باورها و تمدن آریایی

فارسی 5591 نمایش |

مقام مهر در اوستا

در آغاز «مهر یشت» به عظمت دیرین و مقام بعدی مهر که در مقام به گفته اهورامزدا مطابق با خود اوست، بر می خوریم. شاید بر همین مبنا بوده باشد که اردشیر دوم و سوم نام مهر و اهورامزدا را در یک ردیف آورده اند. آن گاه به مبدأیی می رسیم که کیفر دهنده ی سخت و بی گذشت پیمان شکنان می باشد. یعنی مهر دروج، و مهر دروج کسی است که به نام مهر و میانجی شناختن وی، پیمان و عهد با کسی منعقد کرده و پس از آن پیمان شکنی کند. این کسان توسط خداوندگار میترا به سختی مجازات می شوند. اما پاداش نیز می دهد، پاداش به کسانی که دروغ نگویند، پیمان شکنی نکنند و این چنین کسانی ار فرزندهای شایسته می بخشاید. مردمی که به شهرنشینی روی آورده اند، در طلب خان و مان و آسایش و راحت می باشند، و مهر نیز به نیک گرایان بخشنده ی خوشی، آسایش و خان و مان است.
مهر آن کسی است که با هزار گوش و هزار چشم همواره بیدار و مترصد اعمال مردمان است. مهر در میدان و صحنه ی نبرد، آن جنگجویانی را ظفر و پیروزی می بخشاید که از مؤمنان به او باشند، راست گرای، پیمان دار، درست کار و وارسته باشند. از برای مهر تفاوتی در درجات و مقام اشخاص نیست و از بزرگ و کوچک، بلند مرتبه و کوچک مرتبه نمی توانند به او دروغ بگویند، و هر گاه کسی به دروغ گرایید و پیمان شکست به زودی به کیفرش می رساند. به همین سبب است که آریاییها این چنین به مهر گرایش دارند. مهر مظهر حفظ قانون است، نظم و قانونی که از برای یک جامعه ی شهری بسی لازم است و قوامش بدان وابسته می باشد. بزرگ ترین کار مهر که نظارت کامل به عهد و پیمان و پیمان داری است، سبب شد که طبقه ی جنگجویان و پیکاریان به او سخت دل بسته شدند، آنچه که سربازان را به فرماندهان وابسته می سازد، حفظ سوگند و نگاهداری پیمان است به همراه نظم و انضباط، و مهر نیز خدای حافظ این اصول است. به همین جهت بود که مدتهایی بعد سربازان رومی که در آسیای کوچک با میترا آشنا شدند سخت به او دل بسته و آیین میتراپرستی را که با بسیاری از عناصر دیگر چون سلحشوری و عیاری آمیخته شده بود در روم و قسمت اعظم اروپا و آسیا و شمال آفریقا رواج دادند.
آیین میترایی پیش از آنکه از راه آسیای کوچک به وسیله ی سربازان رومی به اروپا منتقل شود، با بسیاری از معتقدات بابلی و عناصری دیگر آمیخته شده بود. در اروپا، به ویژه روم نیز عناصر یونانی و رومی بسیاری به آن افزوده شدند و در اروپا به شکل آیینی در آمد که از مهرپرستی ایرانی تنها نامی بیش نداشت. با نفوذ کاملی که این آیین در ایران داشت، زرتشت به طور کلی بر علیه آن اقدامی نکرد، اما پیکره ی آن را از شرک پالوده ساخت و متأسفانه اندکی نگذشت که دگر باره این ایزد، پایندگی کرد و چنان که در یشتها ملاحظه می شود، با اهورامزدا با آنکه آفریده ی او است پهلو می زند.

نمایش تفکر ایرانی در گورسازی

گیرشمن Ghirshman در بخشی از کتاب خود، تمدن و فرهنگ آریاییها را، به ویژه آنانی که در سیلک Sialk کاشان مستقر شده بودند، از روی یافته های باستانی شرح داده است که از لحاظ مستند بودن بسیار دارای ارزش و اعتبار می باشد. درباره ی کاشان از لحاظ فرهنگ ما قبل تاریخی در حد مقدور، در بخشهای اول سخن به میان آمد و در همین قسمت است که یک عده از آریاییهای جنگجو مستقر شده و بر فراز تپه ای یک قلعه ی محکم با دیوارهایی ستبر بنا کردند. عموما یکی از وسایل و طرق شناخت جا به جا شدن اقوام، یعنی ورود قومی به منطقه ای کهن را می توان از روی تحول و دیگرگونی ای که در طرز تدفین آشکار می شود، شناخت، و این چنین روشی همراه با تحول در سیلک کاشان به نظر می رسد که قومی بر بومیان تسلط یافته و روشهایی نو به وجود آورده اند.
این تحول عبارت از این بوده است که قبر و یا گورها را دیگر در کف اطاق و یا جاهای مختلف خانه قرار نمی داده اند. بلکه چند صد متر دورتر از محل زندگی عمومی، یعنی شهر و جای سکنای مردم، در گورستانی، مردگانشان را دفن می کردند و این گورستان به منزله ی شهر مردگان محسوب می شد. در وندیداد نیز اشاره است که مردگان بایستی دور از آب و آبادانی قرار داده شوند. اما در روش دفن مردگان، یعنی اشیاء و آلات و ادواتی که به همراه مردگان به گور می کردند، تغییری میان قوم جدید و سکنه ی بومی نظرگیر نیست و این حاکی از روش مشترکی است در ادیان از نقطه نظر اعتقاد به جاودانگی روح و زندگی پس از مرگ.
شاید از لحاظ کیفیت و کمیت در چگونگی این اشیاء تغییراتی پدید آمده باشد. در گورها متجاوز از صد قطعه چیزهای مختلف می نهادند که سلاحهای جنگ در درجه ی اول اهمیت قرار داشت و از این میان کلاهخودهایی که از چرم ساخته می شد، فراوان تر بود. اما این زمان آن چرمها پوسیده شده و از میان رفته است، لیکن ورقه های سیمین که روی آنها نقوش و کنده کاریهایی شده و از اجزای تزیینی آن کلاهخودها بوده، باقی مانده است. اما آنچه که وسعت و افزونی بیشتری داشت، زینت آلاتی بودند اغلب سیمین و مفرغین که از لحاظ تنوع مورد توجه می باشند. سنجاقهایی به شکل سر حیوانات که از لحاظ ذوق هنری سرشار بودند، دست پاره هایی به شکلهای مختلف، گوشواره های با سنگهای گرانبها، سنجاقها و گیره هایی زرین از برای موی سر و انگشتریهایی از مفرغ که گاه از آهن نیز ساخته می شدند، از چیزهایی بود که در این گورها به فراوانی می نهادند و آنچه که تا کنون از این انواع فرا دست آمده است، یافته هایی است که وضع هنری و پیشه ی فلزکاری و جواهرسازی و زرگری آن مردم را آشکار می سازد.

صنایع و هنرها

به نظر می رسد که به کارگرفتن آهن، دیگر با تناسب زمان جایی را برای خود کاملا باز نموده بود. در گورهای جنگجویان جنگ ابزارهایی چون: سپر، خود، پیکان، خنجر، شمشیر، لگام و تزییناتی از برای سر و سینه ی اسب می نهادند. اما غذا و خوراک مردگان را نیز از نظر دور نمی داشتند، و برای این منظور از دیگهای بزرگ و دسته داری که از مفرغ ساخته می شد و استعمال آن نزد سکاها Scythes متداول بود استفاده می کردند. در شاخه هایی از آهن یا مفرغ که سر تیزی داشتند و به سان پرگارهایی بودند که دو شاخه ی آنها بر یک محور قرار نداشته باشد؛ نیز برای بریان و برشته کردن گوشت به روی آتش سود می بردند.

هنر کوزه گری
یک قلم دیگر از این بازمانده های گوری، ظروف می باشد. از تنوع شکل، رنگ و نقش آشکار می شود که هنر و پیشه ی کوزه گری رواجی داشته است. شاید بتوان در نظر فعالیت این کوزه گران و کارگرانشان را آشکار و نمایان ساخت، آنانی که با استفاده از چرخها، گل را به اشکال و قالبهای مختلف درمی آورند، کوره هایی که با وسایل بدوی و ابتدایی به وسیله ی شاگردان مشتعل و افروخته نگاه داشته می شود، کارگرانی که در کارگاه در کار نقل و انتقال این ظروف هستند، هنرمندانی که سخت سرگرم نگارگری و تزیین این کوزه ها هستند و خریداران و مشتریانی که برای خرید و انتخاب با فروشندگان سرگرم چانه زدن هستند، هرگاه در کنار این کوزه گران از پیشه ورانی دیگر که حرفه شان زرگری، اسلحه سازی، آهنگری و رشته هایی دیگر است، و مردمانی که در کار رفت و آمد و خرید می باشند، و از بیکارگان و دریوزه گرانی که هر یک به کار خود سرگرم اند، و آن خانه های گلین و کوتاه و کوچه های باریک و تنگ و ناهمواره منظره ای بسازیم، شاید بتوانیم در خیال جنب و جوش آن زندگی و نحوه ی آن را درک نماییم. کوزه گران به ترکیب و تلفیق رنگها اهمیتی بسیار می دادند. ظروف به دست آمده از این آریاییهای ابتدایی به رنگهایی مختلف می باشد، چون: خاکستری، سیاه، قرمز، سرخ تیره، ارغوانی. اغلب این ظروف برای رفع نیازمندیهای زندگی در خانه ساخته می شد، اما قلم عمده ای نیز برای به همراه کردن مردگان در گور و مصارف مذهبی ساخته می شده است. چیزهایی نیز به اشکال و روشی به دست آمده است که گویا صرفا از برای ترضیه ی ذوق هنری ساخته می شده اند. به نظر می رسد که امتداد این پیشه و هنر قطع نشده باشد، چون رواجی در نقاط پراکنده ی فلات، چون: سیلک، گیلان، لرستان، مغرب تهران، نزدیک کرج، جنوب دریاچه ارومیه و سارروز داشته و نمونه هایی از آنها نیز در این نقاط یافت شده است، حتی دامنه ی انتشار آن تا «نادعلی» یعنی در ساحل رود هیرمند واقع در حاشیه ی صحرای سیستان نیز کشیده شده بوده است.

هنر نقاشی و نگارگری
اما موردی که سخت در این دوره توجه می کند، پرتو ذوق هنری، یعنی تزیین کاری و نقاشی و نوع نگاره ها و نوع غنی و آموزنده ی آن است. البته روش پیشین هنر نگارگری متروک نشد، بلکه دچار یک دگرگونی تکامل گرایانه گشت. این روش در آثار به دست آمده از سیلک Sialk بسیار قابل توجه می باشد، چون در این منطقه کاوشهای بیشتر و مرتب تری شده و بالنتیجه یافته های باستانی بیشتری به دست آمده است. یک وجه مشخص در این هنر نو، نوعی گریز است از زمینه ی تهی، و هنرمندان و نقشگران می کوشیده اند تا زمینه ی ظروف را از نقشهایی مختلف پر نمایند. نمایاندن خورشید و پرتو آن به اشکال هندسی رواجی بسیار داشت. تصاویر بز کوهی که از دید واقع گرایانه دور بود، بسیار نقش می شد، اما اسب به زودی آن را متروک و مهجور ساخت. اسب، خورشید که از نظرگاه تمامی اقوام هند و اروپایی به هم مربوط بودند به آهستگی در هنر اهمیت شایانی پیدا کردند، و به ویژه اسب بالدار که نقشهایی بسیار از آن به دست آمده است، رواجی داشت و شاید این نقش رمز و کنایه ای داشته باشد که با خورشید بی ارتباط نباشد. به همین جهت است که هنر نقاشی را در ایران پیشرفته و تکامل یافته می توان پنداشت.
نقش و تصویر انسان در این منطقه، از یونان کهن تر و قدیم تر است، از سده ی هشتم پیش از میلاد نیم رخ انسان بر روی ظروف گلی به هیئت تکامل یافته ی آن به دست آمده است. اما آنچه که جلب توجه بیشتری می کند، تصاویری است از مردان پیکاری که بر روی ظروف سیلک به نظر می رسد. در این ظرفها مردان جنگنده ی پیاده نقش شده اند که دارای کلاه خود با جیغه و پر و نیم تنه های کوتاه و تنگ می باشند. شاید این وضع لباس جنگی بوده است، چون روی یک مهر نیز یک سوار جنگی بر پیکر اسبی جلوه گری می نماید که کفشهایی نوک برگشته به پا داشته و با همان نیم تنه و خود و نیزه با غولی می جنگد. مهر دیگری نیز تصویر یک شکارورز را در حالی نشان می دهد که بر گردونه ای دو اسبه در حال تاخت، تیری به جانب حیوانی رها می کند، این یک حکاکی بر روی سنگ است که عجله و یا ناشیگری هنرمند سازنده ی آن را نشان می دهد.
به طور کلی هنرمندان، یعنی تصاویری که توسط کوزه گران و سنگ تراشان نقاشی و حکاکی می شد، محتوی نقشهایی از جنگ جویان و شکارورزان می بود که از موضوعات کلاسیک هنر ایرانی محسوب می شد. شکل گورها نظیر گور کورش بزرگ بوده است. سطح فوقانی گورها از الواحی سنگی یا از گل پخته تشکیل می شد به شکل شیروانی که از دو طرف شیب داشت در اینجا رابطه و همانندی بسیاری را مشاهده می کنیم میان گورسازی این مردم و شکل نردیک Nordique (وابسته به نژاد اسکاندیناوی و بریتانیای شمالی) که بیشتر میان مهاجمان هند و اروپایی که به ایتالیا رفته بوده اند رواج داشت، شاید در این مورد بتوان به قطع ناشدن روابطی میان ایرانیان و آن گروه از اقوام هند و اروپایی که در اروپا ساکن شده بودند، اشاره نمود که تا مدتهایی دوام یافت و گور کورش و گورهایی امثال آن در اثبات این روابط است. به همان شکلی که اشاره شد وضع گورسازی، قرار دادن مکانی از برای گورستان در نقطه ای خارج از جا و مکان عمومی زندگی، نشانی بود از جابه جا شدن اقوام، اقوامی که دارای فرهنگ پیشرفته تری بودند. اما از لحاظ کلی در چیزهایی که به همراه مرده در گور می نهادند، تغییر چندانی حاصل نشد، مگر آنکه متنوع تر و محتشمانه تر گشت.

طبقات اجتماع در میان آریائیها

توده ی خاک سیلک کاشان به نظر می رسد که به وسیله ی فاتحان یا مهاجمان آریایی که از دهکده های ماقبل تاریخ پشته شده بود، تسطیح گشته و بر سطح هموار آن شهری برای فرمانروای جدید ساخته شده باشد. البته این شهر امروز از میان رفته و بقایای آن را تنها توده ای سخت از خاک تشکیل می دهد که مساحتی بیش از چهل متر پایه ی آن را شامل می شود. وضع مصالح ساختمانی نشان می دهد که روشی نو در فلات مورد استفاده قرار گرفته است. این مهاجمان از آجر خام و سنگ در بناسازی استفاده می کردند که شاید خود نیز آن را از مناطق شمالی، ضمن مهاجرت از اقوامی دیگر فراگرفته باشند. اینان زمینی مسطح و صاف را برای ساختمان و بناسازی انتخاب می کردند و اهتمامی داشتند که در آغاز قصر فرمانروا، کاخهایی از برای نجبا و اشراف برپا سازند. البته این روش در تمدن ایجاب می کرد طبقه ای معین از سازندگان بنا، چون: سنگ تراش، خشت زن، بنا و کارگر وجود داشته باشند و این طبقه از میان رعیت انتخاب می شدند که برخی در جستجوی کار بودند و برخی نیز به زور به کار واداشته می شدند.
شاید این اصل، و یا این چنین روشهایی بود که اجتماع را به دو طبقه ی اصلی تقسیم می کرد: طبقه ی خواص و نجبا و طبقه ی عوام. این تقسیم طبقاتی حتی چون امروز پس از مرگ نیز جریان داشت و خود را نشان می داد، و این موضوع از گورستانهای آن مردمان به روشنی قابل مشاهده و درک است. در برخی از قبور، بسیاری اشیاء سیمین و زرین یافت شده است که شامل انواع زینت آلات پر بها بوده و همچنین جنگ ابزارهای گوناگونی نیز در آن گورها وجود دارد، در حالی که در نوعی دیگر از قبور تنها آلات و ادواتی آهنی و گاه کاسه و کوزه هایی معمولی مشاهده می شود. اما مطابق با مشاهدات باستانی در اینجا بایستی به طبقه ی سومی نیز اشاره نمود که به احتمال قوی آن طبقه را می توان سکنه ی بومی محسوب کرد که به وسیله ی مهاجمان برافکنده و بی خانمان شده بودند. مهاجمان آریایی اغلب پس از تسلط، پیشه های زراعت و کارهای یدی دشوار را به بومیان تحمیل می کردند و به همین جهت به زودی طبقه ای خاص را خارج از حیطه ی طبقه بندی اجتماعی خودشان به وجود می آوردند. این طبقه از گروه کارگر و عوام فقیرتر و بی چیزتر بودند و گورهایشان شاهد این مدعا است. سقف این گورها فاقد تخته سنگ و یا گل پخته ای است که گورهای دیگر واجد آنند، و همچنین در این گورها آنچه که یافت شده، عبارت بوده است از ابزار کشاورزی و پیشه وری.
اقوام مهاجمی که دهکده ی ماقبل تاریخی سیلک را به تصرف درآورده بودند، سوارانی جنگجو و پیکاری بودند که به زودی آنجا را به یک شهر قابل دفاع، مستحکم و با دیوارهایی ضخیم تبدیل نمودند. در اطراف دیواره ها به فاصله هایی معین، برجهایی ساخته بودند که کار دفاع و حمله را با اطمینان قابل دوامی تضمین می کرد. شاید کاخ امیر پادشاه در وسط و ساختمانهای فرعی وابسته به آنکه متعلق به امیرزادگان و اشراف می بود، گراگردش قرار داشت. میان ساکنان این شهر چه از داخل و چه از خارج مخاصماتی که به جنگ می انجامید برقرار بود. امیران محلی با رؤسای جدید می جنگیدند، و از جانبی دیگر با دول بزرگ غرب، به ویژه آشور از در ستیز درآمده و به جنگ می پرداختند، و گاه اتفاق می افتاد که بنابر مصالح و مقتضیاتی این امرای محلی به عنوان مزدور وارد سپاه دول بزرگ می شدند.
اینک هنگامی فرا رسیده بود که فلات و فلات نشینان را به آینده ای امیدبخش بشارت می داد. وضع ماقبل تاریخ فلات به تدریج دیگرگون می شد. عنصر جدید فعال، پیکارجو و سخت کار آمد بود، به همین جهت به شهرسازی پرداخت. دوران شبانی تمام می شد، اما به طور کلی عصر حادثه جویی، پیکار، مهاجمه و دفاع بود. شهرهای مستحکمی ساخته می شد که الگوی آشوری داشتند و با دیوارهای قطور دوگانه و گاه سه گانه محافظت می شدند. درباره ی دفاع از شهرها تمام پیشگیریهای معمول و لازم مراعات می گشت. خندقهایی بزرگ را رودخانه هایی که از مسیر خود منحرف می شدند پر می کردند، در برجها انواع وسایل دفع حمله و یورش موجود بود. این عنصر غالب، حادثه جو و در کار پی ریزی قدرتی بود که بتواند خود را حفظ نماید، اما این پیش درآمدی بود تا بسیاری از مراکز قدرت را نیز به زیر سلطه ی خود درآورده و آنها را نیز حفظ کند. دربار، امیران و اشراف وابسته ی هسته ی اصلی قدرت اجتماعی محسوب می شدند، در حالی که طبق معمول به توده ی مردم فشار وارد شده و تحت انقیاد قرار داشتند. امیر یا فرمانروا با امیرزادگان و اشراف ملتزم رکاب منافعی وابسته داشته و با هم زندگی می کردند. امیر دارای زمینهای اختصاصی فراوانی بود که رعایا و بردگان در آن به کار گماشته می شدند. به نظر می رسد که تنها شکم این بردگان را سیر می کردند و از حق دیگری برخوردار نبودند، و در مواقعی که امیر دچار کمبود کارگر می شد، روستاییان و دهقانان آزاد مجبور بودند تا در املاک وسیعش به کار پردازند.
برای اصلاحات، جاده سازی، تعمیر قنوات و پلها و استحکامات از کارگران روزمزد استفاده نمی شد، بلکه جمله ی این کارها به عهده ی دهقانان، روستاییان و شاید یحتمل در مواقع ضرور به پیشه وران واگذار می شد. انواع مالیاتهای ابتدایی نیز به وسیله ی فرمانروا وضع و اخذ می شد و این مالیاتها از صید ماهی، شکار حیوانات، تربیت اغنام و چیزهایی دیگر گرفته می شد. اما درباره ی اخذ و وصول مالیات، آن فرمانروایان باستانی همچون بازماندگانشان، و امرای تحصیل کرده ی امروزی که راهها و روشهای گوناگونی ابداع می کنند، کارآمدی نداشتند و به همین جهت دچار کمبود بودجه می شدند. دربار، وابستگان درباری: امرا، امیرزادگان، موکب امیر، هسته ی اصلی اتباعی که سپاه را شامل می شدند روابط دوستانه با امرای محلی و امیران همسایه که مستلزم ردوبدل تحف و هدایایی بسیار بود، هدایایی که بایستی به روحانیون پرداخته شود و بسیاری از این گونه موارد مستلزم درآمد هنگفتی بودند که مالیاتها کفاف آن را نمی داد و این کسر بودجه لازم بود تا به وسیله ای ترمیم و جبران شود. بهترین و شاید تنها وسیله برای حل این مهم، غنایم بود که فرادست آمدن آن هم جز با جنگ میسر نمی شد، و به همین جهت به جنگ می پرداختند و اگر بخت با آنان یاری می کرد و پیروز می شدند، غنایم جنگی کسر بودجه را تأمین می کرد.

منـابـع

گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- انتشارات آگاهان دیده- 1377

ج. پ آسموسن- اصول و عقاید و اعتقادات دیانت زرتشتی، دیانت زرتشتی- ترجمه فریدون وهمن- تهران- بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا

هاشم‌ رضی‌- تاریخ ادیان- بخش دین زرتشت

سایت کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانیان

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد