزی شده از قبل چنین قلمداد می شود و چون علماء و صاحب نظران عکس العمل بموقع نشان نمی دهند این تبلیغات مسموم کار خود را می کند و پیروان ادیان مختلف را رودرروی هم قرار می دهد.
به همین خاطر هم اگر انتظاری از دین برای برقراری صلح و امنیت در جهان می رود این انتظار از علماء است تا از پیروان ادیان. اگر علمای ادیان بتوانند با تکیه به مشترکات به همفکری و همسویی جهت تحقق اهداف کلی ادیان برسند، توده مردم نیز در آن مسیر به دنبال آنها حرکت خواهند کرد. چون از بررسی های تاریخی معلوم می شود که اکثر مناقشات و رودرروییهای ادیان بجای خدمت به منافع آن دین به بی دینانی که پشت صحنه آن حوادث هستند خدمت می کند. بعبارت دیگر عامل اصلی بوجود آمدن رودررویی پیروان ادیان الهی نیروی ثالثی است که از این حوادث بهره می برد و علماء و پیروان آن دین که این مناقشات را برتری دین خود و به نفع خود می پندارند به وسیله ای در دست همان قدرت ها تبدیل می شوند.
از اینرو قبل از هر چیز باید علماء، با ایمان به ضرورت این کار مسئولیت خود را در این راستا درک کنند و با تشکیل مجمعی همچون مجمع تقریب مذاهب و همچنین با برگزاری نشستهای مکرر در عصر حساس جهانی موجود از عهده این مهم بر آیند تا بتوانند از بروز حوادث تلخ میان ادیان الهی جلوگیری کنند. اگر چنین مجمعی برای تقریب ادیان الهی به یکدیگر تشکیل شود و بوسیله نشر مجله چند زبانی نتایج فعالیت آن مجمع و مشترکات ادیان به پیروان ادیان الهی رسانده شود موفقیتهای چشمگیری در این راه بدست خواهد آمد. چون اگر این کار عملی نشود خصومتهای متقابل میان پیروان ادیان الهی بوجود خواهد آمد که نتیجه آن اخلال در زندگی سالم خواهد بود. همانطوری که همه اذعان دارند امنیت نخستین و مهمترین شرط یک زندگی سالم اجتماعی است. نبودن امنیت در جامعه مستقیما زندگی را هدف خود قرار می دهد. به جوامع بشری قوانین و جهان بینی های مختلفی حاکم است. ولی با تأمل در می بابیم که تأثیر دین در زنده نگهداشتن اجتماع بسی قویتر و ریشه دارتر از روشهای غیر دینی است.
از نظر دین خدا امنیت افراد و جامعه آنقدر مهم است که باید از همه جوانب در امان باشد. نمونه بارز این مسئله ممنوع بودن غیبت در اسلام است. ممنوع بودن غیبت از نظر اسلام نشانگر این است که از نظر دین آسمانی نه تنها جان و مال مردم حتى آبرو و شخصیت آنها نیز باید در امنیت کامل باشد و احدی حق تعرض بدان ندارد. این امنیتی است که فقط می تواند در دین آسمانی که اصلاح همه جوانب وجود انسان و تأمین سعادت او را عهده دار است وجود داشته باشد. از اینجا هم فرق میان قانونگذاری دینی و غیر دینی معلوم می شود. روشهای اجتماعی معمولی چشم بمرحله مادی افراد دوخته اعتنائی بمعنویات و غریزه های درونی ایشان ندارند و تنها هدفشان هماهنگی و حفظ نظم و توازن میان اعمال مردم است تا طوری انجام گیرد که منتهی به اختلاف و کشمکش نگردد. آنچه قانون اجتماعی می خواهد آنستکه به موادش عمل شده و أعمال اجتماع را کنترل نماید و دیگر کاری به صفات درونی و احساسات باطنی ایشان که محرک این اعمال و دشمن داخلی مقررات است ندارد. ولی در قوانین الهی هر دو جهت در نظر گرفته می شود و به همین خاطر هم بازدهی اصلاح معنوی انسانها با قوانین الهی باثمرتر از تعلیمهای غیری الهی است. انسانی که اعتقاد به خدای ناظر و حاضر در همه جا دارد برای او بودن و یا نبودن مأمور فرقی نخواهد کرد و او نه برای افراد و نه برای جامعه و نه برای جامعه بشری در کل خطر و ناامنی ایجاد نخواهد کرد. دیگر امنیتی بالاتر از این نمی شود تصور کرد.
از اینرو علماء و دانشمندان ادیان الهی باید این جهات را مورد توجه قرار داده این نکته را بیشتر ملاحظه کنند و در راستای تعالی معنوی پیروان خود کمال سعی خود را بکار گیرند. چون پیروان از نظر معنوی هر چه بیشتر پایبند به دستورات دین باشند آنقدر در حفظ امنیت و آرامش جامعه خود کوشا خواهند بود. اگر پیروان ادیان با دین خود بصورت واقعی، همانطوری که هست آشنا شوند بالطبع اهداف کلی ادیان را هم بهتر درک خواهند کرد. چون متأسفانه بعضی اوقات افراد با اینکه بظاهر منسوب به دینی هستند، ولی از تعالم آن دین بکلی بی خبرند و بعضا به کارهای دست می زنند که حتى از نظر دین خودشان محکوم می باشد. بعد هم مصداق آن ضرب المثلی تحقق پیدا می کند که: «یک دیوانه سنگی به چاه انداخت، چهل عاقل نتوانست آنرا بیرون آورد». به همین خاطر باز هم علمای روشنفکرانند که باید پیشقدم باشند و کلیاتی را که مورد پذیرش همه ادیان است، برای عامه بازگو کنند که چنین کارهای از نادانان بی غرض صورت نگیرد. چون به قول پزشکان «پیشگیری بهتر از مداواست». خصوصا به این خاطر که نادانان مشابهی در طرف مقابل نیز هست و آنها نیز ممکن است با دست زدن به کارهای مشابه اوضاع را وخیم تر از آنچه که هست بکنند و کنترل روند حوادث ناممکن شود. البته این غیر از آن مواردی است که افرادی مغرضانه و با برنامه ریزی های از پیش تعیین شده این کارها را انجام می دهند.
به هر حال اولین قدم در راستای ایجاد نزدیکی میان ادیان بررسی و پیدا کردن مشترکاتی است که در ادیان وجود دارد. اگر بررسی شود این مشترکات هم بقدر کافی وجود دارد. از بیانات قرآن کریم هم برمی آید که اصول ادیان الهی یکی است. خدای تعالى می فرماید: «شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ* وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ؛ از (احکام) دین، آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد، برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم که دین را برپا دارید و در آن تفرقه اندازی مکنید بر مشرکان آنچه که ایشان را به سوی آن فرا می خوانی گران می آید خدا هر كه را بخواهد به سوى خود برمیگزيند و هر كه را كه از در توبه درآيد به سوى خود راه مینمايد* و فقط پس از آنکه علم برایشان آمد راه تفرقه پیمودند (آن هم) به صرف حسد (و برتری جویی) میان همدیگر» (شوری/ 13). از این آیات نیز بر می آید که ایجاد وحدت و دوری از تفرقه سرلوحه برنامه های همه پیامبران، بالأخص پیامبران اولوالعزم بوده است.
منـابـع
آقابالا مهدی اف- مقاله پيوستگی امنيت و معنويت با تعامل معاصر اديان الهی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها