عقاید و باورهای مردم آفریقا (در مورد خدا)

فارسی 5136 نمایش |

خدا و رنج و آلام
در حالى که، خداوند فعالانه حافظ مخلوقات خود است و معاش آنها را فراهم مى سازد، در زندگى انسان رنج هایى وجود دارد که بسیارى از جوامع را دچار حیرت مى کند. در شمار کثیرى از اقوام و قبایل هنگام بیان علت این رنج ها، به یک طریق با طریق دیگر، خواست و مشیت خدا موثر شناخته مى شود. با بررسى چند مثال واقعى، این مساله روشن مى شود. هنگامى که کسى در قبیله تونگا در رنج است، شخص بانگ بر مى آورد: «آسمان (خدا) مرا ترک کرده است!» این مردم حوادث ناگهانى و یا با ماهیت پیش بینى نشده را به تاثیر تیلو نسبت مى دهند، و این کلمه اى است که خدا یا آسمان را توصیف مى کند. براى آنان تولد دوقلوها بدبختى عظیمى است و هنگامى که چنین چیزى رخ مى دهد آن را از تجلى قدرت تیلو مى دانند. مردم قبیله لوگبارا معتقدند که خداوند مردم را گرفتار رنج هایى به شکل آشفتگی هاى روحى و بیماریهاى کشنده مى کند. زمانى که مشکلات بى پایان در خانواده معینى ادامه مى یابد مردم مى گویند که آنها از طرف خداست یا مورد قبول اوست. در حالى که در همه جا سحر، جادو، افسونگرى علت اصلى بیماریهاى فردى شناخته مى شوند، مسئول دانستن خداوند براى امراض بخصوص امراض واگیردار غیر معمول نیست. ناراحتی هاى روحى بیشتر به ارواح نسبت داده مى شوند، با این که عوامل انسانى نیز ممکن است در آن دخیل دانسته شود. مردم تورکانا معتقدند در حالى که خداوند بیماریها را بر طرف مى کند، کسانى را که مرتکب زناى با محارم شده و یا آداب و مناسک مهم را نقض کنند، به بیماریهاى خطرناک مبتلا خواهد کرد. بعضى جوامع بر این باورند که خداوند ممکن است از موجودات روحانى براى مبتلا ساختن مردم به مصیبت ها استفاده کند. از اینرو اهالى قبیله چاگا مى گویند که او، خدا روحى را براى شیوع آبله و بیماریهاى دیگر گسیل مى دارد، اگر چه فرد زمانى مى میرد که خداوند آن را مقدر کرده باشد. مردم باسوگا خداى طاعون دارند مردم گیسو یک خداى آبله و یک خداى طاعون دارند و مردم یوروبا معتقدند که خداى آبله هنگامى که خورشید گرم است به تکاپو مى افتد. هم چنین برخى از جوامع معتقدند که خدا جنبه هاى متفاوتى دارد که یکى از آنها مسبب بدبختی ها درمیان مردم است. در باور مردم گولبا جنبه همه جا حاضر خدا «ناخوشایند» شناخته مى شود، و با بدبختیها ارتباط دارد. در حالى که مردم ایلا معتقدند خداوند براى همه خیر است، با این وجود اکثر شرور و ناراحتیهاى زندگى را به او، خدا نسبت مى دهند. مردم کیگولو مى گویند که خدا سه وجه دارد که یکى از آنها مسبب بدبختیهاى گوناگون است اگر چه همه این بدبختیها به عنوان «خواست خدا» پذیرفته مى شوند. در بعضى مناطق، علت بدبختی ها درموجودى روحانى و شرور تجسم مى یابد، و مثالهایى از این عقیده در میان اقوام واگوسا، سوکوما، نیام وزى، دارازا، بالز، و غیره گزارش مى شوند.

مصائب عمومى در باورهای مذهبی مردم آفریقا
مصائب عمومى، مانند خشکسالى، بیماری ها، هجوم ملخ ها، جنگ ها و سیل ها خارج از علت و کنترل افراد انسانى است. عموما آنها را به فعل خدا یا موجودى روحانى نسبت مى دهند. اگر فکر مى شود که خدا مسئول این بدبختی هاست غالبا اینطور برداشت مى گردد که او مردم را بخاطر شرارتهایشان تنبیه مى کند. براى نمونه، اهالى قبیله باوندا معتقدند که وقتى خدا از رئیس آنان خشمگین باشد، مردم این سرزمین را با سیل و هجوم ملخها تنبیه مى کند. از طرف دیگر، مردم قبیله لانگى این مصیبت ها را احتمالا به طریقى عادلانه تجلى خدا مى دانند. مردم قبایل نگونى، ساک، نیانجا و قبایل دیگر، معتقدند که مصائب و بدبختی ها از جانب خداوند فرستاده مى شوند و برخى مانند مردم قبیله نوئر، این مصائب را خواست خدا مى دانندکه هیچ کارى براى جلوگیرى از آنها ازدستشان ساخته نیست. شاید مرگ راز آمیزترین و پیچیده ترین بدبختى هاست. شگفت این که براى بسیارى از مردم، خداوند هم بخشنده زندگى و هم گیرنده آن است (حتى اگر عوامل دیگرى در این بین باشند و عموما به عنوان مسبب اصلى مورد نکوهش قرار مى گیرند.) این تناقض را مردم آفریقا به شیوه هاى متفاوتى بیان مى کنند. قبیله آکان خدا را «تیراند از همیشه آماده» تا نشان دهند که خدا آنان را از یک عضو جامعه شان محروم ساخته است.

مرگ در باورهای مذهبی مردم آفریقا
مردم یوروبا معتقدند که خدا مرگ را با هدف به یاد آوردن شخصى که زمانش روى زمین به سر آمده است خلق کرد. کسانى که به طرق مختلف مرگ را به خدا مربوط مى سازند عبارتند از قبایل آنکور، آزند، باچوا، گیکویو، لو، مرو، ناندى، واگوسو، زولو، و قبایل دیگر. بعضى مرگ را کیفر خداوند مى دانند گروهى آن را تجلى او و گروهى دیگر آن را براى افراد خیر دانسته زیرا خدا مى خواهد که آنها با او زیست کنند، و بقیه فکر مى کنند که مرگ زمانى فرا مى رسد که مردم شخص ظالمى را نفرین کنند. قربانی ها، هدایا، و دعاهایى که طى بیماریهاى خطرناک به درگاه خداوند انجام مى شود نشانه دیگرى است دال بر این که مردم مرگ را به خدا منسوب مى کنند. با انجام این کار، ممکن است آنان بیاندیشند که او علت غایى همه امور است و حداقل معتقدند که او مى تواند مرگ را به تاخیر اندازد یا مانع وقوع آن شود. جوامعى مانند باگاندا، باسوگا، ایدو و واگوسو وجود دارند که معتقدند نوعى الهه مرگ.. وجود دارد این الهه مرگ یا تجسم مرگ است یا وجودى مستقل. در مجموع، خداوند به خاطر بدبختی ها، نابسامانی ها و مصیبت هائى که به انسان وارد مى شود مقصر شناخته نمى شود. در ابتدا او به عنوان تلاشى براى توضیح آنچه که در غیر این صورت درک آن براى اندیشه آدمى دشوار است تصویر مى شود، توضیحى که همچنین به کسانى که به نوع خاصى از رنج و آلام مبتلا هستند آرامش مى بخشد.

اداره امور توسط خداوند
در این مقام، خدا به عنوان پادشاه، حاکم، سرور، ارباب و قاضى به شمار مى آید. عموما در جوامعى که بطور سنتى پادشاه، رئیس و یا حکام مرکزى دیگرى دارند یا داشته اند ما تصویر بسیار روشنى از خدا به عنوان پادشاه و حاکم مى یابیم. این به روشنى ساختار سیاسى مردم این سرزمینها را منعکس مى کند، اگر چه مفهوم خدا که حاکم بر امور است فقط منحصر به اقوام با این پیشینه سیاسى نیست و تصویر و عمل حاکمان انسانى مى تواند به آسانى به تصویر خدا فرافکنى شود. نمونه هاى روشنى از این مفهوم از بسیارى بخشهاى آفریقا در دست است. مردم بانیارواندا و باروندى خدا را حاکم و فرمانرواى برتر خود بشمار مى آورند. هنگامى که مردم باروتس و بالوبا دعا مى کنند، خدا را به عنوان «پادشاه بزرگ» که بر همه چیز حاکم وفرمانرواست مورد خطاب قرار مى دهند. مردم آکان مى گویند که خدا حاکم آسمان، زمین و جهان زیرین است. در میان قوم ایندم باور بر این است که خدا بر همه قبایل زمین از جمله قبیله خود آنها حکومت مى راند. زمانى که مردم ایلا به شکار مى روند، در نیایش به خداوند او را به عنوان رئیس خطاب مى کنند و با عجز و لابه از او مى خواهند که به آنان اجازه دهد شکارى را که آنها مى خواهند صید کنند. این اشاره دارد که مردم نه تنها او را حاکم بر امور انسانى بلکه همچنین حاکم بر طبیعت مى دانند. مردم زولو او را شاه شاهان یا رئیس رئیسان مى دانند، لقبى که به معنى قدرت برتر یا اقتدار مطلق است.

حکومت یا فرمانروایى خداوند بر عالم
اقوام و قبایل بسیار دیگرى وجود دارند که از خدا به زبانى حاکى از حکومت یا فرمانروایى بر عالم سخن مى گویند. تصویر او به عنوان پادشاه بسیار متأثر از تصویر حکام انسانى است. او به عنوان مالک برتر، مطلق، غنى، و نهایى همه چیز تصویر مى شود. خدا، در مقام پادشاه، ارباب و آقا نیز هست. این لقبها را در بسیارى از جوامع به او مى دهند، و اشاره دارند که هر نوع احترام و افتخارى شایسته اوست، و رفتار آدمى نسبت به او از سر تسلیم و تواضع است. در نظر مردم بانیاروندا خدا «سرور همه چیز» نگاه مى کنند اهالى شیلوک اغلب به او به مثابه منبع نهایى یارى به هنگام مصیبت توسل مى جویند و بسیارى دیگر او را به عنوان بخشنده (حیات، باران، روشنایى، و همه چیز) محسوب مى دارند. از اینرو، خداوند نه تنها به عنوان حاکم مطلق جهان بلکه سرور و پروردگار خیرخواه تصویر مى شود. او به عنوان حاکم از جهان آفرینش «جداست» ولى به عنوان پروردگار و سرور با آفرینش خود درگیر است. بعضى از جوامع حکام انسانى خود را به یک معنى نمایندگان مقدس خدا مى دانند که بر مردم حکومت مى رانند.

داور بودن خداوند
خداوند در مقام ارباب و حاکم بودن خود، داور نیز تصویر مى شود. این مفهوم شامل تداعى هاى عدالت، کیفر و مجازات است. مفهوم خدا به عنوان داور، همچنین ممنوعیت هاى اخلاقى سنتى را قوت مى بخشد و این به نو به خود سبب استحکام و همبستگى جامعه مى گردد. به هنگام دعا در دوره بحران، مردم قبیله آزنده به خدا مى گویند که طمع به مال دیگران نداشته و آنها را ندزدیده اند، و او را به عنوان وجود یگانه اى مورد خطاب قرار مى دهند که «اختلاف» میان ما آدمیان را برطرف مى کند.

خدا و تاریخ بشر
مردم آفریقا، تاریخهاى متفاوت خود را دارند. تصور غالب از تاریخ نوعى تاکید بر زمنى است، از اینرو به تاریخ براساس حرکت از ساسا به دوره زمنى نگریسته مى شود و نه حرکتى به سمت آینده. لنگر گاه در زمنى قرار دارد. این تصور به چند طریق اظهار مى شود. از اینرو مردم قبیله چاگا از سرزمین اسارت خود بیرون آورد: خداوند به این مرد براى انجام این وظیفه شجاعت و قدرت بخشید، و مردم آزادشده و به سرزمین کنونى آورده شدند. مردم شیلوک به طورجدى معتقدند که پادشاهان به گونه اى رازآمیز با خدایى که نماینده او در میان مردم است پیونددارد ودراصل خدابود که پادشاهاهى آنهارا بنیان گذاشت. صورت دیگرى از مشارکت خداوند در تاریخ بشر این باور است که خدا در امور آدمیان دخالت مى کند. مردم قبیله باوندا معتقدند که هر از گاهى خداوند خود را بصورت تندر به همه و بخصوص به رئیس قبیله آشکار مى کند. مردم قبیله گیسو و چهار کوه مقدس دیگر استراحت مى کند. بعضى از اهالى قبیله گالا نقل مى کنند که خداوند یک بار به زمین آمد و با انسان صحبت کرد، در غیر این صورت حالا فقط از طریق خورشید که معتقدند چشم خداست به دنیا نگاه مى کند.

نقش فعال خداوند در تاریخ بشر
باید خاطر نشان کرد که براى بسیارى از مردم آفریقا، نقش فعال خداوند در تاریخ بشر در فعل او در باران، محصول خوب، سلامتى، گله و فرزندان براى آنان در شفابخشى، رستگارى و یارى به آنان و، همچنین در حضورش که در پدیده ها و مخلوقات طبیعى احساس مى گردد، دیده مى شود. مردم پیوسته در اعمال گوناگون عبادت رو به سوى او مى آورند که در واقع پاسخ بشر به توجه خداوند و نقش فعال او را در امور انسانى تشکیل مى دهد. آنها بشر را از محیط عمومى اش جدا نمى کنند، بطورى که تاریخ بشرى، تاریخ کیهانى است که از دیدگاه مردم شناسانه یا عالم صغیر دیده مى شود. خداوند از مفهوم تاریخ جدا نمى شود تاریخ جهان اوست، او در آن فعال است و شاید سکوت ظاهرى جنبه اى از فعالیت الهى او باشد.

خدا و طبیعت
بر طبق عقیده مردم آفریقا، انسان در جهانى مذهبى زندگى مى کند، از این رو پدیده ها و موجودات طبیعى ارتباط تنگاتنگى با خدا دارند. آنها نه تنها از خداوند نشأت مى گیرند بلکه همچنین گواه وجود او هستند. درک انسان از خدا شدیدا تحت تأثیر جهان است که انسان بخشى از آن است. انسان نه فقط نقش بلکه انعکاس خدارا درعالم مى بیند، چه آن نقش صدمه ببیند و یا به روشنى در کانون قرار گیرد و تعریف شود، با این وجود آن صورتى ازخدا وتنها تصویرى است که در جوامع آفریقایى سنتى شناخته شده است.

صفات انسان گونه خداوند
انسان به جهاتى، خود را مرکز عالم مى داند، و این خود محور بینى است و این انسان را وامى دارد که صفات انسانى را به خدا و طبیعت نسبت دهد. ما به اینها به عنوان تصورات انسان وار انگارى اشاره خواهیم کرد. به سختى مى توان گفت که چه اندازه مردم آفریقا این توصیفهاى انسان انگارانه را به شیوه ظاهرى بکار مى برند اما حداقل آنها به مردم که تصور خاصى از خدایى که او را ندیده اند و اقرار مى کنند که درباره اش یا کم مى دانند و یا هیچ نمى دانند کمک مى کنند. بسیارى از مردم خدا را هم به سبب مقام او به عنوان آفریننده و نگهدارنده عالم و هم به لحاظ در دسترس بودن او براى مردم به هنگام نیاز، به عنوان پدر تصور مى کنند و قبیله آکامبا، آسمان و زمین را به عنوان «دو کره هم اندازه» خداوند به حساب مى آورند: آندو هم به لحاظ خلقت و هم به سبب حق مالکیت جزو دارایى او به حساب مى آیند و متعلقات او را در بردارند. قبایل لوندا بر این باورند که نه تنها خدا پدر انسانها بلکه پدر ملکوتیان و دیگر موجودات روحانى نیز هست.
(ادامه دارد...)

منـابـع

جان اس.مبیتی- ادیان و فلسفه آفریقایی- مترجم مرضیه شنکایی- نشر ادیان- تاریخ نشر 1383

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد