دین و آیین زروانی

فارسی 8230 نمایش |

ادیان در تاریخ

روشن نیست که آیین زروان دین ایرانی ماقبل اسلامی و مستقل از دین زرتشت و از جهاتی رقیب آن است، یا اندیشه رایج فلسفی و دینی است که درون خود دین زرتشت رشد و تحول یافته است. این فرض دوم احتمالا درست است، اما چند عامل به هواخواهی از فرض اول سنگ راه آن است. در هر حال، آیین زروان را نمی توان بدعت گذاری زرتشتی به شمار آورد، چون بنا به فرض، در بخش پربار تاریخش، از حکومت اشکانیان تا امپراتوری ساسانی، گویا شکل خاصی از دین زرتشت را داشته است. نام این دین برگرفته از نام پهلوی یک ایزد، زروان است. زمان در مرکز اندیشه زروانی و نیز پهلوان اساطیر این کیش، که چند بخش مهم آن باقی مانده است، قرار دارد. اوستا، مجموعه متون دینی دین زرتشت، تأکید اندکی بر زروان دارد و به ندرت به او اشاره می کند. در حقیقت، یک بار به «راهی که زروان ساخت» اشاره می کند؛ راهی که هرکه نیک است یا بد باید آن را برود (وندیداد 19:29). در بخش دیگر این متن میان زروان اکرنه، به معنی «زمان نامحدود» یا «زمان بی کرانه» نیز می خوانند.
ما دانش خود را در باب اسطوره زروان، وامدار نویسندگان مسیحی هستیم؛ از ارمنی ها، اذنیک اهل کلب و الیشه وارداپت، و از سریانی ها، تئودور بارکونایی و یوحنان بار پنکایه. احتمالا منابع اینان با منابع تئودور اهل موپسوستیا یکی است. اما این را با اطمینان نمی توان گفت. بر اساس این اسطوره، زروان پدر دوقلوها، (یکی) اورمیزد است. اولی، زاده نیازی بود که زروان در طول هزار سال برای داشتن پسری، که آسمان و زمین را پدید می آورد، به جا آورد؛ دومی، زاده شک در تأثیر این نیاز بود که به وقت به جا آوردن آیین قربانی بر جان زروان افتاد.
چون او پیش از به دنیا آمدن آنان معین کرده بود که نخستین کسی که روشنایی روز را ببیند فرمانروا خواهد شد؛ زروان مجبور شد که به نخست زاد، یعنی اهرمن («تیره و بدبو»)، نشان فرمانروایی را بدهد، اما شهریاری او را به نه هزار سال (زمان معین) محدود کرد. در پایان این زمان، اورمیزد («تابنده و خوش بو»)، پسری که زروان برای او نیاز برده بود، قدرت مطلق را در اختیار می گیرد.
این اسطوره شامل چند عنصر باستانی است؛ محض نمونه، مفهوم قربانی بازتاب مستقیم یک میراث هند و ایرانی است. مفهوم خدایان مخالف، اورمزد و اهریمن (که در آثار برجستگان یونانی همچون ارسطو، اودمیس از رودز، و پلوتارک به آن اشاره شده است) به مثابه قطب های مقارن یک ترکیب دویی، به دوران ساسانی (قرن سوم تا هفتم میلادی) باز نمی گردد؛ رد آن را باید در دوران هخامنشی (قرن ششم تا چهارم پیش از میلاد) گرفت. باید نوع خاصی از ثنویت را در آیین زروان بیابیم؛ ثنویتی که با شکل اصلی زرتشت (زرثوشتره) را در مقابل روح بدکار (انگره مینو) نشاند، و بالادست اینان اهوره مزدا، خدای «پدر»، را قرار داد، فرق دارد.
اما پیروان زروان، اورمزد و اهریمن را دو برادر دوقلو، پسران زروان، خواندند و با این کار آموزه اصلی زرتشت را که می پنداشت خیر و شر کاملا از یکدیگر خدا است، تغییر دادند. مسئله زروان (یکی از مسائلی که دانشمندان ادیان ایرانی باستان را به خصوص در پژوهش عناصر آیین زروان در آثار پهلوی به شدت گرفتار کرده است) شاید به منزله تحولی تاریخی قلمداد شود که در طول دوره هخامنشی، در اثر تماس میان ثنویت اصلی زرتشتی و تأثیرات بابلی که اندیشه ها و باورهای یک دین اخترانی به شدت در آن نفوذ کرده بود، به وجود آمد. مفهوم قانون کلی که حاکم بر انسان و ستارگان است و در طول هزاره اول پیش از میلاد نیرومندتر از هر زمان دیگر بالیدن گرفت، مؤید پدیده چند خدایی در دوره هلنیستی است.

الهه زروان

زروان به معنی زمان (در حالت عام) و زمان بیکران (در اوستا akarana zorvan در حالت خاص) نام خدایی است که به باور فرقهای از زرتشتیان به نام زروانیان، هرمزد و اهریمن از او زاده شدند. زروان در اوستا از ایزدان کم اهمیت است ولی ظاهرا در اواخر دوران ساسانی جایگاهی بسیار بلندپایه یافته بود. زروان به معنی قضا و قدر هم به کار رفته است. زروان مانند پرجایتی در اساتیر هند، ژوپیتر در روم، زئوس در یونان، تیامت و اپسو در بابل، خدایی است که از بطن او هرمزد و اهریمن بیرون آمدند. یکی فرمانروایی گیتی را بر عهده گرفت و دیگری بر جهان مینوی جهانداری کرد.
بدین ترتیب اصل پدر، خیر و شر در ایران باستان شکل گرفت، شانه به شانه ثنویت بالید و حتی به آن شاخ و برگ داد. زروان zravan واژه ای اوستایی است که در پهلوی به زوروان zurwan و در پارسی کنونی به زروان zorvan و زمان zaman تبدیل گشته. زروان در یسنا، یشتها، وندیداد و خرده اوستا جلوه گر است. ولی جایگاه او در همه جای اوستا یکسان نیست. در یسن ۹ بند ۱۱ و تشتر (تیر) یشت کرده ۶ بند ۲۸ زروان با واژه رپیثون rapithven (نیمروز) آمده که منظور از آن ظهر هنگام است. در آبان یشت کرده ۳۰ بند ۱۲۹ و فروردین یشت کرده ۱۵ بند ۵۶ این واژه تنها برای بیان کرده زمان (زمانی نامشخص) آمده است.
«اکنون آن گیاهان، برای خشنودی اهورامزدا و امشاسپندان در راههای مزدا آفریده، در جاهای برگزیده ایزدان، به زمانی که در فرمان آمده اند، رویانند.» آنچه از این قسمتهای اوستا برداشت می شود این است که زروان خود تحت فرمان خدا و ایزدان قرار دارد. زروان در فروردین یشت کرده ۱۵ بندهای ۵۵ و ۵۳ و زامیاد یشت کرده ۳ بند ۲۶ با صفت دراز و طولانی (دراجه) آمده که به دیرزمانی ترجمه می شود و منظور از آن طولانی بودن زمان است. در وندیداد فرگرد ۶ بند ۱ و فرگرد ۷ بند ۵ زروان با حالت پرسشی یعنی (چه زمانی؟) آمده است. در یسنای ۷۲ بند ۱۰، سی روزه کوچک و بزرگ بند ۲۱ و خورشید نیایش بند ۸ زروان با صفات بیکرانه (اکرنه) و جاودانه آمده است. در این قسمتهای اوستا زروان ستایش می شود. «ثواش بیزوال، زمانه (زروان) بیکرانه، زمانه جاودانه را می ستاییم.»
در یسنای ۶۲ بند ۳ زروان در ردیف ایزدان کم اهمیت با صفات نیک و توانا آمده و بالاخره در وندیداد فرگرد ۱۹ بند ۱۱۳ زروان در ردیف ایزدان کم اهمیتی چون آسمان زبرین و ویو ایزد زبردست قرار گرفته است. همانطور که می بینیم زروان در اوستا بازتاب گسترده ای ندارد و از اهمیت چندانی برخوردار نیست. کاربرد این واژه تقریبا به صورت امروزی برای نشان دادن وقت بوده است. اگر چه در اوستا و متون پهلوی و پارسی میانه به زروان و عقاید زروانیان کم پرداخته شده ولی در عوض نگارندگان مسلمانی چون مسعودی، شهرستانی و ابن ندیم این عقاید را حفظ کرده و نوشته اند. همچنین در این باره می توان به نویسندگانی ارمنی چون، ازنیک، تئودور ابوقرا و تئودور بارکنای اشاره کرد.

زمان در باور آریاییها

در باور آریایی دو نوع زمان وجود دارد: کرانمند و بیکران. زمان کرانمند همان چیزی است که ریشه های بابلی دارد و در مورد سالهای کیهانی تکرار شونده است. هر چند که ایرانیان معتقد بودند زرتشت برای نخستین بار جهان را پایان پذیر دانست و زمان بیکران که پنداشته می شد به دلیل بیکرانه بودن برای هیچ کس حتی خدایان قابل شناختن نیست. آنها زمان کرانمند را زاده زمان بیکرانه می دانستند. شکل گیری زروان گرایی ریشه در یسن ۳۰ بند ۳ داشت که در آن زرتشت از سپنتامینو و انگره مینو سخن می گوید.
زروانیان با تکیه به این بخش گاتها که نیکی و بدی را دو گوهر همزاد خوانده آن دو را دو برادر دو قلو دانستند. ولی آنچه باعث شد این اندیشه در میان مردمان گذشته جای باز کند مباحثی بود که برایشان بسیار ملموس می نمود. از جمله آن زمان یا روزگار، سپیدی روز و سیاهی شب، زندگی و مرگ، برنایی و پیری، تندرستی و بیماری و.... بود. این جنبه ها در عین سادگی بسیار پیچیده بودند. زمان قدرتمندی بود که هر جوانی را پیر می کرد، هر تندرستی را لباس بیماری می پوشانید و هر زنده ای را می کشت.
زمان پرده ای بود که آن سویش ناشناخته مانده بود. طبق یسن ۳۰ بند ۳ نیکی و بدی که سمبل اهورامزدا و اهریمن (در باور آنها) بودند دو برادر دوقلو در نظر گرفته شدند که باید دارای پدری باشند. زمان قدرتمند تنها پدر ممکن برای آنها بود. این اندیشه شاید در اصل روشنفکرانه جلوه می کرد، ولی به صورت بدعتی تمام بالید. بدعتی که زروان را تنها صاحب قدرت می دید و اسطوره هایی پیرامون آن به وجود می آورد. در واقع زروانیان می خواستند برای آفرینش اهریمن فلسفه و راه حلی پیدا کنند و پروردگار را که با صفت مهربانی از او یاد می شد منشا و مصدر شر و فساد ندانند. پس آنچه در گاتها به عنوان انگره مینو (یکی از دو گوهر همزاد که ازلی و ابدی است) آمده را به زروان نسبت دادند. آنها سرشت زروان را جاودانگی و بیکرانگی (با الهام از اوستا) می دیدند و همه آفرینش را در او می دانستند.

اسطوره های زروانی در باورهای آریاییان

مانند تمامی باورهای آریاییان زروان نیز دارای اسطوره هایی است. این اسطوره ها بعد ها باعث طعن و خرده گرفتن یکتاپرستان شد. ولی مسعودی در باب این اسطوره ها می گوید: «چنین افکاری مورد قبول عوام بود، موبدان جملگی آن ها را انکار می کنند.» جمع بندی اسطوره ها بدین گونه است: زروان خود بزرگترین آفریده نور بود! او نه هزار سال به نیایش (در برابر نور؟) پرداخت تا او را فرزندی آید. کسی که آسمانها و زمین را بیافریند. پس از نه هزار سال او را فرزندی حاصل نشد. پس شک آورد که شاید جهان هیچ است (بیهوده تلاش کرده ام) از این شک اهریمن در زهدان (روشن نیست که زهدان کدام مادر ولی از نوشته ها بر می آید او با اینکه پدر بود خود نیز آبستن شده است) شکل گرفت.
همین دم هرمزد نیز به زهدان در آمد. هرمزد نشانه آرزو و اهریمن نشانه شک او بود. زروان چون آگاهی یافت سوگند خورد که هر کدام زودتر بیرون آیند جهانداری بدو بسپارم. چون هرمزد نزدیکتر به دهانه زهدان بود پس از آگهی از رای پدر برادر را آگاه ساخت. اهریمن حیله ای اندیشید و زهدان را درید و بیرون آمد. اهریمن زشت و سیاه و بدبو و گند (چرکین) بود به گونه ای که پدر خویش را ترساند و این فرزند مورد پسند واقع نشد. در همین هنگام هرمزد بیرون آمد که از وی زیبایی و نور و بوی خوش می آمد. زروان دریافت که او پسر آرمانیش است ولی چون سوگند خورده بود ناچار شد جهانداری را به اهریمن سپارد. پس به اهریمن گفت: «جهان را به تو سپردم تا ۹ هزار سال فرمانروایی کنی ولی هرمزد را چنان زادم که بر تو چیرگی یابد.» سپس برسم را که نشان موبدی در جهان بود به هرمزد داد و گفت: «تا کنون من برای آمدن تو نیایش کرده ام و زین پس تو باید برای من نیایش کنی.» این ماجرا آغاز جنگ میان نیکی و بدی بود. ولی این جنگ برخلاف ثنویت دوگانه نبود. بلکه تثلیث بود. هر چند خود زروان را موجودی چهار بعدی می انگاشتند. سه بعد از وجود او تنها در منابع سریانی باقی مانده اند.

عدد چهار در زروان گرایی

چهار بعد عبارتند از: زروان، اشو کار، فرشو کار و زروکار (زمان، آفریننده، تازه کننده و پیرکننده یا میراننده) این جنبه ها با مرگ، زندگی، بیماری و تندرستی قابل انطباقند. به همین علت عدد چهار در زروان گرایی اهمیت یافت و سه بعد زروان بعدها به صورت ایزدانی ایرانی در آمدند. عده ای از تاریخ دانان زروان را به قدمتی بسیار دور (پیش از زرتشت) بر می گردانند و معتقدند زروان در زمانی دین توده ای از مردم بوده. عده ای دیگر هم با توجه به متون جسته و گریخته پهلوی تاریخ زروان را تا زمان ساسانیان جلو می آورند.
ولی دسته سوم نخست به تفاوتهای بین مغ و موبد می پردازند و تاریخ زروان را به مغ ها یعنی زمان کوروش بزرگ نسبت می دهند. آنها مغ ها را نه آریایی و نه سامی می دانند. بلکه آنها را قومی بومی ساکن بین النهرین می انگارند. اگر واقعا این سخن را بپذیریم و قبول کنیم مغ ها زمان کوروش بزرگ از بین النهرین به ایران کوچ کرده اند شگفت آور نیست که تحت تاثیر افکار بابلی قرار گرفته باشند. آنها در بابل با روحانیون کلدانی محشور گشته و از آنها بسیار چیزها از جمله ستاره شناسی فرا گرفتند و این تمایل در آنها پیدا شد تا زمان را اصل و اساس نخستین بپندارند. مغ ها این عقاید و اطلاعات را با خود از غرب به این منطقه آوردند و به آنها رنگ و بویی بومی بخشیدند. مغ ها با استفاده از دو اندیشه بابلی و ارتداد زرتشتی آیینی به وجود آوردند که به شدت به اسطوره ها به خصوص درنگ خدایی معتقد بود.
این اعتقاد شاید جنبه سود دهی برای ایشان نیز داشت (شبیه کاوی ها و کرپن ها در گاتها). چرا که جهان را در دست اهریمن می دیدند و بدی را توجیه می کردند. در مینوی خرد درباره درنگ خدایی آمده است: «چه کاره جهان از بهره (بخت) و زمان و وزر (حکم و فرمان) این رود که خود هست (خود پاینده است) زروان پادشاه درنگ خدای.» زروان راهی نیز برای تاملات فلسفی درباب قدرت و زمان و از این رهگذر درباره تقدیر گشود. زروان تقدیر را جلوه گر کرد و اصل آزادی و اختیار را که زرتشت به روشنی از آن سخن گفته بود زیر سوال برد. در رساله «علمای اسلامی به روش دیگر» نویسنده ای ناشناس که پیداست زروانی بوده به دانشمندان اسلام در مورد دین زرتشتی چنین پاسخ می دهد: «در دین زرتشت چنین پیداست که خدا جز از زمان دیگر همه را آفریده است، این آفریدگار از زمان است و زمان را کرانه پیدا نیست و بن نیست. او همیشه بوده و همیشه باشد و هر که خردی دارد نگوید که زمان از کجا پدید آمده.»

اسطورهٔ زایش هرمزد و اهریمن از زروان

این اسطوره به طور خلاصه بدین گونه است که زروان هزار سال در آرزوی فرزند به قربانی ایستاد. (باید توجه شود که در باورهای اسطورهای ایران این نفس عمل قربانی است که خاصیت دارد) پس از هزار سال شکی به وجود او افتاد. بر اثر قربانیها هرمزد و بر اثر آن شک اهریمن در زهدان او پدید آمد. زروان که دانست هرمزد به دهانهٔ زهدان نزدیکتر است قصد کرد که پادشاهی را به فرزندی که نخست زاده شود بسپارد. هرمزد بنا به سرشتش (آگاهی مطلق) از این تصمیم مطلع شد و برادر خود را نیز آگاه نمود. اهریمن تلاش کرد که نخست از زهدان بیرون بیاید ولی چون هرمزد به خروجی نزدیکتر بود موفق نشد پس شکم را درید و از آن طریق بیرون آمد. زروان به اهریمن گفت که فرزند من نیک و خوشبو است ولی تو پلید و گنده هستی. پس آنگاه هرمزد نیک و آراسته و خوشبو به جهان آمد. زروان بنا به عهدی که کرده بود به ناچار پادشاهی جهان را به مدت نه هزار سال به اهریمن سپرد. ولی پادشاهی مطلق جهان پسین به هرمزد خواهد رسید و هرمزد در نهایت بر اهریمن چیره خواهد شد. پس زروان به هرمزد دستهای برسم داد.

منـابـع

آر.سی.زنر- زروان یا معمای زرتشتی گری- ترجمه دکتر تیمور قادری

جلیل دوستخواه- رهیافتی به گاتها و متون نو اوستایی

مری بویس- زردشتیان باورها و آداب دینی آنها- ترجمه عسکر بهرامی

مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- صفحه 196

گراردو جنولى- مقاله آیین زروان- فصلنامه هفت آسمان- شماره 18- ترجمه علیرضا شجاعى

مهرداد بهار- پژوهشی در اساطیر ایران

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد