زمینه های مطالعه و روح مذهب در چین (ادبیات چین)
فارسی 3818 نمایش |روح مذهبی در چین
برای فهم الهیات چینی باید نظریههای «وجود انسان» را مرور نمود و قبل از آن نیازمند مرور مفاهیم پایهای «جهان شناسی» چینی است.
جهان شناسی چینی
درک چینی از جهان چیست؟ هر پاسخ سادهای به این پرسش باعث پذیرش این نکته خواهد شد که در این زمینه فقط یک دیدگاه چینی معتبر وجود دارد و برداشت آن گونه از جهان، نزد همه مردم بدون مشکل و معضل پذیرفته شده است. پاسخی که توسط یکی از اساتید چین شناس به نام JOSEPH NEEDHAM ارائه شده، نقطه شروع خوبی برای ورود در این مبحث است. به نظر او اندیشههای کهن چینی از آن جهت جالباند که با تفکرات اروپایی در تضادند. اگر رویکرد اروپا به فهم جهان از زاویه مذهب بوده است که توسط یک خدای متعال خلق شده یا عرصه جنگ روح و ماده است و یا شامل اشیاء و اوصاف آنهاست؛ اما چینیها جهان را به عنوان مجموعهای کامل و پیچیده میشناسند. NEEDHAM نوشته است: «اشیاء به شیوه خاصی رفتار میکنند، نه ضرورتا به این خاطر که فعالیتهای قبلی یا آثار فعالیت دیگر چیزهایند، بلکه به خاطر موقعیتشان در چرخه جهان، دائما در حال حرکت، به آنها این طبیعت و ماهیت داده شده و آن رفتار را اجتنابناپذیر ساخته است». جهان از موقعیتی ساده و بیتفاوت، به وضعیت پیچیده کنونی ارتقاء یافته است. جهان به تغییر خود ادامه میدهد اما برای این تغییر، الگوی مستمری وجود دارد که برای انسان قابل درک است. مشاهده فصول و گردش اجرام و... به مردم این فرصت را میدهد که با تمرکز بر تغییرات در هر بخش، جهان را به صورت کل ببینند. ماده اصلی که همه چیز از آن ساخته شده، در چین "qi" نامیده میشود. تمام چیزهایی که همیشه وجود داشتهاند؛ شامل اجسام بی روح، حیوانات، انسان، آسمان، فکر، حرکت ارواح، موجوادات پلید، موقعیت غیر قابل تجزیه "کلیت"، جهان وقتی با موجودات جزئی دیده میشود و... همه از qi ساخته شدهاند. کلمه qi با گستردگی معنایی ای که دارد، سالیان متمادی در زبان انگلیسی با واژهها و شیوههای گوناگون ترجمه شده است.
کلمه qi در افسانه شناسی
حتی در افسانه شناسی، مترجمین مختلف آن را به سه شیوه معنا کردهاند:
1- از آنجا که به پدیده مربوط است، در ترجمه آن، هم موضوعات روانی (مربوط به اندیشهها و احساسات انسان) و هم فیزیکی، مد نظر قرار گرفته و به "ماده روانی فیزیکی"(Psychophysical stuff) ترجمه شده است.
2. استفاده از واژه "pneuma" در ترجمه qi، به ریشههای اصلی این واژه انگلیسی در معنای بخار و تنفس بر میگردد.
3. ترجمه سوم برای qi، «انرژی همیشگی» (vital energy) بوده است.
معنی qi از دیدگاه Zhu Xi
در مذهب اولیه چین، این سه معنی برای qi، نزد همه مکاتب و اندیشهها مطرح بود. فقط با احیاگری Zhu Xi و بعضی اندیشمندان دیگر در مورد کنفوسیوس، فضایی پیش آمد که qi به عنوان یک «شیء و تنها» که بخشی از آن انرژی و بخشی ماده است تفسیر نشود. بلکه به عنوان دو پایه متافیزیکی ارائه شود. به عقیده Zhu xi همه اشیاء از "qi" و "li" تشکیل شدهاند. li به معنی دلیلی است که «هر چیزی چرا آن گونه است؟» و مفاهیم "اصل" و "دلیل" از آن فهمیده میشود.
qi به عنوان جوهره اصلی جهان
در حالی که جهان بینی سنتی چین وحدتگرا بود (چرا که qi به عنوان جوهره اصلی جهان، ماهیتی یگانه، نه دو گانه یا چند گانه، داشت)، با این وجود، عمل و حرکات آن، دو گانه تعبیر میشد. واژههای چینی برای بیان آن دو نوع حالت "yin" و "yang" هستند. Yin و yang به بهترین صورت در قالبی نمادین قابل فهم هستند. وقتی خورشید بر کوهی در ساعاتی غیر از هنگام ظهر میتابد، یک طرف کوه سایه و یک طرف روشن است. Yin نماد طرف سایه کوه و ویژگیهای آن، و yang نماد طرف روشن و ویژگیهای آن است. از آنجا که خورشید هنوز طرف yin را گرم نکرده است، بنابراین آنجا تاریک و سرد است، گیاهان بسته و بیحرکت هستند و آب به شکل شبنم به سمت پایین میرود. اما جانب yang کوه به گونه دیگری است؛ روشن، گرم و خشک است. گیاهان باز شدهاند و ساقههای خود را گستردهاند تا خورشید را بریابند، آب به شکل مه به سمت بالا حرکت میکند گویی که بخار شده است. این بیان نمادین پایهای میتواند به سایر امور متضاد تسری پیدا کند. Yin مونث و yang مذکر است، yin جای پایین و yang جای بالا را اشغال میکند. هر موقعیتی در جهان انسانی و طبیعی در چارچوب yin و yang تفسیر شده است. همین استدلال میتواند به هر جفتی تطبیق داده شود که yin و yang ضمن آنکه آنها را در یک سطح قرار میدهد، همزمان در آنها رتبه و سلسله مراتب ایجاد میکند. از یک طرف همه "فرایندها" تغییر محسوب میشوند و بنابراین به صورت اجتنابناپذیر yin و yang جا عوض میکنند و دلالت میکنند که انسان به دنبال موازنه نظامبند جفتهاست. از سوی دیگر این نظام در کل، ارزش بیشتری به عضو در حال رشد و صعود، یعنی yang میدهد. بعضی مفسران yin و yang دوست دارند بر عدم دوگانگی و طبیعت نظامبند ارتباطات تأکید کنند در حالی که دیگران بر عدم توازن، سلسله مراتب و نزاعی که در yin و yang وجود دارد توجه دارند.
زندگی انسان بر اساس الگوی yin و yang
زندگی انسان بر اساس الگوی yin و yang در مورد "انرژی مادی" (مفهوم مطرح از qi) چگونه تحلیل میشود؟ سلامت افراد از موازنه نظامبند حاصل میشود. وقتی این دو حالت از وضعیت طبیعی خود خارج شوند، بیماری و مرگ رخ میدهد. خواب که سیاه است و yin محسوب میشود، نیازمند است که با بیداری و هوشیاری که yang است متوازن شود. طعم شور (yin) باید بر تلخی (yang) منطبق شود. عدم تحرک باید با جنبش جایگزین شود. معمولا انرژی مادی که وجود یک فرد را تشکیل میدهد (هر چند به طور مستمر جابجا میشود)، تنها عامل حفظ زندگی سالم است. وقتی انرژی مادی مسدود شود (در اثر الگوی نامناسب یا در اثر تهاجم عوامل بیماری زا)، آنگاه عدم توازن بین yin و yang فردا را تهدید میکند. شکل خشن انرژی مادی که yin است متصل به بدن و نزدیک جسد باقی میماند و بخش لطیف انرژی مادی یعنی yang تمایل دارد به سوی بالا رفته و از بدن جدا شود. رویا و خواب دیدن و امراض کوچک، نمونههای لطیفتر عدم تعادل در شخص است. نزاع بین yin و yang به تسخیر روح، مرض شدید و مرگ منجر میشود. در مرگ، نیروی مادی که شخص را ساخته، متلاشی میشود. متلاشی شدن به دنبال الگویی اتفاق میافتد که با yin و yang قابل تحلیل است. بخش yin هر شخص که اجمالا روح زمینی یا po خوانده میشود، به طرف پایین حرکت میکند و گوشت جسد را تشکیل میدهد. گاهی ممکن است yin همانند یک روح پلید برای شکار زندگی باز گردد، (اینها بیشتر شبیه انرژی هستند تا ماده). بخش yang شخص که اجمالا روح آسمانی یا hun خوانده میشود، رو به بالا میرود. گفته میشود که yang در بهشت و یا در موجود دیگری دوباره زنده میشود و یا با اجداد هفت پشت خود در جعبه خانوادگی جمع میشود. بعضی امیدوارند که روح مرده در هر سه قسمت (بهشت، موجود دیگر و جعبه خانوادگی)، حضور پیدا کند.
دانش جهان شناسی و افسانه شناسی چینی لازم است تا به وسیله آنها فهمیده شود که خدایان چه جایی را در جهان، به مفهوم چینی اشغال میکنند. این بدان سبب است که مفهوم "خدا" چه در معنی موجودی کامل به لحاظ قدرت و علم و خوبی، و چه در معنی بشر مافوق که سزاوار پرستش است، به طور مستقیم در هیچ واژه چینی انعکاس پیدا نکرده است. در عوض در این عرصه، واژههای چینی گاه معانی متداخل دارند و گاه هیچ ربطی به آنچه که ما از خدا میفهمیم ندارند.
چند واژه مهم در این عرصه
یکی از واژههای مهمی که برای فهم مذهب چینی اهمیت زیادی دارد،"shen" است.
معانی کلمه shen
shen معادل کلمه انگلیسی spirit می باشد. shen سه معنی دارد که البته باید توجه کرد که ریشه این سه معنی در یک کلمه است اما درجه معنایی آنها متفاوت است. اولین معنی shen به عرصه فردی انسان مربوط است. ممکن است در این معنی shen به spirit یعنی «روح انسان» یا «روان انسان» ترجمه شود که در این معنی قدرت درونی اصلی انسان برای حیات است. برای رساندن زندگی به نهایت ظرفیت، روح باید کشت و پرورده شود که نتیجهاش موقعیت وجودی روشن تر و شفاف تر است. در روانشناسی واژه spirit برای "روح بهشتی" در مقابل علایم yin مشخص است.
معنی دوم shen را در انگلیسی شاید بتوان "ارواح" یا "خدایان" ترجمه کرد. البته «خدایان» در معنی سطح پایین، زیرا ارواح یا خدایان چینی نیازی ندارند که به آنها به عنوان صاحب قدرت کامل و متعالی یا خالق جهان نگریسته شود. آنها با صمیمیت درگیر امور جهان و کلا فاقد چارچوب زمانی هستند و ورای عالم انسانیاند. در یک لغتنامه قدیمی چینی درباره shen آمده است که آنها ارواح بهشتی هستند و به ده هزار شکل مجسم میشوند. همچنان که ارواح با اشیائی مانند ستارهها و کوهها، همراه میشوند، آنها نفوذ مستقیمی در امور این دنیا پیدا میکنند و باعث ظهور پدیدهها و رشد اشیاء میشوند. Shen در معنی «ارواح»، yang محسوب میشود و در مقابل دسته موجودات yin قرار دارد که در چین gui به معنی روح پلید و دیو است. این دو واژه چینی کنار هم گذاشته شده و کلمه guishen (به معنی دیو و روح)، را تشکیل دادهاند. guishen همه وضعیتهای ارواح را تحت پوشش قرار میدهد: ارواح پاک و ارواح منحوس، ارواح خوش شانس و بدشانس. در این منظر، ارواح، بیان بخش yang نیروی مادی و دیوها بیان بخش yin نیروی مادی هستند. Jan j. m. de. Groot دانشمند قرن 19 هلند بر این جهانبینی چینی تأکید دارد و ادعا میکند که «اعتقاد به ارواح» یک ویژگی باظرفیت و مستعد مذهب چینی است؛ زیرا همه بخشهای جهان شامل صخرهها، درختان، گیاهان، حیوانات، انسانها و... میتوانند به وسیله ارواح خوب یا بد دارای روح شوند. او به عنوان حمایت از این نظریه جملهای از Zhu Xi نقل میکند: «بین زمین و آسمان هیچچیز نیست که از yin و yang تشکیل نشده باشد و هیچ جایی نیست که yin و yang یافت نشوند؛ بنابراین هیچ جایی نیست که در آن خدایان و ارواح وجود نداشته باشند».
Shen در معنی سوم خود، به «معنوی» ترجمه شده است. یک پدیده «معنوی» است در وضعیتی که الهامگر هیبت یا تعجب انگیز تلقی شود. زیرا مقولههایی را با هم جمع میکند که معمولا جدای از هم هستند یا از طریق مفاهیم معمولی قابل پوشش نیستند. در کتاب "classic of changes" آمده است که «معنوی یعنی چیزی که با yin و yang قابل اندازهگیری نیست». چیزهایی که از مقوله ماوراء الطبیعه هستند. آنها نمیتوانند به عنوان yin و yang سنجیده و اندازهگیری شوند. آنها قدرت آن را دارند که کل سیستم yin و yang را متوقف کنند. یک واژه مرتبط هم معنی، واژهای که بر قدرت آن چیزهای معنوی تأکید میکند، «Ling» است که به معنی فوق طبیعی یا دارا بودن ویژگیهای معنوی غیر معمولی است. نمونههای زیر shen در معنی «معنوی» محسوب میشوند: اعضای سفید (بیرنگ) یک انسان، موجوداتی که نیمی حیوان و نیمی انسانند، زنانی که قبل از ازدواج میمیرند و به روح پلید تبدیل میشوند کسانی که به شیوههای غیر معمول مانند خودکشی یا در میدان جنگ، دور از خانه میمیرند، کسانی که بدنشان بعد از مرگ متلاشی نمیشود یا بعد از مرگ نشانههای عجیبی از خود نشان میدهند. این واقعیت که این سه معنی (روح، خدایان و معنوی)، میتوانند به یک واژه برگردند، برای تحلیل مذهب چین کمک زیادی میکند. شاید مهمترین دلیل این باشد که هیچ فاصله پر ناشدنی که انسان را از خدایان، یا امور خوب را از امور بد جدا کند، وجود ندارد. همگی از جوهر اصلی qi شکل گرفتهاند و هیچ تمایز افسانهای بین آنها نیست. انسانها با این ظرفیت متولد میشوند که میتوانند روح خود را به خدایی از خدایان تبدیل کنند. داستانها و شرح حال مقدسین، جزئیاتی را بیان میدارد که چگونه بعضیها موفق میشوند به خدا تبدیل شوند و چگونه مقدسان و افرادی که شبیه خدا هستند، مردم را راهنمایی میکنند تا راه آنها را طی کنند. معانی وسیع کلمه shen به همزیستی گاه با هارمونی و گاه بدون هارمونی تعدادی از اصطلاحات مختلف برای بحث در مورد خدایان چینی مرتبط است.
تفاوت بین ترس سادهدلانه بیسوادان از خدایان و رفتار عمل گرایانه و کفر آمیز تحصیل کردگان
از نظر Zhu Xi تفاوت بین ترس سادهدلانه بیسوادان از خدایان و رفتار عملگرایانه و کفر آمیز تحصیل کردگان این است که هر چند آنها اعمالی شبیه هم انجام میدهند و ممکن است از کلمات مشترک برای بحث در این موضوعات استفاده کنند، اما آن کلمات معانی متفاوتی دارند. Zhu Xi در یکی از ترجمهها (Zhu Xi on sprit Being)، از کلمات مشابه و ریشه شناسی واژه استفاده میکند تا معنی معمولی ارواح و خدایان را بیان کند. او میگوید که ارواح (shen) چیزی غیر از "گسترش" (shen تلفظ میشود اما واژه جدایی است)، انرژی مادی نیستند و دیو یا روح پلید (gui) "بازگشت" (gui نیز با همان تلفظ، اما واژه دیگری است)، انرژی مادی است.
الگوهای مختلف برای خدایان چینی
خدایان چینی بر اساس شمار زیادی از الگوهای مختلف فهمیده شدهاند (در شکلهای تجربه شده، خیال شده، نوشته شده، نقاشی شده). شکل بوروکراتیک (نگاه به خدایان به عنوان دارندگان اداره و نه اشخاص با همه وظایف و حقوق مرتبط با ردههای خاص)، شاید شایعترین آنها باشد. همچنین ارواح به عنوان پدران عبوس و مادران مهربان مخاطب قرار میگیرند. گمان میرود بعضی از آنها خالصتر از دیگران باشند، زیرا آنها بیانگر بدنهای آسمانی هستند و یا به این دلیل که آنها با اشتیاق خود را به تولد و مرگ آلوده کردهاند تا مردم را به رستگاری برسانند. بقیه مانند اطاعت از والدین، وفاداری به مافوق، جدیت و اعتماد و امانتداری به عنوان نمونه و معیار ارزشهای مشترک که برای تعریف زندگی اجتماعی آموزش داده میشوند شناخته میشوند. همچنین کتابهایی در مورد مذهب چینی یافت میشود که سعی دارند روح سنت چینی را مجسم کنند (روح که در حالت مفرد و در نگاه نظری به عنوان اصل فهمیده میشود). در آن کتابها اگر موضوع خدایان مطرح شود، فقط به عنوان توجهی غیر منطقی به خرافات است. متون اولیهای که در این افسانه شناسی ترجمه شدهاند، نمونه تلاش برای گرایش از مفهوم یکپارچه و انتزاعی روح چینی به سوی تصویر، یا یک سری از تصاویر ادامهدار و تعداد زیادی از ارواح در مذهب چینی هستند.
منـابـع
دونالد لوپز- مقاله مذهب در چین- ترجمه و تلخیص محمدرسول الماسیه
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها