توجیه و دلیل تراشی برای گناه

فارسی 4199 نمایش |

بدتر از گناه، توجیه گناه و دلیل تراشى براى آن است. مى توان گفت توجیه گناه یک نوع کلاهبردارى دینى است. خداوند در قرآن مى فرماید: «ینبؤا الإنسان یومئذ بما قدم و أخر* بل الانسان على نفسه بصیرة* و لو ألقى معاذیره؛ و در آن روز انسان را از تمام کارهایى که از پیش یا پس فرستاده، آگاه مى کنند. بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است. هر چند (در ظاهر) براى خود عذرهایى بتراشد (قیامت/ 13-15). حاکم بر حساب و جزا در روز قیامت کسى است که هم از اسرار درون و برون آگاه است، و هم خود انسان را حسابگر اعمال خویش قرار مى دهد، یعنى محکمه وجدان، گنهکار را به دورویى و نیرنگ، محکوم مى کند. همانگونه که در آیه 14 سوره اسراء آمده: «اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ نامه اعمالت را بخوان، کافى است که امروز خود حسابگر خویش باشى!» گرچه آیات مورد بحث همگى درباره معاد و قیامت سخن مى گوید، ولى مفهوم آن گسترده است، عالم دنیا را نیز شامل مى شود، در اینجا نیز مردم از حال خود آگاهند، هر چند گروهى با دروغ و پشت هم اندازى و ظاهرسازى و ریاکارى چهره واقعى خویش را مکتوم مى دارند.

در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که فرمود: «ما یصنع احدکم ان یظهر حسنا، و یسر سیئا ا لیس اذا رجع الى نفسه یعلم انه لیس کذلک، و الله سبحانه یقول: بل الإنسان على نفسه بصیرة، ان السریرة اذا صلحت قویت العلانیة؛ هر گاه یکى از شما ظاهر خود را بیاراید اما در پنهانى بدکار باشد چه مى تواند انجام دهد؟ آیا هنگامى که به خویشتن مراجعه کند نمى داند که اینگونه نیست؟ همانگونه که خداوند سبحان مى فرماید: بلکه انسان به خویشتن آگاه است، هنگامى که باطن انسان صالح گردد ظاهر او نیز تقویت مى شود». و در احادیث روزه مریض نیز آمده است که یکى از یاران امام صادق (ع) سؤال کرد: «ما حد المرض الذى یفطر صاحبه؟؛ میزان آن بیمارى که مجوز افطار است چیست؟» امام در جواب فرمود: «بل الإنسان على نفسه بصیرة، هو اعلم بما یطیق؛ انسان از وضع خود آگاهتر است و بهتر مى داند چه اندازه توانایى دارد».

توجیه گناه، گناه را عادى و جامعه را به انجام آن تشویق می نماید و زشت را زیبا جلوه می دهد، توجیه گناه همان عذر بدتر از گناه است. هیچ گناهى به سنگینى توجیه گناه نیست. زیرا گنهکار معترف، غالبا در فکر توبه است، ولى توجیه گر در فکر سرپوش نهادن بر گناه است که نه تنها در صراط توبه نیست، بلکه او را در گناه راسخ تر و جرى تر می نماید. توجیه گناه یک بیمارى و یک بلاى عمومى است که به صورت هاى مختلف جلوه می کند، و خواص و عوام را از صراط مستقیم، منحرف می نماید و خطر بزرگ آن این است که راههاى اصلاح را به روى گنهکار می بندد و گاه واقعیت ها را در نظر او مسخ و دگرگون مى سازد. مثلا ترس خود را با توجیه احتیاط، و ضعف نفس خود را با توجیه حیا، و حرص خود را به عنوان لزوم تامین زندگى، و تن پرورى و کوتاهى هاى خود را به عنوان قضا و قدر توجیه می کند، و براستى چه مصیبت و دردى رنج آورتر از این که انسان با تحریف مفاهیم ارزشمند اسلام با دست خود راه نجات را به روى خود ببندد؟!

توجیه گناه در حقیقت سرپوش گذاشتن روى گناه است، تا گناه را براحتى و بدون مانعى انجام دهد مانند اینکه حق را کتمان می کند و نام آن را تقیه می گذارد و یا براى رسیدن به هدف شوم خود به شخصى رشوه می دهد و نام آن را هدیه می گذارد. توجیه گناه یک نوع فریب دادن و اغفال خود و مسلمین است که ظاهرى زیبنده و شرعى دارد و باطنى آلوده، مثل کسانى که مواد غذایى می فروشند، و براى جلب مشترى روى آن را مواد خوب می گذارند و درون آن را مواد بد. به عنوان مثال بعضى گنهکاران، نخست گناه را جایز مى کنند و سپس آن را انجام می دهند، مثلا با توجیه غیبتش نباشد، غیبت می کنند و یا شخصى را طورى معرفى می آنند که غیبتش جایز است، سپس تحت این پوشش او را غیبت می کنند. ریشه این گونه توجیهات آن است که انسان گنهکار مى خواهد، جلو راهش باز باشد و بدون هرگونه مسئولیتى گناه کند، و آزادانه به هر گونه هوسرانى دست یازد. مثلا اعتقاد به معاد و حساب و کتاب روز قیامت، یکى از عوامل بازدارنده گناه است، انسان توجیه گر براى اینکه آزادانه گناه کند، به انکار معاد برمی خیزد و در برابر دلایل استوار اثبات معاد، به هر دسیسه اى متوسل می شود.

چنانکه در قرآن مى خوانیم: «بل یرید الانسان لیفجر امامه* یسئل ایان یوم القیامة؛ انسان (منکر معاد) می خواهد آزاد باشد و گناه کند، از این رو می پرسد قیامت کى خواهد بود» (قیامت/ 5-6). یکى از توجیهات گناه است که گاهى تحت پوشش آن گناه بزرگ آبروریزى، صورت می گیرد. البته افشاگرى در جاى خود درست است، آنها را که وجودشان در جامعه خطرناک است و منتظر فرصت و توطئه هستند، باید افشا کرد ولى نه اینکه با توجیه افشاگرى گناهان پوشیده افراد محترم را فاش ساخت و آبروى آنها را ریخت.

توجیهات برای فرار کردن از جهاد
اصولا در امورى که سخت و دشوار است، مانند مساله جهاد و نبرد با دشمن که یکى از وظایف سنگین است، آنان که ایمان قوى ندارند براى اینکه از این وظیفه مقدس شانه خالى کنند دست به توجیهات فراوان می زنند، تا گریز خود را از این مسئولیت بزرگ، خداپسند جلوه دهند. گاهى پیرى پدر و مادر را بهانه قرار می دهند، گاهى زن و بچه را، و زمانى گرمى یا سردى هوا را یا فرا رسیدن فصل برداشت محصول را و گاهى خود را به بیمارى زده با توجیه اینکه بیمار یا ضعیف هستم و قدرت جنگ ندارم به جبهه نبرد با دشمن نمى روند. بخصوص اگر جنگ با مسلمان نماهاى بدتر از کافر باشد، بعضى با این توجیه که برادرکشى و مسلمان کشى درست نیست. از امر مقدس جهاد و دفاع فرار می نمایند.

به مثال هایی از اینگونه توجیهات توجه فرمائید:
در جنگ تبوک که در سال نهم واقع شد و فرمان بسیج عمومى از طرف پیامبر (ص) صادر گردید، تا مسلمین براى جلوگیرى از کفار متجاوز روم به سوى سرزمین تبوک حرکت نمایند، عده اى از این فرمان سرپیچى کردند. و جان و مال خود را براى دفاع از حریم اسلام دریغ داشتند. توجیه آنها این بود که هوا گرم است و نمی توان در این هواى داغ مسافرت طولانى کرد و جنگید. و دیگران را نیز با این توجیه گمراه کننده، از رفتن به سوى جبهه باز می داشتند. همانگونه که در قرآن آمده: «و قالوا لا تنفروا فى الحر قل نار جهنم اشد حرا لو کانوا یفقهون؛ (آن متخلفان) به یکدیگر و به مؤمنان گفتند: در این گرما (به سوى میدان) حرکت نکنید، به آنها بگو آتش دوزخ از این گرمتر است اگر بفهمند».

امیرمؤمنان على (ع) در یکى از سخنرانى هاى خود، خطاب به مردم عراق که در جنگ با سپاه معاویه، سستى می کردند می فرماید: «روى شما زشت باد و همواره غم و اندوه همراه شما باد که هدف حملات دشمن قرار گرفته اید، پى در پى به شما حمله می کنند، و شما به حمله متقابل دست نمی زنید، با شما مى جنگند و شما نمی جنگید، این گونه معصیت خدا مى شود و شما (با عمل خود) به آن رضایت می دهید. هرگاه در تابستان فرمان حرکت به سوى دشمن دادم، گفتید به ما مهلت بده تا سوز گرما فرونشیند. و اگر در سرماى زمستان این دستور را به شما دادم گفتید: اکنون فوق العاده سرد است، بگذار سوز سرما آرام گیرد. همه این بهانه ها براى فرار از جنگ بود. شما که از سرما و گرما (وحشت دارید) و فرار می کنید، به خدا سوگند از شمشیر دشمن، بیشتر فرار خواهید کرد».

در جریان جنگ احزاب (خندق) که در سال پنجم هجرت واقع شد جمعى از بیمار دلان به بهانه حفاظت از خانه خود، می خواستند از جبهه دست بشکند و می گفتند: خانه ما در و پیکر درستى ندارد و آسیب پذیر است، ولى از طرف پیامبر (ص) توجیه و بهانه آنها رد شد. چنانکه در قرآن کریم می خوانیم: «و یستأذن فریق منهم النبى یقولون ان بیوتنا عورة و ماهى بعورة ان یریدون الا فرارا؛ گروهى از آنان از پیامبر اجازه بازگشت می خواستند و مى گفتند: خانههاى ما بدون حفاظ است در حالى که بدون حفاظ نبود، آنها فقط می خواستند از جنگ فرار کنند» (احزاب/ 13).

در جریان جنگ تبوک یکى از منافقین بنام جدبن قیس به پیامبر (ص) عرض کرد: اجازه بده من در جنگ شرکت نکنم، زیرا علاقه شدیدى به زنان دارم. و اگر چشمم به دختران رومى بیفتد ممکن است دل از دست بدهم و فریفته آنها گردم و همین کار مرا از وظیفه شرعى جهاد باز دارد. در رد این توجیه خنده آور او، آیه اى نازل گردید: «و منهم من یقول ائذن لى و لا تفتنى الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحیطة بالکافرین؛ بعضى از آنها (منافقین) می گویند اجازه (عدم شرکت در جهاد) به من بده و مرا گرفتار گناه (فریفتگى به دختران رومى) مساز، اینها اکنون به فتنه و گناه سقوط کرده اند و جهنم کافران را احاطه کرده است» (توبه/ 49). این دغل بازان که به بهانه آلوده نشدن به گناه از مسئولیت جنگ فرار می کنند، هم اکنون در قلب گناه افتاده اند. زیرا با شبه شرعى فرمان صریح خداوند را زیر پا می گذارند، آیا با شبهه تراشى و توجیه و بهانه سازى مى توان از فرمان آشکار و قاطع خدا دست برداشت؟

منـابـع

محسن قرائتی- گناه شناسی

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 25 صفحه 290-294

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد