شبهاتی پیرامون معجزه شق القمر

فارسی 3113 نمایش |

اصل شبهه

برخی بر اساس مبانی عقلی شبهاتی را در مورد معجزه شق القمر وارد نموده اند که اگر اینطور که مى گویند قرص ماه دو نیم شده باشد باید تمام مردم دنیا دیده باشند، و رصدبندان شرق و غرب عالم این حادثه را در رصدخانه خود ضبط کرده باشند، چون این از عجیب ترین آیات آسمانى است، و تاریخ تا آنجا که در دست است و همچنین کتب علمى هیئت و نجوم که از اوضاع آسمانى بحث مى کند نظیرى براى آن سراغ نمى دهد، و قطعا اگر چنین حادثه اى رخ داده بود اهل بحث کمال دقت و اعتنا را در شنیدن و نقل آن به کار مى زدند، و مى بینیم که نه در تاریخ از آن خبرى هست و نه در کتب علمى اثرى. و نیز گفته اند: دو نیم شدن ماه به هیچ وجه ممکن نیست، مگر وقتى که جاذبه میان دو نیمه آن از بین برود، و اگر از بین برود دیگر ممکن نیست دوباره به هم بچسبند، پس اگر انشقاقى اتفاق افتاده باشد باید تا ابد به همان صورت باقى بماند.

عناصر منطقی شبهه:
1- مسلمانان معتقد به معجزه شق القمر برای پیامبر اکرم می باشند.
2- در حالی که طبق دلایل تاریخی و علمی ممکن نیست چرا که به دلایل تاریخی اگر قرص ماه دو نیم شده باشد باید تمام مردم دنیا دیده باشند، و در تاریخ و در کتب علمى اثرى از آن باشد، در حالی که اینگونه نیست. و نیز به دلایل علمی دو نیم شدن ماه به هیچ وجه ممکن نیست.
3- در نتیجه ماجرای شق القمر درست نیست.

داستان شق القمر در آیات و روایات

خداوند در آیات 1 تا 3 سوره قمر می فرماید: «اقتربت الساعة و انشق القمر* و إن یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر* و کذبوا و اتبعوا أهواءهم و کل أمر مستقر؛ قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت. و هر گاه نشانه و معجزه اى را ببینند اعراض کرده مى گویند: این سحرى است مستمر! آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هواى نفسشان پیروى نمودند و هر امرى قرارگاهى دارد.»
در آیه نخست از دو حادثه مهم سخن به میان آمده: یکى نزدیک شدن قیامت است که عظیمترین دگرگونى را در عالم آفرینش همراه دارد و سرآغازى است براى زندگى نوین در جهان دیگر، جهانى که عظمت و گستردگى آن براى ما زندانیان عالم دنیا قابل درک و توصیف نیست. و حادثه دیگر معجزه بزرگ شق القمر است که هم دلیلى است بر قدرت خداوند بزرگ بر هر چیز و هم نشانه اى است از صدق دعوت پیغمبر گرامیش. مى فرماید: قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت! ذکر این دو حادثه با هم، همانگونه که جمعى از مفسران گفته اند، به خاطر آن است که اصولا ظهور پیامبر اسلام (ص) که آخرین پیامبران الهى است خود از نشانه هاى نزدیکى قیامت است، به همین جهت در حدیثى از خود پیامبر (ص) مى خوانیم که فرمود: «بعثت انا و الساعة کهاتین؛ مبعوث شدن من و قیامت همچون این دو است (اشاره به دو انگشت مبارکش که در کنار هم قرار گرفته).»
از سوى دیگر شکافتن ماه خود دلیلى است بر امکان به هم ریختن نظام کواکب و نمونه کوچکى است از حوادث عظیمى که در آستانه رستاخیز در این جهان رخ مى دهد، چرا که تمامى کواکب و ستارگان و زمین در هم مى ریزند و عالمى نو به جاى آنها ایجاد مى شود. طبق روایات مشهور که بعضى ادعاى تواتر آن نیز کرده اند مشرکان نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: اگر راست مى گویى و تو پیامبر خدایى ماه را براى ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را کنم ایمان مى آورید؟ عرض کردند آرى (و آن شب، شب چهاردهم ماه بود) پیامبر (ص) از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواسته اند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول الله آنها را یک یک صدا مى زد و مى فرمود: ببینید!

پاسخ استدلال به دلایل تاریخی

در پاسخ این قسمت شبهه که می گویند: اگر این امر حقیقتى داشت با آن همه اهمیتى که دارد باید در تواریخ جهان ثبت گردد، در حالى که چنین نیست. باید گفت: اولا ممکن است مردم آن شب از این حادثه غفلت کرده باشند، چه بسیار حوادث جوى و زمینى رخ مى دهد که مردم از آن غافلند، اینطور نیست که هر حادثه اى رخ دهد مردم بفهمند و آن را نزد خود محفوظ نگهداشته، و سینه به سینه تا عصر ما باقى بماند.
و ثانیا سرزمین حجاز و اطراف آن از شهرهاى عرب نشین و غیره رصد خانه اى نداشتند تا حوادث جوى را ضبط کنند، رصدخانه هایى که در آن ایام بر فرض که بوده باشد در شرق در هند، و در مغرب در روم و یونان و غیره بوده، در حالى که تاریخ از وجود چنین رصدخانه هایى در این نواحى و در ایام وقوع حادثه هم خبر نداده و این جریان به طورى که در بعضى از روایات آمده در اوائل شب چهاردهم ذى الحجة سال ششم بعثت یعنى پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاده است.
علاوه بر این بلاد مغرب که اعتنایى به اینگونه مسائل داشته اند (البته اگر در آن تاریخ چنین اعتنایى داشته بودند) با مکه اختلاف افق داشته اند، اختلاف زمانى زیادى که باعث مى شد آن بلاد جریان را نبینند، چون به طورى که در بعضى از روایات آمده قرص ماه در آن شب بدر بوده، و در حوالى غروب خورشید و اوائل طلوع ماه اتفاق افتاده، و میان انشقاق ماه و دوباره متصل شدن آن زمانى اندک فاصله شده است، ممکن است مردم آن بلاد وقتى متوجه ماه شده اند که اتصال یافته بوده.از این هم که بگذریم، ملت هاى غیر مسلمان یعنى اهل کلیسا و بت خانه را در امور دینى و مخصوصا حوادثى که به نفع اسلام باشد متهم و مغرض مى دانیم. ولى براى اینکه روشن شود این شبهه تا چه حد قابل اهمیت است، باید تجزیه و تحلیلى روى جهات مختلف این مساله صورت گیرد:
الف- باید توجه داشت که ماه همواره در نیمى از کره زمین قابل رؤیت است، نه در تمام آن، بنابراین نیمى از مردم روى زمین از این حساب خارجند.
ب- در نیمى از همین نیم کره نیز اکثریت قریب به اتفاق آنها در خوابند، زیرا بعد از نیمه شب است، به این ترتیب تنها یک چهارم مردم جهان مى توانند از چنین حادثه اى با خبر شوند.
ج- در بخش قابل رؤیت نیز هیچ مانعى ندارد که قسمتهاى قابل توجهى از آسمان ابرى، و چهره ماه با ابر پوشیده شده باشد.
د- حوادث آسمانى در صورتى جلب توجه افراد مى کند که یا مانند صاعقه ها توأم با سر و صداى شدید باشد، یا مانند خسوف و کسوف کلى نور به طور کامل قطع شود، آن هم براى یک مدت نسبتا طولانى. به همین دلیل در خسوفهاى جزئى و ماه گرفتگیهاى مختصر اگر قبلا از طرف منجمین اعلام نشود کمتر کسى با خبر مى گردد، و حتى گاه بسیارى از مردم از خسوف کلى نیز بى خبر مى مانند. تنها دانشمندانى که اجرام آسمانى و ماه را رصد مى کنند و یا کسانى که تصادفا چشم آنها به آسمان بیفتد ممکن است از چنین جریانى با خبر شوند، و عده اى دیگر را نیز با خبر سازند. بنابراین چنین حادثه کوتاه مدتى آن طور که ابتدا تصور مى شود مایه جلب توجه عمومى مردم جهان نیست، مخصوصا مردم آن زمان که اصولا براى اجرام آسمانى اهمیت کمترى قائل بودند.
ه- به علاوه وسائل ثبت مطالب در تاریخ و نشر آن در آن زمانها محدود بود، و حتى تعداد باسوادها بسیار کم بودند، و کتابها خطى بود، مثل امروز نبود که حوادث مهم، برق آسا به وسیله رادیوها و تلویزیونها و مطبوعات در سراسر جهان نشر شود.
با توجه به این جهات و جهات دیگر هرگز نمى توان از عدم ذکر این حادثه در غیر تواریخ اسلامى تعجب کرد، و آن را دلیل بر نفى آن گرفت.

تاریخ وقوع این معجزه در در تاریخ اسلام

در اینکه شق القمر در مکه و قبل از هجرت پیامبر (ص) واقع شده در میان مفسران و روات حدیث بحثى نیست، ولى از بعضى روایات استفاده مى شود این امر در آغاز بعثت پیامبر (ص) بوده (بحارالانوار جلد 17 ص 354 حدیث 8) در حالى که از بعضى دیگر برمى آید که این امر نزدیک هجرت و در اواخر دوران مکه روى داده است، آن هم بنا به تقاضاى حقیقت جویانى بود که از مدینه خدمت پیامبر (ص) آمدند و در عقبه با او بیعت کردند. (بحارالانوار جلد 17 صفحه 352 (حدیث 1) و نیز در بعضى روایات مى خوانیم که علت پیشنهاد شق القمر به پیامبر (ص) این بود که مى گفتند سحر در امور زمینى اثر مى گذارد، ما مى خواهیم مطمئن شویم که معجزات محمد (ص) سحر نیست. (بحارالانوار جلد 17 صفحه 355 حدیث 10) حتى جمعى از متعصبان لجوج بعد از دیدن این معجزه بزرگ گفتند ما قبول نخواهیم کرد مگر اینکه کاروانهاى شام و یمن فرا رسند، و از آنها سؤال کنیم: آیا آنها در مسیر خود چنین چیزى را دیده اند، اما هنگامى که مسافران گفتند دیده ایم باز ایمان نیاوردند!
نکته اى که ذکر آن نیز در اینجا لازم است اینکه این معجزه بزرگ همانند بسیارى از معجزات دیگر در تواریخ و روایات ضعیف با خرافاتى آمیخته شده که چهره آن را در نظر اندیشمندان دگرگون ساخته است، مانند فرود آمدن قطعه اى از ماه به روى زمین، ولى باید با دقت این خرافات را از آن جدا کرد تا چهره اصلى معجزه که جنبه علمى دارد لوث نشود.

پاسخ استدلال به دلایل علمی

در مورد این قسمت شبهه که می گوید به دلایل علمی دو نیم شدن ماه به هیچ وجه ممکن نیست. باید گفت: این که چنین چیزى محال عقلى باشد، مورد قبول نیست ولی ممکن است محال عادى یعنى خارق عادت باشد، و این محال بودن عادى اگر مانع از التیام بعد از انشقاق باشد مانع از انشقاق بعد از التیام هم خواهد بود، به این معنا که از همان اول انشقاق صورت نمى گرفت، و حال آنکه انشقاق به حسب فرض صورت گرفته، و در حقیقت اساس این شبهه انکار هر امر خارق العاده است، وگرنه کسى که خرق عادت را جایز و ممکن بداند، چنین اعتراضى نمى کند.

امکان شق القمر از نظر علوم روز
پاسخ این شبهه با توجه به مطالعات و اکتشافات دانشمندان فلکى چندان پیچیده نیست، زیرا اکتشافات مى گوید: چنین چیزى نه تنها محال نیست، بلکه بارها نمونه هاى آن مشاهده شده، هر چند در هر کدام عوامل خاصى مؤثر بوده است. به تعبیر دیگر: کرارا در دستگاه منظومه شمسى و سایر کرات آسمانى انشقاقها و انفجارهایى روى داده است از جمله:

الف- پیدایش منظومه شمسى
این نظریه از سوى همه دانشمندان پذیرفته شده است که تمام کرات منظومه شمسى در آغاز جزء خورشید بود که بعدا از آن جدا شده، و هر یک در مدار خود به گردش درآمده است.منتها درباره عامل این جدایى گفتگو است. لاپلاس معتقد است عامل این جدایى نیروى گریز از مرکز در منطقه استوایى خورشید بوده، به این معنى که در آن هنگام که خورشید به صورت توده گاز سوزانى بود (و هم اکنون نیز چنین است) و به دور خود گردش مى کرد سرعت این گردش در منطقه استوایى سبب شد که قطعاتى از آن جدا گردد، و در فضا پراکنده شود، و به دور مرکز اصلى یعنى خورشید به گردش درآید. ولى تحقیقات بعضى دیگر از دانشمندان بعد از لاپلاس منتهى به فرضیه دیگرى شده که عامل این جدایى را وقوع جزر و مدهاى شدیدى در سطح خورشید بر اثر عبور یک ستاره عظیم از نزدیکى آن مى شمرد.
طرفداران این فرضیه که حرکت وضعى خورشید را در آن روزگار کافى براى توجیه جدایى قطعاتى از آن نمى دانند دست به سوى این فرضیه دراز کرده، مى گویند: این جزر و مد، امواج عظیمى در سطح خورشید به وجود آورد، درست همانند سقوط قطعه سنگ عظیمى در یک اقیانوس، و بر اثر آن قطعاتى از خورشید یکى پس از دیگرى به خارج پرتاب شد، و به گرد کره مادر به گردش درآمد. در هر حال عامل جدایى هر چه باشد مانع از این نیست که همه معتقدند پیدایش منظومه شمسى از طریق انشقاق و جداییها صورت گرفته است.

ب- آستروئیدها
آستروئیدها قطعات سنگهاى عظیم آسمانى هستند که به دور منظومه شمسى در گردشند، و گاهى از آنها به کرات کوچک و شبه سیارات تعبیر مى کنند، بزرگى چنان است که قطر آن به 25 کیلومتر مى رسد، ولى غالبا از این کوچکترند. دانشمندان عقیده دارند آستروئیدها بقایاى سیاره عظیمى هستند که در مدارى میان مدار مریخ و مدار مشترى در حرکت بوده، سپس بر اثر عوامل نامعلومى منفجر و شکافته شده است. تا کنون بیش از 5 هزار آستروئید کشف و مشاهده شده، و عده زیادى از آنها که بزرگتر هستند نامگذارى، و حجم و مقدار و مدت حرکت آنها به دور خورشید محاسبه شده است، بعضى از فضاشناسان براى آستروئیدها اهمیت خاصى قائلند، و معتقدند احیانا مى توان از آنها به عنوان پایگاهى براى مسافرت به نقاط دور دست فضا استفاده کرد! این نمونه دیگرى از انشقاق در اجرام آسمانى است.

ج- شهابها
شهابها سنگهاى بسیار کوچک آسمانى هستند که گاه از اندازه فندق تجاوز نمى کنند، و به هر حال با سرعت شدیدى در مدار خاصى بر گرد خورشید در گردشند، و گاه که مسیر آنها با مدار کره زمین تقاطع پیدا مى کند، به سوى زمین جذب مى شوند. این سنگهاى کوچک بر اثر شدت برخورد با هوایى که زمین را احاطه کرده، به خاطر سرعت سرسام آورى که دارند، داغ و برافروخته و مشتعل مى شوند، و ما به صورت یک خط نورانى زیبا در لا به لاى جو زمین آنها را مشاهده مى کنیم، و از آن به تیر شهاب تعبیر مى نمائیم. و گاه تصور مى کنیم که ستاره دوردستى است که سقوط مى کند، در حالى که شهاب کوچکى است که در فاصله بسیار نزدیکى آتش گرفته، و سپس خاکستر مى شود.
مدار گردش شهابها با مدار زمین در دو نقطه تماس دارد، به همین دلیل در مردادماه و آبانماه که دو نقطه تقاطع دو مدار است شهابها بیشتر دیده مى شوند. دانشمندان مى گویند: اینها بقایاى ستاره دنباله دارى است که بر اثر حوادث نامعلومى منفجر و از هم شکافته شده است. به هر حال مساله انفجار و انشقاق در کرات آسمانى امرى بى سابقه نیست، و هرگز از نظر علم محال نمى باشد تا گفته شود اعجاز به محال تعلق نمى گیرد. اینها همه در مورد انشقاق است ولى بازگشت آن به حال معمولى بر اثر نیروى جاذبه اى که میان دو قطعه وجود دارد کاملا امکان پذیر است. گرچه در هیئت قدیم که بر محور عقیده بطلمیوس و افلاک نهگانه پوست پیازى اش، دور مى زد، چنان این افلاک بلورین به هم پیوسته بودند که خرق و التیام آنها از نظر جمعى محال بود، و به همین جهت پیروان این عقیده هم معراج جسمانى را منکر بودند، و هم شق القمر را، چرا که موجب شکافته شدن و سپس التیام در افلاک بود، ولى امروز که فرضیه هیئت بطلمیوسى به دست افسانه ها و اسطوره هاى خیالى سپرده شده، و اثرى از آن افلاک نهگانه باقى نمانده، زمینه اى براى این سخنان باقى نیست. شاید این نکته نیاز به یادآورى ندارد که شق القمر تحت یک عامل طبیعى معمولى صورت نگرفت، بلکه جنبه اعجاز داشت، ولى چون اعجاز به محالات تعلق نمى گیرد منظور در اینجا بیان امکان این مطلب بود.
بنابراین چه به دلایل تاریخی و چه به دلایل علمی موضوع شق القمر امری محال و غیر ممکن نمی باشد.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 105

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 صفحه 19-18 و 18-14

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد