شبهه ضرورت وجود امتیازات صنعتی و اقتصادی برای انبیاء
فارسی 2943 نمایش |شبهه
برخی بر اساس مبانی عقلی شبهه ای را در مورد ضرورت بعثت انبیاء (ع) بیان نموده اند که با توجه به اینکه حکمت الهی اقتضاء دارد که انسانها هر چه بیشتر و هر چه بهتر، به کمال و سعادت برسند آیا بهتر این نبود که خدای متعال، اسرار طبیعت را به وسیله وحی، بر مردم مکشوف سازد تا با بهره گیری از انواع نعمتها بتوانند به سیر تکاملی خودشان شتاب بخشند؟ چنانکه کشف بسیاری از نیروهای طبیعی در چند قرن اخیر و اختراع اسباب و وسایل زندگی، تأثیر شگرفی در پیشرفت تمدن داشته و آثار مطلوبی را در حفظ سلامتی و مبارزه با امراض و نیز تبادل اطلاعات و توسعه ارتباطات و مانند آنها به ارمغان آورده است. بدیهی است اگر انبیاء با ارائه علوم و صنایع شگفت انگیز و فراهم کردن وسایل آسایش، به مردم کمک می کردند می توانستند بر نفوذ اجتماعی و قدرت سیاسی خودشان بیفزایند و بهتر به اهدافشان برسند.
عناصر منطقی شبهه:
1- حکمت الهی اقتضاء دارد که انسانها هر چه بیشتر و هر چه بهتر، به کمال و سعادت برسند.
2- کشف بسیاری از نیروهای طبیعی در چند قرن اخیر و اختراع اسباب و وسایل زندگی، تأثیر شگرفی در پیشرفت تمدن داشته است.
3- اگر انبیاء با ارائه علوم و صنایع شگفت انگیز و فراهم کردن وسایل آسایش، به مردم کمک می کردند می توانستند بر نفوذ اجتماعی و قدرت سیاسی خودشان بیفزایند و بهتر به اهدافشان برسند.
پاسخ شبهه
پاسخ شبهه این است که نیاز اصلی به وجود وحی و نبوت، در اموری است که بشر با ابزار و شناختهای عادی نتواند به آنها پی ببرد و در صورت جهل به آنها، نتواند جهت حرکت خود را به سوی کمال حقیقی، تعیین کند و در مسیر آن، گام بردارد. به دیگر سخن: وظیفه اصلی انبیاء (ع) این است که انسانها را در جهت دادن به زندگی و حرکت تکاملی، یاری دهند تا بتوانند در هر شرایطی وظیفه خود را بشناسند و نیروهایشان را در راه رسیدن به هدف مطلوب به کار بگیرند، خواه مردمی بیابانگرد و چادرنشین باشند و خواه مردمی اقیانوس پیما و فضانورد، ارزشهای اصیل انسانی را بشناسند و بدانند چه وظایفی در مورد پرستش خدای متعال و درباره فردفرد خودشان و نیز نسبت به همنوعان و سایر آفریدگان دارند تا با انجام دادن آنها به کمال و سعادت حقیقی و ابدی، نائل گردند، اما اختلاف استعدادها و امکانات طبیعی و صنعتی، چه در زمان واحد و چه در زمانهای مختلف، امری است که بر طبق اسباب و علل خاصی پدید می آید و نقش تعیین کننده ای در تکامل حقیقی و سرنوشت ابدی ندارد چنانکه پیشرفتهای علمی و صنعتی امروز که موجب گسترش و افزایش بهره های مادی و دنیوی شده، تأثیری در تکامل معنوی و روحی مردم نداشته بلکه می توان گفت که با آن، تناسب معکوس داشته است.
حاصل آنکه مقتضای حکمت الهی این است که انسانها بتوانند با بهره گیری از نعمتهای مادی به زندگی دنیوی خودشان ادامه دهند و با بهره گیری از عقل و وحی، جهت حرکت خود را به سوی کمال حقیقی و سعادت ابدی، تعیین کنند، اما اختلاف در توانشهای بدنی و روحی و نیز اختلاف در شرایط طبیعی و اجتماعی و همچنین اختلاف در بهره مندی از علوم و صنایع، تابع اسباب و شرایط تکوینی خاصی است که بر طبق نظام علی و معلولی، پدید می آید و این اختلافات، نقش تعیین کننده ای در سرنوشت ابدی انسانها ندارد و چه بسا فردی یا گروهی که به ساده ترین وجهی زندگی کرده و از حداقل نعمتهای مادی و دنیوی، بهره مند شده و در عین حال، به درجات والایی از کمال و سعادت، نائل گشته است و چه بسا فرد یا گروهی که از پیشرفته ترین صنایع و علوم و بهترین وسایل زندگی، برخوردار بوده و در اثر ناسپاسی و غرور و استکبار و ستم به دیگران در پست ترین درکات شقاوت، سقوط کرده است.
البته انبیاء الهی غیر از انجام وظیفه اصلی یعنی هدایت بشر به سوی کمال و سعادت حقیقی و ابدی کمکهای فراوانی به بهتر زیستن مردم در همین زندگی دنیا کرده اند و هر جا حکمت الهی، اقتضاء داشته تا حدودی پرده از حقایق ناشناخته و اسرار طبیعت برداشته اند و به پیشرفت تمدن بشر کمک کرده اند چنانکه نمونه های این گونه کمکها را در زندگی حضرات داود و سلیمان و ذوالقرنین (ع) می توان یافت. خداوند در سوره انبیاء می فرماید: «و أیوب إذ نادی ربه أنی مسنی الضر و أنت أرحم الراحمین* فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر و ءاتیناه أهله و مثلهم معهم رحمة من عندنا و ذکری للعابدین* و إسمعیل و إدریس و ذا الکفل کل من الصبرین* و أدخلناهم فی رحمتنا إنهم من الصالحین؛ و ایوب را (یاد کن)، هنگامی که پروردگارش را ندا داد که مرا رنج و عسرت گرفته است و تو از همه مهربانان مهربان تری. پس دعای او را اجابت نمودیم و آسیب وارد شده بر او را برطرف کردیم، و خانواده او و نظیرشان را همراه با آنان مجددا به وی عطا کردیم تا رحمتی از جانب ما و تذکری برای خداپرستان باشد. و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را (یاد کن) که همه از صابران بودند. و آنها را در جوار رحمت خود در آوردیم، همانا آنان از شایستگان بودند.» (انبیاء/ 83- 87)
در سوره کهف می فرماید: «و یسلونک عن ذی القرنین قل سأتلوا علیکم منه ذکرا* إنا مکنا له فی الأرض و ءاتیناه من کل شیء سببا؛ و از تو در باره ی ذوالقرنین می پرسند. بگو: به زودی خبری از او برای شما خواهم خواند. ما وی را در زمین تمکن دادیم و از هر چیزی وسیله ای به او عطا کردیم.» (کهف/ 83- 84) و یا در اداره جامعه و حسن تدبیر امور، تلاشهایی انجام داده اند چنانکه حضرت یوسف (ع) در سرزمین مصر، انجام داد ولی همه اینها خدماتی زائد بر وظیفه اصلی ایشان بوده است. خداوند در سوره یوسف می فرماید: «قال اجعلنی علی خزائن الأرض إنی حفیظ علیم؛ (یوسف) گفت: سرپرستی خزانه های (این) سرزمین را به من بسپار که من نگهبانی کاردانم.» (یوسف/ 55)
علت عدم استفاده انبیاء الهی از قدرت
اما درباره اینکه چرا انبیاء الهی برای پیشبرد مقاصدشان از قدرت صنعتی و اقتصادی و نظامی، استفاده نکردند باید گفت: هدف انبیاء (ع) همانگونه که بارها گفته شد فراهم کردن زمینه برای انتخاب آگاهانه و آزادانه بوده است و اگر می خواستند با توسل به قدرتهای غیر عادی، قیام کنند رشد معنوی و تکامل آزادانه برای انسانها حاصل نمی شد بلکه مردم تحت فشار قدرت ایشان تن به پیروی در می دادند نه با انگیزه الهی و بر اساس انتخاب آزاد. امیر مؤمنان (ع) در "خطبه قاصعه" از "نهج البلاغه" در این باره می فرماید: «موسی بن عمران با برادرش (هارون) بر فرعون وارد شدند، در حالی که لباسهای پشمین به تن داشتند، و در دست هر کدام عصائی بود، با او شرط کردند (که اگر تسلیم فرمان پروردگار شوی) حکومت و ملکت باقی می ماند، و عزت و قدرتت دوام می یابد، اما او گفت: آیا از این دو تعجب نمی کنید؟ که با من شرط می کنند بقاء ملک و دوام عزتم بستگی به خواسته آنها داشته باشد، در حالی که خودشان فقر و بیچارگی از سر و وضعشان می بارد (اگر راست می گویند) چرا دستبندهایی از طلا به آنها داده نشده است؟ این سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا، و جمع آوری آن و تحقیر پشم و پوشیدن آن گفت.
اگر خدای متعال می خواست هنگامی که پیامبران را برمی انگیخت گنجینه های زر و سیم و معادن گوهرهای ناب و باغ و بستانهای پرمیوه را در اختیار ایشان قرار می داد و پرندگان هوا و چرندگان زمین را به خدمت ایشان می گماشت و اگر چنین می کرد زمینه آزمایش و پاداش از بین می رفت. و اگر می خواست به پیامبران، قدرتی دست نیافتنی و عزتی شکست ناپذیر و ملک و سلطنتی عطا می کرد که دیگران از روی ترس یا طمع، تسلیم ایشان شوند و دست از گردنکشی و بزرگی فروشی بردارند و در آن صورت، انگیزه ها و ارزشها همسان می شد ولی خدای متعال چنین خواسته است که پیروی از پیامبران و تصدیق کتابهای او و کرنش و فروتنی و تسلیم مردم، تنها با انگیزه الهی و بدون شائبه باشد. هر قدر بلاء و آزمایش، بزرگتر باشد پاداش و ثواب الهی فراوانتر و افزونتر خواهد بود.» (نهج البلاغه، خطبه قاصعه)
خداوند در سوره فرقان می فرماید: «و قالوا ما ل هاذا الرسول یأکل الطعام و یمشی فی الأسواق لو لا أنزل إلیه ملک فیکون معه نذیرا* أو یلقی إلیه کنز أو تکون له جنة یأکل منها و قال الظلمون إن تتبعون إلا رجلا مسحورا* انظر کیف ضربوا لک الأمثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا* تبارک الذی إن شاء جعل لک خیرا من ذالک جنات تجری من تحتها الأنهار و یجعل لک قصورا؛ و گفتند: این چه پیامبری است که غذا می خورد و در بازارها راه می رود؟! چرا فرشته ای به سوی او نازل نشده تا همراه وی هشدار دهنده باشد؟ یا گنجی به طرف او افکنده شود، یا باغی داشته باشد که از (بار و بر) آن بخورد. و ستمکاران گفتند: شما جز مردی افسون شده را پیروی نمی کنید. بنگر چگونه برای تو مثل ها زدند و گمراه شدند، در نتیجه نمی توانند راهی بیابند. پرخیر و پاینده است خدایی که اگر می خواست، تو را بهتر از این می داد باغ هایی که جویبارها از پای درختانش روان است، و برای تو کاخ ها پدید می آورد.» (فرقان/ 7- 10)
آخرت
در سوره زخرف می فرماید: «و قالوا لو لا نزل هاذا القرءان علی رجل من القریتین عظیم* أهم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون* و لو لا أن یکون الناس أمة واحدة لجعلنا لمن یکفر بالرحمان لبیوتهم سقفا من فضة و معارج علیها یظهرون* و لبیوتهم أبوابا و سررا علیها یتکون* و زخرفا و إن کل ذالک لما متاع الحیوة الدنیا و الاخرة عند ربک للمتقین؛ و گفتند: چرا این قرآن بر مردی بزرگ از آن دو قریه (مکه و طائف) نازل نشده است؟ مگر رحمت پروردگار تو را آنها تقسیم می کنند؟ این ماییم که معیشت آنها را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم، و بعضی از آنها را بر بعضی مراتبی برتری دادیم تا یکدیگر را به خدمت گیرند (و چرخه زندگی بگردد)، و رحمت پروردگار تو از آنچه می اندوزند بهتر است. و اگر بیم آن نبود که مردم (در انکار خدا) یک امت گردند، قطعا سقف خانه های کسانی را که به (خدای) رحمان کافر می شوند، از نقره می کردیم و بر آنها نردبان ها می نهادیم که از آن بالا روند.و برای خانه هایشان نیز درها و تخت هایی (سیمین می ساختیم) که بر آنها تکیه زنند و زر و زیورهایی (دیگر نیز)، ولی اینها همه جز کالای زندگی دنیا نیست، و آخرت نزد پروردگار تو از آن پرهیزکاران است.» (زخرف/ 31- 35)
البته هنگامی که مردمی با میل و رغبت و با گزینش آزاد، به دین حق گرویدند و جامعه ای الهی و خداپسند تشکیل دادند استفاده از انواع قدرتها در راه پیشبرد اهداف الهی به ویژه برای سرکوبی تجاوزگران و دفاع از حقوق مؤمنان، مطلوب خواهد بود چنانکه نمونه آن در حکومت حضرت سلیمان (ع) ملاحظه می شود. خداوند می فرماید: «و لسلیمان الریح عاصفة تجری بأمره إلی الأرض التی بارکنا فیها و کنا بکل شیء عالمین* و من الشیاطین من یغوصون له و یعملون عملا دون ذالک و کنا لهم حفظین؛ و تندباد را مسخر سلیمان کردیم که به فرمان او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم روان می گشت، و ما به هر چیزی آگاه بودیم و عده ای از شیاطین برای او غواصی می کردند و غیر از آن نیز کارهایی انجام می دادند، و ما مراقب اوضاع آنها بودیم (تا از فرمان سلیمان تمرد نکنند).» (انبیاء/ 81- 82)
منـابـع
محمدتقی مصباح یزدی- آموزش عقاید- جلد 1 صفحه 177- 190
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 49
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها