سرگذشت و نحوه دفاع مؤمن آل فرعون از موسی علیه السلام (ایمان)
فارسی 6134 نمایش |آخرین سخن مؤمن آل فرعون در پنجمین و آخرین مرحله
"مؤمن آل فرعون" پرده ها را کنار زد، و بیش از آن نتوانست ایمان خود را مکتوم دارد، آنچه گفتنى بود گفت: «و یا قوم ما لی أدعوکم إلى النجاة و تدعوننی إلى النار* تدعوننی لأکفر بالله و أشرک به ما لیس لی به علم و أنا أدعوکم إلى العزیز الغفار* لا جرم أنما تدعوننی إلیه لیس له دعوة فی الدنیا و لا فی الآخرة و أن مردنا إلى الله و أن المسرفین هم أصحاب النار* فستذکرون ما أقول لکم و أفوض أمری إلى الله إن الله بصیر بالعباد* فوقاه الله سیئات ما مکروا و حاق بآل فرعون سوء العذاب *النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة أدخلوا آل فرعون أشد العذاب؛ اى قوم! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مى کنم، اما شما مرا به سوى آتش مى خوانید؟! مرا دعوت مى کنید که به خداى یگانه کافر شوم، و شریکهایى که به آن علم ندارم براى او قرار دهم، در حالى که من شما را به سوى خداوند عزیز غفار دعوت مى کنم. قطعا آنچه مرا به سوى آن مى خوانید نه دعوت (و حاکمیتى) در دنیا دارند و نه در آخرت، و تنها بازگشت ما در قیامت به سوى خدا است، و مسرفان اهل دوزخند. و به زودى آنچه را مى گویم به خاطر خواهید آورد، من کار خود را به خداوند یکتا واگذار مى کنم که او نسبت به بندگانش بیناست. خداوند او را از نقشه هاى سوء آنها نگهداشت، و عذابهاى شدید بر آل فرعون نازل گردید. عذاب آنها آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه مى شوند، و روزى که قیامت برپا مى شود دستور مى دهد آل فرعون را در سخت ترین عذابها وارد کنید.» (غافر/ 41- 46)
در آخرین مرحله، "مؤمن آل فرعون" پرده ها را کنار زد، و بیش از آن نتوانست ایمان خود را مکتوم دارد، آنچه گفتنى بود گفت، و آنها نیز تصمیم خطرناکى درباره او گرفتند. از قرائن برمى آید که آن قوم لجوج و مغرور و خودخواه در برابر سخنان این مرد شجاع و با ایمان سکوت نکردند، و متقابلا از مزایاى شرک سخن گفتند، و او را به بت پرستى دعوت نمودند. لذا او فریاد زد و گفت: "اى قوم! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مى کنم اما شما مرا به سوى آتش مى خوانید"؟! من سعادت شما را مى طلبم، و شما بدبختى مرا، من شما را به شاهراه هدایت مى خوانم و شما مرا به بیراهه مى خوانید. آرى شما مرا دعوت مى کنید که به خداى یگانه کافر شوم و شریکهایى که به آن علم ندارم براى او قرار دهم، در حالى که من شما را به سوى خداوند عزیز غفار دعوت مى کنم.
علامه طباطبایی می فرماید: «از کلام "و یا قوم ما لی أدعوکم إلى النجاة و تدعوننی إلى النار... العزیز الغفار" برمى آید که گویا مؤمن آل فرعون بعد از سخنان و نصایح قبلیش، با دعوت مردم به پرستش آلهه ایشان روبرو شده و به جاى اینکه دعوت او را بپذیرند، او را به پرستش خدایان خود دعوت کرده اند، لذا در پاسخ گفته: من شما را به سوى نجات مى خوانم و شما مرا به سوى آتش؟ ممکن است از وضع مردم که به باطل جدال مى کرده. و بر شرک اصرار مى ورزیدند، چنین استنباط کرده که مى خواهند این طور بگویند و خلاصه زبان حالشان این بوده، لذا این زبان حال را به ایشان نسبت داده و آن گاه اظهار تعجب کرده از این که با دعوت به حق او، با دعوت به باطل خود مقابله کردند. و بدین جهت گفت: اى قوم من! چرا باید چنین باشد که من شما را به سوى نجات یعنى نجات از آتش دعوت کنم، و شما مرا به سوى آتش بخوانید؟ در اینجا سؤال پیش مى آید که مؤمن مذکور مردم را به سوى سبب نجات دعوت مى کرد و مردم او را به سوى سبب آتش دعوت مى نمودند، نه خود آتش، پس به چه جهت او گفت من شما را به سوى نجات مى خوانم و شما مرا به سوى آتش؟ جوابش این است که آوردن مسبب و اراده سبب متداول است. و یا براى این است که جزاى عمل به وجهى خود عمل است. آن گاه به تفسیر دعوت ایشان و دعوت خود پرداخته، مى گوید: "تدعوننی لأکفر؛ شما مرا دعوت مى کنید که کفر بورزم" یعنى به خدا کفر بورزم و برایش شریکى قائل شوم که علمى بدان ندارم، یعنى دلیلى ندارم که دلالت کند بر اینکه آن چیز، شریک خدا است و در نتیجه دعوتم مى کنید که بدون علم بر خدا افترا ببندم و اما من شما را دعوت مى کنم به پرستش خدایى که "عزیز" است، یعنى غالبى است که هرگز مغلوب نمى شود و "غفار" است، یعنى آن کس را که توبه کند و به سویش بازگردد و به وى ایمان آورد، مى آمرزد. و خلاصه من شما را دعوت مى کنم به ایمان به خدا و تسلیم شدن در برابر او.»
از آیات مختلف قرآن و نیز تاریخ مردم مصر به خوبى استفاده مى شود که آنها علاوه بر پرستش فراعنه بتهاى فراوانى نیز داشتند، چنان که در آیه 127 سوره اعراف مى خوانیم که اطرافیان فرعون به او گفتند: «أ تذر موسى و قومه لیفسدوا فی الأرض و یذرک و آلهتک؛ آیا اجازه مى دهى که موسى و قومش در زمین فساد کنند و تو و خدایانت را ترک گویند؟!» یوسف نیز در زندان فراعنه به همبندهاى خود گفت: «أ أرباب متفرقون خیر أم الله الواحد القهار؛ آیا معبودهاى پراکنده بهترند یا خداوند یگانه قهار؟!» (یوسف/ 39)
به هر حال مؤمن آل فرعون در یک مقایسه روشن به آنها یاد آورى کرد که دعوت شما دعوت به سوى شرک است، چیزى که حد اقل دلیلى بر آن وجود ندارد، و راهى است تاریک و خطرناک، اما من شما را به راهى روشن، راه خداوند عزیز و توانا، راه خداوند غفار و بخشنده دعوت مى کنم. تعبیر به "عزیز" و "غفار" از یک سو اشاره به این مبدء بزرگ بیم و امید است و از سوى دیگر اشاره اى به نفى الوهیت بتها و فراعنه که نه عزتى در آنان است و نه عفو و گذشتى!
نفى شریک براى خداى سبحان
مومن آل فرعون به نفى شریک براى خداى سبحان پرداخت با بیان اینکه شریک ادعایى فرعونیان براى خدا، نه در دنیا و نه در آخرت دعوتى ندارد. "لا جرم أنما تدعوننی إلیه لیس له دعوة فی الدنیا و لا فی الآخرة" کلمه "لا جرم" به معناى "حقا" و یا به معناى "لا بد" است. و مفاد آیه این است که مى خواهد حجت اقامه کند بر اینکه آنچه شما مرا به سویش مى خوانید اله نیست و این حجت را از این راه اقامه مى کند که خدایان شما دعوتى ندارند. و این خود تایید کلام سابقش نیز هست، که گفت: «مرا دعوت مى کنید براى خدا شریکى بگیرم که علمى به شرکت او ندارم،» چون اگر خدایان مشرکین دعوت مى داشتند، مؤمن آل فرعون هم به خدایى آنها علم پیدا مى کرد. و معناى آیه این است که به روشنى ثابت شد که آنچه شما مرا به سویش مى خوانید و نامش را شریک خداى سبحان مى گذارید، هیچ دعوتى در دنیا ندارد، چون سابقه ندارد که پیغمبرى به سوى مردم فرستاده باشد تا مردم را به پرستش او دعوت کند و نیز در آخرت هم دعوتى ندارد، چون احدى از خلق به سوى او برنمى گردد. به خلاف آن خدایى که من شما را به سویش مى خوانم که هم در دنیا دعوت دارد و هم در آخرت و آن خداى سبحان است که در دنیا انبیا و رسولان متصدى ابلاغ دعوت اویند و از طرف او مبعوثند و از ناحیه او مؤید به حجت ها و معجزاتند و در آخرت هم مردم به سویش باز مى گردند، تا در بینشان فصل قضا کند، هم چنان که درباره دعوت آخرت خودش فرموده: «یوم یدعوکم فتستجیبون بحمده؛ روزى که شما را دعوت مى کند و شما با حمد او را اجابت مى کنید.» (اسرى/ 52)
این معنا مسلم و معلوم است که ربوبیت بدون دعوت در دنیا و نظیر آن دعوت در آخرت تمام نمى شود، و چون خدایى که مؤمن آل فرعون مردم را به سوى او مى خواند، هم دعوت در دنیا دارد و هم در آخرت، ناگزیر اله تنها همو است، نه آن بت هایى که مشرکین وى را به پرستش او مى خواندند، براى اینکه بت ها نه در دنیا دعوت دارند و نه در آخرت، پس اله نیستند.
«و أن مردنا إلى الله و أن المسرفین هم أصحاب النار» این جمله عطف است بر جمله "أنما تدعوننی"، در نتیجه معنایش این مى شود: «ناگزیر برگشتگاه ما به سوى خدا خواهد بود، پس باید در برابر او تسلیم شویم و طریقه او را پیروى کنیم و حدود عبودیتش را رعایت نماییم و ناگزیر اسرافکاران که از زى عبودیت تجاوز مى کنند (همین شما مردم هستید) اصحاب دوزخند. پس آن خدایى که من شما را به سویش مى خوانم، مایه نجات شماست، نه آنچه که شما مرا بدان مى خوانید.»
به این ترتیب "مؤمن آل فرعون" سرانجام ایمان خود را آشکار ساخت، و خط توحیدى خویش را از خط شرک آلود آن قوم جدا کرد، دست رد بر سینه آن نامحرمان زد و یک تنه با منطق گویایش در برابر همه آنها ایستاد.
اشاره به مقامات سه گانه عبودیت: توکل، تفویض و تسلیم
«فستذکرون ما أقول لکم و أفوض أمری إلى الله إن الله بصیر بالعباد» صدر آیه شریفه ایشان را موعظه و تهدید مى کند و به عنوان نتیجه گیرى از جمله "و أن مردنا إلى الله" مى گوید: «حال که به ناچار باید به سوى خدا برگشت کنیم و حال که عذاب خدا بر اسرافگران خواهد رسید که شما هم از آنهایید، و هر چه امروز به شما مى گویم گوش نمى دهید، پس هم چنان باشید تا به زودى وقتى که عذاب را به چشم خود ببینید متوجه گفته هاى من بشوید، آن وقت مى فهمید که من خیرخواه شما بودم.»
"و أفوض أمری إلى الله" راغب کلمه "تفویض" را به معناى رد دانسته. و بنا به گفته وى تفویض امر به خدا، برگرداندن و واگذارى امر است به او، در نتیجه تفویض با توکل و تسلیم قریب المعنى مى شود، چیزى که هست اعتبارها مختلف است و اگر آن را تفویض مى گویند به این اعتبار است که بنده خدا آنچه را که به ظاهر منسوب به خودش است، به خدا برمى گرداند و حال عبد در چنین وضعى حال کسى است که برکنار باشد و هیچ امرى راجع به او نباشد و اگر توکلش مى خوانند به این اعتبار است که بنده خدا پروردگار خود را وکیل خود مى گیرد، تا هر تصرفى را که خواست در امور او بکند و اگر تسلیمش مى نامند، به این اعتبار است که بنده خدا رام و منقاد محض است در برابر هر اراده اى که خداى سبحان در باره اش بکند، و هر کارى که از او بخواهد بدون اینکه هیچ امرى را به خود نسبت دهد، اطاعت مى کند. پس تفویض و توکل و تسلیم مقامات سه گانه اى هستند از مراحل عبودیت، از همه پایین تر و سطحى تر توکل است و از آن دقیقتر و بالاتر تفویض و از آنهم دقیق تر و مهم تر تسلیم است.
"إن الله بصیر بالعباد" این جمله، واگذارى امر به خدا را تعلیل مى کند که چرا من امور خود را به خدا واگذار کردم؟ و در اینکه فرمود: "ان الله" و نام خدا را برد، با اینکه مقتضاى ظاهر عبارت و سیاق این بود که بفرماید: "انه بصیر بالعباد"، براى این است که علت بصیر بودن خدا را هم بیان کرده باشد، گویا گفته: خدا بیناى به حال بندگان است براى اینکه الله عز اسمه است.
مؤمن آل فرعون در آخرین سخنش با تهدیدى پر معنى گفت: «به زودى آنچه را من امروز به شما مى گویم به خاطر خواهید آورد، و هنگامى که آتش خشم و غضب الهى دامانتان را در این جهان و آن جهان مى گیرد به صدق گفتار من پى مى برید (فستذکرون ما أقول لکم). اما افسوس که آن زمان دیر است، اگر در آخرت باشد راه بازگشت وجود ندارد، و اگر در دنیا باشد به هنگام نزول عذاب تمام درهاى توبه بسته مى شود.»
سپس افزود: «من تمام کارهاى خود را به خداوند یگانه یکتا واگذار مى کنم که او نسبت به بندگانش بینا است. و به همین دلیل نه از تهدیدهاى شما مى ترسم، و نه کثرت و قدرت شما و تنهایى من مرا به وحشت مى افکند، چرا که سرتاپا خود را به کسى سپرده ام که قدرتش بى انتها است و از حال بندگانش به خوبى آگاه است.» این تعبیر ضمنا دعاى مؤدبانه اى بود از این مرد با ایمان که در چنگال قومى زورمند و بیرحم گرفتار بود، تقاضایى بود مؤدبانه از پیشگاه پروردگار که در این شرائط او را در کنف حمایت خویش قرار دهد.خداوند هم این بنده مؤمن مجاهد را تنها نگذاشت، و چنان که در آیه بعد مى خوانیم: خداوند او را از نقشه هاى شوم و سوء آنها نگه داشت (فوقاه الله سیئات ما مکروا). تعبیر به "سیئات ما مکروا" نشان مى دهد که اجمالا توطئه هاى مختلفى بر ضد او چیدند، اما این توطئه ها چه بود؟ قرآن سر بسته بیان کرده است، طبعا انواع مجازاتها و شکنجه ها و سرانجام قتل و اعدام بوده است، اما لطف الهى همه آنها را خنثى کرد.
در بعضى از تفاسیر آمده است که او با استفاده از یک فرصت مناسب خود را به موسى رسانید، و همراه بنى اسرائیل از دریا عبور کرد و نیز گفته شده است که وقتى تصمیم بر قتل او گرفتند او به کوهى متوارى شد و از نظرها پنهان گشت این دو منافاتى با هم ندارند ممکن است نخست در بیرون شهر مخفى شده باشد، تا بعدا به بنى اسرائیل ملحق گردد.
جزئى از این توطئه ها ممکن است توطئه تحمیل بت پرستى و بیرون کردن او از خط توحید بوده که خداوند این را هم از او بر طرف ساخت، و او را در مسیر ایمان و توحید و تقوا راسخ قدم کرد. ولى در مقابل "عذابهاى شدیدى بر آل فرعون نازل گردید" (و حاق بآل فرعون سوء العذاب) عذاب و مجازات الهى همه اش دردناک است، اما تعبیر به "سوء العذاب" نشان مى دهد که خداوند عذاب دردناک ترى براى این گروه انتخاب فرمود این همان چیزى است که در آیه بعد به آن اشاره مى کند. و مى فرماید "مجازات دردناک آنها همان آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه مى شوند" (النار یعرضون علیها غدوا و عشیا) و روزى که قیامت برپا مى گردد دستور مى دهد آل فرعون را در اشد عذاب وارد کنید.
درس بزرگ سرگذشت مؤمن آل فرعون
ادیان الهى و مکتبهاى آسمانى که در برابر طاغوتها و جباران ظاهر شدند در آغاز به وسیله گروه اندکى عرضه شد آنها اگر مى خواستند از کمى نفرات وحشت کنند و کثرت مخالفان را دلیل بر حقانیت آنها بشمرند هرگز این مکتبها رشد نمى کرد. اصل اساسى که بر تمام برنامه هاى آنها حاکم بود همان است که امیر مؤمنان على (ع) در گفتار پرمحتوایش بیان فرموده: «ایها الناس لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقلة اهله؛ اى مردم در طریق هدایت از کمى نفرات هرگز وحشت نکنید.» مؤمن آل فرعون سمبلى بود از این مکتب، و رهروى بود از پیشقدمان این راه، و نشان داد که یک انسان با عزم و اراده راسخ ناشى از ایمان مى تواند حتى در اراده فراعنه جبار اثر بگذارد و پیامبر بزرگى را از خطر برهاند.
تاریخ زندگى این مرد شجاع و هوشیار نشان مى دهد که همیشه باید حرکات طرفداران حق حساب شده باشد، گاه باید ایمان را اظهار کرد و فریاد کشید، گاه باید براى هدفهاى "کوتاه مدت" و "دراز مدت" ایمان را مکتوم داشت. و تقیه چیزى جز این نیست که انسان به خاطر هدفهاى مقدسش اعتقاد خود را در مقطع خاصى مکتوم دارد. همانگونه که مجهز بودن به سلاح ظاهرى براى درهم کوبیدن دشمن لازم است سلاح برنده منطق نیز ضرورى است که تاثیرش از سلاح ظاهر به مراتب بیشتر است: لذا کارى را که مؤمن آل فرعون با منطق خود انجام داد در آن شرائط خاص از هیچ سلاحى ساخته نبود. و بالاخره داستان مؤمن آل فرعون نشان مى دهد که خدا اینگونه افراد با ایمان را تنها نمى گذارد و در برابر خطرات در پناه لطف خودش قرار مى دهد. این نکته نیز قابل توجه است که "مؤمن آل فرعون" طبق بعضى از روایات سرانجام به شهادت رسید، و اینکه قرآن مى گوید خداوند او را از توطئه هاى شوم فرعونیان رهایى بخشید، منظور این است که او را از انحراف عقیده و تحمیل کفر و شرک بر او حفظ کرد.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 20 صفحه 83 - 123
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 صفحه 499-506
شيخ عبد على بن جمعه عروسى حويزى- تفسیر نور الثقلین- جلد 4 صفحه 521
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 113-117
مقاله شهادت همسر حزقیل و آسیه- سایت اندیشه قم
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها