خصوصیات قوم حضرت شعیب (ع) و انحرافات آنها
فارسی 7286 نمایش |قوم شعیب و شهر مدین
از مجموع آیات قرآنى، اقوال مفسران و گفتار اهل تاریخ به دست مى آید که لفظ مدین هم بر شهر شعیب و هم بر قبیله آن حضرت اطلاق شده است. در قرآن کریم جمعا در هفت سوره اعراف آیه 85، توبه آیه 70، هود آیه هاى 84 و 95، طه آیه 40، حج آیه 44، قصص آیه هاى 22 و 32 و 45 و عنکبوت آیه 36 نام مدین ذکر شده است. در سوره هاى اعراف و هود و عنکبوت، مدین بر قوم شعیب، ولى در سوره هاى دیگر بر شهر او اطلاق شده است. آیات مربوط به داستان شعیب عبارتند از: «و إلى مدین أخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم فأوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس أشیاءهم و لا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها ذلکم خیر لکم إن کنتم مؤمنین *و لا تقعدوا بکل صراط توعدون و تصدون عن سبیل الله من آمن به و تبغونها عوجا و اذکروا إذ کنتم قلیلا فکثرکم و انظروا کیف کان عاقبة المفسدین * و إن کان طائفة منکم آمنوا بالذی أرسلت به و طائفة لم یؤمنوا فاصبروا حتى یحکم الله بیننا و هو خیر الحاکمین؛ و به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم گفت اى قوم من خدا را بپرستید که جز او معبودى ندارید، دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است، بنابراین حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزى نکاهید و در روى زمین بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است فساد نکنید، این براى شما بهتر است اگر با ایمان هستید. و بر سر هر راه ننشینید که (مردم با ایمان را) تهدید کنید و مومنان را از راه خدا باز دارید و (با القاى شبهات) آن را کج و معوج نشان دهید و به خاطر بیاورید زمانى را که افراد کمى بودید و او شما را فزونى داد و بنگرید چگونه سرانجام مفسدان بود و اگر طایفه اى از شما به آنچه من فرستاده شده ام ایمان آورده اند و طایفه اى ایمان نیاورده اند صبر کنید تا خداوند میان ما داورى کند که او بهترین داوران است.» (اعراف/ 85-87)
چنان که یاقوت حموى گفته است: شهر مزبور و مردم آن به نام مدین بن ابراهیم موسوم و قبیله مدین از فرزندان اویند، گرچه بعضى گفته اند که مردم مدین از نژاد عرب و اولاد اسماعیل بوده اند، ولى قول اول صحیح تر به نظر مى رسد. بعضى از مورخان، به طور جزم گفته اند که شهر مدین همان شهرى است که اکنون به شهر معان موسوم گشته و سر راه حاجیانى است که از راه اردن به مکه مى روند. در معجم البلدان از ابوزید نقل کرده که شهر مدین کنار دریاى قلزم (دریاى سرخ کنونى) و رو به روى شهر تبوک قرار دارد. بعد به دنبال آن مى گوید: ابوزید گفته است که چاهی که موسى (ع) از آن براى دختران شعیب آب کشید، اکنون در آن شهر است و روى آن اتاقى بنا کرده اند که من خود آن جا را دیده ام. بعضى از مورخان نیز مسافت میان جزیره سینا و رود فرات را مدین نامیده و گفته اند: مردمى که میان خلیج عقبه و فرات مى زیسته اند، قوم مدین بوده اند.
خصوصیات اهالی شهر مدین
مدین (بر وزن مریم) نام آبادى شعیب و قبیله او است، این شهر در مشرق خلیج عقبه قرار داشته و مردم آن از فرزندان اسماعیل بودند و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشته اند، که در میان آنها بت پرستى و همچنین تقلب و کم فروشى در معامله کاملا رایج بود. امروز شهر مدین به نام معان نامیده مى شود ولى بعضى از جغرافیون نام مدین را بر مردمى اطلاق کرده اند که میان خلیج عقبه تا کوه سینا مى زیسته اند. در تورات نیز نام مدین آمده، اما به عنوان بعضى از قبایل (و البته اطلاق یک نام بر شهر و صاحبان شهر معمول است). بعضى نیز اطلاق نام مدین را بر این شهر به خاطر آن مى دانند که یکى از فرزندان ابراهیم به نام مدین در این شهر مى زیسته اند اگر درست به نقشه جغرافیا نگاه کنیم مى بینیم این شهر فاصله زیادى با مصر نداشته و موسى توانسته است در چندین روز به آن برسد. امروز در نقشه هاى جغرافیایى "اردن" نیز نام معان به عنوان یکى از شهرهاى جنوب غربى به چشم مى خورد که با اوصاف فوق تطبیق مى کند.
اصحاب ایکه چه کسانى بوده اند؟
مطلبى که توجه بدان در این جا لازم است، این است که در قرآن کریم در چند آیه از سوره هاى حجر، شعراء، ص و ق، مردمى به نام اصحاب ایکه نامیده شده اند که شعیب بر آن ها مبعوث شد و با پند و اندرز خواست تا آن ها را از عذاب الهى بیم دهد، ولى تکذیبش کردند. در این جا باید دید آیا اصحاب ایکه همان مردم مدین هستند یا قوم دیگرى که شعیب جداگانه بر آن ها نیز مبعوث شده و آن ها هم مانند قوم مدین آن حضرت را تکذیب نموده اند. لغت شناسان در معناى ایکه گفته اند که به معناى بیشه، جنگل و درخت هاى انبوه و به هم پیچیده است و بسیارى از تاریخ نگاران و مفسران گفته اند که اصحاب ایکه، همان مردم مدین بوده اند و در نزدیکى شهرشان بیشه اى بوده که از درختان آن استفاده مى کردند و یا به گفته بیضاوى، محل سکونتشان در همان بیشه ها بوده است. برخى از آنان گفته اند: شعیب دو بار مبعوث شد، بار اول به سوى مردم مدین و بار دوم به سوى اصحال ایکه و بدین ترتیب آن ها را قوم دیگرى دانسته اند. در تفسیر المیزان نقل شده که ایکه، نام بیشه اى در نزدیکى شهر مدین بوده است که طایفه اى در آن سکونت داشته و شعیب به سوى آن ها مبعوث شده است. طایفه مزبور با شعیب بیگانه بودند؛ یعنى از قوم و قبیله او نبودند، از این رو خداى تعالى در سوره شعراء که داستان آن ها را نقل کرده چنین مى فرماید: اصحاب ایکه فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند. آن گاه که شعیب به آن ها گفت: آیا نمى ترسید و اگر با آن ها بستگى قبیله اى داشت، مانند جاهاى دیگر مى فرمود: برادرشان شعیب و با جمله اخاهم شعیب داستان را شروع مى کرد. نکته اى که در آیات مربوط به حضرت شعیب و مردم مدین و اصحاب یکه به چشم مى خورد و مى تواند شاهدى براى گفتار گروه اول و نیز قولى که در تفسیر المیزان نقل شده باشد، این است که شعیب با هر دو گروه که رو به رو مى شود، آن ها را از کم فروشى نهى فرموده و به پر کردن پیمانه و وزن کردن با ترازوى درست دستور مى دهد؛ براى مثال در سوره هود که بحث و گفتگوى آن حضرت با مردم مدین نقل شده چنین است: به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم. وى بدان ها گفت: اى مردم! خداى یگانه را بپرستید که معبودى جز او ندارید و از پیمانه و وزن کم ندهید که من (وضع) کار شما را خوب مى بینم (و احتیاجى به کم فروشى ندارید) و از عذاب روزى که (کافران را) فرا گیرنده است، بر شما بیمناکم. اى مردم! پیمانه و وزن را از روى عدالت تمام بدهید و حق مردم را (در معادله و داد و ستد) کم ندهید و کوشش به فساد در روى زمین نکنید. در سوره اعراف و عنکبوت هم آیاتى شبیه به آن چه در بالا ترجمه شد، در مورد مردم مدین آمده است. در مورد اصحاب ایکه نیز در سوره شعراء چنین مى فرماید: اصحاب ایکه پیغمبران را تکذیب کردند، هنگامى که شعیب به ایشان گفت: چرا نمى ترسید که من فرستاده امینى (براى شما) هستم. پس از خدا بترسید و پیروى ام کنید و من از شما براى پیغمبرى، مزدى نمى خواهم که مزد من جز به عهده پروردگار جهانیان نیست. به دنبال این آیات، آیاتى نظیر همان آیات سوره هود است و دعوت شعیب و دستورش به آن مردم این گونه ذکر شده است: پیمانه را تمام دهید و از کم فروشان نباشید و به ترازوى درست وزن کنید و حق مردم را کم ندهید و در روى زمین به فساد کوشش نکنید. بعید نیست از این تشابه آیات و اندرز شعیب، چنین به دست آید که مردم مدین و اصحاب ایکه یکى بوده و در دسته نبوده اند، البته دور نیست گفته شود که آن ها دو گروه بوده اند، ولى در نزدیکى یک دیگر به سر مى برده اند و گناهان و صفات زشت قوم مدین، به آن ها نیز سرایت کرده بود و شعیب پس از این که مأمور راهنمایى مردم مدین شد، طبق دستور دیگر الهى مأمور تبلیغ اصحاب ایکه نیز گردید.
انحرافات قوم ایکه
خداوند در سوره شعراء می فرماید: «کذب أصحاب لیکة المرسلین* إذ قال لهم شعیب أ لا تتقون* إنى لکم رسول أمین* فاتقوا الله و أطیعون* و ما أسلکم علیه من أجر إن أجرى إلا على رب العالمین*أوفوا الکیل و لا تکونوا من المخسرین* و زنوا بالقسطاس المستقیم* و لا تبخسوا الناس أشیاءهم و لا تعثوا فى الأرض مفسدین* و اتقوا الذى خلقکم و الجبلة الأولین؛ اهل «ایکه» فرستادگان را تکذیب کردند. آنگاه که شعیب به آنان گفت: آیا (از خدا) پروا نمى کنید؟ من براى شما فرستاده اى امین هستم. پس از خدا پروا کنید و از من فرمان برید. و بر این (رسالت) اجرى از شما طلب نمى کنم اجر من جز بر پروردگار جهانیان نیست. پیمانه را تمام دهید و از کم فروشان مباشید. و با ترازوى درست بسنجید و اجناس مردم را کم ندهید و در زمین سر به فساد بر ندارید و از (نافرمانى) کسى که شما و نسل هاى گذشته را آفرید پروا کنید.» (شعراء/ 176-184)
انحرافات قوم مدین (قوم حضرت شعیب)
از مجموع آیات وارده درباره قوم شعیب، استفاده می شود که دو انحراف میان آنان شایع بود: یکی بت پرستی به جای خداپرستی و دیگری کم فروشی در معامله. آنان انحراف مشترک با اقوام دیگر و انحراف مخصوص به خود داشتند. انحراف مشترک همان بت پرستی بود، ولی انحراف مخصوص آنان کم فروشی و تجاوز به اموال مردم و تهدید کسانی بودند که به شعیب ایمان آورده بودند، علاوه بر فساد در روی زمین.
آیات مربوط به هر قسمت عبارت است از:
1- انحراف در توحید: «یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره؛ اى قوم من خدا را بپرستید که جز او معبودى ندارید.» (اعراف/ 85، هود/ 84)
2- انحراف در معاملات: «فأوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس أشیاءهم؛ حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزى نکاهید.» (اعراف/ 86)
3- فساد در روی زمین: «و لا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها؛ در روى زمین بعد از آنکه در پرتو ایمان و کوشش هاى انبیاء اصلاح شده است، فساد نکنید.» (اعراف/ 85) و هر گناهی نوعی فساد است. مسلم است که از تولید فساد، اعم از فساد اخلاقى یا بى ایمانى یا نا امنى، هیچکس بهره اى نمى گیرد، لذا در آخر آیه اضافه مى کند، این به سود شما است اگر ایمان داشته باشید «ذلکم خیر لکم إن کنتم مؤمنین» گویا اضافه کردن جمله "إن کنتم مؤمنین" اشاره به این است که این دستورات اجتماعى و اخلاقى هنگامى ریشه دار و ثمربخش خواهد بود که از نور ایمان روشن گردد، اما اگر بدون پشتوانه ایمان باشد و تنها روى یک سلسله مصالح مادى تکیه کند، دوام و بقایى نخواهد داشت.
4- سد طریق مومنان: «و لا تقعدوا بکل صراط توعدون و تصدون عن سبیل الله من آمن به و تبغونها عوجا؛ شما بر سر راه مردم ننشینید و آنها را تهدید نکنید و سد راه خدا نشوید و با القاى شبهات راه مستقیم حق را در نظر آنها کج و معوج نشان ندهید.» گویا بر سر راه خانه شعیب می نشتند و کسانی را که قصد خانه او را داشتند، به قتل تهدید می کردند. به هر حال در اینکه آنها چگونه افراد متمایل به ایمان را تهدید مى کردند مفسران احتمالات متعددى داده اند، بعضى احتمال داده اند از طریق تهدید به قتل، و بعضى از طریق راهزنى و گرفتن اموال مردم با ایمان، ولى متناسب با بقیه جمله هاى آیه همان معنى اول است و در پایان آیه نصیحت شعیب که یادآورى نعمت هاى پروردگار براى تحریک حس شکرگزارى آنها است آمده: ««و اذکروا إذ کنتم قلیلا فکثرکم؛ به خاطر بیاورید هنگامى که شما افراد کمى بودید خداوند جمعیتتان را زیاد کرد و نیروى انسانى شما را فزون تر ساخت» و نیز خوب بنگرید که سرانجام کار مفسدان به کجا منتهى شد و به دنبال آنها گام برندارید «و انظروا کیف کان عاقبة المفسدین» ضمنا از جمله فوق استفاده مى شود که بر خلاف تبلیغات حساب نشده اى که امروز مى کنند در اکثر موارد کثرت نفرات، مى تواند سرچشمه قدرت و عظمت و پیشرفت جامعه باشد، البته به شرطى که با برنامه هاى منظم، زندگى آنها از نظر مادى و معنوى تأمین گردد. آخرین آیه مورد بحث در واقع پاسخى است به بعضى از گفته هاى مؤمنان و کافران قوم او، زیرا مؤمنان بر اثر فشارهایى که از طرف کافران به آنها وارد مى شد طبعا این سؤال را از پیامبرشان مى کردند، که ما تا کى در شکنجه و فشار خواهیم بود؟ مخالفان او نیز از اینکه مجازات الهى فورا دامانشان را نگرفته بود جرأت و جسارت پیدا کرده، مى گفتند: اگر راستى تو از طرف خدا هستى پس چرا با این مخالفت هاى ما هیچ گزندى متوجه ما نمى شود. شعیب مى گوید: اگر طایفه اى از شما به آنچه من مبعوث شده ام ایمان آورده و جمعیت دیگرى ایمان نیاورده اند، نباید موجب غرور کافران و یاس مؤمنان گردد، شما صبر کنید تا خداوند میان ما حکم کند که او بهترین حاکمان است. یعنى آینده نشان خواهد داد، چه کسانى بر حق بوده اند و چه کسانى بر باطل.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه جلد6- صفحه 249 و صفحه 253
قطب راوندی- قصص الانبیاء- صفحه 230
رسولی محلاتی- تاریخ انبیاء
جعفر سبحانی- منشور جاوید جلد 12- صفحه 8-11
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها