تکبر در روایات
فارسی 3613 نمایش |متکبر کیست؟
«عن أبی عبد الله (ع) من ذهب یرى أن له على الآخر فضلا فهو من المستکبرین فقلت له إنما یرى أن له علیه فضلا بالعافیة إذا رآه مرتکبا للمعاصی فقال هیهات هیهات فلعله أن یکون قد غفر له ما أتى و أنت موقوف محاسب أما تلوت قصة سحرة موسى (ع) ثم قال کم من مغرور بما قد أنعم الله علیه و کم من مستدرج بستر الله علیه و کم من مفتون بثناء الناس علیه؛ امام صادق (ع) می فرمایند: هرکه بر این باور باشد که از دیگران برتر است، او در شمار مستکبران است. حفص بن غیاث می گوید عرض کردم: اگر گنهکاری را ببیند و به سبب بی گناهی و پاکدامنی خود، خویشتن را از او برتر بداند چه؟ فرمود: هیهات، هیهات چه بسا که او آمرزیده شود اما تو را برای حسابرسی نگه دارند؛ مگر داستان جادوگران موسی (ع) را نخوانده ای؟» (الکافی، ج 8، ص 128)
محمدبن عمربن یزید از پدرش روایت کرده که گفت: «به حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: من خوراک خوب می خورم و بوی خوش به کار می برم و بر مرکب راهوار و خرامان سوار می شوم و غلامم در پی من حرکت می کند. آیا در این رفتار من چیزی از تکبر می بینید تا از آن دست بردارم؟ حضرت امام صادق (ع) مدتی خاموش ماند و سپس فرمود: گردنکش لعنت شده است، کسی که مردم را خوار شمارد و حق را نشناسد.»
نکوهش کبر و تکبر در روایات
تکبر در روایات اسلامی، به عنوان یکی از ریشه های کفر مطرح شده است. در اصول کافى از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «اصول الکفر ثلاثة، الحرص و الاستکبار و الحسد، فاما الحرص فان آدم حین نهى عن الشجرة حمله الحرص على ان اکل منها، واما الاستکبار فابلیس حیث امر بالسجود لادم فابى، واما الحسد فابنا آدم، حیث قتل احدهما صاحبه؛ ریشه هاى کفر (منظور از کفر در اینجا عصیان و نافرمانى خدا به معنى اعم است) سه چیز مى باشد: حرص و تکبر و حسد. اما «حرص» به خاطر آن است که هنگامى که آدم از خوردن شجره ممنوعه نهى شد، حرص او را وادار کرد که از آن بخورد و اما استکبار، نمونه آن ابلیس بود که مأمور به سجده براى آدم شد، ولى او سرپیچى کرد، اما حسد، در مورد فرزند آدم ظاهر گشت و سبب شد که یکى دیگرى را به قتل برساند.»
در حدیث دیگری، راوی می گوید: «از امام صادق (ع) درباره کمترین درجه الحاد (یعنی انحراف از حق و دین الهی ) پرسیدم»، حضرت در جواب فرمودند: «کمترین درجاتش کبر است.» (الکافی، ج2، باب الکبر)
در خطبه قاصعه نهج البلاغه که بخش عظیمى از آن درباره «تکبر ابلیس» و پیامدهاى آن مى باشد مى خوانیم: «فاعتبروا بما کان من فعل الله بإبلیس إذ أحبط عمله الطویل و جهده الجهید و کان قد عبد الله ستة آلاف سنة لا یدرى أ من سنی الدنیا أم من سنی الآخرة عن کبر ساعة واحدة فمن ذا بعد إبلیس یسلم على الله بمثل معصیته؛ عبرت بگیرید از کارى که خدا با ابلیس کرد؛ زیرا اعمال طولانى و کوشش هاى فراوان او را (در مسیر عبادت و بندگى خدا) و او شش هزار سال خداوند را عبادت کرده بود که معلوم نیت آیا از سال های دنیوی بوده است یا اخروی (که هر روزش هزار سال است) به خاطر ساعتى تکبر نابود ساخت، چگونه ممکن است کسى بعد از ابلیس همان گناه را مرتکب شود، ولى سالم بماند؟!» تعبیرات کوبنده فوق به خوبى نشان مى دهد که تکبر و خودخواهى حتى در لحظات کوتاه چه پیامدهاى خطرناکى را دارد و چگونه همچون آتش سوزان مى تواند حاصل یک عمر طولانى اعمال صالحه را بسوزاند و خاکستر کند و شقاوت ابدى و عذاب جاویدان را نصیب صاحبش سازد. حضرت در همین خطبه می فرمایند: «الله الله فی عاجل البغی و آجل وخامة الظلم و سوء عاقبة الکبر فإنها مصیدة إبلیس العظمى و مکیدته الکبرى التی تساور قلوب الرجال مساورة السموم القاتلة فما تکدی أبدا و لا تشوی أحدا لا عالما لعلمه و لا مقلا فی طمره؛ زنهار! زنهار! از عاقبت وخیم زورگویی و ستم در این دنیا و آن جهان و از فرجام ناگوار تکبر؛ زیرا که این خصلت ها دام بزرگ و نیرنگ عظیم شیطان است، که چونان زهرهای کشنده در دل های مردان فرو می روند. هرگز چیزی مانع نفوذ آنها نمی شود و هیچ کس از آنها در امان نیست، نه عالم به خاطر عملش و نه جاهل به سبب جامه فرسوده اش.»
امیرالمومنین علی (ع) مى فرمایند: «احذر الکبر فانه رأس الطغیان و معصیة الرحمن؛ از تکبر بپرهیزید که سرآغاز طغیان ها و معصیت و نافرمانى خداوند رحمان است»
حدیث بالا این واقعیت را روشن مى سازد که سرچشمه بسیارى از گناهان مسئله کبر و خود برتربینى است. در حدیث دیگرى از امام على (ع) آمده است: «اقبح الخلق التکبر؛ زشت ترین اخلاق (بد) تکبر است»
حضرت امام زین العابدین (ع) در دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه که در آن کسب صفات شایسته و دوری از صفات نکویده را از خداوند طلب می کنند، می فرمایند: «اللهم صل على محمد و آله و لا ترفعنی فی الناس درجة إلا حططتنی عند نفسی مثلها و لا تحدث لی عزا ظاهرا إلا أحدثت لی ذلة باطنة عند نفسی بقدرها؛ بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و هر گاه مرا در نظر مردم به درجه اى فرا مى برى به همان قدر در نفس خود خوارم گردان و عزتى آشکار را نصیب من نکن مگر آنکه به همان قدر در نفس خود ذلیل گردانی.» طبق این فرمایش حضرت، بالا رفتن درجه در بین مردم و کسب عزت ظاهری اگر همراه با ذلت نزد نفس خود نباشد بلکه موجب کبر و خودبینی شود، عدم آن بهتر از وجودش است و مقام ظاهری که همراه با خودبزرگ بینی باشد، ارزشی ندارد.
کبر و بزرگی مخصوص خداوند است
کبر پیراهنی است که تنها زیبنده قامت خداوند است. امام باقر (ع) می فرمایند: «الکبر رداء الله و المتکبر ینازع الله رداءه؛ کبر، ردای خداست و شخص متکبر بر سر تصاحب ردای خدا با او می ستیزد.» یعنی چنانچه هیچ کس حق پوشیدن لباس مخصوص سلطان را ندارد، در این دو صفت هم هیچ مخلوقی حق مشارکت با خدا را ندارد. انسان می تواند به هر یک از صفات خدا که بشر می تواند آنها را دارا شود، متصف گردد مانند عفو، رحم، جود، علم، محبت و...ولی صفت عظمت و کبریایی از صفات مختص خداوند است که هیچ کس نمی تواند با او در آنها شریک شود. چنانچه قرآن کریم می فرماید: «و له الکبریاء فی السموات و الارض؛ بزرگی و بزرگواری در آسمان ها و زمین ویژه خداوند است» (جاثیه/ 37)
او متکبر است به معنی اینکه متلبس به کبریاست، یعنی در مقام تشبیه و العیاذ بالله می گوییم، او جامه کبریایی را که فقط و فقط بر اندام او راست می آید و بس، بر تن دارد. ولی غیر او چطور؟ غیر او، هر چه هست، در مقابل او که نمی تواند عظمتی و کبرایی داشته باشد. بشر اگر بخواهد به عظمت جلوه کند، در آن دروغ وجود دارد، یعنی تظاهر به چیزی است که ندارد بنابراین تکبر در ذات پروردگار صفت کمال است چون معنایش تلبس به کبریایی است و در بشر صفت نقص است چون آنجا واقعیتش که تلبس به کبریایی است وجود ندارد، تظاهر به کبریایی است یعنی تظاهر به عظمتی است که آن عظمت را ندارد. اما دلیل اینکه درواقع متکبر در حال جنگ با خداوند می باشد، این است که شخص متکبر در حال تکبر ورزیدن، بندگی خود و اینکه همه چیزش از خداست را فراموش کرده و خود را مستقل می داند و فرعون وار می گوید من بزرگتر و بالاترم؛ من چنین و چنانم. پس در آن حال در مقابل خداوند قرار گرفته و ادعای ربوبیت می کند و شخصی که با خداوند در این زمینه نزاع کند، سرانجامش آتش است. امام صادق (ع) می فرمایند: «الکبر رداء الله فمن نازع الله شیئا من ذلک أکبه الله فی النار؛ کبر ردای خداست. پس هر که بر سر چیزی از آن با خدا کشمکش کند، خداوند او را در آتش سرنگون می کند.»
منـابـع
شیخ کلینی- کافی جلد2- کتاب الایمان و الکفر- باب الکبر
ناصر مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن جلد2- صفحه 39-41
عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره جلد2- صفحه 126-127
ری شهریمحمد محمدی ری شهری- میزان الحکمه جلد 11
ابوالفتح آمدی- غررالحکم- الکبر و ذمه- صفحه 309-310
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها