شیوه های تبلیغ و دعوت حضرت ابراهیم علیه السلام (گفتگو)

فارسی 5241 نمایش |

روش مقایسه

کاربرد روش مقایسه در جدال ابراهیمى نیز از نشانه هاى تسلط این مبلغ ربانى بر روش هاى مناظره بوده است. وى در گفتگوها از این روش به خوبى بهره مى جست و وجدان حقیقت جوى مخاطبان را به هشیارى و دقت فرا مى خواند؛ در قسمتى از یک گفتگو، پس از آن که مى پرسد: «هل یسمعونکم إذ تدعون* أو ینفعونکم أو یضرون؛ گفت آيا وقتى دعا مى ‏كنيد از شما مى ‏شنوند يا به شما سود يا زيان مى ‏رسانند.» (شعراء/ 72- 73) آن گاه مى گوید: «قال أفرأیتم ما کنتم تعبدون* أنتم و آباؤکم الأقدمون* فإنهم عدو لى إلا رب العالمین* الذى خلقنى فهو یهدین* و الذى هو یطعمنى و یسقین* و إذا مرضت فهو یشفین؛ گفت: آیا در آنچه مى پرستیدید تأمل کرده اید؟ شما و پدران پیشین شما. قطعا همه آنها جز پروردگار جهانیان دشمن منند. آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى کند. و آن کس که او به من خوراک مى دهد و سیرابم مى گرداند. و چون بیمار شوم او مرا درمان مى بخشد.» (شعراء/ 75- 80)
این مقایسه از دل و اندیشه سلیم او حکایت مى کرد و هدف آن نرم ساختن دل هاى سلیم بود. «إذ جاء ربه بقلب سلیم* إذ قال لأبیه و قومه ماذا تعبدون* أإفکا آلهة دون الله تریدون* فما ظنکم برب العالمین؛ آنگاه كه با دلى پاك به [پيشگاه] پروردگارش آمد چون به پدر[خوانده] و قوم خود گفت چه مى‏ پرستيد آيا غير از آنها به دروغ خدايانى [ديگر] مى‏ خواهيد پس گمانتان به پروردگار جهانها چيست.» (صافات/ 84- 87)
در اینجا خدایان دروغین و افترایى را با معبود راستین و خداى عالمیان مقایسه کرده است. مقایسه دیگرى نیز در ادامه مناظره فوق به چشم مى خورد: «قال أتعبدون ما تنحتون* و الله خلقکم و ما تعملون؛ گفت: آیا آنچه را مى تراشید مى پرستید در حالى که خدا شما و آنچه را مى سازید آفریده است.» (صافات/ 95 - 96)

روش گفتار نرم (قول لین)
بى گمان، این یکى از روش هاى مشترک تمام مبلغان الهى است که با مخاطبان خویش، از هر گروه و طبقه که باشند با قول لین و سخن نرم و گفتار دلپذیر تکلم کنند و از تندخویى و سختگیرى بپرهیزند. ابراهیم این روش را همواره مد نظر داشت: «إذ قال لأبیه یا أبت لم تعبد ما لا یسمع و لایبصر و لایغنى عنک شیئا؛ چون به پدر خوانده اش گفت: اى پدر، چرا مى پرستى آنچه را نمى شنود و نمى بیند و تو را از چیزى بى نیاز نمى کند؟» (مریم/ 42)
در پاسخ تهدید خشونت آمیز پدر گفت: «قال سلام علیک سأستغفر لک ربى إنه کان بى حفیا؛ گفت: سلام بر تو. من به زودى براى تو از پروردگارم آمرزش خواهم خواست زیرا او به من پر مهر بوده است.» (مریم/ 47) ابراهیم در چند نوبت تعبیر مهر آمیز «یاابت» را به نشانه مهربانى و دلسوزى به زبان مى آورد و اوج محبت او را در جمله «سأستغفر لک» در مى یابیم: «یا أبت إنى قد جاءنى من العلم ما لم یأتک فاتبعنى أهدک صراطا سویا* یاأبت لا تعبد الشیطان إن الشیطان کان للرحمن عصیا* یا أبت إنى أخاف أن یمسک عذاب من الرحمن؛ پدر جان، مرا دانشى به دست آمده که تو را نیامده است پس مرا پیروى کن تا راهى راست به تو نشان دهم، پدر جان، شیطان را مپرست که او دشمن رحمان است. پدر جان، من مى ترسم که از جانب خداى رحمان عذابى به تو رسد.» (مریم/ 44- 45)

روش استدلال به کمک محسوسات
ابراهیم در عرصه ارشاد مخاطبان به پیام هاى الهى، امور محسوس و مشهود را پایه استدلال هاى خود قرار مى داد، تا ضمن ترکیب حس و تعقل، امکان فهم کامل تعالیم الهى را به جملگى مخاطبان با هر میزان از درک و شعور که باشند ببخشد. از این رو از ابزارهاى متنوع و امور محسوس جهت استدلال ارشادى بهره مى جست؛ خورشید، ماه و دیگر اجرام آسمانى، نطق بت ها، بینایى و شنوایى بتان، تماثیل، تراشیدن سنگ، از جمله محورهاى مناظرات ابراهیمى مى باشند: «فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى* فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى؛ و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است.» (انعام/ 77- 78) «فسألوهم إن کانوا ینطقون؛ اگر سخن مى‏ گويند از آنها بپرسيد.» (انبیا/ 63) «لم تعبد ما لا یسمع؛ چرا چيزى را كه نمى ‏شنود می پرستی.» (مریم/ 42) «قال أتعبدون ما تنحتون؛ گفت آيا آنچه را مى ‏تراشيد مى‏ پرستيد.» (صافات/ 95) «فإن الله یأتى بالشمس من المشرق؛ ابراهيم گفت‏: خداى من‏ خورشيد را از خاور برمى‏ آورد، تو آن را از باختر برآور.» (بقره/ 258)

خطاب توأم به عقل و دل و تحریک وجدان

با نگاهى به مناظره هاى حضرت ابراهیم و نوع کلمات و عبارات به کار رفته در آنها روشن مى گردد که در کنار خطاب به اندیشه هاى مخاطبان دل و فطرت آنان نیز از زاویه اى دیگر در همان مناظره مورد توجه و خطاب واقع مى شود. لحن گفتارها و کیفیت تغییر لحن ابراهیم، گویاى این حقیقت است، به عنوان نمونه، در سوره شعراء پس از ارائه پرسشى تکان دهنده که طبعا مخاطب آن عقل و اندیشه است «أفرأیتم ما کنتم تعبدون» (شعراء/ 75) به تدریج جهت خطاب را از عقل مخاطب به دل او مى کشاند، آن گاه که مى گوید: «فإنهم عدو لى إلا رب العالمین* الذى خلقنى فهو یهدین؛ قطعا هم آنها دشمن منند جز پروردگار جهانیان. آنکس که مرا آفرید و همو راهنمائیم مى کند.» (شعراء/ 77- 78)
همچنین در سوره صافات، پس از جدال هاى عقلانى پیاپى که منجر به شکستن بت ها به دست او مى گردد، آن گاه که به سوى او یورش مى آورند، لحن و خطابش به دل ها متوجه مى شود. «و قال إنى ذاهب إلى ربى سیهدین* رب هب لى من الصالحین؛ گفت: من به سوى پروردگارم روانه ام او مرا هدایت خواهد کرد، پروردگارا مرا فرزندى از صالحان ببخش.» (صافات/ 99- 100)
نیز در محاجه با ستاره پرستان، پس از گفت و شنودى استدلالى، جانها را مورد خطاب قرار مى دهد که: «نى وجهت وجهى للذى فطر السموات والأرض حنیفا وما أنا من المشرکین؛ من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم.» (انعام/ 79) در مناظره با پدر نیز پس از جملاتى که اصلاح اندیشه او را هدف قرار داده بود، در پایان رو به قلب وى کرد و فرمود: «یا أبت إنى أخاف أن یمسک عذاب من الرحمن فتکون للشیطان ولیا» (مریم/ 45) از ولایت شیطان او را برحذر مى دارد و مسلم است که هیچ انسانى خواهان ولایت شیطان نیست، پس این نوعى خطاب به دل است و همراه با شفقت و نصحیت فراوان.

اتخاذ شیوه هاى متنوع براى گسترش توحید

محور دعوت ابراهیم را تفکر و اندیشه هاى توحیدى تشکیل مى دهد و او به عنوان اسوه موحدان و یگانه پرستان در تاریخ بشر مطرح است. این منزلت والا جز به خاطر آن نیست که وى نه تنها خود عمیقا به توحید یقین داشت و زندگى خویش را بر آن استوار ساخته بود بلکه از هر طریق ممکن سعى در ترویج و گسترش آن داشت. او حتى از ارشاد سرکردگان کفر همچون نمرود هم ابا نداشت، به طورى که مى توان گفت تنوع شیوه هاى تبلیغى ابراهیم در تاریخ تبلیغ دینى کم نظیر است. به عنوان نمونه، فضاهاى تبلیغ ابراهیم از تنوعى قابل توجه برخوردار است؛ در خانه، در میان مردم کوچه و بازار، در بتخانه و عبادتگاه مشرکان، در دادگاه علنى مشرکان و حتى در دربار نمرود و هر کجاى دیگر، فعالیت تبلیغى او استمرار داشت و هرگز متوقف نمى گشت. در این میان بد نیست به صحنه محاکمه او نظرى بیفکنیم که چون او را در ملأ عام به محاکمه کشیدند، هر گز صلابت و استوارى مبلغ الهى را از دست نداد. او ضمن پرسش ها و پاسخ هایى از آنها خواست تا حقیقت واقعه را از خود بت ها باز پرسند.
در این ماجرا یکى از زیباترین صحنه هاى تبلیغى تاریخ پدید آمد؛ آن جا که نشانه هاى تسلیم در برابر جدال ابراهیم به شکل سرهاى به زیر افتاده بزرگان مشرکان آشکار گردید، به نحوى که یکدیگر را ظالم شمردند. ابراهیم در این صحنه به نیکى از فرصت ها بهره جست و جلسه محاکمه را به عرصه دعوت مبدل کرد. از نمونه هاى دیگر ایجاد فرصت و اغتنام آن در تبلیغ ابراهیمى، ضیافت هاى اوست که در کتب سیره مشهور است؛ قرآن مجید، یک مورد از مهمان نوازى و پذیرایى او را براى فرستادگان الهى و ملائکه مأمور بشارت، که به هیأت آدمیان بر ابراهیم وارد شده بودند، یادآور مى شود: «و لقد جاءت رسلنا إبراهیم بالبشرى قالوا سلاما قال سلام فما لبث أن جاء بعجل حنیذ؛ و به راستى فرستادگان ما براى ابراهیم مژده آوردند، سلام گفتند، پاسخ داد، سلام. و دیرى نپایید که گوساله اى بریان آورد.» (هود/ 69) پیش آوردن گوساله بریان براى مهمانانى که هنوز هویتشان کشف نشده است، نشانه کرم و مهمان نوازى ابراهیم است.
در سوره ذاریات، پذیرایى به شکل کامل ترى بیان شده است: «فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمین* فقربه إلیهم قال ألا تأکلون؛ پس آهسته به سوى زنش رفت و گوساله اى فربه [و بریان] آورد. آن را به نزدیکشان برد و گفت: مگر نمى خورید؟» (ذاریات/ 26- 27) در کتاب قصص الانبیاء، ثعلبى درباره خوى مهماندوستى ابراهیم چنین مى گوید: «او طعام صبحگاهى و شامگاهى را مگر با مهمان نمى خورد و گاهى دو مایل یا بیشتر از خانه دور مى شد تا مهمانى بیابد و دعوتش نماید.»
شیوه هاى برجسته او عبارتند از:

الف) عنایت ویژه به خانواده
در سیره تبلیغى ابراهیم (ع)، هدایت خانواده و ذریه از جایگاهى با اهمیت برخوردار است؛ گویى این استراتژى کلى تمام انبیاى الهى همچون پیامبر اسلام (ص)، نوح، لوط و اسماعیل است که دعوت دینى را از خانواده و بستگان خویش آغاز کنند. ابراهیم، در آغاز راه، دعوت را از پدر یا عمو، به همراه رعایت مودت و احترام، شروع مى کند. او مناظره هایى نیز با پدر دارد. در چند موضع از مناظره ها خطاب او به پدر و قوم است، اما حداقل در دو موضع تنها خطاب او متوجه پدر (یا عمو) است: «و إذ قال إبراهیم لأبیه آزر أتتخذ أصناما آلهة إنى أراک و قومک فى ضلال مبین؛ و یاد کن هنگامى را که ابراهیم به پدر خود «آزر» گفت: آیا بتان را خدایان مى گیرى به من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى مى بینم.» (انعام/ 74)
«إذ قال لأبیه یا أبت لم تعبد ما لا یسمع و لایبصر و لایغنى عنک شیئا* یا أبت إنى قد جاءنى من العلم ما لم یأتک فاتبعنى أهدک صراطا سویا* یا أبت لا تعبد الشیطان إن الشیطان کان للرحمن عصیا* یا أبت إنى أخاف أن یمسک عذاب من الرحمن فتکون للشیطان ولیا؛ چون به پدرش گفت: پدر جان، چرا چیزى را که نمى شنود و نمى بیند و چیزى را از تو دور نمى کند مى پرستى؟ اى پدر،به راستى مرا از دانش، حقایقى به دست آمده که تو را نیامده است. پس از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت نمایم. پدر جان، شیطان را مپرست که شیطان، رحمان را عصیانگر است. پدرجان، من مى ترسم از جانب خداى رحمان، عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى.» (مریم/ 42- 45)
بدین ترتیب، با توجهات دلسوزانه و خطاب هاى مملو از عاطفه و محبت، پیام هاى توحیدى را به دل و اندیشه پدر عرضه کرد. پس از دعوت پدر، جلوه دیگر عنایت ابراهیم به خانواده را در دعاهاى عمیق و پر محتوایى مى یابیم که درباره خانواده و فرزندان خود به درگاه الهى تقدیم مى کند. در واقع این دعاها ترجمان سلوک و تجلى رفتار و منش خاندان او نیز است: «و اجنبنى و بنى أن نعبد الأصنام؛ و من و فرزندانم را از پرستیدن بتان باز دار.» (ابراهیم/ 35) «ربنا اغفر لى ولوالدى وللمؤمنین یوم یقوم الحساب؛ پروردگارا در روز حساب بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى.» (ابراهیم/ 41) «رب اجعلنى مقیم الصلاة و من ذریتى ربنا و تقبل دعاء؛ پروردگارا مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندانم نیز، پروردگارا و دعاى مرا بپذیر.» (ابراهیم/ 40)
«ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا أمة مسلمة لک و أرنا مناسکنا و تب علینا؛ پروردگارا، ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از فرزندامان نیز امتى مسلمان قرار ده و مناسک را به ما نشان ده و به سوى ما باز گرد.» (بقره/ 128)
«فاجعل أفئدة من الناس تهوى إلیهم وارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون؛ پس دل هاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده و آنان را از محصولات روزى بخش. باشد که سپاسگزارى کنند.» (ابراهیم/ 37)
تجلى دیگر عنایت به خانواده در وصیت اصیل و سفارش مؤکد او به فرزندانش هویداست، آن جا که همه را به کلمه توحید مى خواند: «و وصى بها إبراهیم بنیه ویعقوب یا بنى إن الله اصطفى لکم الدین فلاتموتن إلا و أنتم مسلمون؛ و ابراهیم و یعقوب فرزندانشان را سفارش کردند که خدا براى شما این دین را اختیار کرده پس جز به حال مسلمانى نمیرید.» (بقره/ 132) این توجه عمیق تا آن جا پیش مى رود که علاوه بر ترویج توحید در میان آنان، تلاش ابراهیم بر این است که هر یک از ذریه و بنین او اسوه و امام مؤمنان شوند: «قال إنى جاعلک للناس إماما قال و من ذریتى؛ فرمود: من تو را پیشواى مردمان قرار دادم. گفت (پرسید): از دودمان من چطور؟» (بقره/ 124) به تعبیر دیگر، انتظار او از خاندان رسالت و امامت بیش از آن است که مؤمنانى خداترس باشند، بلکه از آنان اسوه شدن و امام بودن را توقع دارد تا راهنماى طریق در راه ماندگان و مربى سالکان طریقت باشند.

ب) رحمت و شفقت به مخاطبان
محبت و مهرورزى مبلغ با مخاطبان، تأثیر شگرفى در بازدهى و موفقیت تبلیغ دینى مى گذارد. چرا که ابراز محبت، جلب محبت مى کند و پیامد این محبت حاصل شده، تبعیت و دلدادگى است. جلوه هاى اعلاى تأثیر محبت و مهر و عاطفه در پیشبرد دعوت را در سیره پیامبر اسلام (ص) دیدیم. اما در سیره تبلیغى ابراهیم نیز آثار رحمت و شفقت بر کافر و مؤمن، بسى مشهود است. روحیه بزرگوارى زایدالوصفى که در جان شریف ابراهیم لانه کرده بود از یک سو و انگیزه نیرومند او براى هدایت و نجات موجب این روحیه لطیف و شفقت بى پایان شده بود؛ بى احترامى و خشونت را با نیکى و نرمش پاسخ مى داد و حتى عناد و حق ناشناسى را مورد اغماض قرار مى داد. با توجه به عمق عاطفه پدرى، زمانى که عاطفه پدرى یا خویشاوندى با محبت ایمانى پیوند خورد، علاقه اى عمیق تر و دو چندان میان مبلغ مخاطب برقرار خواهد گردید، که مى تواند انگیزه اى قوى براى همراهى و همبستگى طرفین باشد.
در مناظره با پدر، او را بارها با نداى «یا أبت» که نشانه دلسوزى وافر نسبت به اوست مورد خطاب قرار مى دهد. خطابش را با لفظ أبت که گویاى رابطه پدرى و از قوى ترین پیوندهاست شروع کرد که قاعدتا دو طرف را به سرنوشت یکدیگر حساس و دلسوز مى گرداند. و چون با تهدید شدید پدر مواجه مى شود، به جاى پاسخ مشابه، بزرگوارانه به او سلام مى دهد: «قال أراغب أنت عن آلهتى یا إبراهیم لئن لم تنته لأرجمنک و اهجرنى ملیا* قال سلام علیک؛ گفت: اى ابراهیم، تو از خدایان من متنفرى؟ اگر باز نایستى تو را سنگسار خواهم کرد. برو و براى مدتى طولانى از من دور شو. ابراهیم گفت: درود بر تو باد.» (مریم/ 46- 47)
علامه طباطبائى در این باره مى گوید: «اما این که به او سلام کرد، چون سلام عادت بزرگواران است و با تقدیم آن جهالت پدر را تلافى کرد و در مقابل تهدید به رجم و طرد، وعده سلامت و امنیت و احسان داد، همان گونه که دستور قرآن است؛ "و إذا مروا باللغو مروا کراما و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛ و بندگان خداى رحمان كسانى‏اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‏ دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‏ دهند." (فرقان/ 63) و حتى بنابر همان عاطفه و محبت وافر به مخاطب، به او وعده استغفار مى دهد، شاید خدا راهى براى هدایت او بگشاید: "سأستغفر لک ربى إنه کان بى حفیا؛ به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى خواهم که همواره به من پر مهر بوده است." (مریم/ 47) على رغم تهدید و سخان شدید اللحن پدر، ابراهیم براى پدر، بر اساس وعده قبلى خود، استغفار مى کند: "و اغفر لأبى إنه کان من الضالین؛ و پدرم را بیامرز که او از گمراهان بود." (شعراء/ 86) هرچند بعدها قرآن، استغفار براى مشرکان را هرچند از نزدیکان باشند ممنوع شمرد و تأکید کرد که استغفار ابراهیم به خاطر وعده اى بود که به پدر داده بود، و چون دشمنى او با خدا بر او روشن گشت، از او بیزارى جست، چون قرابت واقعى در قرابت نسب نیست بلکه در نزدیکى عقیده است. و این موضوع یعنى اهمیت رابطه عقیدتى یکى از اصول تربیت اسلامى است.»
پس از آن که پدر او را از خود طرد مى کند و فرمان هجران مى دهد «و اهجرنى ملیا» پاسخ ابراهیم بسى نرم تر و ملایم تر است: «و أعتزلکم وما تدعون من دون الله و أدعوا ربى؛ و از شما و آنچه غیر از خدا مى خوانید کناره مى گیرم و پروردگارم را مى خوانم.»(مریم/ 48) مراد این است که اگر تو مرا این گونه هدف تهدید و طرد قرار مى دهى، من تنها از شما و خدایانتان کناره مى گیرم، اما در عین حال امید خود را به هدایت آنها از دست نداده است؛ پس از آن که «و اهجرنى ملیا» را شنید، سخن از اعتزال و کناره گیرى به میان آورد. پس او کناره گرفتن را آغاز نکرد و امید به هدایتشان داشت و باز هم گفت: براى تو از خدایم آمرزش خواهم طلبید. همین طور، انذار توأم با شفقت ابراهیم خطاب به پدر، به خوبى نشان مى دهد که محور تلاش تبلیغى او مهر و عاطفه است نه قهر و غلبه. همدلى و همبستگى عاطفى او با مؤمنان به حدى است که تمام مؤمنان را از خود مى شمرد و براى نافرمانان و حق ناشناسان نیز تنها غفران مى طلبد: «فمن تبعنى فإنه منى ومن عصانى فإنک غفور رحیم؛ پس هر که از من پیروى کند، بى گمان او از من است و هر که مرا نافرمانى کند، به یقین تو آمرزنده و مهربانى.» (ابراهیم/ 36)
و آخرین ماجرا که اوج شفقت و مهر ابراهیم به انسان ها را نشان مى دهد، فرجام خواهى مصرانه براى قوم لوط است که بر اثر پافشارى بر انحرافات عقیدتى و اخلاقى و اصرار بر گناهانى شرم آور، مستحق عذاب الهى شده بودند. «فلما ذهب عن إبراهیم الروع وجاءته البشرى یجادلنا فى قوم لوط إن إبراهیم لحلیم أواه منیب؛ پس وقتى ترس ابراهیم زایل شد و مژده [فرزند دار شدن] به او رسید، درباره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا مى کرد.» (هود/ 74- 75) سید قطب در این خصوص مى گوید: «حلیم آن است که عوامل غضب را تحمل و شکیبایى اختیار مى کند و دست به اقدامى نمى زند و اواه کسى است که با تضرع و از روى خدا ترسى و تقوا دعا مى کند و منیب آن است که با شتاب به سوى خدا باز مى گردد... این صفات برجسته، ابراهیم را وا داشت تا با ملائکه درباره سرنوشت قوم لوط مجادله کند.»
ما نمى دانیم محتواى دقیق این جدال چه بوده است. به هر حال فرمان الهى رسید که جایى براى مجادله نیست و حکم قطعى الهى صادر شده است، «یا إبراهیم أعرض عن هذا إنه قد جاء أمر ربک وإنهم آتیهم عذاب غیر مردود؛ اى ابراهیم، از این چون و چرا روى برتاب که فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى که بى بازگشت است خواهد آمد.» (هود/ 76) برخى نیز وصف اواه را به گونه اى تفسیر کرده اند که قدرى با سخن فوق متفاوت است اما به دعوت ابراهیم مربوط مى شود. وصف اواه که براى ابراهیم ذکر شده به این معناست که او بر رنج ها و سختى هاى راه دعوت و موانع و فشارها و تنگناها، بسیار آه مى کشید و این آه از دل بر آوردن همراه با بردبارى، حلم و حزم بود.

ج) تأسیس و تطهیر بیت الله و مرکز عبادت
یکى از درخشان ترین مقاطع تبلیغ دین در طول تاریخ، بى گمان، برپایى کعبه به عنوان مهمترین پایگاه توحید و یگانه پرستى و مرکزیت یافتن آن براى تمام موحدان عالم است. این اقدام سرنوشت ساز، پر اهمیت، به همت والاى ابراهیم و فرزند برومندش اسماعیل در طى یک مأموریت تبلیغى پر مرارت و دشوار اما بابرکت به انجام رسید، تا محور و مرکزى ماندگار و همیشگى براى موحدان در طول تاریخ باشد و توفیق نشر دعوت اسلامى را میسر گرداند. اندک آشنایى با مسائل تبلیغى روشن مى گرداند که وجود یک پایگاه تبلیغى ثابت و داراى برد وسیع، چه نفوذ و تأثیر شگرفى در گسترش آرمانش مى تواند داشت. ممکن است گفته شود تأسیس بیت الله، بر اساس برخى روایات، به دست حضرت آدم بوده است، که حتى با پذیرفتن این سخن، آنچه مسلم است این است که مرکزیت کعبه و مطرح شدن آن به عنوان مهمترین پایگاه توحید و عبادت خدا و به تعبیر قرآن «مثابة للناس» از زمان ابراهیم به بعد تحقق یافته و پیش از آن کعبه و بیت الله از چندان رونقى برخوردار نبوده است.
ضمن آن که به هر ترتیب، ابراهیم چه به عنوان مؤسس نخستین و چه به عنوان عامل تجدید بنا، ستون هاى کعبه را بالا برد و به نحو کامل بنا کرد: «و إذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت و إسمعیل ربنا تقبل منا إنک أنت السمیع العلیم؛ و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه هاى خانه (کعبه) را بالا مى بردند، (مى گفتند) اى پروردگار ما، از ما بپذیر که تو شنواى دانایى.» (بقره/ 127) «و إذ بوأنا لإبراهیم مکان البیت أن لا تشرک بى شیئا و طهر بیتى للطائفین و القائمین و الرکع السجود؛ و چون براى ابراهیم جاى خانه را معین کردیم، گفتیم: چیزى را با من شریک مگردان و خانه ام را براى طواف کنندگان و قیام کنندگان و راکعان و ساجدان پاکیزه دار.» (حج/ 26)
از مجموع آیات استفاده مى شود که از جمله مقامات بزرگ ابراهیم، خدمت به عبادتگاه مردم و خانه خدا بوده است، ضمن آن که در این زمینه بر اخلاص کامل و خدا خواهى بى شائبه ابراهیم و اسماعیل تأکید مکرر شده است: «ربنا تقبل منا... و أرنا مناسکنا و تب علینا» از طرف دیگر، با این اقدام تاریخى، درس بزرگى به تمام مبلغان جوامع داد. مبنى بر این که نفى و طرد معبودهاى دروغین آدمیان تنها یک مرحله از تبلیغ است و تکمیل روند دعوت مستلزم جایگزین کردن کامل تفکر توحید به طرق مختلف از جمله قرار دادن سمبل توحید است.
ابراهیم، خود این درس بزرگ را از حق تعالى (که خود مبلغ اول و آخر است) گرفته که «لا إله إلا الله» یعنى نفى همه خدایان و اثبات الله، خداى یکتا، را شعار اصلى دین معین فرموده است. این پیامبر بزرگ با این تعلیم الهى، آن گاه که به نفى و مباررزه با بتان و حتى تخریب بتکده مى پردازد، از آن سو، مرکزى براى پرستش خداى واحد بنا مى کند و مردم رها شده از زنجیر خدایان را به صورت طائف، عاکف، قائم، راکع و ساجد، در بیت الله مى پذیرد و خود را خادم همیشگى آنها مى شمرد و بدین مقام افتخار مى کند. در جاى دیگر هم، براى مؤمنان سرزمین حرام وسعت روزى به سبب ایمان خالصشان از خدا درخواست مى کند. «و إذ قال إبراهیم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق أهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الآخر؛ و چون ابراهیم گفت: پروردگارا، این سرزمین را شهرى امن گردان و مردمش را هرکس از آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان آورد از فرآورده ها روزى بخش.» (بقره/ 126)

د) تأکید بر نماز
به موازات اهتمام به ساختن و تطهیر بیت الله و بنیانگذارى نخستین مسجد، ابراهیم نماز را به مثابه والاترین جلوه عبادت و کرنش به درگاه الهى در مسجد، گرامى داشت و به نحو احسن ادا نمود، آنجا که هدف هجرت و اسکان ذریه خود در سرزمین بى کشت و زرع را اقامه نماز اعلام کرد: «ربنا إنى أسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاة؛ پروردگارا، من فرزندانم را در دره اى بى کشت، نزد خانه محترم تو سکونت دادم، پروردگارا تا نماز را بپا دارند.» (ابراهیم/ 37)
تا آن جا که توفیق اقامه نماز را براى خود و خاندانش از خدا مسألت نمود: «رب اجعلنى مقیم الصلاة ومن ذریتى ربنا وتقبل دعاء؛ پروردگارا، مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز، پروردگارا و دعاى مرا بپذیر.» (ابراهیم/ 40) بیش از هر چیز، این هماهنگى میان قول، دعا و واقعیت جارى در زندگى شایان توجه است. ابراهیم که توفیق اقامه نماز را از خدا مى طلبد، خود و خاندانش سخت ترین شرایط را به خاطر اقامه و به پاداشتن نماز به جان خریده و پشت سر نهاده اند. این خصال نیکوست که شخصیتى را به اسوه تمام مؤمنان تبدیل مى کند و مصلایش میعادگاه هر آرزومند مى گردد. «و اتخذوا من مقام إبراهیم مصلى؛ در مقام ابراهیم، نمازگاهى براى خود اختیار کنید.» (بقره/ 125)

ه) هجرت
از آن جا که پویایى و نشاط تبلیغى ویژگى نخست ابراهیم است، پس از اعمال شیوه هاى متنوع تبلیغى و اتخاذ روش هاى برائت هدفدار، سرانجام تصمیم به ترک اهل و دیار مى گیرد و براى پایه گذارى پایگاه توحید و حرم امن الهى و ایجاد فرصتى دیگر براى ترویج یگانه پرستى، هرچند در سرزمینى خشک و بى حاصل، به سرزمین حجاز مسافرت مى کند. تاریخ طبرى درباره هجرت ابراهیم مى نویسد: «ابراهیم، آزر را به دین خود فراخواند و گفت: پدر جان، چرا چیزى را عبادت مى کنى که نمى شنود و نمى بیند و چیزى را از تو دور نمى کند. پدر از قبول دعوت امتناع ورزید. آن گاه ابراهیم و یاران وفادار و مطیعش تصمیم به مفارقت قوم خویش گرفتند. پس گفتند: ما از شما و آنچه جز خدا مى پرستید بیزاریم و به شما کافریم. سپس ابراهیم و قومش به همراه لوط هجرت گزیدند. ابراهیم همچنین با ساره ازدواج کرد و او را با خود برد تا دینش را پاس دارد و قادر به عبادت الله باشد. بدین ترتیب در حران فرود آمد و مدتى در آن جا بماند و آن گاه از آن جا به سرزمین مصر مهاجرت کرد.»
در تفسیر فى ظلال القرآن نیز آمده است: «ابراهیم (ع) وطن و اهل و قوم خود را ترک گفت و خداى تعالى در عوض، سرزمین مبارکى بهتر از وطنش نصیب او فرمود و به جاى خانواده اش خدا به او اسحاق را عطا کرد و از او یعقوب نصیب او گشت و در عوض ذریه، امت بى شمارى که از قومش بسى نیکوتر بودند و از نسل او امامانى قرار داد که هدایتگر بشر به امر خدا باشند.»

و) پیشتازى در نیکى ها
ابراهیم، ترسیم کننده شخصیتى پویا، فعال و شاداب و با نشاط در عرصه تبلیغ و زندگى است. بى جهت نیست که قرآن او را یک امت مى شمرد. در اثر این پویایى و نشاط، او در همه فضایل ایمانى و کمالات عملى پیشتاز است؛ او نخستین مؤسس امت مسلمان و موحد است. از آن جا که تا زمان وى امت اسلامى هرگز شکل نگرفته بود، او در صدد تشکیل آن بر آمد و از خداوند نیز یارى خواست: «ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا أمة مسلمة لک؛ پروردگارا ما را تسلیم فرمان خود قرار ده؛ و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود پدیدآر.» (بقره/ 128)
از سوى دیگر، او به تعلیم الهى پیشتاز اداى مناسک حج از طواف و اعتکاف و از قربانى و نماز گشت و این سنت هاى نیکو را از خویش بر جاى نهاد. امام کاظم (ع) از رسول خدا (ص) نقل مى کند که فرمود: «أول من قاتل فى سبیل الله ابراهیم الخلیل (ع) حیث أسرت الروم لوطا (ع) فنفر إبراهیم و استنقذه من أیدیهم؛ نخستین جهادگر در راه خدا ابراهیم بود که چون رومیان لوط را به اسارت گرفتند ابراهیم حرکت کرد و او را از دستشان نجات داد.»
او همچنین مبتکر و پیشتاز اقسام برائت و اظهار بیزارى و انزجار از کفر و کافران است. نیز او نخستین کسى است که با مناظره و احتجاج کوبنده و مستدل بینى کافران را در عرصه عقاید و افکار به خاک سایید. چند مورد از پیشتازى هاى ابراهیم از زبان عبدالله بن عباس، چنین بیان شده است: «ابراهیم اولین کسى بود که از میهمان پذیرایى کرد. نخستین کسى بود که با شمشیر مبارزه کرد. نخستین فردى بود که مناسک را به پا داشت. او نخستین کسى است که در راه خدا قربانى کرد. اولین کسى است که براى خدا مهاجرت کرد. او نخستین پیامبرى است که خدا مردگان را برایش زنده کرد. اولین کسى است که نعلین (کفش) به پا کرد و نخستین کسى بود که غنیمت را تقسیم نمود.»

منـابـع

مصطفى عباسى مقدم- اسوه هاى قرآنى و شیوه هاى تبلیغى آنان

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏14 صفحه ‏452، 82

احمدبن محمد ثعلبى- قصص الانبیاء- صفحه 86 - 87

محمد بن جریر طبرى- تاریخ طبرى- جلد 1 صفحه 171

سید نعمت الله جزایرى- قصص الانبیاء- صفحه 113

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد