تاثیر حکمت و فلسفه یهودی از هلنیسم یونان
فارسی 6035 نمایش |پس از قرن سوم قبل از میلاد یهودیان با هلنیسم آشنا شدند. نخستین محصول این آشنایى، ترجمه یونانى کتاب مقدس، موسوم به سبعینى بود. در عرصه فلسفه، فلسفه هاى رواقى و افلاطونى تأثیر بسزایى بر یهودیت داشتند. خداى افلاطونى به خداى خالق یهودى بسیار نزدیک بود. این در حالى بود که مکتب رواقى به یهودیت این مجال را مى داد که قوانین تورات را با قوانین جهان یکى بداند؛ قانونى که هم بر طبیعت و هم بر زندگى انسان حاکم است. خداوند نخستین قانون را به عنوان قانون تکوینى و دومین را به عنوان قانون تشریعى، که تورات است، اندیشید. این ایده را اریستوبولوس (Aristobulus)، یهودى اسکندرانى، در اواسط قرن دوم قبل از میلاد در تفسیر اسفار خمسه به کار برد، سپس فیلون یهودى آن را تکمیل کرد، مدتى بعد حکمت مطرح شده در امثال سلیمان همان تورات تلقى شد و سپس ربى ها گفتند که تورات ابزارى بوده که خداوند از طریق آن جهان را خلق نموده است. انسان شناسى یهود به وضوح متأثر از هلنیسم بود. پیشتر، در میان بنى اسراییل وجود روح به عنوان اصلى اساسى و مستقل از بدن مطرح نبود، اما شواهدى وجود دارد که نشان دهنده وجود تصور روح مستقل از جسم در میان ربى ها است.؛ مثلا در سنهدرین 91 مربوط به قرن دوم مسیحى آمده است که آنتونیوس از ربى پرسید، چه وقت روح به جسم وارد مى شود؟ در شروع لقاح یا در دوره جنینى؟ وى در پاسخ گفت: در هنگام تشکیل جنین، اما آنتونیوس اعتراض کرد که آیا بدون نمک هیچ گوشتى سه روز سالم مى ماند؟ ربى گفت که آنتونیوس وى را در این موضوع مجاب کرده است.
ادبیات حکمتى
ادبیات حکمتى ادبیات متأخر عهد عتیق است که پر از افکار یونانى است. کلمه حکمت معادل همان سوفیاى یونانى است. در کتب حکمتى مانند امثال سلیمان، ایوب، جامعه و حکمت سلیمان و نیز در کتاب روت، استر و صحیفه یونس نبى و مزامیر به وضوح، تأثیر یونان و نیز ایران مشهود است. کتاب جامعه و حکمت سلیمان تحت تأثیر هلنیزم بوده است. این تأثیر نه تنها در فلسطین بوده، بلکه در نزد یهود اسکندریه به کمال خود رسیده است. شاید تأثیر هلنیزم به اندازه تأثیر دین زرتشتى و عقاید قدیم ایرانیان بر یهودیان نبوده است؛ مثلا عقیده به نیروى شر و تأثیر وسوسه آن در زندگى بشر، ترتیب ملائکه، رستاخیز، منجى، داورى پس از مرگ، ثنویت و تقدیرگرایى، سخت، تحت تأثیر عقاید ایرانیان قدیم است. زعما و احبار یهودى در آغاز با این افکار نو مخالفت مى کردند، اما رفته رفته، این افکار در میان خود یهودیان شکاف هایى ایجاد کرد. در کتاب استر و کتاب روت و صحیفه یونس اختلافات عقیدتى قوم یهود به خوبى مشهود است.
حکمت در کتاب مقدس
حکمت به معانى مختلفى آمده است از جمله: داورى کردن به عدالت، دانایى، اطلاعات عمومى، مهارت ادبى، قدرت حکومت کردن و نیز به معناى فهم و شعور. حکم (حخم عبرى) انسان فاضل و دانا و از این رو، مشاور و معلم است. حکمت در کتاب مقدس پدیده اى تاریخى، سنتى فرهنگى و تکاپویى عالمانه در تاریخ کهن قوم یهود است که ادامه آن را در یهودیت اولیه و در مسیحیت مى توان مشاهده کرد. فرد حکیم داناتر، تواناتر، ماهرتر، خلاق تر و خوش فکرتر از همتایان خود بوده است. در نتیجه، او را به چشم مشاور و رهبرى مى نگریستند که دانش او باعث مى شد، وى هم معلم باشد و هم قابلیت رهبرى و حکومت کردن بر جامعه را پیدا کند. نظم جهان، نظم جامعه بشرى را ایجاب مى کند؛ زیرا این دو نظام به هم مربوطند. حکیم به رازهایى پى مى برد که الزاما باید در اختفاى آنها بکوشد، پس اگر انسان بدین گونه حکیم باشد، خداوند به طریق اولى حکیم، دانا، فاعل و عامل خیر است. نظم عالم فعل حکمت خداست. در امثال سلیمان، این حکمت تجسم و تشخص مى یابد و ابزار خدا در طرح و اجراى خلقت مى شود که از پیش از خلقت با خدا بوده است. تأمل در باب حکمت از عناصر مشترک یهودیان اسکندریه و فلسطین بوده است که ریشه در امثال سلیمان و ایوب دارد. در اینجا حکمت واسطه خلقت خداوند است. در کتاب اخنوخ اسلاوى آمده است که خداوند به حکمت خود امر مى کند که انسان را بیافریند. حکمت نخستین صفت خداوند است که از شکوه او متجلى مى گردد. کم کم این حکمت خود تورات یا کلام خدا مى شود و قدرت الهى به وسیله آن بیان مى گردد. چنین تصورى از کلام خدا به موازات مفهوم لوگوس یونانى شکل گرفت.
منـابـع
جان ناس- تاريخ اديان- ترجمه على اصغر حكمت- تهران- انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370
حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش یهودیت
طاهره حاج ابراهيمى- مقاله عرفان یهودی و مکتب گنوسی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها