شبهه جواز سجده برای غیر خدا (اصل شبهه)
فارسی 4971 نمایش |اصل شبهه
برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد داستان حضرت آدم (ع) نقل کرده اند که خداوند در قرآن می فرماید: «و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس؛ و چون گفتیم فرشتگان را که سجده کنید بر آدم (ع) همه سجده کردند مگر شیطان.» (بقره/ 34) می گویند در این آیه، آیا این سجده واقعا براى خدا بود یا حضرت آدم (ع)؟ آیا با استناد به این آیه مى توان جواز سجده بر غیر خدا را ثابت کرد؟ هدف از سجده ملائکه براى حضرت آدم چه بود و چه کسى در این سجده مسجود واقع شد; حضرت آدم، انسان کامل، تمام انسان ها، یا مقام انسانیت؟ آنها بیان می کنند که خداوند به فرشتگان و شیطان فرمان سجده داد و همگان در برابر "خلیفة الله" سجده کردند. این فرمان را فرشتگان امتثال کردند ولی شیطان در برابر آن تمرد کرد.
بر فرض که به خاطر فایده و نفعى ملائکه تکلیف به معرفت و اطاعت خدا باشد تکلیف کردن آن به اینکه بر آدم سجده کند چرا؟ آنها هم چنین بیان می کنند که ابلیس از سجده بر آدم (ع) سر باز زد، خدای تعالی خطاب به شیطان فرمود: «آنگاه که به تو فرمان دادم چه چیزی تو را از سجده بر آدم (ع) باز داشت؟» شیطان در پاسخ گفت: «من از او برترم؛ زیرا مرا از آتش و او را از گل آفریدی.» (اعراف/ 12) این پاسخ در واقع شبهه ای از سوی شیطان است که در توضیح آن پنج وجه ذکر شده است. اصل شبهه این است که شیطان از آتش و آدم از خاک آفریده شده و چون آتش بر خاک برتری دارد، سجده شیطان که برتر است بر آدم نامعقول است. حال در توجیه این که چرا آتش بر خاک برتری دارد پنج وجه ذکر شده است:
1. آتش، نور دهنده، آسمانی، بی جرم، سبک، داغ، خشک و هم جوار با جوهر های آسمانی است در حالی که خاک، تاریک، زمینی، جرم دار، سنگین، سرد، خشک و دور از جوهرهای آسمانی است.
2. آتش تأثیر گذار و نفوذ کننده است در حالی که خاک تنها اثر پذیر و نفوذ پذیر است، و روشن است که تأثیر و نفوذ شریفتر از پذیرش آن است.
3. آتش هماهنگ با گرمای غریزی است که ماده زندگی انسان است در حالی که خاک با یبوست و سردیش، مناسب با مرگ است و زندگی شریف تر از مرگ است.
4. رشد گیاه به حرارت آن بستگی دارد که با آتش همساز است در حالی که برودت سبب توقف رشد گیاه است که با خاک همسان است و ناگفته پیداست که رشد بهتر از توقف است.
5. بیشترین رشد گیاهان در بیشترین زمان حرارت است که مناسب با آتش است در حالی که با ازدیاد برودت، گیاه به پایین ترین رشد خود می رسد، که بی تردید حالت نخست بهتر است.
6. حتی در انسان نیز آنگاه که در سن جوانی است امور غریزی در اوج حرارت است که با آتش همگون است و زمان پیری، وقت سردی و یبوست است که مناسب با خاک است.
در آخر آنها می گویند از جمله «اسجدوا لادم ...» اجمالا استفاده می شود که سجده براى غیر خدا جائز است.
عناصر منطقی شبهه
1- طبق اعتقاد مسلمانان سجده بر غیر خدا شرک است.
2- درحالی که طبق آیه 34 سوره بقره ملائکه برای آدم سجده نمودند.
3- لذا طبق این آیه، سجده براى غیر خدا جائز است.
پاسخ شبهه
این آیه سند زنده و گواه روشنى است، بر شرافت انسان و عظمت مقام او که پس از تکمیل خلقتش تمام فرشتگان مأمور مى شوند در برابر این آفرینش بزرگ سر تعظیم فرود آورند. علاوه بر آیه شریفه مذکور آیات دیگرى مانند:
الف - «فسجدالملائکة کلهم اجمعون؛ همه فرشتگان سجده نمودند.» (حجر/ 30)
ب - «فسجدو الملائکة کلهم اجمعون* الا ابلیس استکبر؛ پس به فرمان خدا تمام فرشتگان بدون استثناء سجده کردند، مگر شیطان که غرور و تکبر ورزیده و از زمره کافران گردید.» (ص/ 73- 74)
ج - «ثم قلنا للمائکه اسجدوا لادم، فسجدوا الا ابلیس؛ سپس به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خضوع کنید، همگی سجده کردند جز شیطان.» (اعراف/ 11)
بر این نکته دلالت دارد که ملائکه تماما بر حضرت آدم (ع) سجده کردند به غیر از ابلیس که از طائفه جن بود نه از ملائکه. شک نیست که "سجده" به معنى "پرستش" براى خدا است، چرا که در جهان هیچ معبودى جز خدا نیست، و معنى توحید عبادت همین است که غیر از خدا را پرستش نکنیم. بنابراین جاى تردید نخواهد بود که فرشتگان براى آدم "سجده پرستش" نکردند، بلکه سجده براى خدا بود ولى به خاطر آفرینش چنین موجود شگرفى، و یا اینکه سجده براى آدم کردند اما سجده به معنى "خضوع" نه پرستش. در کتاب "عیون الاخبار" از امام على بن موسى الرضا (ع) چنین مى خوانیم: «کان سجودهم لله تعالى عبودیة، و لادم اکراما و طاعة، لکوننا فى صلبه؛ سجده فرشتگان پرستش خداوند از یک سو، و اکرام و احترام آدم از سوى دیگر بود، چرا که ما در صلب آدم بودیم.»
زمان صدور دستور سجده بر آدم (ع)
اگرچه در آغاز چنین به نظر مى آید که مسئله سجده بعد از آزمایش فرشتگان و تعلیم اسماء به آدم (ع) بوده، ولى دقت در دیگر آیات نشان مى دهد که سجده بلافاصله بعد از آفرینش انسان و تکامل خلقت او و قبل از آزمایش فرشتگان بوده است چنان که مى فرماید: «فاذا سویته و نفخت فیه من روحى فقعواله ساجدین؛ پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد.» (حجر/ 29) همین عبارت در آیه 72 سوره ص نیز ذکر شده به علاوه، اگر دستور سجده بعد از روشن شدن مقام آدم بود چندان افتخارى براى ملائکه محسوب نمى شد.
در اینکه هدف و انگیزه سجده ملائک براى آدم چه بوده است؟ چهار احتمال مطرح شده است:
الف) عبادت آدم: این احتمال مردود است; چون معبود قرار گرفتن غیر خداوند شرک محسوب مى شود و محال است مقصود از سجده ى آدم عبادت او باشد; به علاوه، سجود به دنبال فرمان الهى صورت گرفت و واضح است که چنین سجده اى براى اطاعت امر خداوند بوده است، نه عبادت غیر.
ب) عبادت خداوند: در این احتمال، آدم به مثابه قبله و خداوند معبود و مسجود است. این احتمال نیز از سوى مفسران رد شده است. زیرا سیاق آیات با توجه به تکریم و تجلیل از مقام آدم، مى رساند که هدف از این سجده فقط عبادت خداوند نبوده است.
ج) عبادت خداوند و توبیخ ملائکه: این احتمال موافق با مذاق عارفان است. ابن عربى، بر اساس نقل برخى از مفسران معاصر، این رأى را پذیرفته است; و وجه آن این است که ملائکه در این گفتگو به نحوى اظهار خودنمایى کردند و خداوند براى زدودن زنگار انانیت از قلبشان آنان را امر به سجده کرد. این احتمال را نمى توان پذیرفت; چون پرسش ملائکه نه از روى اعتراض، بلکه از روى استفهام بوده است، به دلیل پایان کلام تأدب آمیز آنان است که مى گویند: «بار خدایا تو دانا و حکیمى».
د) عبادت خداوند و تکریم آدم: بنابراین احتمال چهارم ثابت مى شود که سجود ملائک به منظور اطاعت فرمان خداوند و تکریم آدم بوده است و سیاق آیات که در آن سخن از تکریم انسان رفته است نیز این معنا را مى رساند.
علت تکلیف ابلیس و ملائکه به سجده بر آدم
علامه طباطبایی می فرماید: «برخی شبهه ای وارد نموده اند که بر فرض که به خاطر فایده و نفعى ملائکه تکلیف به معرفت و اطاعت خدا باشد تکلیف کردن آن به اینکه بر آدم سجده کند چرا؟ جوابش بسیار روشن است، براى اینکه خداى تعالى اگر او را امر به سجده کرد براى این بود که یا با امتثال آن امر صفت عبودیتش تمام شود، و یا با تمرد از آن، صفت استکبارش تکمیل گردد، پس در هر صورت خداوند کار خود را که تکمیل بندگان است انجام داده و ابلیس هم وظیفه عبودیت خود را که استکمال است عملى کرده، الا اینکه ابلیس که مى باید در جانب سعادت تکامل یابد، به اختیار خود در طرف شقاوت تکامل یافته است. علاوه بر اینکه تکلیف ابلیس و ملائکه به سجده بر آدم فایده دیگرى هم داشت، و آن این بود که خداوند به همین وسیله خط مشى آدم و نسل او را تعیین فرمود، زیرا صراط مستقیمى که خداوند براى بنى نوع بشر مقدر کرده بود هرگز پیموده نمى شد مگر اینکه بیرون از ذات او کسانى باشند که او را به سوى صراط مستقیم هدایت کنند، و نیز دشمنانى باشند که او را به سوى انحراف ازصراط مستقیم دعوت نمایند و داستان تکلیف ابلیس و ملائکه به سجده بر آدم این غرض را تامین نموده، ملائکه در هدایت و شیطانها در ضلالت کمک کار آدمى شدند.»
علامه می فرماید: «از جمله (اسجدوا لآدم) اجمالا استفاده می شود که سجده براى غیر خدا جائز است در صورتى که منظور از آن احترام و تکریم آن غیر خدا، و در عین حال خضوع و اطاعت امر خدا نیز بوده باشد، و نظیر این استفاده را از آیه: «و رفع أبویه على العرش، و خروا له سجدا و قال یا أبت هذا تأویل رءیای من قبل قد جعلها ربی حقا؛ پدر و مادر خود را بر تخت سلطنت نشانید، و ایشان و برادران همگى به منظور تعظیم وى به سجده افتادند، یوسف به پدر گفت: پدرم این است تاویل آن رؤیایى که قبلا دیده بودم، پروردگارم آن رؤیا را محقق کرد.» (یوسف/ 100)، نیز می توان کرد و این خود اشکالى است که ممکن است به ذهن کسى خطور کند و خلاصه جواب این است که در تفسیر سوره فاتحه بیان می شود عبادت، عبارت از آن است که بنده، خود را در مقام عبودیت در آورد، و عملا بندگى و عبادت خود را اثبات هم بکند، و همواره بخواهد که در بندگى ثابت بماند.
بنابراین فعل عبادى باید فعلى باشد که صلاحیت براى اظهار مولویت مولى، و یا عبدیت عبد را داشته باشد، مانند سجده و رکوع کردن و یا جلو پاى مولا بر خواستن، و یا دنبال سر او راه رفتن، و امثال آن، و هر چه این صلاحیت بیشتر باشد، عبادت بیشتر، و عبادیت متعین تر می شود، و از هر عملى در دلالت بر عزت مولویت، و ذلت عبودیت، روشن تر و واضح تر، دلالت سجده است، براى اینکه در سجده بنده به خاک مى افتد، و روى خود را به خاک مى گذارد.»
سجده عبادت ذاتى نیست
اینكه بعضى چه بسا گمان كرده اند كه سجده عبادت ذاتى است، و به جز عبادت هیچ عنوانى دیگر بر آن منطبق نیست، صحیح نیست، و نباید بدان اعتناء كرد، براى اینكه چیزى كه ذاتى شد، دیگر تخلف و اختلاف نمى پذیرد، و سجده اینطور نیست، زیرا ممكن است كسى همین عمل را بداعى دیگرى غیر داعى تعظیم و عبادت بیاورد، مثلا بخواهد طرف را مسخره و استهزاء كند، و معلوم است كه در این صورت با اینكه همه آن خصوصیاتى را كه سجده عبادتى دارد واجد است، مع ذلك عبادت نیست، بله، این معنا قابل انكار نیست، كه معناى عبادت در سجده از هر عمل دیگرى واضح تر و روشن تر به چشم مى خورد. خوب، وقتى معلوم شد كه سجده عبادت ذاتى نیست، بلكه قصد عبادت لازم دارد، پس اگر در سجده اى مانعى تصور شود، ناگزیر از جهت نهى شرعى، و یا عقلى خواهد بود، و آنچه در شرع و یا عقل ممنوع است، این است كه انسان با سجده خود براى غیر خدا، بخواهد براى آن غیر اثبات ربوبیت كند، و اما اگر منظورش از سجده صرف تحیت و یا احترام او باشد، بدون اینكه ربوبیت براى او قائل باشد، بلكه صرفا منظورش انجام یك نحو تعارف و تحیت باشد و بس، در این صورت نه دلیل شرعى بر حرمت چنین سجده اى هست، و نه عقلى.
چیزى كه هست ذوق دینى، كه مردم متدین آن را از انس ذهن به ظواهر دین كسب كرده اند، اقتضاء مى كند كه به طور كلى این عمل را به خدا اختصاص دهند، و براى غیر خدا هر چند از باب تعارف و تحیت باشد، به خاك نیفتند، این ذوق قابل انكار نیست، ولكن چنین هم نیست كه هر عملى را كه به منظور اظهار اخلاص درباره خدا مى آوریم، آوردن آن عمل درباره غیر خدا ممنوع.
منـابـع
عبدالله جوادى آملى- تسنيم- جلد 3 صفحه 274، 39 و 57
علامه محمدحسين طباطبايى- الميزان، ترجمه ى محمد باقر موسوى- جلد 1 ص 19، 184، 178 ـ 188، ص 193، جلد 8 ص - 61 و 24
عبدالله حیدری- مقاله سجده بر آدم (ع)- مجله صباح- شماره نه و ده
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 1 صفحه 184
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها