عوامل درونی و روانی اهمال کاری

فارسی 3627 نمایش |

اهمال کاری این است که کاری تصمیم به اجرای آن داریم، به آینده موکول کنیم. این صفت اخلاقی آثار نامطلوبی داشته و فرد و جامعه را از پیشرفت و کمال معنوی و مادی باز می دارد. اگر بتوانیم اهمال کارى را ریشه یابى کنیم، بى تردید درمان آن سهل و آسان خواهد بود. در این بحث قصد داریم که به برخى ریشه ها و عوامل اساسى اهمال کارى توجه کرده راهى براى درمان آن بیابیم. روان شناسان عوامل مهمی را براى این آسیب روانى نام برده اند که آن ها را در دو دسته کلى، مورد بررسى قرار مى دهیم:
1. آسیب ها و نابهنجارى هایى که مربوط به روان شخص اهمال کار است؛ همچون: خودکم بینى، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمال طلبى وسواس گونه، اشتیاق به لذت جویى کوتاه مدت، فقدان قاطعیت، و عدم اعتماد به نفس.
2. آسیب هایى که در ارتباط با دیگر اشخاص و یا محیط اطراف، خود را نشان مى دهد؛ مانند: نارضایتى از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفى به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسئولیت در برابر دیگران، لجبازى با دیگران، اهمال کارى و پرخاشگرى انفعالى، بر چسب زدن به این و آن.
در این بحث به دسته اول از عوامل یعنی عوامل درونی و روانی می پردازیم.
 

الف- عوامل درونی و روانی

عوامل درونی و روانی اهمال ریشه در برخی نفس و جان انسانی داشته که به شکل صفات و روحیات اهمال کار ظهور و بروز دارند. در واقع منشأ آن ها را در روان آدمی باید جست و جو کرد. عوامل درونی از این قرار است:

1. احساس کهتری
احساس کهتری (خودکم بینی) معلول عوامل متعدد شخصیتی و اجتماعی است که به برخی از آن ها اشاره می شود.

عوامل شخصیتی و فردی
یک: کسی که از خود توقع دارد کاری که انجام می رساند بهترین و کاملترین باشد، چون به نتیجه دلخواه خود نمی رسد، به او احساس کهتری دست می دهد و بنابراین، چاره را در تعویق کار می بیند.
دو: هر کس دوست دارد بر ضعف شخصیت خود غالب آید؛ لیکن تعداد اندکی از انسان ها بر آن فایق آیند و عده بسیاری هم به اضطراب و نا امیدی دچار می شوند.
سه: نقص های جسمانی چون: کوتاهی قد، نازیبایی، نقص در شنوایی و بینایی و...، و یا کمبودهای روانی نظیر کندذهنی، عصبانیت و.... خود در شخص این حالت را به وجود می آورد که باید کهتری خود و برتری دیگران بر خود بپذیرد.

عوامل محیطی و اجتماعی
یک: به طور طبیعی همه طالب جلب محبت این و آن هستند، ولی چون می توانند به اوج آن دست یابند، از دیگران رنجیده خاطر می شوند و دم از نارضایتی از مردم می زنند و در نهایت با آن ها خصومت می ورزند. این خصومت و یا کلمات درشت به دیگران گویای احساس کهتری خویش نسبت به دیگران است.
دو: محیط خانواده نیز در این زمینه نقش مهمی را ایفا می کند؛ مثلا بیشتر پدران و مادران خودخواه می خواهند حتما فرزندشان در شمار نوابغ باشد و به همین دلیل، پیوسته او را با دیگران مقایسه و تحقیر می کنند. فرزند که نمی تواند به خواست های بلندپروازانه پدر و مادر جامه عمل بپوشاند، رفته رفته در خود احساس کهتری می کند.
سه: گاه در واقع شخص کهتر نیست و در ابتدا چنین احساسی را ندارد؛ ولی بر اثر برخورد نادرست اطرافیان آمادگی پذیرش بعضی از القاب را یافته و در نتیجه خود را واقع لایق القاب و صفاتی چون پخمه بودن، بی رگی، غیر قابل اعتماد و.... می پندارند، وقتی خود را شایسته این دید، در او صفات احساس کهتر بودن پدیدار می گردد.

نا گفته نماند که عوامل یاد شده، گاهی به تنهایی و گاهی چند عامل در کنار یکدیگر باعث کهتری می شود. به نظر مى رسد، بهترین درمان براى رهایى از این حالت این است که انسان کارى کند که به حیطه ولایت خداوندى وارد شود تا به آرامشى جدى دست یابد. ولایت به معناى سرپرستى است؛ بر مبناى تحقیقى درون دینى، تعلق تدبیر خداوند بر موجودات دارای شعور (مانند انسان) همان ولایت است. تا آنجا که دانسته شده خداوند متعال بر بندگان سه گونه ولایت دارد: ولایت عام، ولایت خاص، و ولایت اخص. ولایت عام آن گونه تدبیرى است که بر همگان، خواه مؤمن و یا بى ایمان، یکسان اعمال مى گردد. اما هر که از ولایت عام خداوند بهره برد و از این نعمت سپاسگزارى کند، خود را در معرض لطف ویژه او، یعنى ولایت خاص، قرار مى دهد. ولایت اخص، گونه اى برتر با شکرى بى حد و حصر است که اختصاص به معصومان (ع) دارد. در قرآن آمده است: «الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ آگاه باشید که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند» (یونس/ 62). این جاست که با قدرت و قوایى بى حد و حصر و با شتابى غیرقابل تصور به جلو حرکت مى کند.

راه ورود به ولایت خاص الهی
برای ورود به حوزه ولایت خاص خداوند متعال راهکارهای فراوانی را می توان یافت. به برخی از آن ها اشاره ای گذرا می کنیم:
1- اطاعت از خداوند: در حدیثی آمده: «یابن آدم انا حیا لا اموت اطعنی فیما امرتک حتی اجعلک حیا لاتموت. یابن آدم انا اقول للشی کن فیکون، اطعنی فیما امرتک اجعلک تقول للشی کن فیکون» مضمون این حدیث قدسی چنین است که «بنده من! اطاعتم کن تا تو را چون خودم قرار دهم». بی شک آرامشی که در ذات ربوبی متعال است، عالم هستی را آرامش بخشیده و هر کسی بتواند به او برسد، از هر اضطراب و فشاری وارهیده خواهد شد. ترجمه این گفتار شریف این است: «ای پسر آدم! من زنده ای هستم که هرگز نمی میرم، تو مرا در آن چه امر کرده ام اطاعت کن تا تو را زنده ای قرار دهم که نمیری. ای پسر آدم! من به هرچه بگویم بشو، پس او وجود می یابد، پس تو مرا به آن چه امر کرده ام اطاعت کن، من هم تو را به گونه ای قرار خواهم داد که اگر به چیزی بگویی بشو، آن وقت وجود می یابد».
2- عمل به واجبات: در حدیث قدسی دیگری آمده که: «ما یتقرب الی عبدی بمثل اداء ما افترضت علیه؛ محبوب ترین چیزی که بنده می تواند به وسیله آن به من نزدیک شود، عمل به واجبات است».
3- ایمان به خداوند: در کلام وحی الهی آمده است که «الله ولی الذین امنوا؛ خداوند سرور کسانی است که ایمان آورده اند» (بقره/ 257). از این آیه برمی آید که خداوند ولایت اهل ایمان را خود بر عهده گرفته است.
4- ستیز با طاغوت: از آنجا که حکومت طاغوت در برابر حکومت الهی قد برافراشته است و با توحید در ولایت سر ناسازگاری دارد. در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لا انفصام لها؛ پس کسانی که به طاغوت (هر حکومت غیر الهی) کافر شوند و ایمان به خداوند آرند، البته به ریسمان محکمی چنگ زده اند که هرگز پاره نمی شود» (بقره/ 256).
در اینجا به دو اثر مهم ولایت که در کلام وحیانی به صراحت ذکر شده است، اشاره می کنیم:
الف) اهل ولایت از ترس درامان اند. ترس به طور معمول، برآمده از مبهم بودن آینده و نداشتن پناهگاهی مطمئن است. خداوند به اهل ولایت وعده داده است که: «الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم...؛ آگاه باشید، اولیای خداوندی، نه (از آینده) ترسی به دل دارند...».
ب) اهل ولایت از غم و اندوه مصونیت دارند. خداوند می فرماید: «الا ان اولیاء الله... و لا هم یحزنون؛ آگاه باشید که اولیای خداوند... دچار اندوه نمی شوند».
رنج و غم برای کسی است که می ترسد به ناگواری افتد؛ ولی از سویی، خداوند بشارت هایی را در دنیا و آخرت به ولی خود داده است: «لهم البشری فی الحیوة الدنیا و فی الآخرة؛ در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است» (یونس/ 64)، و از سوی دیگر، تحقق وعده های الهی حتمی و سنت او تغییرناپذیر است: «لاتبدیل لخلق الله؛ آفرینش خدای تغییرپذیر نیست» (روم/ 30).

2. دم بینى:
برخى انسان ها زمان کوتاهى از عمر خویش را مى بینند. گویا همه چیز امروز است و فردایى وجود ندارد، گو این که دم غنیمت باید شمرد. لیکن برنامه براى آینده نداشتن و تنها به امروز نظر کردن، برنامه ریزى را به مخاطره مى اندازد. بسیارى از کسانى که به مادى گرایى تمایل دارند داراى چنین بینشى هستند. این گونه افراد در امر دنیا هم موفق و پیروز نخواهند بود؛ چرا که تنها مزد امروز را مى خواهند و به آینده بى توجهند. می توان شیوه ادیان الهی را راه علاج این مشکل دانست؛ چرا که اعتقاد به قیامت و بسنده نکردن به زنذگی دو روزه دنیا، از مهم ترین آموزه های دینی است که توسط پیامبران الهی به مردم عرضه شده است.

3. توقع بیش از حد از خود:
اگر شما در رفتار خویش توقع بیش از توان خود را داشته باشید، به ناچار نمى توانید به موقع به وعده خود وفا کنید. متأسفانه کامل گراها، ستارگان را هدف قرار مى دهند ولى جز هوا نصیبشان نمى شود. هرچند دقت در انجام کار براى خوب انجام گرفتن لازم است، اما تندروى در این خواسته نوعى آرمان گرایى است که منجر به شکست مى شود. گفتارى از مولى على (ع) گویاى همین واقعیت است: «به راستى که زیان کارترین مردم در معامله و ناامیدترینشان در تلاش و کوشش کسى است که تن خویش را در راه به دست آوردن آرزوهاى خود فرسوده و به خواسته های خود نرسیده است».

4. پایین بودن سطح تحمل:
کودک هرگاه از چیزى بدش آید، به وسیله جیغ کشیدن و فریاد زدن ناخوشنودى خویش را ابراز مى دارد. به تدریج هرچه زمان مى گذرد و او بزرگ تر مى شود، بر اثر تجارب افزوده شده، قدرت تحمل پذیرى او بالا مى رود. برخى در برابر ناملایمات شکیبا و صبورند ولى بعضى ها خیلى زود از کوره در مى روند. به اعتقاد ما میزان تحمل پذیرى افراد به سرشت، خلق و خوى، میزان تأثر آن ها، ساختار فیزیولوژى و قدرت اراده آنان بستگى دارد. باید گفت: به طور کلى کسانى که به زندگى خوش بین ترند، ناملایمات زندگى را آسان تر گرفته و کار براى آنان رنج آور نخواهد بود. به نطر می رسد که قدرت اراده انسان، نیروی محرکی است که می تواند وراثت و محیط را تحت تاثیر خود قرار بدهد.

5. کمال گرایى وسواس گونه:
گرچه کمال جویى در نهاد همه انسان ها نهفته شده است و دقت براى خوب انجام گرفتن لازم است، اما کمال گرایى وسواس گونه راه مناسبى براى بالا بردن کیفیت نیست؛ چرا که همیشه برآیند وسواس جز اضطراب و عقب نشینى در انجام کار چیز دیگرى نخواهد بود. در بیان اهل بیت (ع) بی اعتنایی ای شاهراه نجات از وسواس دانسته شده است. حضرت امام صادق (ع) ادامه دادن راه وسواس را عملی شیطانی دانسته و زیبنده افراد عاقل ندانستند. ایشان در مورد وسواس فرمودند: «در وسواس به شک خود اعتنا نکنید و شیطان را در شکستن نماز خود عادت ندهید؛ چرا که او را به طمع می اندازید؛ زیرا که شیطان خبیث به چیزی که عادت داده شود، عادت می کند... آن خبیث تنها اطاعت می طلبد؛ پس وقتی که عصیان شود، هرگز به سوی هیچ کس باز نمی گردد».

6. لذت جویى و راحت طلبى:
بسیارى از اهمال کارى ها نتیجه لذت جویى آنى و بى تابى در رسیدن به خوشى زودگذر است؛ براى مثال، کسى که به برنامه هاى جدى درسى خود بى اعتناست و بیش تر وقت خود را، حتى در ایام امتحانات به بازى، شب نشینى، تفریح و... مى پردازد و یا داوطلب دوره دکترى که به بهانه امتحانات سخت براى ورود به آن، از این فکر صرف نظر کرده و راه پیشرفت را بر خود مسدود مى کند و.... براى درمان این کوته بینى، روش هایی با توجه به آفات آن را مى توان مطرح ساخت، نظیر این که:
1. اگر شما در رفتار خود همیشه به لذت زودگذر بیندیشید و راحتى را بر همه چیز مقدم بدارید، نمى توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. توجه به این نکته لازم است که در پس ارتباطات اجتماعى، راحتى هاى فراوانى نهفته است که شما از ترس یک ناراحتى خیالى و موقت ذهنى، از مزایاى آن صرف نظر کرده اید. در احادیث اهل بیت (ع) به روشنى این مطلب گوشزد شده است. این جا به چند نمونه از آن ها اشاره اى خواهیم داشت: امیرالمؤمنین (ع) در گفتارى از آثار لذت ها پرده بردارى مى کنند: «کم من شهوة ساعه اورثت حزنا طویلا؛ چه بسا ساعتى کامروایى، اندوهى طولانى را به بارآورد و غم و غصه اى فراوان را در پى داشته باشد».
2. شما با تلقین به خود، به بارورى این اندیشه که، تحمل دیگران کار دشوارى است، کمک کرده اید. چرا به خود نمى گویید، من با وجود مشکلاتى که وجود دارد، سعى مى کنم با دیگران رابطه برقرار کنم؟ براى من هیچ چیز تحمل ناپذیر نیست.
3. روى آوردن به لذت جویى دراز مدت. رفتار شما، به عنوان کسى که به لذت هاى آنى، یعنى زندگى لحظه اى، نمى اندیشد و به خوشى هاى آینده نظر دارد، کاملا منطقى خواهد بود. براى دستیابى به لذت هاى ماندنى شکى نیست که باید انتخاب بهترى داشت. مثلا کسى که آرزوى رسیدن به مرحله فارغ التحصیلى را دارد، باید بتواند از تفریحات زودگذر صرف نظر کند تا وقت مناسبى براى مطالعه امتحانات خود پیدا کند. کسى که با وجود مشکلات موجود، اوقاتش را صرف کار آموزى هاى لازم مى کند تا کار مشخصى را به عهده گیرد، در حقیقت مشکلات آنى را به خاطر آینده تحمل کرده است. در دستورات اولیاى دین هم مردم به ترک لذات ناپایدار براى رسیدن به لذات پایدار و ماندنى تشویق شده اند. از امام على (ع) نقل شده است: «اسعد الناس من ترک لذة فانیه للذة باقیه؛ خوشبخت ترین مردم کسى است که لذت ناپایدار (دنیا) را به خاطر لذت پایدار (آخرت) واگذارد».

7. فقدان قاطعیت:
قاطعیت یعنی اینکه اعتماد به نفس داشته باشید، نگرشتان به خود و دیگران مثبت باشد و با دیگران روراست، صریح و صادقانه رفتار کنید. به عنوان نمونه، کارمندی را فرض کنید که در یک شرکت است و از کارش لذت می برد و به ویژه از صحبت رودررو با مردم به وجد می آید. با این حال، بخش عمده کار او، حضور در جلساتی است که در او احساسی از شرم و مورد تهدید بودن را برمی انگیزد. او در این جلسات تمایل دارد که به خود مشغول باشد، و سکوت اختیار کند و یا به کشیدن طرحی مشغول باشد تا مورد انتقاد قرار نگیرد. شخص ذکر شده در مثال برای درمان عدم قاطعیت خود باید رفتارهای مثبت خود را تقویت کند تا راحت تر از گذشته عقاید و نظراتش را ابراز دارد. این روش باید آنقدر ادامه یابد تا تقویت روانی او به حدی برسد که دیگر اثری از فقدان قاطعیت باقی نماند. در آن هنگام متوجه می شود که دیگران به صحبت هایش علاقه نشان می دهند و این خود، سرآغاز رشد اعتماد به نفس و قاطعیت در وی خواهد بود. این روش باید آنقدر ادامه یابد تا تقویت روانی او به حدی برسد که دیگر اثری از فقدان قاطعیت در او باقی نماند.

8. شرم ساری:
اگر از شما رفتاری سر زند که آن را ناپسند و گناه تلقی کنید، از آن بابت در خود احساس شرم ساری، انفعال، اضطراب و هیجان را فراهم ساخته اید. این هیجان می تواند عامل و موجب عقب انداختن کار بشود. وقتی کار را در غیر زمان مقرر به استاد تحویل دادید و او آن را از شما به خوبی تحویل نگرفت، شرمندگی فزونی می یابد و پس از آن در انجام کار بعدی سردی بیشتری از خود نشان خواهید داد. برای درمان این آفت تلاش کنید، از خطاهای پی در پی جدا پرهیز کنید تا احساس شرم، اضطراب و هیجان در شما پایدار و تقویت نشود. توجه کنید که پرهیز از خطا را در اولین فرصت مورد توجه قرار دهید و اقدام عملی را بر چیز دیگری مقدم بدارید. در شریعت اسلامی انسان ها از گناه منع شده اند، لیکن اگر کسی مرتکب اشتباه و گناهی شد، با توبه و تدارک آن چه از دست رفته، راه جبران برای او باقی است. بنابراین، در بینش توحیدی ما، تنها کفارند که از خداوند نیز مأیوس می شوند: «انه لاییأس من روح الله الا القوم الکافرون؛ تنها از رحمت خداوند کفار ناامید می شوند» (یوسف/ 87). این در حالی است که خداوند متعال به صراحت همه اهل اسلام را از یأس به رحمت خود نهی کرده و این گونه فرموده است: «لاتقنطوا من رحمة الله؛ از رحمت خدا مأیوس نشوید» (زمر/ 53).

9. افسردگی:
افسردگی با خصوصیاتی همراه است. آدم افسرده خود را سرزنش می کند و از دیگران ترحم می طلبد. این حالت ها با حس بدبینی به این و آن همراه است. در منظر وی، مردم بدند و رو به رو شدن با آن ها و دیدارشان خسته کننده و کسالت آور است. همه چیز بد جلوه می کند و زندگی بسیار تنفرآمیز است؛ در حالی که مردم بد نیستند. زندگی زیبا و دوست داشتنی است. اگر افسردگی درمان شود و شخص به این باور برسد که باید خودش از درون با بدی ها و زشتی های خود به جنگ و ستیز برخیزد و از حوادث نترسد، به یقین با اهمال به مبارزه پرداخته است.

10. اضطراب:
به طور معمول اضطراب در ننیجه ترس از عدم موفقیت در آینده حاصل می شود و نشانه عدم تحمل است. در این حالت شخص خود را در برابر کاری که در پیش دارد، ضعیف احساس می کند و می ترسد که در کارش موفق نشود. ناراحتى هاى ناشى از اضطراب، مانند تندبادى سهمگین بر وجود انسان مى وزد، به گونه اى که هر وزش آن خود عاملى براى به تعویق انداختن کارهاى دیگر است. آثار ترس به صورت هیجان، شرم، احساس گناه و افسردگى بروز مى کند. بیانى از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که خود حاوى تحلیل روانى بلندى است. آن حضرت مى فرمایند: «اذا هبت امرا فقع فیه، فان شده توقیه اعظم مما تخاف منه؛ چون از کارى ترسیدى وارد آن کار شو، [زیرا] که خود را سخت پاییدن دشوارتر از ترس از ورود به آن کار است». اما درمان اضطراب از دیدگاه آیات قرآن کریم، به یاد خداوند بودن است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید که با یاد خدا دل ها آرام می گیرد» (رعد/ 28). ناگفته نماند که ذکر زبانى در مرتبه اى پایین تر از ذکر قلبى و جوارحى قرار دارد. در آخر توجه به این نکته ضرورى است که کمال نهایى و سعادت حقیقى انسان در گرو رضایت و قرب الهى است و بس، نه این که همچون برخى اومانیست ها چشم به دهان دیگر انسان ها دوخته و سر به آستان انسان هاى دیگر بساییم.

11. فرصت سوزی به بهانه نامعلوم بودن آینده:
اهمال کار چون آرزوهایش را در برابر خود انباشته شده می بیند، فرصت هایی نقد را رها می کند و تنها در آرزوی آینده ای روشن و زیبا به سر می برد.
کار امروز به فردا نگذاری زنهار *** روز چون یافته ای کار کن (و) وعده میار
همانگونه که در کلام منسوب به مولا علی (ع) هست که فرموده اند:
ما فات مضی و ما سیأتیک فاین؟ *** قم فاغتنم الفرصه بین العدمین
آنچه از دست رفت، گذشت؛ آینده کجاست؟ برخیز! فرصت بین دو نیستی را دریاب.
 

ب- عوامل بیرونی و محیطی

اکنون به گروه دیگرى از عوامل مؤثر در اهمال کارى، که در ارتباط با دیگر انسان ها (یعنى غیر شخص اهمال کار) مى باشند و نیز راه هاى درمان آن ها اشاره مى کنیم:

1. نارضایتى از وضع موجود:
برخى پنداشته اند که بها دادن بیش از حد به امور مادى همچون: خوب خوردن، خوش گذراندن و... از عوامل جدى خودکم بینى مى باشد و خودکم بینى به اهمال کارى منتهى مى شود. اما باید گفت: دارایى و فقر در ابتلا به اهمال کارى نقش چندانى ندارد. هرچند این خودکم بینى مى تواند بر بستر دارایى و یا نادارى قرار گرفته و انگلوار به حیات خود ادامه دهد، ولى به نظر مى رسد، آنچه بیش از همه در ایجاد اهمال کارى مؤثر است عبارت است از: «پر توقعى و عدم رضایت از وضع موجود». آرى! پرتوقعى و نارضایتى از وضع موجود دو عامل مؤثر براى ایجاد سرخوردگى است
از سلمان فارسی نقل شده است: «اوصانى خلیلى ابوالقاسم (ع) بسبع لا ادعهن على کل حال الى ان اموت: أن انظر الى من هو دونى و لا أنظر الى من هو فوقى...؛ دوست گرامى ام رسول اکرم (ص) مرا به چند نکته سفارش کردند که تا آخر عمرم آن ها را از دست نخواهم داد. یکى از سفارشات این بود: [در امور دنیاى خود] به پایین دست خود بنگر، نه به بالا دست خود».

2. احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران:
اگر انسان در برابر دیگران احساس مسئولیت نکند و تنها خودمدار باشد، در نتیجه اهمیت چندانى به دیگران نداده و در ارتباط با این و آن کم مى آورد. براى درمان این مشکل، از روش جایگزینى مى توان استفاده کرد؛ به این معنا که شخص لحظه اى بیندیشد که اگر او به جاى دیگران بود دوست داشت که دوستانش با او چگونه برخوردى داشته باشند. امام على (ع) در نامه اى به فرزندشان امام مجتبى (ع) نوشتند: «اى پسر جانم، سفارش مرا بفهم، و خود را میان خویش و دیگران ترازو قرار بده. یعنى از براى دیگرى همان را بخواه که براى خود مى خواهى و مخواه براى او آنچه را که براى خویش نمى پسندى و ستم مکن هم چنان که براى خود نمى پسندى. و نیکى کن همان طور که براى خود دوست دارى».

3. لجبازى با دیگران:
گاه بر اثر استیلاى خشم و غضب، شخص از دیگرى عصبانى شده و بر مبناى لجبازى با او به رفتارى نامناسب (اهمال کارى) دست مى زند. اما او باید بداند که راه اصلاح دیگران نه تنها لجبازى نیست که خویشتن دارى، تسلط بر خود، و برخورد مناسب با آن هاست. در بیانات اهل بیت (ع) آثار بسیار بدى براى لجاجت و سرسختى در برابر دیگران آمده است که از جمله آن ها، امورى را مى توان نام برد که عبارتند از: شر، درگیرى و جنگ و جدال، نابودى، بى رأیى، خسران و ضرر، فساد رأى، ورود به کارهاى بى اهمیت، کینه، خود را در معرض بلا و گرفتارى قرار دادن و....

4. تلاش در جلب رضایت همگان:
به عنوان مثال به کارخانه برسد، منزل را ترک کرده است. او کار رسمى خود را بدین سبب نمى تواند فردی که اشتغالات فراوان او برای جلب رضایت دیگران باعث شده که نتواند کار خانه را انجام دهد و از این رو، همسرش منزل را ترک کرده و همچنین او کار رسمی خود را نیز بدین سبب نمی تواند به موقع انجام دهد. بنابراین، او از این جهت فردى اهمال کار معرفى شده است. در نتیجه، افکار او پریشان، درهم، مضطرب، و نگران گشته است. آرى، به وى گفته مى شود که این گرفتارى ها را خودش به وجود آورده است. در حال حاضر، چاره آن است که بدون رودربایستى کارهاى اضافى را ترک کند، به کارهاى اصلى همت گمارد و اندیشه جلب رضاى دیگران را از سر بیرون کند. در نگرش اسلامى ما هر کس که خواهان وصول به کمال مطلق است، باید تمام همت خود را در جلب رضاى خداوندى معطوف دارد که برترین کمال قابل تصور انسانى است. البته جلب رضایت دیگر انسان ها برای رضای حق تعالی نیز امری شایسته است؛ چنان که محبت به خداوند بر مبنای پیروی از رسول گرامی او ارزیابی شده است: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو (ای پیامبر) اگر شما خداوند را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» (آل عمران/ 31).

5. اهمال کارى و پرخاش گرى انفعالى:
گاهی شما خشم خود را فرو مى برید ولى بازتاب آن را به صورت کم کارى و یا سهل انگارى نشان مى دهید. به عنوان مثال در حال رانندگى وقتى از گره خوردن ماشین ها به تنگ آمده اید و لحظه به لحظه بر عصبانیت شما افزوده شده، به جاى این که دقیقا در خط ویژه خود رانندگى کنید تا نظم برقرار گردد، خود مرتکب خلاف شده، تلاش مى کنید تا از خط میانى بگذرید. عجیب تر این که، به جاى حل مسأله، شما با این لج بازى مشکل ساز شده و به اعتراض دیگران با بى اعتنایى برخورد مى کنید. البته، همیشه رفتار بازتابى به شکل پرخاش گرى تجلى نمى کند، بلکه گاه با بى اعتنایى، کم کارى، عدم پذیرش خیرخواهى، و تنها گوش دادن و لجبازى کردن برخورد مى شود. اما درمان این آفت، تنها کنترل خود با حفظ خون سردى و آرامش است. باید توجه داشت که برخى امور از اختیار ما خارج است. اگر بردبار نباشیم، همین که خود را در مقام و جایگاه بردباران قرار دهیم، به این ویژگی دست خواهیم یافت. از امام علی (ع) به صراحت نقل شده: «ان لم تکن حلیما فتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا اوشک ان یکون منهم؛ اگر بردبار نیستی خود را به بردباری بزن تا بردبار شوی چرا که کم اند افرادی که خود را به گروهی شبیه سازند، مگر آنکه به زودی خود، یکی از آنها خواهد شد».

6. هم نشینی و دوستی
وراثت، محیط و اراده انسان، سه نیرو و عامل قوی در ساختار شخصیت انسان به شمار می آیند (برای آگاهی بیشتر به کتاب های روان شناسی رشد مراجعه کنید.) محیط، به همه آن چه که پیرامون انسان است، گفته می شود؛ به طوری که گویا هستی انسان را چون ظرفی دربر می گیرد؛ مانند رحم مادر، خانه، خانواده، دوستان، مدرسه، اجتماع کوچک و بزرگ. پیش از این گفته شد، اهمال کاری یک آسیب و بیماری مسری است. بنابراین، اگر هر کدام از این عناصر محیطی، به خصوص هم نشینان و دوستان انسان مبتلا به اهمال باشند، این بیماری را به دیگران سرایت می دهند و آن ها را در معرض ابتلا قرار خواهند داد. از پیامبر گرامی اسلام نقل شده: «انظروا من تحادثون، فانه لیس من احد ینزل به الموت الا مثل له اصحابه الی الله، ان کانوا خیارا فخیارا و ان کانوا شرارا فشرارا؛ بنگرید که با چه کسانی هم صحبت می شوید؛ زیرا هنگام مرگ هر انسانی، یارانش در برابر چشم او تمثل پیدا می کنند. اگر آن ها افرادی خوب باشند، آن شخص همان گونه خواهد بود و اگر آن ها شر بوده باشند، او نیز از اشرار خواهد بود».

7. عوامل هوس انگیز و سرگرم کننده
هوسرانی به واقع آسیبی روانی-معنوی است که قدرت تصمیم گیری را از انسان می گیرد و جاذبه اش انسان را از هر چیز واقعی باز می دارد. جذابیت های خیره کننده، همراه با تبلیغات پرحجم، عدم آگاهی از اثرات سوء، مضرات انکارناپذیر و از همه مهم تر توجیهات به ظاهر علمی این عوامل، به حدی است که مصمم ترین افراد را نیز در هنگام تصمیم گیری دچار مشکل می کند. از طرف دیگر، بی هویتی، فقدان نیروی معنوی و کمال خواهی، جهل انسان به اهداف بلندی که برای او در نظر گرفته شده است، محوریت اصل لذت جویی در زندگی و... به این امر دامن زده و به این روند سرعت بخشیده است. طبیعی است یکی از آثار اولیه این عوامل، زنده شدن و تقویت حالت اهمال کاری در انسان است. اهمال کار در این حالت با اشتغال به این سرگرمی های هوس انگیز، فعالیت های اصلی خود را به تأخیر می اندازد و به اوقات دیگر حواله می دهد. راه درمان این گونه اهمال کاری ها را باید در شناخت درمانی و ایمان درمانی جستجو کرد:
الف) شناخت درمانی: شناخت ارزش های والای انسانی و این که او گوهری بس گرامی است که می تواند خود را به سعادت همیشگی رساند، نکته ای پربها است که در این حالت مورد غفلت قرار می گیرد. از مولای متقیان، امام علی (ع)، گزارش شده که ایشان انسان را عصاره خلقت برآورد فرموده اند:
و فیک الطوی العالم الاکبر *** اتزعم انک جرم صغیر
آیا تو می پنداری که جث های کوچک هستی؛ در حالی که در تو جهانی بزرگ نهفته است.
تشخیص کارهای اصلی و جنبی، آگاهی از آثار سوء تأخیر در کارها، توجه به تأثیر مفید انجام به موقع کارها می تواند تا حد زیادی در رفع حالت اهمال کاری مؤثر باشد.
ب) ایمان درمانی: به نظر می رسد راهکار درمان هوسرانی را باید در تقویت ایمان، به خصوص در نسل جوان، جویا شد. تاریخ درخشان مردان و زنان و جوانان اهل ایمان در صدر اسلام و در جزیرة العرب که با سلاح برنده ایمان ابتدا به جنگ و جهاد با شیطان درون (نفس) و سپس شیاطین بیرونی رفتند و نام خود را در زمره نامدارترین مردان و زنان تاریخ بشر به یادگار گذاشتند و نیز رشادت ها و دلاوری های مردان و زنان، به ویژه جوانان و نوجوانان در روزهای پرالتهاب انقلاب و سپس دفاع مقدس مردم ایران، و مسلمانان لبنان و فلسطین و... بهترین گواه بر اثبات این مدعا است.
برای کسب ایمان کافی است که انسان در مقام بندگی خداوند قرار گیرد و اعمال و رفتارش را بر مبنای شرع مطهر اسلام سامان دهد: «واعبد ربک حتی یاتیک الیقین؛ پروردگارت را بندگی کن تا تو را به مقام یقین برساند» (حجر/ 99) برای باور دل، حرکت در مسیر عبودیت راه کاری است که کلام الهی به آن ارشاد فرموده است.

8. زندگی ماشینی تنش زا، همراه با فشار
شاید به یک معنا بتوان گفت که هم اکنون انسان تبدیل به ابزاری در جهت اهداف نامعلوم زندگی ماشینی شده است. از آنجا که انسان در برخورد با روند زندگی ماشینی دارای اختیار کمتری است، در نتیجه این سلب اختیار، هنگام تصمیم گیری انسان، باعث فشارهای روحی و سپس بروز حالتی همراه با تنش و اضطراب شده است. امروزه بر اساس تحقیقات پژوهشگران و آمار و ارقام مراکز بهداشت و درمانی در سراسر جهان، این گونه مشکلات روحی و جسمی خود منشأ بسیاری از بیماری های دیگر در انسان شده و بنیاد انسان را تهدید می کند. بدترین تأثیر حالت تنش و اضطراب بر انسان، اختلال در قدرت تصمیم گیری اوست و این خود، یکی از علل اصلی زنده شدن حالت اهمال کاری در انسان است. بنابراین اگر اهمال کار، که بیش از دیگران در تأخیر انداختن تصمیم آمادگی دارد، به این بیماری مبتلا شود، اهمال کاری در وی شدت می گیرد. چند راه درمان برای برخورد با این مشکل، می تواند مورد توجه قرار گیرد:
1. راه های درمان این بیماری را می توان در بخش درمان اضطراب پی گرفت.
2. علاوه بر آن، درک درست از ابزارهای ماشین، و خود را مسخر آن نساختن.
3. پرهیز از خشم و هم چشمی، و تقلیدهای کورکورانه در ماشینی کردن زندگی.
4. استفاده درست و مناسب از ماشین، که در بهداشت روانی و کاهش اضطراب تأثیر به سزایی دارد.

9. توقع بیش از حد از دیگران
توقع بیش از حد از دیگران منجر به شکست و رودرویی با این و آن خواهد شد. از امام امیرالمؤمنین (ع) در بیانی این گونه گزارش شده است: «من کلفک ما لاتطیق، فقد افتاک فی عصیانه؛ هر که تو را به آنچه در توان و طاقت تو نیست وادار کند، در حقیقت جواز درگیری تو را با خود صادر کرده است». چند راه کار برای پیش گیری از سطح توقع بیش از حد می توان ارائه کرد:
1. مناسب است که اندکی درباره روان شناسی رشد انسان ها مطالعه کنیم تا از ویژگی افراد در سنین مختلف در حد لازم آگاه شویم. در این زمینه مطالعه کتاب های مربوط به روان شناسی رشد، می تواند مفید باشد.
2. توجه به نوع مسئولیت افراد هم می تواند درجه پاسخ گویی شخص در برابر مسائل را آشکار کند.
3. آخرین راه کار این است که از شیوه جایگزینی استفاده شود؛ به این معنا که خود را به جای شخص مخاطب قرار دهیم تا سطح قدرت و نیروی او در کار به دست آید، سپس توقع خود را ابراز داریم.

منـابـع

مرتضى آقاتهرانى- مجله معرفت شماره 64- مقاله اهمال كارى (تعلل ورزیدن) بررسى علل، راه كارها و درمان

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد