تحریف انجیل و آئین مسیح از نظر قرآن (کفر)

فارسی 4833 نمایش |

خداوند در سوره مائده می فرماید: «أیها الرسول لا یحزنک الذین یسرعون فی الکفر من الذین قالوا ءامنا بأفواههم و لم تؤمن قلوبهم و من الذین هادوا سماعون للکذب سماعون لقوم ءاخرین لم یأتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه یقولون إن أوتیتم هاذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا و من یرد الله فتنته فلن تملک له من الله شیا أولئک الذین لم یرد الله أن یطهر قلوبهم لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخرة عذاب عظیم؛ ای پیامبر! کسانی که در کفر شتاب می کنند تو را غمگین نسازند، چه از آنان که به زبان گفتند: ایمان آوردیم ولی قلب آنها ایمان نیاورده و چه از یهودیانی که به سخنان کذب گوش می سپارند [تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند]، آنها جاسوسان قومی دیگرند که خودشان نزد تو نیامده اند. آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می کنند و [به یکدیگر] می گویند: اگر حکمی که [ما می خواهیم] داده شدید بپذیرید، و اگر داده نشدید حذر کنید. و کسی را که خدا بخواهد به فتنه افکند، هرگز برایش در برابر خدا کاری نمی توانی کرد. آنها کسانی هستند که خدا نخواسته است دلشان را پاک سازد. برای آنها در دنیا رسوایی و در آخرت عذابی بزرگ خواهد بود.» (مائده/ 41)
این آیات دارای اجزایی مرتبط به هم بوده و همه یک زمینه و یک سیاق دارند که از آن بر می آید درباره طائفه ای از اهل کتاب نازل شده که رسول خدا (ص) را در پاره ای از احکام تورات و اینکه آیا این حکم از تورات است و یا نیست حکم قرار داده بودند، و امید داشتند که آن جناب حکمی بر خلاف حکم تورات کند تا بهانه ای به دست آورند و از حکم تورات فرار کنند و لذا به یکدیگر می گفتند: اگر بر طبق میل شما حکم کرد آن را بگیرید و اگر همان حکم تورات را کرد از او بر حذر باشید: «إن أوتیتم هذا فخذوه، و إن لم تؤتوه فاحذروا» و رسول خدا (ص) آنان را به حکم تورات ارجاع داد، به همین جهت اهل کتاب از آن جناب اعراض کردند و نیز از سیاق آیات بر می آید که در آن میان طائفه ای از منافقین بودند که به هر طرف که اهل کتاب متمایل می شدند آنها نیز به همان سوی متمایل می شدند و منظورشان این بود که رسول خدا (ص) را وادار سازند تا بر طبق هوای دل آنان حکمی بکند و در مساله ای که برای اهل کتاب پیش آمده بود طرفداری از اقویاء کند، و خلاصه همان رسم جاهلیت را به کار گیرد «و من أحسن من الله حکما لقوم یوقنون»
این برداشت از آیات مورد بحث با روایاتی که در شان نزول این آیات وارد شده تایید می شود، چون در آن روایات آمده که آیات مورد بحث درباره یهود نازل شده که دو نفر از اشراف آنان با اینکه دارای همسر بودند مرتکب زنا شدند و خاخامهای یهود می خواستند به خاطر دل آنان حکم خدای در تورات که در زنای محصنه سنگسار بود مبدل به شلاق کنند کسانی را به نزد رسول خدا (ص) فرستادند تا از آن جناب حکم زنای محصن را بپرسند و به آنها سفارش کردند که اگر آن جناب حکم کرد به شلاق زدن، قبول کنید و اگر حکم کرد به سنگسار حکم او را رد کنید و رسول خدا (ص) حکم به سنگسار فرمود، فرستادگان یهود از آن جناب روی گرداندند. رسول خدا (ص) از ابن صوریا از حکم تورات درباره زنای محصنه پرسید و او را به خدای تعالی و آیات او سوگند داد که راست بگوید و حکم تورات را و آنچه را که در این مساله حق می داند کتمان نکند. ابن صوریا حکم رسول خدا (ص) را تصدیق کرد و گفت: «حکم رجم هم اکنون در تورات موجود است.»
«یا أیها الرسول لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر» این آیه شریفه خاطر خطیر رسول خدا (ص) را از آنچه از نامبردگان در آیه مشاهده کرده است، تسلیت و دلخوشی می دهد و نامبردگان (منافقین) کسانی بودند که به سوی کفر سرعت می گرفتند یعنی به سرعت راه می پیمودند و از افعال و اقوالشان موجبات کفر یکی پس از دیگری مشاهده می شود پس این منافقین کافر و شتابگر در کفرشان هستند و معلوم است که مسارعت "در کفر" معنایی دارد که غیر از آن معنایی است که در مسارعت "به سوی کفر" است. «من الذین قالوا آمنا بأفواههم و لم تؤمن قلوبهم» این جمله بیانگر وضع همان کسانی است که در جمله قبل در باره آنان فرمود که: «در کفر مسارعت می کنند» می فرماید: «نامبردگان عبارتند از منافقینی که به زبان می گویند ایمان آوردیم ولی دلهایشان ایمان نیاورده.» و اینکه به جای موصوف یعنی منافقین، صفت آنان را آورده و فرموده کسانی که چنین و چنانند خود اشاره ای است به اینکه چرا رسول خدا (ص) را از غصه خوردن نهی کرد، هم چنان که در جمله قبل نیز آمدن وصف "الذین یسارعون فی الکفر" در جای موصوف اشاره است به علت منتهی عنه و معنای آیه (و خدا داناتر است) این است که ای پیامبر این منافقین به علت سرعت گرفتنشان در کفر تو را اندوهگین نسازند برای اینکه آنها با زبانهایشان ایمان آوردند نه با دلهایشان و اینان مؤمن نیستند و همچنین یهودیانی هم که به نزد تو آمدند و گفتند آنچه را که گفتند، وضع آنان نیز تو را اندوهگین نسازد.
"و من الذین هادوا" این جمله به طوری که از سیاق کلام بر می آید عطف است بر جمله: "من الذین قالوا آمنا..." و به هیچ وجه استینافی نیست، بنابراین جمله: "سماعون للکذب سماعون لقوم آخرین لم یأتوک" خبری است برای مبتدای حذف شده و تقدیر کلام هم سماعون است. و این چند جمله هماهنگ در کل بیانگر حال کسانی است که بر یهودی گری خود پا فشاری داشتند نه منافقین، برای اینکه منافقینی که در صدر آیه نامشان آمده بود حال و وضعشان با اوصافی که در این جمله ها آمده، مطابقت ندارد و این معنا روشن است. پس این یهودیانی که در این آیه سخن از آنان رفته همان کسانی هستند که سماع کذبند یعنی بسیار دروغ را می شنوند و با علم به اینکه دروغ است آن را می پذیرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنیدن دروغ صفت مذموم شمرده نمی شود و نیز این یهودیان سماع به نفع قومی دیگرند یعنی به نفع قومی دیگر که نزد تو نیامده اند بسیار دروغ می شنوند و آن قوم هر چه دروغ بگویند این یهودیان قبول نموده آنان را در هر چه که از ایشان بخواهند اطاعت می کنند و چون معنای شنیدن در دو جمله: "سماعون للکذب" و "سماعون لقوم آخرین لم یأتوک" مختلف بوده بدین جهت کلمه: "سماعون" را تکرار کرد چون در جمله اول به معنای "گوش دادن" و در جمله دوم به معنای "پذیرفتن" است.
«یحرفون الکلم من بعد مواضعه» یعنی کلمات را بعد از آنکه هر یک در جای خود قرار گرفته تحریف می کنند و این جمله صفتی است برای جمله "لقوم آخرین" و همچنین جمله: «یقولون إن أوتیتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا» و آنچه از مجموع چند جمله مورد بحث بر می آید این است که عده ای از یهودیان در بین خود به یک حادثه و واقعه ای دینی مبتلا شدند، واقعه ای که از نظر دین خودشان حکمی داشته ولی علمایشان آن حکم را بعد از ثبوت و استقرارش تغییر داده بودند و برای اینکه آن حکم اجرا نشود این عده یهود را به نزد رسول خدا (ص) فرستاده و به آنان دستور دادند که پیامبر اسلام را در کار خود حکم قرار دهند، اگر او نیز طبق حکم ما (یعنی همان حکم تحریفی) حکم کرد قبول کنند و اگر حکمی دیگر (یعنی همان حکمی که علمای یهود از تورات دزدیده و پنهان کرده بودند) کرد از قبول آن بر حذر باشند.
«و من یرد الله فتنته فلن تملک له من الله شیئا» ظاهرا این جمله، جمله ای است معترضه و منظور از آن این است که روشن سازد که این یهودیان مفتون به فتنه ای الهی هستند و در نتیجه رسول خدا (ص) خرسند و دلخوش گردد که امر همه به دست خدا و محول به او است و خود آن جناب از ناحیه خدا مالک هیچ جهتی از جهات این ماجرا نیست و به همین جهت هیچ موجبی برای غصه خوردن او نیست و هیچ راهی برای خلاصی از آن ندارد. «أولئک الذین لم یرد الله أن یطهر قلوبهم» به حکم این جمله دلهای این منافقین بر همان قذارت و پلیدی اولش باقی مانده به خاطر فسق هایی که مکرر انجام می دهند و به همان جهت خدای تعالی گمراهشان کرد و معلوم است که خدای تعالی گمراه نمی کند مگر فاسقان را. «لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الآخرة عذاب عظیم» این جمله تهدیدی است برای آنان به اینکه خدای تعالی در دنیا خوارشان خواهد کرد که دیدیم چگونه کرد و هم در آخرت به عذابی دردناک گرفتارشان خواهد کرد.
قرآن در آیات بعدی این نوع سعادت را بیشتر تشریح می کند و آن اینکه اگر اهل کتاب به راستی به همان تورات و انجیل واقعی عمل کنند، نعمتهای الهی تمام زندگی آنان را فرا می گیرد، ولی متأسفانه فقط برخی از آنان راه عدالت را پیش گرفته و به قوانین کتاب خود احترام می گذارند و بسیاری از آنان از این راه منحرفند و بر خلاف آن عمل می کنند؛ چنانکه می فرماید: «و لو أنهم أقاموا التوراة و الإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم منهم أمة مقتصدة و کثیر منهم ساء ما یعملون؛ و اگر آنها [احکام] تورات و انجیل و آنچه را که از جانب پروردگارشان به سوی آنها نازل شده، برپا می کردند، بی تردید از بالای سر و از زیر پایشان روزی می خوردند. از آنها گروهی میانه رو و معتدل هستند ولی بسیاری از ایشان بد عمل می کنند.» (مائده/ 66)
از آنجا که بشارت پیامبر گرامی در تورات و انجیل وارد شده، قرآن یادآور می شود که اهل کتاب واقعی کسانی هستند که تورات و انجیل را می خوانند و به آن عمل می کنند و طبعا آنچه از پروردگارشان بر آنان نازل شده است، احترام می گذارند و از این جمله بشاراتی است که از این دو کتاب درباره پیامبر خاتم وارد شده است. ولی بر خلاف این انتظار، هر موقع آنان چیزهایی از قرآن می شنوند به جای هدایت بر کفر و طغیان خود می افزایند؛ چنانکه می فرماید: «قل یا أهل الکتاب لستم علی شی ء حتی تقیموا التوراة و الإنجیل و ما أنزل إلیکم من ربکم و لیزیدن کثیرا منهم ما أنزل إلیک من ربک طغیانا و کفرا فلا تأس علی القوم الکافرین؛ بگو: ای اهل کتاب! تا وقتی که [احکام] تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما نازل شده برپا نکنید هیچ اعتباری ندارید، و [هشدار که] آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، بی گمان بر کفر و طغیان بسیاریشان می افزاید. پس بر قوم کافر اندوه مخور.» (مائده/ 68) جمله (فلا تأس) به معنی (فلا تحزن) است و خطاب به پیامبر است که از کفر و تجاوز و تکذیب آنان غمگین نگردد. زیرا این شیوه دیرینه امت بنی اسرائیل است.
از مجموع آیات نتیجه می گیریم که سعادت ملتها در عمل به شرایع سماوی به آن عمل شود و در عمل به کتاب تبعیض قائل نگردند. به هر حال در مطالعه آیات قرآنی و روایات متعدد در مسأله تحریف به چند نتیجه خواهیم رسید:
1- قطعا برخی مضامین موجود در عهد عتیق مضامینی است که از کتب اصیل الهی برجا مانده است. بسیاری احکام تورات همان احکامی است که در تعالیم پیامبر اسلام (ص) هم مشاهده می شود. مثلا در آیه 45 سوره مائده به احکامی از تورات اشاره شده که در متن کنونی هم موجود است.
2- موارد بسیاری از کتاب مقدس مورد تحریف واقع شده است این تحریف گاه در قالب تحریف لفظی یعنی حذف عبارات و اضافه نمودن برخی مضامین و گاه در قالب تحریف معنوی یعنی تفسیر غلط آیات کتاب مقدس صورت گرفته است. تعدادی از کتب موجود هم اصلا مجعول است یعنی نویسندگانی مطالب خود را به عنوان کتاب مقدس و مورد تأیید الهی به مردم ارائه کرده اند.
3- صرف نظر از آیات و روایات در مورد تحریف، با دقت در مضامین مختلف کتاب مقدس به موارد بسیاری از تناقضات واضح و آشکار می رسیم که نشانگر وجود دست های جاعلینی بوده که ناشیانه اقدام به این عمل فساد انگیز نموده اند. اناجیل اربعه و عهد جدید مورد قبول همه مسیحیان است. به دلیل اختلاف انجیل یوحنا با اناجیل سه گانه دیگر (متی، مرقس، لوقا) که مطلب الوهیت مسیح را با صراحت بیان نموده اما از ذکر اموری چون حکایت میلاد و صعود مسیح و عشای ربانی و مسائل دیگر خودداری نموده، اناجیل سه گانه (مرقس، متی، لوقا) همگون و انجیل چهارم یوحنا را غیر همگون نام نهاده اند. در قرن هفدهم نسخه ای از انجیل برنابا کشف شد در این انجیل به پیامبر اسلام بشارت داده است. برنابا از مبلغان اولیه مسیحیت است و در کتاب مقدس به عظمت یاد شده است ولکن دلیل محکمی بر این که انجیل موجود همان انجیل برنابا است اقامه نشده است و نمی توان به این کتاب استناد جست.

منـابـع

محمدرضا زیبایى‏ نژاد- درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت- انتشارات اشراق

حسین توفیقى-آشنایى با ادیان بزرگ- صفحه 136

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 414

سیدهادی خسرو شاهی- انجیل و مسیح- صفحه 8

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 2 ص 311 و جلد 23 ص 391

توماس میشل-کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- صفحه 43 و 44

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏5 ص 555-557 و 569، جلد 4 ص 580 و 581، جلد 1 ص 322

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد