دین و باورهای ابتدایی مصریان باستان (مذهب)

فارسی 5674 نمایش |

معادل بودن تصویر با حقیقت در مصر باستان
چون در مصر باستان تصویر معادل حقیقت بود، زندگی مرده را با گذاردن مجسمه اش در قبر تضمین می کردند. گاهی مجسمه را در قبر دیگری به غیر از قبر جسد قرار می دادند. در نتیجه این کارها، مجسمه های فراعنه و شخصیت های بزرگ، شاهکار قلمزنی هنری رونق گرفت که مدفون در قبرستان های مصر و مکتوم از چشم اغیار بود. مرده کافی نیست پس از مرگ زندگانی از سر گیرد بلکه باید آن جهان خوشبخت باشد، از عهد ماقبل تاریخ غذا و زینت آلات و گردن بند مروارید و اشیاء آرایش قلمزنی روی دندان فیل و مجسمه برجسته زنان لخت و یا با لباس به سمت پاسخ گو Ouchebti در قبر قرار می دادند. اگر یکی از خدایان کار سختی به مرده رجوع می کرد آن مجسمه به عنوان نماینده و جانشین آن کار را انجام می داد. چون تصویر و حقیقت شیء تفاوت نداشت پارچه های منقوش در داخل تابوت نماینده تمام اشیایی بود که مرده در زندگانی به آن احتیاج داشت. قلمزنی های برجسته و نقاشی ها نشان می داد که مرده در قلمرو خود حکومت می کند، یا این که خویشتن را با ضیافت مسافرت سرگرم می سازد و یا هدیه دریافت می کند. ماسپرو مانند بسیاری از مصرشناسان می نویسد: «این تصویرها باید به طرزی ساحرانه حقیقت این صحنه ها را برای مرده ایجاد نماید». نام از تصویر بیشتر قدرت داشت. زندگانی پس از مرگ را با ترسیم نام مرده برقرار می ساختند و از روحانیون و عابرین تقاضا می کردند تا آن نام را ذکر کنند.

روح از نظر مصریان باستان
مصریان روح را جاویدان می دانستند. آن را به شکل پرنده ای نشان می دادند که سری چون انسان دارد و به سمت آسمان پرواز می کند و یا این که در روی زمین ساکن و یا در دنیای زیرزمین به زندگی مشغول است.

نحوه تشییع جنازه در مصر باستان
تشییع جنازه با نمایش تاثر آوری انجام می شد که نشان پیروزی مرده بر خصم خود شیطان بود. در عهد سلسله های اولیه فقط شاه پس از مرگ حق زندگی در جهان خورشید را داشت ولی برای این که در ردیف خدایان پذیرفته شود بایستی در محاکمه موفق گردد و ثابت نماید که در روی زمین طبق عدل و داد حکومت کرده است. این امتیاز به تدریج درباره دیگران که دارای مشاغل مهمی بودند منظور گردید.

روح مرده در پیشگاه اوزیریس
روح مرده پس از گذشتن از مراحل سخت و خطرناک در پیشگاه اوزیریس حاضر می شود و به آن داور بزرگ چنین می گوید: «ای آن که گذشت بال زمانه را به شتاب می آوری وای آن که در تمام نهانگاه های زندگی جای داری و حساب هر کلمه از دهانم برمی آید می دانی. از من که فرزند توأم، شرم داری؛ و قلب تو لبریز از اندوه و شرمساری است، چه گناهانی که در جهان مرتکب شده ام، مایه اندوه است و از روی غرور پیوسته در بدی نافرمانی بوده ام. با من از در صلح و صفا درآی، با من از در صلح و صفا درآی، و مانعی را که میان ما است از میان بردار! فرمان بده که همه گناهان من زدوده شود، و فراموش شده در چپ و راست تو بریزد! آری همه بدی های مرا محو کنی، و عاری را که بر قلب من مستولی است محو کن، تا من و تو از این لحظه در صلح و صفا باشیم».

اعتراف نامه مردگان در محکمه اوزیریس
بنا به مندرجات کتاب مردگان اعتراف نامه منفی زیر باید در محکمه اوزیریس ایراد گردد: «من به هیچ انسانی خیانت نکرده ام، موجب بدبختی آیندگان نشده ام، در خانه حقیقت رفتار زشت نکرده ام. باید آمیزش نداشته ام، بد نکرده ام. چون رئیس بودم هرگز کسی را بیش از وظیفه مجبور به کار نکرده ام، کار من ترس و فقر و رنج و بدبختی در برنداشته است، آنچه خدایان را بد آید نکرده ام، هرگز موجب نشده ام ارباب با غلام بدرفتاری کند و هرگز کسی را گرسنه نساخته ام، هرگز کسی را نگریانده ام، به هیچ کس دروغ نگفته ام، هرگز آذوقه معابد را غارت نکرده ام، ذات مخصوص خدایان را تحقیر نکرده ام، قال و نوار مومیایی را ندزدیده ام، هرگز زنا نکرده ام، مرتکب اعمال شرمگین نسبت به روحانیون نواحی مذهبی نشده ام، آذوقه را کم نداده ام و گران قیمت نگذارده ام، هرگز وزنه ترازو را فشار نداده ام، سنگ ترازو را وسیله قاچاق نساخته ام، هرگز شیر را از دهان بچه شیرخوار دور نکرده ام، چارپایان را در چراگاه قتل و غارت نکرده ام، پرندگان خدایان را با دام نگرفته ام، ماهی مرده را صید نکرده ام، آب را هنگام طغیان برنگردانده ام، مسیر قنات را عوض نکرده ام، هیچگاه وسیله بد (معابد) نبوده ام، هدایای خدایان را خیانت نکرده ام، چارپایان را از زمین خدا نرانده ام، در میان خدا و مردم سد و مانع ایجاد نکرده ام. من پاک هستم، پاک، پاک...» ای قضات امروز که روز حساب است این مرحوم را به خود راه بدهید که گرد گناهی نگشته، دروغ نگفته، بدی نمی داند. چیست، زندگی و معاش جانب حق و انصاف فروی نمی گذارد، کرده او بر زبان های مردم و موجب مرضات خدایان است، او گرسنگان را نان داده و تشنگان را سیرآب نموده، برهنگان را پوشانده، در راه خدا قربان کرده و به مردگان غذا رسانیده، دهانش پاک و هر دو دستش نیز پاک».

نحوه محاسبه اعمال در محکمه اوزیریس
حاشیه های مصور این متن در چندین نمونه اوزیریس را نشان می دهد که روی تخت خود نشسته و در مقابل وی مرده قلب خود را در کفه ترازو قرار می دهد. یکی از خدایان موسوم به توت نتیجه سنجش را ثبت می کند. روحی دروغگو مجازات گشته و از میان می رود و روح جاویدان راستگو تبرئه می شود و داخل در جهان سعید بهشتی می گردد. روح جاویدان همان جفت یا همزاد و مثل است که آن راکا می نامند. کای مصری به فرهوشی زرتشتی و مثل افلاطیونی شباهت دارد. کا شخصیت فرد را معرفی می کند و برای تعیین نوعی همزاد مشترک برای تمام افراد یک دسته به کار می رود. این تعریف «کا» را به توتم نزدیک می سازد. موره Moret در کتاب خود موسوم به «آیا کای مصریان یک توتم قدیمی است؟» می نویسد: در کا فردیت شخصیت مانا و ذات خدایی دیده می شود».

خوشبختی و سعادت در مصر باستان
با وجود عقاید فوق در نظر بعضی از مصریان خوشبختی را باید فقط در روی این زمین جستجو کرد. سودربلوم در کتاب خود موسوم به «رساله تارخ ادیان» می نویسد شعار مصری زندگی و آسایش و سلامتی است». کرگ لینگر در کتاب خود موسوم به «مطالعاتی درباره اساس و توسعه زندگانی مذهبی» می نویسد: زنی که مرده است برای شوهرش نامه زیر را می فرستد: «ای شریک من، شوهر من، همیشه بخور، بیاشام، مست شو، از عشق زنان لذت ببر، اعیاد را ستایش کن، شب مانند روز خود را در اختیار لذایذ بگذار، کمترین اندیشه در قلب خود راه مده، زیرا در کشور مغرب زمین خواب و تاریکی حکومت می کند. اینجا مکانی است که هر که در آن وارد شود هرگز خارج نمی گردد. در اینجا مومیایی شدگان می خوابند ولی هرگز بیدار نمی شوند. خدایی که در اینجا حکومت می کند خاموشی مطلق نام دارد». سرود هاری پی Chant du Haypiste که در ابتدای امپراطوری وسطی و هزاره سوم قبل از میلاد رواج یافت و آن را روی قبور می خواندند به همین نتیجه منتهی می گردد: «تا زنده ای قلب خود باش، هرچه می توانی تفریح کن، هرگز اجازه نده قلبت درمانده گردد. امیالت را خشنود ساز، تا در روی زمین هستی در جستجوی خوشبختی باش، چن هیچ کس اموال خویش را با خود نخواهد برد. هیچ کس از این جا که آمده مراجعت نخواهد کرد».

یکتاپرستی در مصر باستان
در عهد سلسله هجدهم در قرن چهارده قبل از میلاد پادشاهی به نام آمن هتپ Amenhotep چهارم یا آمنوفیس Amenophis چهارم یکتاپرستی را در مصر برقرار کرد. یکی از خدایان به نام آتون Aton (مظهر قرص آفتاب) را که تا آن زمان چندان ارزش نداشت به عنوان خدا پذیرفت. چون در تب نفوذ روحانیان آمون بیشتر بود و مانع اجرای اصلاحات جدید می شد، در سال چهارم سلطنت پایتخت را ترک کرد و در مصر وسطی شهر جدیدی بنام آختاتون Akhetaton (افق قرص آفتاب) موسوم به تل ال آمارنا Tell ol Anarna بنا کرد چون در اثر نفوذ و بقایای سازمان های بدوی نام هنوز اثر جادویی داشت بدون این که نام خدایان دیگر را محو سازد نام آمون را در همه جا از میان برد و مراسم آن را ممنوع ساخت. نام سابق خود را که «آمون خشنود است» معنی داشت ترک کرد و آن را به اخناتون یعنی «درخشندگی آتون» مبدل ساخت. طبق دستور وی مامورین در پایتخت جدید قرار گرفتند و نام آتونی Atonien برخود نهادند.

آثار تحول بزرگ مذهبی در مصر باستان
با این تحول بزرگ مذهبی پادشاه جدایی درخشان بین شرک قدیم و واحدپرستی جدید ایجاد کرد. با این عمل پادشاه در نظر داشت اولا قدرت سیاسی روحانیون آمون را در هم شکند و ثانیا دین در انحصار مردم تب نباشد و ثالثا رعایای غیر مصری امپراطوری نیز بتوانند از آن استفاده کنند. به این ترتیب دین آفتاب مقدمات پیدایش طرز تفکر همگانی بودن ادیان را در جهان ایجاد کرد. اخناتون فقط به از میان بردن مراسم گذشته اکتفا نکرد، بلکه مقررات جدید مذهبی برای زندگی همگانی وضع نمود. در این دین خورشید مظهر حقیقت و شعار و علامت به شمار می رفت، آنچه شاه در مقام خدایی می شناخت یک وجد قادر نبود بلکه موجودی شبیه انسان و مانند وی محدود بود. خدا خورشید طبیعی نبود بلکه تمام امور نیک مانند گرما و روشنایی و آتش و آفتاب بود. که آن ستاره در جهان منتشر می کند فرعون این اعمال نیک و این نیروی حیات بخش را در اطراف خود آشکار ساخت و مداخله «خورشید خدا» را در آفرینش جهان و در حوادث عجیب زمان که در اطراف وی جریان دارد شناخت. در دین جدید نوعی تناسخ دیده می شد و وساطت طبقه روجانیون لازم نبود. معبد آمارنی Amavnien حیاط و دالان هایی داشت که فوق آنها به سمت آسمان باز بود و محراب اصلی از اشعه خورشید حمام می گرفت. این انقلاب بزرگ دینی تحول بزرگ اختلاقی در برداشت. خورشید به تمام ملل از فیر و غنی یکسان نورافشانی می کرد و بدین ترتیب در همه چیز پرتو ایزدی وجود داشت که همه از اختیار و غریزه سرچشمه می گرفت. آزادی و عشق طبیعت و علاقمندی خالق به مخلوق خود اساس دین آمارنی ها به شمار می رفت.
در هنر نیز تحملاتی پدیدار گشت. امور غیرمادی و عالم مجردات و روحانیت رونق گرفت عشق طبیعت در همه جا در معبد تل ال آمارنا در دین و در سرودها و در خورشید و در صحنه زندگی خانوادگی ودر آرایش خانه ها نفوذ کرد، پرندگان و گل ها میوه ها دیگر فقط برای زینت و آرایش و قلمزنی به کار نمی رفت بلکه عطایای عالی و با ارزش طبیعت محسوب می شد که با دقت و حساسیت کامل از آنها بهره برداری می کردند. راویان قدیم و روحانیون از این تحول اجتماعی که منافع آنان را به خطر می انداخت ناراضی شدند و به مبارزه برخاستند. اخناتون در سن بیست و نه سالگی در گذشت و داماد اول او پادشاه شد و یک سال سلطنت کرد. داماد دومی از روحانیون آمون اطاعت کرد و آمارنا را به قصد تب کرد. نام خود را از توتان خاتون به توتان خامون Toutankhamon تغییر داد. جانشین این پادشاه هرم هب Horemhed چون نظامی و دست پرورده روحانیون بود عبادتگاه ها را ویران و نام آتون را پاک کرد و دوباره در همه جا نام آمون را برقرار ساخت و به این ترتیب بزرگترین جنبش دینی تاریخ عمومی جهان و مصر پایان یافت.

 

منـابـع

عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش ادیان و مذاهب مصر باستان

حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته

مهرداد ایزد پناه- آشنایی با ادیان قدیم مصر- انتشارات محور- صفحه 6-5 و صفحه 79-74

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد